تهدید حمله نظامی آمریکا- اسرائیل به ایران
موضع احزاب ناسیونالیست کرد
محمد جعفری

شانزدههم ماه آوریل ٢٠١٢


نمی توان تهدیدات حمله نظامی حکومت های آمریکا- اسرائیل به ایران و سیاست های قلدرمنشانه، هژمونی طلبانه و ضد مردمی آنها را محکوم و افشا کرد، اگر لبیک گویان پست، مرتجع و بی عرضه منطقه ای آنها، از جمله احزاب بورژوا- ناسیونالیست کرد را افشا و محکوم نکرد. در آینه مسائلی چون حمله نظامی آمریکا به عراق ( جنگ های اول و دوم خلیج)، خطر حمله نظامی آمریکا- اسرائیل به ایران و آمادگی این احزاب برای مجاهدت و حمایت از هر طرح امپریالیستی در منطقه، باید سیمای واقعی آنها را مشاهده کرد. زیرا علاوه بر پراتیک روزانه، در آینه اتفاقات بزرگ جهانی و منطقه ای هم می توان چهره ی بغایت ضد مردمی و اپورتونیستی این جریانات مرتجع را واضح تر دید. این ها نه فقط در سه دهه اخیر با اشکال چندش آوری سیاست های قلدرمنشانه و آرباب مابانه آمریکا را در راستای منافع "مردم کرد " قلمداد کردند، بلکه در طی تاریخ فعالیت شان معتقد بوده و هستند که "کرد ها" بدون همکاری یکی از ابرقدرت های جهان هیچ وقت بر روی پایی خود بجای نخواهند رسید. این رویکرد تقریبا هنوز مانیفست همه جریانات بورژوا- ناسیونالیست کرد است. اتخاذ این سیاست توسط این دشمنان مردم، نقاب طرفداری از مبارزات مردم ایران را از روی آنان برداشته و روشن شد برای منافع خود و مشتی سرمایه دار با سرمایه داران رقیب خود در حاکمیت که بنا به جزر ومد تنش بین آمریکا و ایران که گاهی مذاکره و گاهی جنگ می کنند؛ از هیچ اقدام مخربی رویگردان نیستند.


آقای "گاری کنت" در نشریه کردستان شماره ۵۸۷- ٣ آوریل ٢٠١٢، به نقل از مصطفی هجری با سرتیتر" مصطفی هجری خواستار منطقه پرواز ممنوع برای کردستان ایران است." نوشته است: "تاکید غرب بر روی تسلیحات اتمی قابل درک است. نگرانی های جدی وجود دارد که این رژیم تئوکراتیک به درکی عقلانی از این که در نتیجه چنین جنگی دو طرف از بین خواهند رفت، اهمیت ندهد و نمی توان تهدیدات آنها علیه اسرائیل را به آسانی نادیده گرفت. علاوه بر این، ایرانی اتمی ریسکی است برای ایجاد رقابتی نظامی که می توان در عربستان سعودی، ترکیه و مصر مشاهده نمود که مسیر اتمی شدن را پیش گیرند."


کنت ادامه می دهد: " کردهای ایران از دولت ما و دیگر دولتها می خواهند که قاطعانه از جنبش دمکراتیک ایرانیان حمایت سیاسی نمایند... ایجاد پناهگاهی امن و منطقه ای پرواز ممنوع در کردستان ایران حداقل می تواند برای سازماندهی نیروها با هدف سرنگونی رژیم و بنیان نهادن ایرانی فدرال و دمکراتیک یاری دهنده باشد. چنین مدلی به صورت موفقیت آمیز کردهای عراق را از ژنیوساید در امان داشته و این توانایی را به آنها بخشیده است که یک سیستم منطقه ای پلورال و موفق در منطقه بنیان نهند."
احزاب بورژوا- ناسیونالیست کرد جز آماده ترین، سرسپرده ترین و با همه شروط راضی ترین بخش اپوزیسیون پرو آمریکایی جمهوری اسلامی هستند که همیشه در راستای منافع بورژوازی کرد، یکی از کاراکترهای خلق سناریوی سیاه در منطقه هستند. هر بار مساله تحریم اقتصادی ایران و زمزمه حمله نظامی به این کشور اوج می گیرد، این احزاب به تحرک می افتند و مشغول شکل دادن به الترناتیو سازی "الماسی برای فریب"، " مرکز اولاف پالمه سنتر" در سوئد، "کنگره ی ملتهای ایران فدرال" و هر گردهمای برای تشکیل دولت در تبعید و جبهه سازی توسط غرب مانند آنچه در لیبی اتفاق افتاده هستند. آنان تا مرز مسخره کردن خود "الماسی برای فریب"، در این (تشکیل دولت در تبعید و جبهه سازی) پیش خواهند رفت. درست مانند برادران خود در عراق که به قیمت ویرانی عراق، آشکارا در رکاب حکومت آمریکا در شکل دادن به نظم نوین جهانی شرکت کردند و به نان و نوائی رسیدند برای به بازی گرفته شدن آماده ی هر نوع مجاهدتی هستند.

