علیه سنتی منسوخ
خالد حاج محمدی
نامه سرگشاده به بهرام رحمانی در دفاع از حرمت شخصی و سیاسی فرخنده آشنا
بهرام رحمانی گرامی! نامه اعتراضی شما به رادیو ندا با تیتر "درباره حملات
فرخنده آشنا به کارزار تریبونال" را خواندم. نامه ات ظاهرا اعتراض به
گردانندگان رادیو برای مصاحبه "یک جانبه" با فرخنده آشنا در مورد تریبونال لندن
است. اما و در حقیقت کل مضمون آن چیزی جز یک پرونده بزرگ و پر از اتهامات
سنگین٬ بدون یک کلمه استدلال و مدرک٬ علیه خانم فرخنده آشنا نیست.
برای من جای تاسف عمیق بود و هست که چرا شما، بهرام رحمانی، چنین نامه ای نوشته
اید. جای تاسف به این خاطر که در تمام نامه دوپاراگرافی شما جز پرونده سازی و
اعلام جرایم سنگین و شخصیت شکنی علیه فرخنده آشنا، چیزی نمی توان یافت. خواننده
کمترین نشانه ای از یک تلاش صمیمانه برای استدلال و اقناع، با رجوع به هیچ جمله
و کلمه ای از محتوای بحث فرخنده آشنا، نمی بیند.
میخواستم یاداشتی شخصی برایت ارسال کنم که به دو دلیل از این کار منصرف شدم:
اول اینکه نامه شما روی سایتها است و لذا اعتراض شخصی و غیر علنی من نمیتوانست
جواب یا اعتراض به نوشته ای علنی باشد. و دوم و از این مهمتر فضای حاکم بر نامه
ات٬ سنت غالب بر چپ ایران در مبارزه سیاسی است که متاسفانه جای مبارزه سیاسی
متمدنانه در آن غایب است. با این توضیح کوتاه نکاتم را در مورد مضمون نامه شما
و نه اعتراض و ارزیابی بر سر تریبونال لندن بیان میکنم.
اینجا و برای اطلاع خوانندگان این یاداشت٬ متن کامل نامه کوتاه بهرام رحمانی
خطاب به گردانندگان "رادیو ندا" را می آورم:
"دست اندرکاران «رادیو ندا» با درودهای فراوان. من گفتگوی شما با خانم فرخنده
آشنا را در رابطه با کارزار تریبونال ایران گوش کردم و بسیار متاسف شدم. از این
لحاظ که چرا شما در این گفتکو، تنها با خانم آشنا گفتگو کرده اید که موقعیت
تشکیلاتی خود را از جامعه مخفی می کند و به عنوان زندانی سابق، به بخش دیگری از
زندانیان سیاسی به شدت حمله می کند؟ چرا؟ آن هم بدون هیچ سند و ثبوت؟! آیا شما
نباید به عنوان یک رسانه، که با خانم آشنا، از موضع آن بخشی از سازمان راه
کارگر که بر علیه بحش دیگر آن، که مدتی پیش از هم جدا شده اند وارد موضع گیری
علیه تریبونال ایران از دیدگاه فرقه گرایی و محفل گرایی شده است گفتگو کرده
اید، حق خودتان است؛ اما فکر نمی کنید که یک طرفه به قاضی رفته اید و حکم هم
صادر کرده اید؟
حقیقتا اگر اسم خانم فرخنده آشنا را در این گفتگو نمی شنیدم با احترام به این
خانم، فکر می کردم یکی از عوامل و طرفداران حکومت اسلامی علیه کارزار تریبونال
لندن سخن می گوید. از این رو، فکر می کنم خیال حکومت اسلامی جمع است به این
دلیل ساده، کسانی که این چنین علیه کارزار تریبونال سخن می گویند آب به آسیاب
این حکومت جانی می ریزند. اما من ایشان را از نزدیک می شناسم و می دانم که هیچ
ربطی به حکومت اسلامی ندارد. اما تجربه ای که از ایشان دارم این است که سیاست
های حزب توده در ایشان قوی تر است و همواره موقعیت تشکیلانی خود را مخفی می
کنند و به شدت به سیاست های راست و محفلیسم آلوده اند.
