حزب کمونیست ایران (کومه له) بخشی از جنبش"سبز" است!
محمد جعفری بیست وششم ماه ژوئن ٢٠١٢ حزب کمونیست ایران (حکا)، در تاریخ ١۴ ژوئن ٢٠١٢، اطلاعیه ای" به مناسبت سالگرد ٢٢ خرداد ٨٨" صادر کرده است که جوهر و محتوای آن از جنس همان آش "سبز" در زرورق عبارات و استعاره های پوپولیستی چپ نما است که بخورد جامعه می دهند. ٢٢خرداد ٨٨ در برگیرنده کدام سمبل ها و چه ارزش هایی است، در ادامه توضیح خواهم داد. اول اجازه بدهید که از اطلاعیه حکا شروع کنیم: " اهمیت ٢٢خرداد ١٣٨٨ به هیچ وجه در این نیست که در این روز " انتخاباتی" صورت گرفته است و با هر ترفندی احمدی نژاد نامی سر از صندوق های رای در آورده است. آنچه این روز را از روزهای مشابه آن در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی متمایز می کند، نتیجه انتخابات نیست که در این روز انجام گرفت، بلکه این واقعیت است که تقلب انتخاباتی این بار به جرقه ای تبدیل شد در انبار باروت، به فرصتی تبدیل شد برای ابراز وجود مردم معترض بر علیه جمهوری اسلامی در مقیاسی توده ای". چرا کومه له این روزها به صرافت گرامیداشت و یاد بود ٢٢ خرداد ٨٨ افتاده است؟ با گذشت چند سال از آن و خوابیدنی آب آسیاب جنبش سبز،این اطلاعیه چه خاصیتی برای آن دارد؟ در قدم اول این چراغ سبزی است به جریانات دیگر این جنبش تا بگوید کومه له امروز، آن کومه له تک رو، سرکش، رایکال، "اخلال گر"، "اتحاد ملت" برهم زن دوران پس از انفلاب١٣٥٧نیست. بر عکس، کومه له ی جدید، جاافتاده است، هم رنگ جامعه است، اهل مدارا و سازش با هر جریان اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی است. این اطلاعیه، بعلاوه برای ترمیم آن لغزش هایی است که کومه له در هفته های اول شکل گیری جنبش سبز از خود نشان داد. امروز می خواهد نشان بدهد که طی این مدت این قدر پخته، سیاسی و بالغ شده که دیگر مثل دوران انقلاب ٥٧ که علیه کل جمهوری اسلامی ایستاد، "اشتباه" همراهی و اتحاد با کمونیست ها را تکرار نمی کند و"اتحاد ملت" را بهم نمی زند. در فکرخلاف جریان آب شنا کردن نیست، با جامعه ی سبزرنگ، یک رنگ شده و الگوهای ٢٢ خرداد ٨٨ را الگوی مبارزاتی خود می داند و با جبهه ارتجاع مشکلی ندارد و صفوف متحد آن جبهه را تضعیف نخواهد کرد! این شیفت کردن اگر چه در قالب ادبیات چپ نمای همانند آن که " توده ها از خط قرمز سران حکومت عبور کردند، شعار رای من کو؟ بسرعت تبدیل به مرگ بردیکتاتورشد" و غیره، بیان می شود، این ها تنها فرمول چپ نما برای فروختن افق، تصویر، سیطره و ماهیت جنبش بورژوائی- ضد کارگری سبز به توده های کارگر و مردم تشنه آزادی ایران است. اطلاعیه امروز حکا بیانگر این مساله است که دفاع نکردن کومه له، در هفته های اول شکل گیری جنبش سبز در سال ٨٨، ناشی از عمق خود آگاهی پرولتری او نبود، بلکه محاسبه و سبک سنگین کردن مخافظه کارانه و مصلحت اندیشانه ی نهادینه شده در کومه له بود. واقعیت این است که مدت زمان زیادی است که حکا به جنس همان جبش سبز تبدیل شده است و همراه و همرنگ جناح چپ آن می باشد. جنبش سبزی که نه برای انقلاب کارگری، حتی برای سرنگونی تمام و کمال رژیم شکل نگرفت؛ بلکه آرمانش به قدرت رسیدن بخشی دیگر از حکومت بود که به اندازه ی دیگری دستی در قدرت ندارد. کومه له از جنس چپی است که عینک کمونیسم بورژوائی به چشم دارد و به امید فرجی سرکردن شبیه مذهبی این چپ، درک مختوای ارتجاعی و هژمونی نامبردگان، از راست تا منتهی علیه چپ بر آن را ندارد. فکر می کند جنبش های ارتجاعی مذهبی، ناسیونالیسم و دمکراسی خواهی امروز ایران تا لخت وعریان با شعار مرگ بر کارگر، مرگ بر آزادی و مرگ بر کمونیسم به خیابان نیایند، بورژوایی و ارتجاعی نیستند. فهم هم طبقاتی است. فهم کومه له هم در سطح فهم نیروهای مشترک المنافع استثمارگر طبقه کارگر متحد جنبش سبز است. اگر کسی روی خودآگاهی کومه له حساب باز می کرد که شاید دو قدم جلوتراز توده های متوهمی که حتی به بلیط بخت آزمایی هم باور می کنند، دنیا را ببیند، سخت در اشتباه است. این اطلاعیه که قطره ای از دریای رویکرد سیاست های غیره کمونیستی نامرده است، نشان داد ایشان تفاوتی با سایر جریانات کمونیسم بورژوایی در جنبش سبز ندارد. تنها نیروهای توانایی رمز گشایی و کشف اشکال پیچده و با ماسک فریبنده جنبش ها و طبقات ذینفع در استثمار کارگر را دارند، که خود اسیر مفاهیم سرمایه داری نباشد. ٢٢خرداد٨٨ در برگیرنده چه ارزش ها و کدام سمبل ها است؟ از همان آغاز اعتراضات جنبش سبز به نتیجه "انتخابات" ریاست جمهوری دوره دهم، در دوازدهم ماه ژوئن ٢٠٠٩، مشخص بود که کاروان طبقه کارگر ایران توسط همچنین جنبش های ارتجاعی به منزلگاه نمی رسد، زیرا این جنبش و حرکات متعاقب آن، در مقابل آزادی کارگر از اسارت کار مزدی شکل گرفت. مشخص بود حتی امید به آن نوع مبارزات جهت سرنگون کردن جمهوری اسلامی بی ثمراست، راه به جای نمی برد و نبرد. مهم نیست افراد شرکت کننده در هر تظاهراتی فردی و در خلوت خود چه برداشتی دارد، افق و تصویر متناظر بر آن اعتراضات تعیین کننده هستند.علاوه بر تئوری، تجربه هم به ما نشان داده که هر زمان مردمی که صف متفاوت از جریانات بورژوازی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون ندارند، شعار روشن ندارند، در حزب کمونیستی متشکل نباشند و از فقر اینها یکی از سران خود حکومت را جلو انداخته اند، همیشه ثمر تظاهراتشان به جیب آنهایی رفته و می رود که شعارش را طرح کردند، حزبش را دارند و رهبرش را سوار بر موج کردند. اگراعتراضات ٢٢ خرداد ٨٨ و متعاقبا جنبش سبز هم در متحقق کردن مطالباتش پیروز می شد، هیچ دست آوردی برای طبقه کارگر و مردم آزایخواه و جنبش کمونیستی ایران به ارمغان نمی آورد. بر عکس توهم پراکنی کومه له ی جدید، درچنین موقعیتی ابتدایی ترین وظیفه ی کارگران، کمونیست ها و مردم آزادیخواه این است که صفوف خود را از آن جدا کنند، حزب خود را جدا از آن صف بسازند و شعار خود را طرح کنند. مردمی که در ٢٢ خرداد ٨٨ به خیابان آمدند متاسفانه هیچ کدام از این مشخصات را نداشتند و تا این مشخصات را بدست نیاورد، بر روی این پله هستیم. راه پیدا کردن هم سحر نیست، بلیط بخت آزمائی نیست، شدت نفرت از رژیم نیست، توهم نیست، انتخاب سیاسی درست است، اعترض به همه ی اشکال استثمار و اعتراض به استثمار هر انسانی است. واقع بینی و افشاگری نیروهای استثمارگر غیر انقلابی در داغ ترین شرایط انقلابی است. واقع بینی یعنی دیدن موانع و پی بردن به ریشه ی معضلات و رفع آن، و نه از دست آن فرار کردن و مساله را دور زدن و خود را فریب دادن و یکی از سران خود حکومت را علم کردن. شما "چپ" های با موج سبز رفته، برعکس تیزبینی مارکسیسم در چنین شرایطی؛ کلا خلاف ابتدایی ترین وظیفه کارگران و کمونیست ها رفتار کرده و میکنید. شما پوپولیست ها در پاسخ به نقد ما از جنبش سبز و توهم بخشی از مردم به آن گفتید: "آخر مردم سازمان ندارند، مردم رهبر ندارند، مردم یک دست نیستند و این بهانه است". حکا (کومه له) بنابه منافع طبقاتی، متوهم تر از همیشه متاسفانه دنبالچه ی جنبش سبز شده است. اینکه گویا " انتخابات" بهانه ای برای فریب دادن دشمن بود، سرپوشی برای پنهان کردن ماهیت وجهانبینی سرمایه دارانه این شورش ها است. درست است مردم فرصت طلب هستند، ولی آیا ما تا چه حد می توانیم روی فریب دادن دشمن سرمایه گذاری کنیم؟ آیا امکان دارد حزب نداشت، تشکل طبقاتی کارگران نداشت، شعار روشن کمونیستی نداشت، صف متمایز از حکومتیان نداشت و بر پایه ی بهانه، فرصت طلبی و دشمن فریبب دادن پیروز شد؟ پاسخ کومه له بسان کل طیف های جنش سبز آری است! و این "آری" بزرگترین دروغی است که دوستان ریاکار مردم به خورد جامعه می دهند. به این خاطر ما کومه له را بعنوان نیرویی که طبقه کارگر را گمراه می کند افشامی کنیم. حزب کمونیست ایران می تواند برگردد به ما اعتراض کند که آنها کجا گفته اند کارگران تشکل طبقاتی خود نداشته باشند، مطالبات خود را مطرح نکنند و شعار روشن کمونیستی نداشته باشند؟ کجا گفته اند صف متمایز از حکومتیان لازم نیست و فقط بر پایه ی فریب دادن دشمن پیروز می شوند؟ مگر این سی سال آب درهاون کوبیده اند؟ وجود حکا و کومه له خود گواه پا فشاری آنها بر ضرورت تحزب و سازمان با هر قیمتی نیست؟ درست است ایشان کلیشه وار این ها را در هوایی آفتابی تکرار خواهند کرد. اما تکرار کلیشه ای (باید کارگر تشکل مستقل داشته باشد) به چه درد می خورد که در گذرگاه های مهم تاریخی کومه له بسان کل طیف های جنبش سبز، در٢٢ خرداد ٨٨ ، رفتن به نماز جمعه را تاکتیک کارگران قلمداد نموده است. مگر این اطلاعیه به زعم آنان تاکیدی بر این نیست که ٢٢ خرداد ١٣٨٨ نشان داد مردم بدون حزب و تشکل و حضور کارگران هم می توانند رژیم را سرنگون کنند؟ این تصویر پوپولیستی از ٢٢ خرداد ٨٨ خدمت به بورژوازی است تا طبقه کارگر را به سیاهی لشگر جنگ، رقابت و کشمکش های خود با یکدیگر تبدیل نماید. اما جناح سبز رژیم برای شما برنامه داشت، استراتژی داشت، شعار تاکتیکی داشت و با اهداف از پیش تعیین شده و با سیاست و تاکتیک (رای من کو؟) چند سال شما و مردم متوهم را به نماز جمعه ها، تاسوعا و عاشوراها و ٢٢ بهمن ها کشاند. برعکس تصویر فریب دهندگان و فریب خوردگان، یاد آوری ٢٢ خرداد ٨٨ حاوی این پیام است که کارگران احتیاج به تشکل مستقل ندارند تا زمانی که لازم بود، چرخ تولید را تا سقوط حکومت بورژوایی از حرکت باز دارند، بلکه با آن سه میلیون نفری که در ٢٢ خرداد و متعاقبا به خیابان ریختند، به خیابان ها بریزند، با آنان همراه شوند و همه باهم انقلاب خواهند کرد. انقلاب برای این ها بلیط بخت آزمایی است که کسی نمی داند این بلیط به اسم کی در خواهد آمد؟ شاید کروبی، موسوی، شیرین عبادی و اکبر گنجی برنده شوند؟ اینها اگر چه سیستم شان در برخورد به انقلاب کارگری مذهبی است، ولی خود مذهبی نیستند. منافع یک طبقه اجتماعی پشت این تبیین وجود دارد. خود ایشان اگر متوجه شوند یک هواپیما نقص فنی دارد، عمرا سوار آن نمی شوند. ولی طبقه کارگر را سوار بر یک هواپیما می کنند که تمام پیچ های آن شل است، در فضای فکری آسمان بورژوازی پرواز می کنند که فرمان آن در دست اپوزیسیون بورژوایی رانده شده از حکومت داخل و خارج کشور است. گرامی داشت ٢٢ خرداد توسط حکا گرامی داشت نماز جمعه ها، تاسوعا و عاشوراها٬ روز قدس ها و مراسم مرگ منتظری ها و چشم و گوش و زبان مردم بستن در مقابل کل جمهوری اسلامی و نظام استثمارگر انسان از انسان است. شما نمی توانید از این روز یاد کنید، ولی سمبل های آن را حذف نمائید. اینها دو قلوی یک مادر هستند. حکا همراه کل جنبش سبز این مدت امتحان خود را پس داده و نشان داده است که آبی از آن گرم نمی شود. این مردم هستند که باید متوجه باشند و یک بار برای همیشه یک مساله را قطعیت بخشند که دو انتخاب نداریم. یعنی امکان ندارد هم نظام سرمایه داری در هر شکل آن (سبز و سیاه) حفظ کرد، و هم نابرابری اقتصادی را پایان داد. آزادی امری مادی است، یا برابری اقتصادی همه شهروندان، یا آزادی جامعه بدون برابری اقتصادی یک توهم پوچ است. کسی که طرفدار آزادی و برابری اقتصادی همه شهروندان است، باید راه آن را پیدا کند، نیروی آن را بشناسد و متشکل کند، حزب آن را بسازد، دشمنان آن را افشا نماید. انقلاب٥٧ ایران وانقلابات کشورهای شمال آفریقا و اعتراضات از نوع ٢٢ خرداد ١٣٨٨، با هزار و یک زبان به ما گفتند: یا انقلاب کارگری- کمونیستی یا دور باطل زدن. جنبش سبز در مقابل طبقه کارگر و کمونیست ها طبقه کارگر با موج سبز نرفت. از دست آوردهای این اقدام انقلابی یکی این بود که ما کمونیست ها تنها نبودیم. بعلاوه، این به درجه ای نشانه ی وجود بذر آگاهی طبقاتی و مارکسیسم در طبقه کارگر