 
اگر حمله نظامی به ایران صورت بگیرد، بمب را به کوه ها و دشت کویر نمی زنند، آن را روی سر کارگران صنعتی در مراکز مهم صنعتی می ریزند و در همان روزهای اول فاجعه بزرگی به بار خواهد آورد. عواقب تحریم اقتصادی و حمله نظامی به ایران گام ها جامعه را به عقب می راند و باعث یوگسلاوی شدن این کشور و بالا گرفتن اختلافات ناسیونالیستی ترک، عرب، فارس و کرد خواهد شد و مردم را به جان هم می اندازد. اختلافات مذهبی سنی و شیعی مانند آنچه در عراق اجرا کردند را دامن می زنند. تنفر زن آزادیخواه و مردم برابری طلب از شعائر اسلامی، قوانین وارزشهای بی ارزش جمهوری اسلامی زن ستیز را حاشیه ای می کند و آنها را از زیر تیغ مبارزات انقلابی مردم ایران خارج خواهند کرد. نمونه عراق است که ده سال پس از سقوط صدام حیسن هنوز زندگی زنان و کارگران با قبل از آن بهتر نشده است.


مساله در یک جبهه قرار گرفتن این جنبش با حکومت های آمریکا و اسرائیل به بهانه "دفاع" از مبارزات مردم ایران، تا به منافع طبقه کارگر برمی گردد، چنانکه بالا به آن اشاره شد، سر سوزنی بخاطر دفاع از حرمت، منافع و استثمار کمتر آنان نیست. فرق این اپوزیسیون پرو آمریکایی جمهوری اسلامی، با خود جمهوری اسلامی تنها در این است که او در حاکمیت است و با پز ضد آمریکایی- اسرائیلی میخواهد حکومت فاسد و استثمارگر خود را نزد مردمی که بحق از قلدری و تحقیر حکام آمریکا- اسرائیل متنفر هستند مشروعیت بخشد؛ و اینها در اپوزیسیون و با ماسک طرفداری از مردم؛ با جمهوری اسلامی که بحق مورد تنفر کارگران و مردم آزادیخواه است، پروژه ضد مردمی خود را به جامعه بفروشند.
ما قبلا بارها گفته و نوشته ایم که احزاب بورژوا- ناسیونالیست کرد بنابه جایگاه طبقاتی شان، در طول تاریخ یک مورد از موضع رایکال و انقلابی در قبال رویدادهای مهم، از منافع مردم علیه دشمنان مردم اتخاذ سیاست نکردند. این مدعا اتهام نیست، تبلیغات سیاسی ما علیه آنها نیست، واقعیتی بسیار ریشه دار و محرز است. اکنون همه شاهدیم که چگونه از موضع آمریکا و اسرائیل آماده اند با هر قیمت و تحت هر شرایطی که نامبردگان بخواهند علیه مردم ایران با او همکاری کنند تا در کردستان جای بدست بگیرند و ایران را عراقیزه کنند. در هر مجمع و جلساتی که حتی برای فریب آنها سرهمبندی شده باشد، شرکت نمایند و از هول حلیم توی دیگ می افتند. این آمریکا است که بین جمهوری اسلامی با بدیل احتمالی او ابهام دارد که کدام یک را ترجیح می دهد. این اپوزیسیون بمانند نوکر حلقه بگوش آمریکا، آمریکا را ناجی مردم کرد معرفی می کند. تم اصلی اکثر مباحثات، جلسات و دیپلماسی آنها همیشه بر محورهای مانند: "آمریکا با کرد باید همکاری کند، استراتژی آمریکا در منطقه با کرد باید چنین و چنان باشد... و رو کردن کارت فدرالیسم است. برای آنان مساله به هر قیمت به قدرت رسیدن است، وسیله این به قدرت رسیدن چه باشد مساله ی ثانوی است.


