قتل عام توهمات ما... و کاشتن چيزي نوین
لئونارد جنتل

ترجمه و تلخیص: فواد عبداللهی



توضيح کوتاه مترجم: لئونارد جنتل مسئول تحقیقات کارگری یک نهادغیر دولتی در افریقا است. او بی وقفه در هر دو جنبه نقد دولت و سندیکا فعالانه کار میکند. این نوشته از آن جهت مهم است که نویسنده از زوایه جهاني سازي و در عین حال تغییر در جنبش کارگری که "ان ای سی" از یک اتحادیه مانوفاکتور چگونه به یک اتحادیه "یقه سفید" تغییر پيدا کرده، مي پردازد. همینطور بدليل افول اعضای اتحادیه ها و این موضوع که چگونه اتحادیه های کارگری جهت عضوگیری با دادن وعده های غیر قابل اجرا به کارگران و نقش مطبوعات برای دامن زدن به این توهمات و نزاعها و در خاتمه برخورد "ان ای سی" به اعتصاب "ماريکانا" که نهايتا حمایت کمپانیهای "ب اچ نیلتون" (کمپانی معدن) و شورای معادن برنامه ریزی شده رادر خود دارد، نيز مهم است. لئونارد در این مطلب سعی کرده نشان دهد که خصوصی سازی و جهانی سازی جهت دامن زدن به اختلافات و برای بی اعتباری نهادهای کارگری ، مبارزات آنان و بی اعتمادی و بی آینده گی جنبش کارگری، از چه ابزاری استفاده میکنند.
------------------------------

تاکنون آنچه در ماریکانا رخ داده، در سطحی نازل و بعنوان یک رويداد درون اتحادیه ای به تصویر کشیده شده است. روزهای بعد از پنجشنبه سیاه، شوک و وحشت منظره قتل عام کارگران و انعکاس آن از تلویزیون، تا حال چیزی جز صدای خشم و تاسف در جامعه را بدنبال نداشته است. معلوم است، کسی نمیخواهد مسولیت این فاجعه را بپذیرد چرا که به عواقب آن فکر کرده است. در این راستا، حتی بی مقدارترین کارشناسان بسمت "هشدار دادن" به مردم عاصی و معترض بر آمدند. "جولیوس مالما" آن دلقک کوک شده، بی درنگ از آن "هشدارها" حمایت کرد. و بدنبال آن "جاکوب زوما" ریاکارانه درخواست یک هفته عزاداری برای خانواده های قربانیان اعلام کرد.

اما این، داستان شقاوت و خشونت و تاسف نیست. توضیح آن واقعه با این صفات و آن نوع دلسوزی "سیاستمدارانه"، چیزی جز افزودن به اقدام جنایتکارانه پلیس در حق کارگران اعتصابی نخواهد بود، که تا الان مفسران بسیاری تن به اینکار داده اند. مشاهده معدنچیان اعتصابی بعنوان قربانیان صرف این ماجرا و نه انسان هایی که انگار آینده و سرنوشتی دارند و مهمتر از همه منشا بنا کردن حرکت و جنبشی نوین می باشند، یک ریاکاری تمام عیار است.

همراه با گسترش دامنه تولید پلاتین در طول پنج سال گذشته در این کشور، شاهد شکلگیری امواج جدیدی از مبارزات و کشمکش ها از جانب فعالان اجتماعی طبقه کارگر در مناطق "میرافونگ" و "ختسونگ" - فعالانی که "ای ان سی" را مجبور به اخراج ریس این اتحادیه کردند - و همچنین اعتصابات کارگری در کارخانجات "آنگلوپلات"، "امپلانت" و اخیرا "لونمین" هستیم. این مبارزات و سایر شورش های "خدماتی" در اقصی نقاط کشور علایم پیشروی جنبش نوین کارگری است که علیرغم اعمال خشونت دولتی که منجر به کشته شدن "آندریاس تاتان" و قتل عام کارگران " لونیمن" شد، به پیش می رود. امروز اما، به جای فریاد زدن خشم مان، زمان اعلام جانبداری صریح و همبستگي با آنها است.


