سرقت و نزاع دزدان در روز روشن
امان کفا
در زیر لوای تحریم های اقتصادی با افزایش نرخ سکه و ارز، در عرض چند روز معلوم
شد که عده ای در ایران میلیاردها به جیب زدند. بخشی از مفسران جمهوری اسلامی،
علت این امر را به نا متناسب بودن میزان واردات و صادرات نسبت دادند، بخشی به
عدم سیاست و بی برنامگی بانک مرکزی خرده گرفتند، و "مارکس خوانده هایشان" ابراز
کردند که "بالاخره وقتی تولید سازمان ندارد و یک مشت رانت خوار سرکار هستند،
این اتفاقات طبیعی و قابل انتظار است"! و بالاخره مقامات جمهوری اسلامی از
شریعتمداری تا احمدی نژاد، و جناح های گوناگون دولتی ، جملگی به این امر اذعان
کردند و خط و نشان کشیدند، که کل داستان تنها جار و جنجالی "تبلیغاتی" بوده است
که "نظام" را معلول و بی کفایت نشان دهد.
به یمن تحریم، با راه اندازی یک اسپکولاسیون سازمان داده شده، مفتخورانی با
براه انداختن هیاهو و شانتاژ، شرایطی را فراهم کردند که چنان حجم عظیم پولی
نصیب خود کنند، که جرات اعلام مقدارعددی آن را هم ندارند.
در واقع نه اقتصاد و برنامه اقتصادی، و نه شرایط سیاسی در طی این چند روز،
هیچکدام گواهی بر تغییر این چنینی نرخ ها نبوده و نیست. کیست که نداند این پول
هنگفت تنها عاید یک "مشت دلال" نشد و نمی تواند تنها متعلق به یک جناح حکومتی
باشد. و همه میدانند که جملگی شان در این مفتخوری سهیم اند. البته با زیرکی
تلاش میکنند که این اتقاق را با زدن "تهمت" به "دیگران" و مقصر نشان دادن
"سایرین"، مخفی نگاه دارند و اجازه ندهند کسی حجم عظیم عایدات شان را کشف کند.
تاره هنوز زمانی نگذشته ولی زمزمه های عدم پرداخت چندرقاز یارانه ها را هم سر
داده اند!
واقعیت این است که چیزی از "هیچ" ساخته نمی شود و معجزه ای هم در کار نیست.
بازار سرمایه هم، با تمام تصویر جنگلی و بی برنامگی اش، قانونمندی خود را دارد.
"مبادله نابرابری"، یا بعبارتی غیر واقعی انجام نگرفته است. این پولی که اینها
به جیب زدند و هنوز میزنند، در واقع از جایی، و با ارزشی برابر تامین شده است و
تامین میشود. این را هر کاسب خردی هم با چرتکه انداختن میتواند محاسبه کند. و
طبعا کارگر هم به آن واقف است. سرمایه ای که هر روز به بازار می رود و نیروی
کارگر را برای یک روز می خرد، هم همین را می گوید. سرمایه دار هزینه بازتولید
کالای خریداری شده را بنام دستمزد به کارگر می پردازد. آنچه سرمایه از آن طفره
می رود این است که در طی همان یک روز کار، کارگر در پروسه تولید، ارزشی فرا تر
از دستمزد دریافت شده را تولید می کند. و مازاد تولید را به این ترتیب سرمایه
با تصاحب ارزش اضافی تولید شده تصاحب می کند.
آنچه که در این چند روز در ایران به وقوع پیوست، دست بدست شدن و تصاحب بخشی از
تولید ارزشی است که در جامعه تولید می شود. سودی که تصاحب کردند، از تولید طبقه
ای حاصل شده است که برای فروش نیروی کارش هرروزه به بازار کار می رود.
کاهش ارزش ریال، به معنی کاهش قیمت های کالاهای مورد نیاز نیست. همانطور که در
طی همین مدت کوتاه، شاهد افزایش سرسام آور قیمت این کالاها بوده ایم. سرمایه
هایی که در این پروسه در جریان گردش هستند، حتی لحظه ای هم یک ریال از دست
نداده، و حتی سودآوری بالاتری هم داشته اند. آنچه در روز روشن به سرقت می برند،
همان اضافه ارزش تولید شده در جامعه است.
