TLogo



خط فقر خط قرمزی در مقابل توحش سرمایه
امان کفا


بار دیگر اسفند ماه شد و دستگاه های عریض و طویل سرمایه و دولتش براه افتادند تا دور دیگری از ماراتون اعلام ارقام متفاوت خط فقر را تعیین کنند. در این مسیر انواع مقامات و اداره های دولتی، هر روز آماری انتشار می دهند و خط فقر را بالا و پایین می برند و امیدوارند که با تبلیغات خود بتوانند در تعیین حداقل دستمزد و پایین تر نگاهداشتن آن، سهم بیشتری را تصاحب کنند.

عضو کمیته مزد تهران، فرامرز توفیقی، سبد هزینه خانوار را ۹۲۰ هزار تومان( البته با محاسبه سهمیه یارانه ها ) ، اعلام می کند. و علی اکبر عیضوی، مسئول کمیته مزد استان تهران، خبر از خط فقر ۵۷۵ هزار و ۴۰۰ تومان می دهد. و به این ترتیب معلوم نیست که اعلام هزینه چه ربطی به خط فقر دارد. کارگری که دستمزد ۶۰۰ هزار تومانی دارد، و با محاسبات خود مقامات مربوطه در مورد اندازه سبد هزینه یک خانوار قادر به پرداخت هزینه زندگی خانوار خود نیست، لابد باید از درگاه ایزد متعال و این جنابان شکر گزار باشد که لااقل در تقسیم بندی آنها مفتخز است که فقیر محسوب نمی شود!

این سلسه مراسم های تعیین خط فقر توسط انواع نهادهای ملی و بین المللی، تماما در حقیقت هیچ چیزی جز نیرنگی بیش نیست که سرمایه داران خود براه انداخته اند تا بوسیه آن سطح دستمزد واقعی و پرداختی کارگر را مداوما کاهش دهند. این مراسم سنت جا افتاده ای است که تاریخ طولانی دارد. و میدیای رسمی در خدمت سرمایه جهانی نیز مرتبا این سم و نیرنگ را به درون طبقه کارگر و جامعه پمپاژ می کند. جمعی از متخصصین، از سازمان ملل و بانک جهانی تا ادارات و انستیتوهای هم طراز آن، را دور هم نشانده اند که و به آنها حقوق های کلان میدهند تا با رجوع به آمارهای "علمی شان" معین کنند که چه اندازه برای زنده ماندن یک خانوار لازم است. تا پس از این "تحقیقات"، میزان پرداختی و دستمزد را باز هم کاهش دهند. و امروز نهاد های بین المللی به این نتیجه رسیده اند که در این دنیای سرشار از رفاه و امکانات، دستمزدی حدود ۲ دلار (در روز) برای یک خانوار کافی است. و نام آنرا خط فقر گذاشته اند. البته صراحتا تصحیح می کند که در این محاسبه به جز خوراک، اقلام دیگر نظیر مسکن را هم درنظر گرفته اند. و این دستمزد بایستی کافی باشد!

میگویند دروغ هر چه بزرگتر باشد، انکارش سخت تر است! بر اساس شاخص ها و معیارهای این تحقیقات و محاسبات، مسکن عبارت است از نه یک خانه با ارزش درخور یک خانوار، بلکه تنها سقف و سرپناهی است بالای سر خانواده کارگری! و اسبات و اثاثیه مورد نیاز، نه یک اسباب و اثاثیه درخور انسان در قرن ۲۱، بلکه نازلترین وسایل زنده ماندن است! در محاسبات این مقامات، امکان دسترسی خانواده و فرزند کارگر به مهد کودک و جشن تولد و دوچرخه و اسباب بازی و هدیه و کتاب داستان و کامپیوتر و "گیم" و اتوموبیل و گردش و مسافرت و استراحت و ... مطلقا مطرح نیست. در این تحقیقات، نیاز به سیر کردن شکم عضو بیمار یا معلول، از کار افتاده، سالمند و بیکار خانواده، مطلقا جایی ندارد. چرا که این اقلام برای زنده ماندن کارگر آماده به کار در بازار، اساسا لازم به حساب نمی آید.

سرمایه از ابتدای وجود، این امکانات را فراتر از نیاز زنده ماندن دانسته است. کل سبد مورد نیاز، در یک کلام بر این اساس محاسبه میشود که کارگر بتواند در ازا آن فقط نیروی کار خود را باز تولید کند و آنرا در بازار در خدمت سرمایه به حراج بگذارد.