احزاب بورژوا- ناسیونالیست کرد از سر سازش ناپذیری با حکومت ملی- مذهبی نیست با حکومت های اسرائیل و آمریکا متحد می شوند، این ها خود ملی – مذهبی هستند و در مقابل سکولاریسم جامعه سازمان مذهبی سنی گری"یزاکا" تاسیس می کنند. با اسرائیل هم جبهه شدن درجه قاطعیت و سازش ناپذیری آنان با جمهوری اسلامی نیست، اینها حمایت از بخشی از رژیم؛ تغییر و رفورم در خود رژیم را در پرونده سیاه خود دارند. این ها از هر طرف مردم را بی هوده متوهم می کنند: روزی امید به تعدیل، تغییر، استحاله و رفورم در خود جمهوری اسلامی؛ بنوعی که نه تنها منافع مردم بلکه سر رهبران خود را در این توهم به باد می دهند، و روزی امید به آمریکا و اسرائیل که عین جمهوری اسلامی ضد کارگر و ضد کمونیست هستند. حزب دمکرات از جنبش دوم خرداد "انتخابات" ریاست جمهوری دوره هشتم از خاتمی دفاع کرد. از نامزدی مهدی کروبی در "انتخابات" ریاست جمهوری دوره دهم دفاع نمود. تاریخ این احزاب مملو از سازشکاری و مذاکرات آشکار و پنهان با رژیم است. جمهوری اسلامی اگر آنها را سهیم کند٬ مشکل اصولی با او نداشته و ندارند. لذا استراتژی آنها جنگ و مذاکره برای توافق و کسب امتیاز برای بورژوازی کرد از حکومت مرکزی است. نامبردگان ماهیتا جز کسب سهم خود، با بورژوازی حاکم ایران مشکلی پرنسیپال ندارند. از فشار نظامی٬ تا کسب کمک از آمریکا و غیره برای ایشان هر یک اجزای یک کلیت یعنی پروژه سهیم شدن در حاکمیت است. عبدالرحمن قاسملو رهبری وقت حدکا در انقلاب ۱۳۵۷ به خمینی لبیک گفت. در زمان جنگ مردم کردستان با رژیم جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ از پشت و از بالای سر هیئت نمایندگی خلق کرد، با رژیم باب مذاکره بازکرد. حزب دمکرات ارتش و سپاه پاسداران را به داخل شهر سنندج و پادگان مهاباد در سال ۱۳۵۸ اسکورت کرد. به مردم، تشکل های توده ای و سازمان های کمونیستی اعلام جنگ کرد. به دفتر سازمان پیکار در سال ۱۳۵۹ درشهر بوکان حمله کرد و سه نفر فعالین این سازمان را قتل عام کرد. صلاح شمس الدین مسئول اتحادیه کمونیست ها را در جلوی خانه خودش در شهر مهاباد بدلیل تبلیعات سیاسی و روشنگری در مورد برنامه حدکا ترور نمود. تصويب قطعنامه ارتجاعى جنگ سراسرى عليه سازمان کردستان حزب کمونيست ايران- کومه له در کنگره شش اين حزب در سال ١٣٦٣ و کشتن بیش از ... پیشمرگ! نکند بخاطر سازش ناپذیری با حکومت ملی- مذهبی بود؟