بنابراین، رادیو ندا، اگر یک رسانه جدی و مستقل و واقع گرا است و به قوانین
بورژوایی ژورنالیستی غربی آشنایی دارد دست کم موظف است با دست اندرکاران کارزار
تریبونال هم گفتگو کند و نباید تنها دشنمان کمربسته محفلی و سکتاریست را روی
آنتن خود بیآورد؟
با احترام بهرام رحمانی - نهم یولی ٢٠١٢ (تمام تاکیدات در متن نامه بهرام از من
است)
دوست گرامی!
نامه شما حاکی از احکامی بسیار سنگین علیه فرخنده آشنا است. از جمله اینکه "مثل
یکی از عوامل جمهوری اسلامی در مورد تریبونال حرف زده است! آب به آسیاب این
حکومت جانی میریزد! سیاستهای حزب توده در ایشان بشدت قوی است! راست است و به
محفلیسم آلوده است! و...
این احکام قبل از اینکه به سیاست و بحث و جدل و نقد شبیه باشد٬ به دعاوی
دادگاهی شباهت دارد که از پیش تصمیم گرفته است که متهم را محکوم کند! دادگاهی
که کار خود را محکوم کردن گذاشته است نه اثبات جرم و نه روشن کردن حقیقت!
ظاهرا بحث و بهانه٬ بحثهای فرخنده آشنا در مورد "تریبونال لندن" با "رادیو ندا"
است. کسی با خواندن نامه شما نمیفهمد که نقد نگارنده و احکام صادره علیه متهم٬
به چه دلیلی صادر شده است. چهار کلمه و نقل قول از صحبتهای فرخنده آشنا در این
نامه نیست، تا به من خواننده امکان قضاوتی بدهد. کل نامه و مضمون آن به مصاحبه
فرخنده آشنا اشاره میکند، بدون اینکه تلاش کرده باشد که به اعتراضات فرخنده
آشنا به تریبونال پاسخ دهد و حتی از تریبونال دفاع کند!
مضمون این نامه تنها و تنها افترا، تهمت و پرونده سازی برای محکوم کردن او و
منتسب کردن او به "دفاع" از جمهوری اسلامی است. هنگامی که بتوان مخالف سیاسی را
به شیوه مجاهد و با تحریکات عقب مانده و پرتاب القاب و اتهاماتی چون "عنصر
رژیمی" بودن از میدان بدر کرد، چه احتیاجی به استدلال و اقناع است!
من با دیدن و خواندن نامه ات سراغ رادیو ندا رفتم و مصاحبه این رادیو با فرخنده
آشنا را شنیدم. در این مصاحبه اولا یک کلمه بی حرمتی٬ یک کلمه اهانت٬ و یک کلمه
ناشایست به هیچ کسی و خصوصا به هیچ زندانی سیاسی نشده است. در تمام مصاحبه جز
احترام به زندانیان سیاسی و خانواده های آنها٬ جز انگشت گذاشتن بر دردها و
مصائب آنها، و جز احساس عمیق همدردی با آنها، وجود ندارد. معلوم نیست با اتکا
به چه فاکتی فرخنده آشنا متهم به حمله به بقیه زندانیان سیاسی شده است! نمی
توان از مقوله "زندانی سیاسی" به شیوه مذهبیون و اسلامیون ملکوت و مقدساتی ساخت
که هرگاه منتقد سیاسی "کم آورد" توهین به "حریم مقدس" آنها را هیزم آتش زدن
احساسات انسانی مردم کرد!
فرخنده آشنا در این مصاحبه، که به بهانه آن علیه اش٬ حکم ارتداد و بالاتر از آن
خائن و رژیمی صادر کرده اید٬ در مستقل بودن دادگاه لندن تردید دارد. به همین
دلیل ناقد تریبونال است و آن را از نوع دادگاه "راسل" نمیداند. بر استقلال
اخوان و تعدادی دیگر از شخصیتهای شاخص آن و... تردید گذاشته است! باید پاسخ او
را داد و اگر اشتباه میکند نظر او را رد کرد.