در طی این مدت، بدون اغراق هیچ کارگری شاهد افزایشی در حقوقش نبوده است. و به
این ترتیب، با کاهش اینچنینی ارزش ریال، سرمایه توانسته است از کل تولید ارزش،
در کوتاه مدت، سهم کمتری را به کارگر بدهد. به عبارتی دیگر، میزان سود حاصله که
نصیبشان شده است باز هم بالاتر رفته است.
برخلاف ادعاهایشان، اسپکولاسیون موجود، با کل نظام وقوانین سرمایه و سرمایه
داری در هم تنیده اند. و به همین دلیل دعوا و کلاهبرداری بین دزدان در جریان
است. و به همین جهت برای هم خط و نشان می کشند. مسلمأ این داستانی ادامه دار
نیست و
جدا از تمامی فاکتورهای گوناگون، سرانجام عرضه و تقاضا در بازار ارز و سکه در
ایران به تناسبی می رسد و توافقی بین طرفین دعوای امروز برقرار می شود. در این
میان تنها جایی که قرار است با کارگر توافقی صورت گیرد، همانا مسئله تعیین
میزانی است که قرار است به عنوان مزد به کارگر پرداخت شود. و دقیقأ در همین
جاست که کارگر می تواند نقش داشته باشد. کل طبقه کارگر، بمثابه یک طبقه بایستی
در مقابل سرمایه عرض اندام کند. عرض اندامی که در هر لحظه و قدم نشان خواست به
چالش کشاندن سیستمی باشد که طی آن ارزش اضافه تولید شده را از حلقوم سرمایه
بیرون آورد.
ارزش اضافی که در ایران تولید می شود، سرسام آوراست. سرمایه در ایران علاوه بر
خرید ارزان نیروی کار، فشار روزافزونی بر کارگر می گزارد. هزینه کل بیکاران
آماده به کاری که در مقیاس میلیونی هر روزه سرخورده از بازار کار به سر سفره
خالی شان بازمی گردند، عدم وجود هرگونه تأمین اجتماعی و بیمه بیکاری و غیره،
شرایطی را بوجود آورده است که در آن سهم کمتری از کل تولید نصیب کارگر میشود.
یا به عبارتی دیگر، سهم بیشتری از نیاز طبقه کارگر برای بازتولید نیروی کارش به
گرده خودش سپرده شده است و دستمزدی که پرداخت می کنند، در مقابل ارزشی که کارگر
در ایران تولید می کند، تا چه حدی پایین است. واقعیتی که در این چند روز در این
کشور عیان شد این بود که پولی که دست بدست شد تنها جلوه ای کوچک، ولی روشن و بی
پرده، از درجه و میزان ارزش اضافی است که در ایران تولید می شود. این تنها یک
اسپکولاسیون بود، اما نشانگر مشتی از خروارها ارزشی است که طبقه کارگر تولید
میکند و به جیب سرمایه میرود.
هیچ چیز مضحک تر از این نیست که هنوز هم سرمایه و احزاب گوناگونش این حقیقت
سرمایه و روابط تولیدی در ایران را با بهانه کردن دولت "بی لیاقت" و جمعی رانت
خوار نشسته بر چاه های نفت، کتمان می کنند. سرمایه در ایران، حتی در شرایط جنگ
و تحریم میتواند فربه تر شود، پوشیده نگاه می دارند. حتی از یادآوری ابعاد آن
ما را می ترسانند و می گویند که خیر، در ایران سرمایه آنطور که می گویید نیست.
و ادعا میکنند که مبارزه کارگر برای بدست آوردن سهم هرچه بیشتری از این ارزشی
که تولید کرده است، یعنی اولین عرصه ای که هر کارگری بطور "غریضی" در آن حضور
دارد و برایش متشکل میشود، مبارزه ای اقتصادی بیش نیست و آن را "تحقیر" میکنند!