است. اما این اقدام ولو بسیار مفید، کافی نبوده و نیست، زیرا در مقابل آن نیز در صف متمایز خود را متشکل نکردیم. سیاست درست مارکسیستی تنها این نیست همراه موج همه باهم در زمانی که جامعه از هر زمانی بیشتر بجوش می آید حرکت نکرد و نورافکن را بر تضاد منافع طبقات مداخله گر در آن رویدادها گذاشت، بلکه و مهم تر این است که خود عملا دست بکار متحقق کردن مطالبات کارگری و آزادی های سیاسی شد و جنبش خود را در مقابل دیگری سازمان داد. باید در مقیاس جامعه ثابت کرد آزادی و سعادت کارگر به وسیله جنبش های همگانی بدست نمی آید و باید خود در آن قامت ظاهر شد. ما کمونیست ها طی این مدت خطاب به همه شهروندان گفته ونوشته ایم که همراه موج جنبش سبز نروید، صف مستقل از آن تشکیل بدهید، شعار و مناسبت های غیر مذهبی و جدا از آن طرح کنید. اما شما "مارکسیست های سبز شده" به کارگران فراخوان دادید که فعلا اشکالی ندارد که کارگران تشکل مستقل ندارند، در اعتراضات جنبش سبز شرکت نمایند، سپس آن را رادیکال و از آن خود خواهند ساخت. گفتید ونوشتید که مردم خود می دانند چه روزی، باچه شعار و تاکتیکی و فراخوان چه کسانی به خیابانها بریزند و چه کاری کنند تا به مقصد برسند. از منظر پوپولیسم شما مهم نیست فراخوان و شعار و روز و محل اعتراضات مربوط به کارگر نیست، با یک پسوند"سرخ" نم نم آنها را تغییر خواهند داد و شعار و مطالبات کارگری و آزادیخواهانه مطرح خواهند کرد! شما در این جریان فضایی ایجاد کردید که کارگران تصور کنند دیگر تشکل مستقل لازم نیست، ساختن حزب لنینی لازم نیست. قطاری فی الحال راه افتاده است و کافی است همه با هم سوار آن شویم. شما عکس علم، دانش و مبارزه طبقاتی و مارکسیزم عمل کردید. شما خود و مردم را فریب دادید. به کمبود آگاهی طبقاتی، توهم و خوش باوری و باور به معجزه توده ها که ناشی از اختناق تحمیل شده به جامعه است، دامن زدید. کارگر و مردم آزادیخواه را از پرداختن و تلاش برای کسب آگاهی و غلبه بر موانع عظیم سر راه پیروزی خود با جمهوری اسلامی و کل سرمایه داران گمراه نمودید. فرمول شما " شرکت در نماز جمعه بهانه است"، جای اصول و تاکتیک را همیشه عوض نموده و به این بهانه مردم را فلج کردید. تازه این احکام "این بهانه است" بدلیل اختناق در ایران می توانست توجیه کننده توهم شما باشد، برای خارج کشور "این بهانه است" درست نبود؛ اگر یک ذره انصاف ودرایت داشتید، اگر متوهم نبودید ما حزب کمونیست کارگری- حکمتیست بودیم. چرا مطالبات، شعارها و سیاست های ما که علیه هر دو حناح بودند را پشتیبانی نکردید و از مواضع سبز علیه آنها سنگر گرفتید(١)؟. شما "چپ های سبز شده" تا اعتراضات چهاردهم ماه ژوئن٨٨ با همان شدت و حدت غیر سیاسی و غیر صمیمانه امروزتان به ما حمله کرده و ما را متهم می کردید که بدلیل مبارزه ی رادیکال، مستقیم و رو در رو و " در نظر نگرفتن توازن قوای بین مردم و حکومت"، دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را وادار بهماجراجویی کرده و مردم را به خطر انداخته ایم! ولی پس از اعتراضات به نتیجه ی "انتخابات"، درست وقتی که ما از مردم خواستیم صف خود را از طرفداران اسلام سبز موسوی، کروبی، طیف تودهای- اکثریتی ها، اپوزیسیون خودی و ... جدا کنند، این بار ما را به ضد انقلاب، محافظه کاری و پاسیفیسم متهم کردید!هنوز میثاق خود را با جنبش سبز با اقدامات خصمانه و حمله به سندیکای هفت تپه و حزب حکمتیست و کارگرانی امثال رضا رخشان تدارک می بینید. ترکیب نیروهای جنبش سبز اصطلاح متوهم بودن و فریب خوردن جهت معرفی کمونیسم بورژوایی متحد جنبش سبز کافی نیست. زیرا اگر کل جنبش سبز را به دو دسته تقسیم کنیم، یکی (خودی های رانده شده از حکومت) طرفداران رژیم و دسته دوم با ارفاق اپوزیسیون متوهم، فریب خورده، خرده بورژوایی هستند که به گفته خودشان به دلیل اختناق به زیر پرچم سبز خزیده اند. مساله تا به جناحهای خود رژیم و کمونیسم بورژوائی مربوط است، عامل پیوستن آنها به جنبش سبز، توهم نیست، جنبش سبز، جنبش آنها و آنان جناحین راست و چپ آن هستند. با هر اختلافاتی که با رژیم داشته یا دارند، خود بخشی از صاحبان ابزار تولید و ذینفع در تصاحب ارزش اضافی تولید شده توسط طبقه کارگر هستند. اساسا کدام گرایشات سیاسی، سنت های اجتماعی و کدام احزاب و سازمان ها پشت حرکت ٢٢ خرداد ١٣٨٨و متعاقب آن هستند؟ حزب توده، نهضت آزادی، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری، احزاب دمکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین و یا بخش های از خود جمهوری اسلامی؟ به باور من بخش هایی از خود رژیم یعنی آن نیروهایی که جمهوری اسلامی را تاسیس کردند بیشتر پشت این جنبش اند. بقیه سیاهی لشگر جنبش سبز و همراه با این موج رفته هستند. جنبش سبز، اساسا جنبش نیروهایی است که جمهوری اسلامی را در سال ١٣٥٧ در مقابل قطب انقلابی مردم معترض به نظام پادشاهی تحمیل کردند. آنان امروز در صدد انکشاف "جمهوری اسلامی جدیدی" در مقابل عتراض مردم به حکومت اسلامی هستند! سمبل های آنان تاسوعا و عاشورا و شخصیت های آنان، رانده شده گان از حکومت و دولتمردان اسبق هستند. اما ببینیم کومه له این جنبش را چگونه تفسیر می کند: "...این واقعیت بود که توازن قوای جدیدی در نبرد میان اکثریت مردم ایران با رژیم جمهوری اسلامی به وجود آمده است. از همین رو بسیار زودتر از آنچه که اصلاح طلبان حکومتی تصور می کردند، مردم معترض خط قرمزهای تعیین شده به وسیله این جناح را پشت سر نهادند و با سردادن شعارهایی علیه کلیت جمهوری اسلامی، کل ساختار حکومتی را زیر ضرب گرفتند. ...اکنون و بعد از گذشت چند سال از ۲۵ خرداد ۸۸، این روز در تقویم روزهای تاریخی به ثبت رسیده است و یادآوری این روز، یعنی گرامیداشت روزی که میلیون ها نفر انسان متحدانه برای تغییر و تحول در جامعه ایران در خیابان ها رژه رفتند. این روز و دستاوردهای روزهای بعد از آن را باید گرامی داشت". اگر بیست و دوم خرداد نشانه "این واقعیت بود که توازن قوای جدیدی در نبرد میان اکثریت مردم ایران با رژیم جمهوری اسلامی به وجود آمده بود"، چرا در ظرف نماز جمعه؟ چرا اعتراض به نتیجه "انتخابات"؟ چرا باید توده های مردم فقط در روزهائی که دولتمردان فراخوان می دادند به خیابان بریزند؟ چرا از مجرای انتخابات ساختارهای حکومتی را زیر ضرب گرفت؟ مگر مراسم سنگسار، به دار آویختن جوانان در انظارعام در ایران کم است؟ چرا اول مه، سالگرد لشگرکشی به کردستان در ٢٨ مرداد ١٣٥٨ و سالگر انقلاب اکتبر١٩١٧ و ... سوژه های تظاهرات مردم نمی شود؟ مگر روز اول ماه مه و شلاق زدن کارگر به جرم شرکت در آن، روز ٨ مارس، روز کودک، سالروز کشتار زندانیان سیاسی در ١٣٦٧، روزهای مهمی نیستند؟ نه این مناسبت ها برای برپادارندگان اعتراضات جنبش سبز بی اهمیت هستند. آری میوه باغ "عدن" اسلامی (شجره الحیات) بورژوازی را رویاند و نه "شجره المعرفه". هر جریان مترقی و بطریق اولی کمونیست، باید تمام کوشش خود را به عمل آورد که شعائر مذهبی و جهالتی همچون تاسوعا و عاشورا، نماز جمعه، روز قدس و... که بر خلاف ادعای کومه له جدید، جدا ناپذیر از٢٢ خرداد ٨٨ هستند، مانند روزهای سیاه در تاریخ از آنها یاد کند. باید آن روزها را همراه با روزهای زاد و مرگ امامان، آیت الله ها و پادشاهان از حافظه جامعه جاروب نمود. روزهای نامبرده سمبل اسلامی هستند. البته غیره منتظره نیست کومه له آنها را گرامی بدارد، هر گرایشی ارزشها و روزها و مناسبت های خویش را دارد. حکا اعتراضات ٢٢ خرداد ٨٨ را انقلابی می نامند، زیرا درک ایشان از انقلاب در همین سطح است! حتی به فرض محال اگر "مردم" فراخوان تظاهرات به این مناسبت ها صادر کرده بودند، باید فوری بدلیل ارتباط و وفاداری این مناسبت ها با ارزشها و سمبل های جمهوری اسلامی آنها را مردود و ملغا اعلام کرد، تا