"مبارزه جدی و پیگیر" عالیجنابان در امرسرنگونی حکومت فعلی با هر قیمت و با هر جریان ضد جمهوری اسلامی، بخاطر آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی و در خدمت اعتراض به استثمار کارگر نیست، اینها خود استثمارگران کارگران و انتقادشان از حکومت اسلامی این است که حوزه ناامنی برای سود بیشتر برای سرمایه داران ایجاد کرده و بلد نیست همه خواص کرد، عرب و عجم ایرانی را در سود ناشی از استثمار کارگران شریک نماید. همچون امروز در دفاع از منافع صاحب کار راه حل بورژوائی در مقابل راه حل کارگری از همکاری با شیطان هم شرمی ندارند، اسناد نشان می دهند در قدیم نیز در دفاع از فئودال علیه دهقان و زحمتکشان بودند. اشتباه نشود چون خواهان سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی هستند با هر خص و خاشکی دست آویخته، بعکس، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی هیچ زمانی در دستور آنها نبوده است و هیچ نیروی بورژوای سرنگونی طلب هم نمیتواند سرنگونی انقلابی را خواهان باشد. سرنگونی انقلابی یعنی اتکا به قهر و به نیروی مردم و در هم شکستن ماشین دولتی و درست بخاطر باور نداشتن به مردم، به انقلاب و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است که میخواهند سرباز پیاده نظام آمریکا شده تا رژیم را برایشان سرنگون کند. قصد شرکت ناسیونالیستهای کرد در چنان سناریوی فاجعه باری، مطلقا بخاطر ترجیح منافع عموم نیست، بالعکس به این خاطر است مردم برای اینها جزمصالح ساختن عمارت به قدرت رسیدن آنها درک نمی شود و به این خاطر مایل هستند، ایران را عراقیزه و کارگران و زحمتکشان را سوخت ماشین به قدرت رسیدن خود نمایند و آنها را به روز سیاه بنشاند.


کارگران و کمونیست ها باید ماهیت هر دو جبهه ارتجاعی این کشمکش ها را بی توهم، شفاف و قاطع به جامعه توضیح بدهند و صفوف خود را در مقابل هر دو متحد کنند. وظیفه ما کمونيست ها، مردم معترض و همه  آزادی خواهان واقعی است که مردم کردستان و کل منطقه را ازاین اقدام نامسئولانه، ارتجاعی و ظرفیت خلق سناریوی سیاه این احزاب ملی- مذهبی مطلع نمائیم.


نق زدن های جناح چپ این جنبش
نشریه "جهان امروز" کومه له در شماره ٢٨٦ صورت مساله بحران آنطوری که آمریکا مطرح می کند را می پذیرد و از حسن رحمان پناه می پرسد: " آیا این تحریم ها سبب خواهد شد که جمهوری اسلامی از برنامه اتمی خود دست بر دارد و به خواست های جامعه جهانی گردن نهد؟ رحمان پناه چنین پاسخ می دهد: پس از عقب نشینی " صدام حسین" دیکتاتور هار و جنایتکار عراق از کویت و سر پیچی از قطعنامه های شورای امنیت، علیه عراق محاصر اقتصادی اعمال شد که ...، اما صدام تسلیم خواست های سازمان ملل و امریکا نگردید و سرانجام از طریق دخالت نظامی سرنگون شد."


جهان امروز صورت مساله آمریکا و غرب که گویا اولا اختلاف بر سر مساله اتمی و حقوق بشر است٬ و ثانیا دول غربی و مشتی جنایتکار جنگی نماینده جامعه جهانی هستند را قبول دارد و این مساله مورد انتقاد شدید من به رحمان پناه و این طیف است. رحمان پناه در مورد عواقب حمله نظامی و تحریم ها نق می زند، اما اصل مطلب همان قبول کردن تبیین و صورت مساله است که آنچه دول غربی در مورد ماهیت قلدری خود می گویند و جهان امروز آن را نشخار کرده را می پذیرد! کی گفته است امریکا، انگلستان و اسرائیل جامعه جهانی را نمایندگی کردند؟ نمایندگان جامعه جهانی (جهان امروز) ناکازاکی و هیروشیما را نابود کردند٬ صدهها هزار نفر در عراق را کشته و بیش از یک میلیون را زخمی و میلیون ها نفر را آواره و بی خانمان کردند. اینها علیه جامعه جهانی ویتنام را به خاک سیاه نشاندند. از کی فرماندهان و طراحان پنتاگون، قاتلین "جنین"، "صبرا"، "شتیلا" و کودکان فلسطینی، قاتلین این همه مردم و عاملین این همه جنایت در گوشه و کنار دنیا٬ نماینده جامعه جهانی شده اند؟