از دست دادن مشروعیت

اینک ماریکانا به صفوف تاریخ قتل عام های نفرت انگیز "شارپاویل" و "بویپاتنگ" که بر اساس قانون انباشت سرمایه و با توسل به خشونت رخ داد، می پیوندد. مشروعیت اخلاقی اتحادیه "ای ان سی" بعنوان نیروی پیشرو در مبارزه برای دموکراسی بطور جبران ناپزیری از دست رفته است و مبارزه برای عدالت اجتماعی بر دوش طبقه کارگر نوین - از جمله کارگران "لونمین" که اعتصاب کردند و خارج از دایره اتحاد سه جانبه و قوانین تشکیل دهنده آن هستند، افتاده است. با این توصیف، پس از اتفاق ماریکانا هیچ چیز مانند قبل نخواهد ماند. زیرا که اولا، کشتارها علامت پایان یک توهم اخلاقی و آشکار شدن این حقیقت است که اتحادیه "ای ان سی" وظیفه ای جز خوشخدمتی در بارگاه حزب حاکمه بعنوان سرمایه بزرگ ندارد. اگر برای مدتی "ای ان سی" مي توانست با توسل به این "استدلال" که همه انتقادها به کسانی وارد بود که تلاش می کردند از "امتیازات سفید" دفاع کنند، به کمک آزادسازی اعتباراتش تجارت کند اما امروز این خود "ای ان سی" است که به سمت سیاست "امتیازات سفید" چرخش کرده است. امروز عیان شده که این اتحادیه با در سر داشتن سناریوهای مخوف و مخفی و تامین هزینه مالی اش از خارج، در حقیقت به ابزار یورش لجام گسیخته دولت و لیبرالهای وطنی علیه کارگران تبدیل شده است.

اتفاق ماریکانا، در حقیقت سرکوب کارگران و به طور مشخص معدنچیان خانه معدن "لونمین"، به قصد دفاع از "امتیازات سفید" بود. خانه معدنی که اگرچه بخشی از آن متعلق به یکی از شرکت های "کایرل رامافواس" است اما سهامداران عمده آن عبارتند از: سرمایه گزاران بریتانیایی و سابق آفریقای جنوبی.

در اینجا اتحادیه "ای ان سی" بدنبال تضمین سود حاصل از سرمایه معدن از طریق خشونت است و بدين منظور مستقیما پا در کفش پیشینیان خود کرده است: حزب آپارتاید ملی و حزب "سموتس" آفریقای جنوبی! نظام جداسازی ها و تبعیض ها و باز هم "بولهوک" ها و "بوندلسوارت" ها که به سازمان استخدام اجباری در جنوب آفریقا و نظام مخوف کارگر مهاجر معروف و منجر شد. این هدف دولت و سرمايه داران وقت بود.

همیشه دولت ها به طور متوالی و پی در پی در جستجوی آن بوده اند که از نیروی کار ارزان، قابل گسل و سازگار با معادن اطمینان حاصل کنند. نمونه "لونیم" تجسم آشکار پرده برداشتن از سياست نخبگان جدید آفریقای جنوبی با چاشنی استثمار به شيوه "يقه سفيد"هاي قدیم است که سیاهان را زیر حقه "توانمندسازی اقتصاد سیاهان" به هم وصل می کرد.

یک نقطه عطف

از نقطه نظر ما مفهوم کارگر به عنوان کسی که برای کارفرما به صورت تمام وقت در یک کارخانه، معدن و یا سوپرمارکت کار میکند، به وضوح تعریف شده است. در واقع، اتحادیه های کلاسیک صنعتی توسط کارگران و در محیط های کارخانه های بزرگ و مناطق صنعتی راه اندازی شدند. این سنتی بود که نه تنها در بسیاری از کشورها، کارگران با تشکيل اتحاديه از جمله موفق به کسب حق تشکل و عقب نشینی دولت و کارفرما شده بودند بلکه در آفریقای جنوبی هم موج جدیدی از تاسیس اتحادیه های بزرگ کارگري بعد از اعتصاب سال ۱۹۷۳ در "دوربان" شروع شد. در ادامه این شکل از سازماندهی کار، فضای مسکونی در شهرستانها شکل گرفت. آپارتاید آفریقای جنوبی در سال ۱۹۵۰ به قبول وجود دوفاکتوی پرولتاریا در شهرها که از اوایل ۱۹۷۰ بطور فزاینده ای تشدید شد، تن داد و عملا شهرستانهایی همچون: "سوتوس"، کاتلهوس"، "تمبیساس" و مانند آن با خانه های مسکونی آجری تزیین شدند.

بنابراین طبقه کارگر توسط سرمایه داری در اعماق مناطق صنعتی و زندگی در منازل مسکونی در شهرستان های بزرگ سازمان پیدا کرد. دیری نپایید که فاز نیولیبرالی سرمایه داری از سال ۱۹۸۰ شروع شد و حتی آن وضع موجود را هم تغییر داد. نیولیبرالیسم نه تنها خصوصی سازی و احتکار جهانی را با خود آورد بلکه شکل دیگری از سازماندهي "کار" و شیوه زندگی را بازسازی کرد.