من در این نامه قصد ندارم له یا علیه این نقد و اختلاف شما با او، اظهار نظر
کنم. روشن است که شما بشدت طرفدار این دادگاه هستید و فرخنده آشنا چنین نیست.
اما چرا کسی که این دادگاه را نقد کرده است باید حکم تبلیغ برای جمهوری اسلامی
بگیرد!! این چه جواب و چه استدلالی است؟ چرا جرم است اگر کسی بگوید دادگاه لندن
مستقل نیست؟ و قضات آن مستقل نیستند؟ چرا گفتن اینکه این دادگا به نظر میرسد
قبل از هر تلاشی برای محاکمه جمهوری اسلامی و دفاع از حق حیات و حقوق اولیه
مردم ایران٬ و محاکمه جمهوری اسلامی به دلیل جنایت علیه بشریت٬ ابزاری در دست
غرب و پروژه آنها برای امورات خود و حل و فصل اختلافات و جدالهای دیگر خود با
جمهوری اسلامی است؟ کسی میتواند این نگرش و این استدلال را رد کند٬ علیه آن و
در دفاع از تریبونال لندن دهها صفحه بنویسد و مردم را به حقانیت تریبونال قانع
کند. میتوان مخالفان آن را بی رحمانه نقد کرد و نشان داد که چرا اشتباه میکنند.
اینها همه محق٬ قابل فهم و قابل درک است. اما چرا به جای دفاع از تریبونال و
استدلال بر اثبات استقلال آن٬ شخص منتقد را باید به مهره رژیمی بودن داغ کرد،
او را مرتد و مدافع جمهوری اسلامی معرفی کرد! حتی از این موضع خارج شده و
پرونده تواده ای و راست و ... را نیز زیر بغل او داد! بدون اینکه برای اثبات
این احکام سنگین حتی یک کلمه استدلال شده باشد!
از فرخنده آشنا چهره یک مدافع کامل و تمام عیار جمهوری اسلامی ساخته اید. جالب
است که در عین حال به شیوه "بنده نوازانه"، "بزرگواری" کرده و اعلام کرده اید
که او را میشناسید که ربطی به جمهوری اسلامی ندارد!!
خانم فرخنده آشنا به دفاع من احتیاجی ندارد. اما این درجه تحریک علیه یکی از
شخصیتهای خوشنام، یکی از کمونیستهای ایران، مطلقا غیر قابل قبول است.
اشاره کرده اید که فرخنده آشناه "موقعیت تشکیلاتی خود را از جامعه مخفی می
کند"٬ فرضا حق با شما باشد و ایشان از بیان وابستگی تشکیلاتی اش خودداری کند.
نقد شما به این کار چیست؟ با فرض درستی این حکم٬ این چه نقدی است که از مخالف
خود میکنید؟ این ماجرا و تعلق یا عدم تعلق حزبی و تشکیلاتی کسی چه ربطی به نقد
شما از مواضع سیاسی فرخنده آشنا به تریبونال دارد؟ چرا جرم است اگر به فرض تعلق
حزبی کسی به یک جریان سیاسی از بیان آن خودداری کند!؟ نمیفهمم نقد شما به چیست
و ربط این ماجرا به اختلاف شما و فرخنده آشنا بر سر تریبونال چیست. یا در ادامه
از "راست" بودن و قوی بودن "سیاستهای توده ای" در او سخن گفته اید!! چرا به جای
این اتهامات٬ مواضع سیاسی "راست" او را نقد نمیکنید؟ کدام سیاست فرخنده آشنا
راست است و نقد شما به آن چیست؟ کدام سیاست او توده ای است و نقد شما به آن چی
است؟ چرا بدون اینکه یک کلمه در مورد سیاستهای "راست" او و سیاستهای "توده ای"
او به میان آورید٬ بدون اینکه یک کلمه از زبان و نوشته های او نقل کنید٬ این