تبیین و استراتژی جناح چپ این جنبش با جناح راست آن در تحلیل نهایی ماهیتا تفاوت چندانی ندارد، اشکال آن متفاوت است. اگر جناح چپ این جنبش با آمریکا نق می زند، به این دلیل است که می داند حکام آمریکا تاریخ طولانی ضدیت با جنبش کمونیستی دارند. تاریخ سازماندهی و مداخلات در۸٠ کودتا ضد چپگرائی در جهان، تاریخ بمباران شیمیایی، تاریخ کشتن بیش از... مردم ویتنام و مردم عراق دارند. جناح چپ جنبش ناسیونالیسم کرد نمی تواند اسم چپ را با خود حمل کند و مستقیما امثال جناح راست این جنبش (احزاب دمکرات) بی پرده و بی اگر و اما از حمله نظامی دفاع کنند و برای این حمایت باید راه های و کدهای "چپ پسند"یافت: " به خواست های جامعه جهانی گردن نهد، جمهوری اسلامی هم با دخالت خود در لبنان و فلسطین و با گسترش اسلام سیاسی بهانه به اسرائیل- آمریکا می دهد؛ اسلام سیاسی مسلح با سلاح اتمی خطرناک تر است، حقوق بشر در ایران نقض می شود و غیره"، وارد کردن در منازعه مساله سر راست خطرحمله نظامی آمریکا به ایران و محکوم نکردن آن، تنها کدهای "چپ نما" مشروعیت دادن به حمله نظامی به ایران هستند. مانند حمله اول آمریکا به عراق در جنگ خلیج آن را زیر پوشش سلاح کشتار جمعی و بمباران حلبجه توسط صدام حسین توجیه نمایند. گویا جنگ اول خلیج بخاطر مردم عراق و این یکی هم اگر بشود بخاطر خطر سلاح اتمی ایران، حقوق بشر در ایران و جلوگیری از گسترش خرافات مذهبی خواهد بود! تبلیغات غرب حول حقوق بشر دروغ محض است. اصل ماجرا تلاش برای تقسیم قدرت دوباره جهان میان قدرتهای امپریالیستی، برای حفظ قدرت نظامی و اعمال هژمونی غرب بر جهان است. در این میان ماجرای ایران اتمی بهانه است.


این که همه کومه له ایها تا همه جریانات و کسانی که به نام تحولات مهم و سرنوشت ساز و... کیسه برای نتایج تحریم و جنگ دوخته اند و جهبه متحد "چپ" و راست تشکیل میدهند٬ عملا خاک در چشم مردم می پاشند و علیه مردم در کمپ غرب ایستاده اند. همه آنهائی که حتی اعلام می کنند مخالف تحریم و جنگ هستند, ولی خجولانه به امید حمله نظامی و تحریم٬ تحولات مهم و سرنوشت ساز می بینند و منتظر میوه آنند! همگی متفق القول می گویند: "تحولات مهمی در راه است، باید چپ هم در این فرصت اتحاد کند و غیره..."، غیر مستقیم تائیدی بر مزیت این بحران و دادن تصوری مثبت از تهدید حمله نظامی آمریکا- اسرائیل است. کد ضمنی هم تصویری و اشتراک این طیف در صورت مساله است. فرمول بیان مهم نیست، مضمون این است که تهدید نظامی چنان که ما حزب حکمتیست همیشه هشدار می دهیم هم منفی نیست. حمله نظامی نامبردگان به ایران از نظر آنان ابعاد متعددی دارد که بعدی از آن می تواند بنوعی به ضرر نباشد، بشرطی که "احزاب چپ کارگری" هم به جنبند و در میدان باشند و " فرصت را در یابند"! در قابل این فرصت، پاسیو نشوند و وقتی همه جا شلوغ شد آنها هم جبهه "چپ" را بسازند! به این دلیل به موضع احزاب بورژوا- ناسیونالیست کرد که بی قید و شرط از حمله نظامی نامبردگان به ایران حمایت می کنند حساس نیستند و نقد ریشه ای ندارد. حساس نبودنشان نشانه نوعی احساس همراهی آنها با آفریندگان بحران است. و گر نه "انتظار تحولات مهمی در پیش است" چه معنی دارد؟ هیچ رفورمی شده است که ما نمی دانیم؟ گامی رژیم در زمینه های آزادی بی قید و شرط سیاسی توسط مردم به عقب رانده شده است؟ بیمه بیکاری و آفزایش دست مزدها متناسب با تورم آفزایش داده اند؟ تشکل کارگری ایجاد شده است؟ اتحاد طبقاتی کارگران علیه این سناریو مستحکم است؟ خیر در این بینش مردم بدلیل رهنمایئ رهبرانی امثال شما از خود دست شسته و همه منتظر جاجی هستند. غیر از این که محاصره اقتصادی، تهدید حمله نظامی و بحران ناشی از این وضعیت فرصتی برای او هم ایجاد می کند، کدام مولفه های پایه داری در توازن قوا بین مردم و حکومت با هوشیاری و نقش مستقیم مردم تغییر کرده است؟ چه درجه ای از سازمان یابی و تشکل یابی مردمی بر روی پای خود موجب "انتظار تحولات مهمی" شده است؟ پیش کشیدن "انتظار تحولات مهمی در پیش است" درست هنگامی که تهدید حمله نظامی بالا میگیرد، غیر از این که غیر مستقیم تائید "جنبه مثبت" حمله نظامی آمریکا- اسرائیل به ایران باشد، کدام تحولات مهم دیگری مد نظر دارند؟ این گونه تبیین دادن از بحران و تهدیدات نظامی، آن هسته اصلی ضدیت کردن کل جریانات کمونیسم بورژوائی با زندگی مردم است که گویا اگر کسانی دیگر بحران بوجود آورند، فایده بحران شان برای مردم و اگر کسانی دیگرغذا بخورد غذا به معده ما می رود!