امروز ناامنی شغلی، قراردادهای موقت، کار خانگی، کار نامنظم و گاه بی گاه، و سایر اشکال رسمی و غیر رسمی شکل غالب "کار" به خود گرفته اند. و در کنار اینها بی خانمانی و زاغه نشینی شیوه زندگی بخشی از طبقه کارگر است. شانه خالی کردن دولت از تامین مسکن، خدمات مرتبط با آن و مایحتاج اساسی مردم طرف دیگر این ماجرا است. اگر ۲۰ سال پیش کارگران "لونمین" در مجموعه های مسکونی که از جانب شرکت ارایه و محافظت میشد زندگی می کردند اما امروز در آلونک های نزدیک معدن اسکان گرفته اند.

این کارگران بیش از هر چیز، توسط دامن زدن به تفرقه در صفوفشان، استثمار می شوند. این استراتژی قدیمی در صنعت معدن هنوز هم کارایی دارد: تشدید تفرقه در امتداد اختلافات قبیله ای و منطقه ای بر سر مسله استخدام. کارگران بخش حفر کاری در "لونمین" معروف به "خوساس" ها یا صورت زغالی ها که توسط نرده از سایر کارگران در کیپ شرقی معدن که با زبان "تسوانا" حرف می زنند جدا شده اند. در همان حال شاهد معاملات چرب و گرم با متخصصین و یقه سفیدها هستید.

همچنین شیوه استخراج از معادن نیز تغییر یافته است. امروزه بخش عمده کار سخت و طاقت فرسای استخراج از زیرزمین، توسط کارگران فاقد قرارداد انجام میشود. این بخش از کارگران مورد بیشترین سو استفاده و استثمار قرار می گیرند. انسان هایی فاقد امکانات ایمنی در محیط کار که طولانی ترین ساعات می مانند و "کار" می کنند. امروزه صاحب معدن لزوما کسی نیست که در آنجا حضور داشته باشد بلکه با بستن قرارداد با شرکت های بزرگ مهندسی معادن، کار را برای شما انجام خواهند داد. به موازات این شیوه از استخراج، کارگرانی هم وجود دارند که به اصطلاح به "معدنچیان غیرقانونی" معروف اند. اینها به معنای واقعی کلمه با ابزارهای چون پیک و دینامیت به استخراج تن می دهند. اینها خود را به یک واسطه می فروشند. واسطه ای که با کمپانی های بزرگ پیوند دارد.

طبق تحقیقات پژوهشگران، ترکیب گازهای سمی در معدن و کار در محوطه سیم خاردار و مسکن عاری از امکانات، به نهادینه شدن پدیده خشونت انجامیده است.

در مقابل این وضعیت، اتحادیه های کارگری مسلط در آفریقای جنوبی از جمله: اتحادیه معلمان دموکرات، آموزش و پرورش، اتحادیه بهداشت و بهزیستی کارگران، اتحادیه "تلکوم" و اتحادیه حمل و نقل و ارتباطات کارگران و همچنین اتحادیه "ساتاو"، در سطح وسیعی عملا به اتحادیه یقه سفیدها تبدیل شده اند. امروز اتحادیه "کوساتو"ی بزرگ تماما وابسته به بخش عمومی یقه سفیدها است.

کارگران سطح پایین که همان یقه آبی ها باشند، اکنون دیگر بدون هیچ پشتوانه و مزایایی تماما فاقد قرارداد شغلی هستند و از عضویت در شورای عمومی نيز محروم اند.

اعتصاب "لونمین" دومین حرکتی بود که در خلال سه ماه گذشته بخش پلاتین را به لرزه در آورد و به این معنا، حرارت این اعتصاب تا سالها در دل این اوضاع باقی خواهد ماند.

طبق گزارشی که در مجله تجاری استخراج معدن - "ماینینگ میکس"- در سال ۲۰۰۹ انتشار یافت معلوم شد که سیاست اتحادیه ها نه اتحاد و تشکل یکپارچه کارگران جهت دفاع از حقوقشان بلکه اتحاد تکنسینهای یقه سفید است. طبق این سیاست هرآنچه تا دیروز و در چالش با سرمایه داری منفعت عمومی کارگران شناخته می شد امروز اما این منفعت تنها شامل یقه سفیدها است. این یک کمپین و هژمونی ننگین سراسری و توهین به اعتصاب کارگران و اتحاد آنهاست.