در این مناسبت ها از پشت چاقو در قلب رهبران کارگری فرو نکرد. مهم نیست در ذهن تک تک افراد چه خواهد گذاشت؛ در همچنین شرایطی نتیجه عمل آنان منجر به بردگی طبقه کارگر می شود. زیرا لازم نیست چماقداران جناح حاکم چاقو به پشت مبارزین غیرسبز فرو کنند، خود "مبارزین" سبز بحساب "تندروی کمونیست ها" این جنایت را خواهند کرد. طبقه کارگر و کمونیست ها هم با اهرم های خود و نیروی خود، آزادی را ممکن خواهند کرد، نه با امکانات موسوی، تاسوعا و عاشورا و مرگ فلان "آیت الله" و ٢٢ خرداد ٨٨. ما همیشه تلاش میکنیم فاصله بین راه حل های بورژوایی مشکلات اجتماعی را با راه حل های کارگری شفاف سازیم تا مردم در تمام زمینه ها تفاوت این راه حل ها را با دشمنان شان در هر لباسی تشخیص بدهند و پیوند خود را با هر گونه الترناتیو آنان قطع کنند. جای دیگر حکا در اطلاعیه خود می نویسد: "رژیم مطابق معمول توان سرکوب خود را به کار انداخت. لشکرهای بسیج و پاسدار و لباس شخصی مسلح در خیابانها به جان مردمی که جز مشت های گره کرده و گلوهای پر از فریاد، سلاح دیگری نداشتند..." اگر مردم جز "مشت های گره کرده" و "گلوهای پر از فریاد" سلاح دیگری نداشتند، با شمشیر چوبی به جنگ حکومت می روند؟ تمام سعی کمونیست ها این است که آزادیخواه هان را متقاعد کنند وقتی مردمی که جز مشت های گره کرده و گلوهای پر از فریاد سلاح دیگری ندارند، با دست خالی به جنگ دشمن نروند.بدون تشکل و قدرت خواباندن چرخ تولید و بستن شیر نفت و گلوی حکومت، هیچی نمی شوند و نباید به جلو تیر دشمن و به جنگی که آمادگی برای آن نداریم رفت. در غیر این صورت سرنوشتی بهتری از هزاران نفر دستگیر شده در قتلگاه های نظیر کهریزک و به زیر شکنجه کشیده نخواهند داشت. ما توصیه میکنیم کارگران وزنه ای برداند که آن روز توانایی آن را دارند. و همیشه بی صبرانه برای بدست آوردن ابزارهای ضروری و مرحله ی بالاتر تلاش نمایند. یک لحظه فرض کنیم این تحرکات از نظر سیاسی حائز اهمیت هستند و در ادامه خود منجر به سرنگونی حکومت خواهند شد. اولا این سراب چپ ضد رژیمی که با هر اعتراض بی ریشه ایی فکر می کند حکومت سرنگون می شود. در ثانی پایه و اساس جنبش سبز سرنگونی حال با هر تعبیری که شما از آن دارید نبوده ونیست. نیروهای اصلی این صف، هیچ کدام ادعای سرنگونی جمهوری اسلامی نکرده است. ثانیا، فرضا آرزوهای بخشهای "چپ همراه موج رفته" متحقق خواهد شد و در ادامه این اعتراضات منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی می شود. باز در تحلیل نهایی بحث این نیست رژیم نمی تواند به این وسیله سرنگون شود، بحث این است که این گونه سرنگونی هیچ سودی برای طبقه کارگر و کمونیسم در ایران ندارد. اهداف جنبش سبز آزادیخواهانه نیست، برای رفاهیات، مساوات و رادیکالیسم به نفع مردم کارگر و اقشار فقیر جامعه تدارک دیده نشده و به این اعتبار ارتجاعی است. بحث این است باید جمهوری اسلامی را طوری سرنگون کرد که به سود طبقه کارگر و مردم تمام شود. نیروی که اگر مستقیما تحت تاثیر نفوذ معنوی و به درجه ای سیاسی و تشکیلاتی یک حرکت رادیکال کمونیستی نباشد، لااعقل به آن سمپات و یا بی طرف باشد. نیروی این حکومت را سرنگون کند که از مذهب و ناسیونالیسم متنفر باشد. ناجیان سبزی که قرار است حکومت را برای شما به زیر بکشند، در حین مبارزه با بخش در حاکمیت خود، شدیدا ضد اعتراض زن برای آزادی پوشش، ضد اعتراض مردم به گرانی٬ به فقر٬ به استبداد و ضد اعتراض به خفقان سیاسی هستند. خواستگاه و اهداف جنبش سبز رادیکال نیست تا به کمبودهایش پرداخت٬ اصولا ارتجاعی است. ملیتانت بودن آن دلیلی بر رادیکالیسم بودن آن نیست. فردا ممکن است به هم تیراندازی کنند. ولی ضدیت آنان با اقشار کم درآمد جامعه را نمی توان به بهانه ملیتانت بودن آنان زیر فرش کرد. اگر تودهای کارگر با بخشی دیگر از اپوزیسیون (حکومت) بورژوایی توهم دارند، وظیفه ی