احکام را علیه او صادر کرده اید؟ این واقعا مبارزه سیاسی است، یا به شیوه
مذهبیون تحریک کردن علیه "ناپاکی" ذاتی کسی برای خلاص شدن از نیاز به استدلال و
اقناع؟؟
این سنت جز در میان چپ حاشیه ای و غیر اجتماعی و بریده از جامعه ایران٬ در کجای
دنیا و کجای مبارزه ای سیاسی جدی و متمدنانه جای دارد؟
میگویم به فرخنده آشنا اتهام زده اید و برایش پرونده ساخته اید٬ چرا که فرق
مبارزه و نقد سیاسی با پرونده سازی این است که اولی مبنایش سیاست است٬ به مردم
اجازه و امکان قضاوت میدهد. امکان انتخاب میان نظرات بهرام و فرخنده٬ را فراهم
میکند و فضا را سیاسی و متمدن نگاه میدارد. و دومی تصمیم میگیرد که طرف مقابل
را "تخریب شخصی" کند، تحریک احساسات٬ براه اندازد، و احکام بی پایه و بدون
توضیح صادر کند. این سنت کل چپ سنتی، غیرکارگری، و غیراجتماعی ایران است. سنت
مبارزه به شکل فرقه ای و غیر اجتماعی است که متاسفانه کل نامه ات بر این اساس
است.
در این مدت و در جریان مباحثات بر سر تریبونال و در جواب "سازمان راه کارگر
هیئت اجرایی" که آنها نیز در استقلال تریبونال لندن تردیدهای جدی دارند، و
نوشته اند که تریبونال مستقل نیست، تعدادی در جواب آنها نوشته و مباحثاتش را
نقد کرده اند. یکی از منتقدین راه کارگر آذر ماجدی است که آنها را به همین شیوه
به دفاع از جمهوری اسلامی متهم کرده است. این در شرایطی است که راه کارگر با هر
دو جناحش همراه طیفی از احزاب و جریانات گوناگون از جمله "حزب اتحاد" که خانم
ماجدی از رهبری آن است٬ پروژه اتحاد و آلترناتیوسازی چپ را مشترکا با هم پیش
میبرند!!! معلوم نیست این تلاش مشترک و آلترناتیو سوسیالیسی ساختن میان
نیروهایی که یکی دیگری را به مدافع جمهوری اسلامی متهم کرده است٬ دیگر چه مقوله
ای است. اگر آلترناتیو "سوسیالیستی" با هم درست میکنید٬ مدافع جمهوری اسلامی
خواندن متحد تان چه معنی دارد!! و اگر این جناح راه کارگر مدافع جمهوری اسلامی
است٬ آلترناتیو "سوسیالیستی" درست کردن با آنها چه معنایی دارد؟ این سنت و روش
مبارزه سیاسی به شیوه عشیره و سکت های مذهبی را باید بدور انداخت. باور کنید
مردم فهیم تر از آن هستند که به این شیوه طرفدار این یا آن جریان سیاسی شوند.
اگر فضای تبعیدی و به حاشیه رانده شدن چپ ایران نبود٬ اگر این چپ بیش از دو دهه
تبعید نشده بود٬ و اگر من و شما و فرخنده آشنا و دیگران، از نظر جغرافیایی و
جنبشی و طبقاتی در آن جامعه ای بودیم که در مورد آن صحبت میکنیم، امکان نداشت
به این سادگی بتوان با مخالف سیاسی بی پرنسیپ، گستاخ و بی مسئولیت رفتار کرد.
این معضل، بخشی از عارضه حاشیه نشینی و تبعیدی بودن و بی ریشه بودن چپ سنتی و
غیرکارگری و غیرکمونیست است، که دنیای ذهنی و مجازی پیرامون خود را به عنوان
دنیای واقعی نگاه میکند، در آن "تاجگذاری" و "تاج برداری" میکند!
بهرام رحمانی یک مغذرت محکم به فرخنده آشنا بدهکار است.
خالد حاج محمدی
٢٠ ژوئیه ٢٠١٢
|