کل تولیدات و نعمات زندگی و ثروت جامعه که کارگر خالق آن است، را متعلق به طبقه انگل و مفتخور سرمایه میدانند! و بر همین اساس در منظرشان دسترسی به رفاه و این نعمات را به کارگر، زیرکانه و با تردستی خاصی نامربوط اعلام میکنند. سبد خانوار کارگر و میزان آن را نیز بر همین اساس تعیین میکنند و نام آن را "معیار" تعیین دستمزد، میگذارند.

چپ سنتی و غیر کارگری، دخالت هیئت حاکمه و دولت جمهوری اسلامی را در تعیین خط قفر، غیر واقعی و "مسخره" تصور می کند و این چنین می پندارد که دخالت دولت دروغین و تظاهر است. برخلاف این تصور، تعیین خط فقر برای هئیت حاکمه نظام های سرمایه داری حیاتی است. این مرزی است که دوراندیشان سرمایه در مقابل میل به استثمار بی حد و حصر خود میگذارند. خط قرمزی است که در مقابل توحش سرمایه میکشند، تا در بلند مدت دسترسی شان به نیروی کار همچنان تضمن شود.


سرمایه بدنبال سود اگر مرزی در مقابل خود نبیند، توحش عنان گسیخته اش برای سودآوری بیشتر هستی و تار و پود انسانی کارگر را نابود می کند. و امکان استثمار دراز مدت کارگر را برای کل سرمایه به خطر می اندازد. از جمله جلوگیری از این خطر، وظیفه ای است که دول سرمایه بعهده داشته و دارند. دخالت تمامی دول و انستیتوهای محلی، ملی و بین المللی سرمایه در تعیین این خط، نه از سر دلسوزی شان برای کارگر، نه از سر سیاست های "پوپولیستی" احمدی نژاد و یا افراط گرایی سبز وسیاه و یا "جناح های معتدل و اصول گرا"، نه بازی و نقش های قلابی که بازی میکنند و ... ، بلکه تماما جزئی از سیاست تاریخی است که هدف آن تامین و تضمین دسترسی سرمایه به کار در بلند مدت و فراهم کردن امکان دراز مدت تر تولید ارزش اضافه است. به همین دلیل است که تعیین خط فقر را در دستورشان میگذارند.


این بنیاد از اساس بایستی دگرگون شود. مسئولیت تعیین کردن معیار زندگی انسانی، معیار زندگی بشر قرن بیست و یکمی، را نه سرمایه و انستیوتوهایش، بلکه همان تولید کننده ثروت است که بایستی بعهدا داشته باشد. طبقه ای که این توانایی را دارد، به دستگاه های پلیسی، حوزه های علمیه مفتخوران، تسلیحات نجومی که برای قتل عام چندین باره تمامی جمعیت دنیا کافی است و برای حفاظت از این نهاد ها زندان ها و شکنجه گاه ها ساخته شده است، مطلقا نیاز ندارد.


بر خلاف تمامی طبقات و اقشار دیگر در این جامعه، این تنها طبقه کارگر است که منفعتی از اختصاص پول و امکانات به این نهادها و ارگانها و سوخت و سازهای مخرب، ندارد و نعفی از آنها نمی برد. به همین اعتبار، تنها همین طبقه کارگر است که قادر به در هم شکستن این نهاد ها و پاره کردن تمامی زنجیر ها است. انتظار از هر طبقه دیگر که در این رابطه کاری انجام دهد، پوچ است. این وظیفه کارگر است که سبد مورد نیاز خانوار خود را خود تعیین کند.

این امری است که سازماندهی آن، به این دلیل ساده که قدرت کارگر در محیط کارش است که ظهور میکند، در همان محیط ممکن میگردد. و میتواند در دستور کار جنبشی که روی پای خود ایستاده است و فراتر از یک محیط کار را می پوشاند، یعنی جنبش کمیته های کمونیستی طبقه کارگر، قرار گیرد.

دامن زدن به جنبش کمیته های کمونیستی، با حضور کارگران پیشرو و کمونیست، مستقل از تعلقات صنفی هر کدام، بر اساس حضور در یک جغرافیای معین، همین امروز ممکن است. این جنبش علاوه بر پرداختن به مسئله تعیین خط فقر و حداقل دستمزد، مسلمأ بیشترین امکان را برای بوجود آوردن تشکل های کارگری مؤثر فراهم می کند.

فعالیت کارگران کمونیست در این عرصه، کلیدی است که توسط آن، می توان تعیین واقعی حداقل دستمزد بر اساس نیازهای خانوار کارگری را با حضور نمایندگان کارگری ممکن ساخت.