آنان ظاهرا پرچم انقلاب و تحول مهم و سرنگونی جمهوری اسلامی در دست دارند و به ما خرده می گیرند که سیاست فعالی در قبال این بحران و تهدیدات نداریم! ما کارگران و کمونیست ها لازم است دقت کنیم که سیاست فعال کمونیستی ما دفاع از زندگی و امنیت مردم در مقابل کل صف ارتجاعی از اسرائیل و آمریکا، تا همه جریانات ایرانی است که امید به جنگ و تحریم اقتصادی بجای مبارزه مضمونا رادیکال و انقلابی بسته اند. رویکرد ما تلاش و دفاع از مدنیت و زندگی مردم برای سد بستن در مقابل تحریم اقتصادی و حمله نظامی آمریکا و اسرائیل از طرفی؛ و سد بستن علیه گرانی، فقر و اختناق سیاسی در ایران به بهانه تحریم و جنگ، از طرف دیگر است. از منظر تهدیدات حمله نظامی و هورا کشیدن خیل اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی برای این سناریوی سیاه که می تواند بزرگ ترین فاجعه برای مردم ایران و منطقه باشد، فقط اوج بیگانگی، بی رحمی و لاقیدی سیاسی اینها نسبت به حیات و سعادت مردم است را می توان دید. هر جریان و اشخاصی که کیسه برای تقسیم غنائم بدست آمده پس از حملات ویران کننده آمریکا- اسرائیل با آنها ندوخته باشد و خود را جای مردم ایران که خانه خود را، کار و زندگی خود و آینده خانواده هایشان را از دست خواهند داد بگذارد؛ خود را جای مردم، جوانان و زنان مبارزی که روزانه در تلاشند روزنه ای باز کنند و کل سیستم و ارزشهایی جمهوری اسلامی را چالنج کنند؛ قابل تصور است فضای جنگی چه امکانات، مصالح و خوراکی در اختیار رژیم خواهد گذاشت تا دامنه فعالیت این نهادهای مدنی و هر مطالبات کارگری و عمومی را محدودتر کند و اختناق کنونی را چند برابر تشدید نماید.


فقط نیروهای بورژوا٬ اپورتونیست، معامله گر، فرقه گرا، فالانژ و لمپن و غیر مسئول می توانند آتش بیار و مشوق و تائید کننده همچنین حملاتی از سوی حکومت های اسرائیل و آمریکا به ایران باشند. حکومت های اسرائیل و آمریکا ناجی کارگران نیستند، بلکه همانند حکومت اسلامی ایران منفور و استثمارگر هستند. از موضع نامبردگان مخالفت کردن با جمهوری اسلامی مانند سیاست های خود جمهوری اسلامی ارتجاعی است، به اندازه خود رژیم کثیف است. مخالفت از آن منظر ارتجاعی است، استیصال است و مایه تقویت ارزش های می شود که جمهوری اسلامی را سر کار آورد، نگه داشته و به عمر او می آفزاید.