میفرمایند که حضور در این صحنه، نشستن بر صندلی اشغال شده متعلق به جریان
"کارگر کارگری هاست". و به این ترتیب، کارگر را بی دفاع و منفعل می کند. این
سیاستی است که عملأ به معنی تحدید مبارزه کارگر درمقابله با سرمایه دارانی است
که به بهانه تحریم ها و همین شرایط ارزی و قیمتی، کالاهای وارداتی ارزان و غیره
اعلام داشته اند که "نمی توانند" دستمزدها را افزایش دهند و یا حتی پرداخت کنند
و کارگر بایستی اضافه کاری مجانی کند و قرار داد سفید امضا کند! و این در حالی
است که همان سرمایه و سرمایه داران "می توانند" فشار کار را بالا ببرند، چماق
"راضی باش یا بیرونت می کنم و یکی دیگر را استخدام می کنم" را بالای سر کارگر
قرار دهند، فضای کار را نظامی کنند و ...
بر خلاف تعبیرات غیر کارگری، کمونیسم در واقع جنبشی در تضاد با هر تشکل و حزب
کارگری، با هر عنوان و نامی که تشکیل میشود، نیست. سد بندی کارگری در مقابل
هرگونه تعرضی، و برای بهبود شرایطی که سرمایه تحمیل میکند، بخشی از مبارزات
طبقه کارگر است که کمونیست ها در آن هم حضور دارند. و به همین ترتیب، مبارزه در
این عرصه ها و برای این مطالبات، مستقیما و به اعتبار خود مبارزه ای کارگری و
کمونیستی است.
فراتر از این اما، کمونیسم بیان آن جنبشی درمبارزه پرولتریا ست، که همواره
منافع کل طبقه در سطح ملی و بین المللی را هدف قرار داده است. در کل ایران،
کارگران کمونیست فراوانی وجود دارند که بایستی این طبقه را مخاطب قرار دهند و
برای اینکار بایستی متشکل عمل کنند. این که کارگر بایستی متشکل باشد، نه فرمان
است و نه حداقل امروز کشف جدیدی است. کارگر بنا به موقعیتش در تولید، خواه نا
خواه، برای مبارزه اش متشکل است.
کمونیست ها از همان زمان مارکس، و همانطور که در مانیفست بیان شده، به این
تشکلات حی و حاضر موجود اتکا دارند و وظیفه خود را قراردادن کمونیسم درهمان جا،
اعلام کرده اند. عدم تشکل برای کمونیسم وجنبش کمونیستی به میزان زیادی در رابطه
با همان تشکل و تحزب کمونیستی در طبقه کارگر است. سدی که کارگران بمثابه یک
طبقه بایستی در مقابل سرمایه ببندند تا کارساز باشد، از کانال همین تشکلات
کمونیستی می گذرد. امروزکارگران کمونیست، با در نظر گرفتن کمیت و قابلیت هایشان
در طبقه کارگر ایران، بیش از هر زمان دیگری، قادر به ساختن چنین تشکلاتی هستند.
تشکلاتی که دربرگیرنده نه فقط یک حزب و یک خط، بلکه بستری برای همه کارگران
کمونیستی است که در کنار هم می توانند سطح بمراتب بالاتری و ارتقا یافته تری از
مبارزه طبقه کارگر را یک محیط جقرافیایی، متعین کنند. جنبش کمیته های کمونیستی،
بیان این انتظار از طبقه ما در این دوره از تاریخ است. امری که هم ممکن است و
هم میتواند ادامه کاری خود را می تواند تضمین کند. عقب راندن افق های سرمایه و
سرمایه داران در ایران، و عقب زدن هرآنچه که سرمایه به نیابت از طرف جامعه آن
را ازلی و ابدی جلوه می دهد، در پرتو سازمان دادن جنبش کمتیه های کمونیستی،
کارسازتر و ممکن تر است. تشکل در این سطح، اولین قدم در مقابل و در مبارزه با
سرمایه، نیازی است که دست کارگران کمونیست ایران را می بوسد.
٢٦ ژانویه ٢٠١٢
|