نقش رسانه ها

به استثنای روزنامه "کیپ تایمز" که به شرح حال خانواده های معدنچیان جانباخته "لونمین" و توصیف اعتصاب آنها پرداخته، بقیه رسانه ها اعتصاب کارگران را یک عمل اهریمنی و سزاوار سرزنش دانسته اند. و فرصت طلبانی چون "مالما" با مهارت تمام این فاجعه را رقابت بین کارگران بی سواد بخش حفاری جار زده اند. منبع این ادعاهای بی اساس اتحادیه ملی معدنچیان - ان یو ام" - است. این اتحادیه نه تنها به هیچکدام از وعده های کارگران اشاره نمیکند بلکه به تهمت و افترا رو آورده است. بارها این جمله تبعیض آمیز از جانب فرانتس بالنی مسول اتحادیه " ان یو ام " تکرار شده است که "کارگران حفاری نادان و بی سواد اند و خود قبول کرده اند که هیچ وعده وعیدی از جانب اتحادیه در کار نیست". این داستانی است که بی وقفه توسط اتحادیه ها و رسانه ها در این مدت تکرار شده است. بطور کلی هیچکام از آنها به خود جرات ندادند که خواسته های کارگران اعتصابی را منعکس کنند و مسولین این قتل عام را افشا کنند.

هرکسی که کمترین تجربه در سازماندهی داشته باشد می داند که اتحادیه های کارگری باید کارگران را در مقابل کارفرمایان بیمه کنند. امروز اما اتحادیه های ما نه تنها این پرنسیپ را زیر پا گذاشته اند بلکه با عدم حمايت شان از اين اعتصاب عظيم، در حقيقت آن را زیر رگبار گلوله رها کردند. اعتصاب قهرمانانی که آگاهانه و با ایثار و شجاعت به وقوع پیوست. کارگرانی که با آگاهی کامل از اینکه این نبرد می تواند سرنوشت خود و خانواده هایشان را رقم زند.

حقیقت اینست که کارگران روز به روز به اهداف اتحادیه های موجود که مانند یک ماشین بوروکراتیک بزرگ و در شکل یک وزارت امور خارجه عمل می کنند و اعضایش از بالارتبه ها و فک و فامیل روسای آن تشکیل شده است، پی میبرند و در عین حال به اهمیت ایجاد و تقویت اتحادیه دموکراتیک خود واقف می شوند. اعتصابیون "لونمین" جان خود را بخاطر این آینده بهتر از دست دادند. بنابراین ما مدیون آنانیم. هم اکنون کار ما بسیج این طبقه و بنا کردن جنبش مستقل آن خواهد بود.

چهل سال پیش در ۱۹۷۳ کارگران "دوربان" دست به اعتصاب زدند. مردم امروز از آن واقعه بعنوان بخش مهمی از جنبش ضد آپارتاید و تولد فاز جدیدی از رادیکالیسم اتحادیه ها یاد می کنند و جشن می گیرند. در آن زمان رسانه ها بطرز وسیعی خواستار رسیدگی به خشونت دولت و استقرار نظم و قانون بودند. دولت آپارتاید بدلیل اعتصابات هماهنگ و سراسری کارگران در مناطق صنعتی اطراف "دوربان" نمیتوانست پاسخی را که دولت امروز با قتل عام معدنچیان "ماریکانا" کرد، بدهد. امروز اما به استناد به همان سیاست چهل سال پیش دولت که "کارگران نادان اند" در حقیقت بوی تکرار همان تاریخ به مشام می رسد. تاریخ پروکاسیون و تفرقه پراکنی لیبرالها و سازمان سیا علیه کارگران که در آن دوران به اغتشاش در صفوف کارگران انجامید امروز در اتحادیه "ای ان سی" در حال تکرار است.

نمایش تیراندازی پلیس به سمت کارگران در تلویزیون، مبارزه آشکار کنونی را در دنیای واقعی به اذهان افکار عمومی رانده است. اجازه بدهید که همراه با اعلام انزجارمان از این جنایت به ظهور جنبشی نوین اذعان کنیم. جنبشی که هرچند امروز نابالغ و جوان است اما نشانه های اولیه آن بخوبي هویدا است. ما نمی دانیم که فراز و نشیب زندگی مردم به کجا می انجامد، اما آنجا که بذر های یک جنبش جدید در حال کاشتن و رویدن است، وقت آن است که بپرسیم برای کمک به رشد آن چه میتوان کرد.