ما این است این توهم را از بین ببریم. بالاخره اگر این صف همه با هم و غیر مستقل است، باید آن را شفاف و مستقل نمود. اگر تودهای کارگر آگاهی طبقاتی ندارند، باید این آگاهی را کسب کرد. اگر تشکل مستقل خود ندارند، باید آن را ایجاد کرد و در تشکل کارگری و حزب کمونیستی متشکل شد. نمی توان از روی جنبه های ارتجاعی اعتراضات ٢٢ خرداد ٨٨ و متعاقب آن بدلیل در دست نبودن احزاب کارگری و کمونیستی و به این خاطر با موج رفتند، صرفنظر کرد. نمی شود با "الله و اکبر" به جنگ حکومت الله و اکبر رفت. نمی توان با ابزارهای ناسیونالیسم به جنگ احزاب ناسیونالیست رفت؛ با روسری به جنگ آزادی پوشش رفت، همان طوری که نمیتوان با پرچم "S شکسته" با مبارزه با "نازیسم " پرداخت. فردا در اعتراض دیگر این جنبش، این ها شعائر سر بر خواهند آورد، از هم اکنون باید برای مقابله با آن آماده بود. ٢٨ مرداد١٣٨٨ بی ربطی کومه له جدید با تاریخ کومه له قدیم در گرماگرم اعتراضات جنبش سبز به نتیجه "انتخابات" دوره دهم ریاست جمهوری، در ماه ژوئن ٢٠٠٩، ما از کومه له در خواست کردیم تا صف متمایزی از آن جنبش شکل بدهیم. و به مردم معترض که بدلیل در دسترس نبودن سازمان های رایکال به دنبال جریانات مرتجع و آن سوژه های ارتجاعی سبز رفتند؛ شانسی بدهیم که به صف ما در جبهه کمونیست ها که تاریخ واقعی مبارزه با جمهوری اسلامی را دارند روی بیاورند تاعلیه رژیم متحد شویم. از آنجا که کومه له قدیم، بخشی از تاریخ ما کمونیست ها است و با وجود تمام کندی، کم و کاستی های سیاسی، هنوز نزد بخش های از مردم کردستان شریک افتخارات مبارزه ما باجمهوری اسلامی و ارتجاع منطقه است. مردم آن را چپ و صاحب این تاریخ می دانند. علیرغم همه اختلافات ما با او حدود یک ماه قبل از ٢٨ مرداد ٨٨ از آنها تقاضای اقدام مشترک، کمک و همکاری کردیم چه بسا با آن اقدامات اجازه نداد جامعه تنها میدان تحت و تاز نیروهای راست ارتجاعی سبز باشد، بلکه آن نیروهای هم در انظار جامعه چپ محسوب می شوند قطبی شکل بدهیم و ابراز وجود نمائیم. و فراخوان اعتصاب عمومی درصف متمایز از جنبش سبز در سالگرد لشگرکشی جمهوری اسلامی به کردستان در ٢٨ مرداد ١٣٥٨را پیشنهاد کردیم. فراخوان را به نشانه تداوم و تحکیم مبارزات مردم آزادیخواه علیه کل رژیم و پیوند تاریخی با مبارزات کمونیست ها علیه کل هستی جمهوری اسلامی اعلام نمائیم. اما کومه له بحدی از طبقه کارگر فاصله گرفته است که این حداقل رایکالیسم و تشخیص منافع عموم را نداد. بخاطر همین کندی سیاسی و اشتراک طبقاتی در آرمانهای بورژوایی جواب رد به در خواست انجام عمل مشترک ما داد. ما خودمان تنهایی فراخوان اعتصاب عمومی درسالگرد لشگرکشی جمهوری اسلامی به کردستان در ٢٨ مرداد ١٣٥٨ را در اعتراض به هر و جناح (سبز و سیاه) صادر کردیم. جهت اطلاع و قضاوت خوانندگان من توصیه می کنم روزی حزب ما نامه های رد و بدل شده در سطح کمیته مرکزی دو طرف را علنی منتشر کند تا راه فراربر کومه له ببندیم. آیا فرق کومه له در این مورد با سازمانها و احزابی مانند اکثریت و باقی مانده ی چریکهای فدایی خلق ایران، احزاب دمکرات کردستان و ناسیونالیسم فارس با (جریانات مشروطه و غیر مشروطه)، حزب کمونیست کارگری و شاخه های دیگر کومه له چیست؟ هیچ! از همان جنس است. چرا ٢٢ خرداد ١٣٨٨ را گرامی ندارد؟ مگر هنوز کدام جنبش تا به این حد مردمی است؟ از سیاستمداران مخالف سیستم اقتصاد مدل چینی و موافق مدل غربی، تا کاندیداتورهای ریاست جمهوری، از طرفداران ناسیونالیسم عرب، ترک و کرد، تا ناسیونالیسم ایرانی سلطنت طلبان و طیف تودهای- اکثریتی ها و حککا ، هرکدام با مواضع خود، اما زیر یک چتر در آن حضور دارند و آن را به پیش می رانند. چرا کومه له از قافله عقب بماند؟ مگر جریان زحمتکشان (عبدالله مهتدی) با سرعت در صدد جبران تاخیر خود در حمایت از جبش سبز برنیامد؟ برای اینها موضع حمایت از جنبش سبز امروز حتی داغتر از دوازدهم ماه ژوئن ٢٠٠٩ است. معضل طیف های کومه له معرفتی نیست، آنان بنا به موقعیت و ماهیتشان (کمونیسم بورژوائی) نمی توانند از موضع کارگر انقلابی باشند و این سنگ بنایی حمایت آنان از جنبش سبز است. این کارگران و کمونیست ها هستند که باید همیشه صفوف خود را از آنها متمایز کنند. اگر انقلاب پدیده ی مادی است، باید نیروهای آن مادی، ریشه دار و حی و حاضر در جامعه موجود باشند. جبهه متحد "انقلابی سبز" تا چند روز پیش از "انتخابات" به فراخوان هیچ جریان کمونیستی برای بهمزدن مراسم سنگسار، شلاق زدن کارگر به جرم شرکت در اول مه، پایین آوردن جوانان از چوبه ی دار به خیابان نمی آمدند. این کدام خود آگاهی است که به تصویر فرصت طلبی آنان در روز "انتخابات" ریاست جمهوری شکل داد؟ بجای سه میلیون نفری که در٢٢ خرداد و متعاقبا به خیابان ها آمدند؛ اگرسی میلیون هم با آن افق ها، آن مطالبات و آن ترکیب و آن درجه از تشکل و اتحاد به خیابان می آمدند، باز ره به جای نمی بردند. نیروهای با آن درجه از خصومت با کمونیسم، آن درجه از بی ربطی به کارگر قصد تیشه به ریشه مناسبات موجود ندارند. به حکم پراتیک و جایگاه طبقاتی شان در مبارزه بین دو طبقه، آنها محافظ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید؛ و ما مبارزین در راه الغای مناسبات کار مزدی هستیم. ----------------------------------------------------------------------- (١) حزب ما یکی از فراخوان دهندگان آکسیون بمناسبت سالگرد ١٨ تیر در سال١٣٨٨مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لندن بود. زمان شروع آکسیون جریانات چپ ساعت پنج بعد ظهر بود که جریانات سبز قبل از ما آنجا تظاهرات داشتند. من نیم ساعت زودتر وارد محل شدم و شروع به پخش اطلاعیه حزب در میان جمعیت نمودم. برگزارکنندگان تظاهرات جنبش سبز، فوری جلوی من سبز شدند و با برخورد خشن و عصبانیت که صفات ویژه آنان است؛ حرکت من به میان مردم را سد کردند. در حالیکه من استدلال میکردم که چرا اقدامشان ضد آزادی و غیر متمدنانه بود و مانع تراشی برای فعالیت سیاسی روش درستی نیست، تعدادی از مردم خواستند اطلاعیه ها را از دست من بگیرند و بخوانند که این "آیه های شیطانی " حزب ما چیست که برگزارکنندگان مرتجع سبز نمی ڱذاشتند مردم آن را مطالعه کنند؟ ولی مسئولین تجمع سبز به مردم اجازه نمی دادند اطلاعیه ها را از دست من بگیرند! تا ناگهان یک مرد میان سال با عصبانیت و تند به آنها برخورد کرد که "ای با با این چیست مگر این آقا چه کار می کند؟ چرا نمی گذارید دیگران آزاد باشند؟" من خیلی متین و آرام توضیح دادم که این حق هر جریان سیاسی است در تظاهرات های عمومی به اشاعه اصول و نظراتی که به آن معتقد است بپردازد. در ثانی من اطلاعیه بمناسبت سالگرد ١٨ تیر پخش می کنم کسی خواست تحویل میگیرد و کس نخواست تحویل نمی گیرد، به همین سادگی. آنها گفتند "این تظاهرات سیاسی نیست و نباید سیاسیش کرد" و من حق ندارم سیاسیش کنم! در هر صورت، برای جنبش سبز که کمونیسم را دشمن درجه اول خود می داند، انتظار تحمل دیگران بی فایده بود، بالافاصله به کمک پلیس به بهانه "تجمع بهم می خورد" من را از میان مردم دور کردند. سیاست را شعبده بازی فهمیدن، سفسطه بازی، دغل کاری، ریاء، توطئه کردن و خود را به نفهمی زدن بخشی از کار سیاسی نیروهای متشکل در جنبش سبز و تمام نیروهای بورژوائی همیشه علیه کمونیست ها بوده و این بار هم به این شگرد(سیاسیش نکن) متوسل شدند. ولی باید به آنها فهماند مبارزه سالم سیاسی جادوگری نیست تا آرد را کبوتر و کبوتررا خرگوش به بیننده نشان دهند. گویا "مرگ بر دیکتاتور" آنها، درخواست ابطال رای انتخابات، رئیس جمهوری را عزل و یکی را منصوب کردن و گرامیداشت ١٨ تیر به امورات سیاسی مربوط نبودند! این است کاراکتر جنبش سبز. "مرگ بر دیکتاتور" اینها پوچ است؛ اینها محافظ دیکتاتوری هستند.
|