کینه توزی چپ سنتی
در باره فراخوان اصغر کریمی
ریبوار احمد
حزب کمونیست کارگری ایران با یک اطلاعیه و اصغر کریمی با یک نوشته در باره
اختلافات حزب حکمتیست اعلام موضع کرده اند. هر دو این مواضع سرتا پا کینه توزی
است علیه کورش مدرسی و خط سیاسی و مارکسیستی حزب حکمتیست . نوشته اصغر کریمی که
بیشتر تشریح اطلاعیه حککا و فراخوانی است خطاب به رهبری حزب حکمتیست ، که
جادارد در باره آن مختصر به نکاتی اشاره کرد.
بخش اعظم این نوشته تلاش و تشویقی است خطاب به یکی از جناحهای حزب حکمتیست برای
دو شقه کردن حزب و جدا کردن خود از خط کورش مدرسی و از این منظر معلوم است که
آنها برای خود محاسباتی کرده اند . اما اصغر برای تعقیب هدفش سرتاپای نوشته اش
را به کینه توزی و نفرت علیه شخص کورش مدرسی و خط کنونی حزب حکمتیست آغشته است.
او و حزب کمونیست کارگری به این امید هستند که حزب حکمتیست را از خط تاکنونی
خود ، که به خط کورش مدرسی شناخته شده است و او سهم اساسی در ساختن این حزب و
خط سیاسی آن داشته است ، در واقع تبدیل به حزبی دیگر شود که با حزب آنان هم رای
گردد.
در نوشته اصغر و بیانیه حککا به غیر از تکرار سیل گونه " راست روی کورش " تنها
چند جمله مانند مدرک " این راست روی کورش" و حزب حکمتیست آمده است . من هم به
اختصار جوابی به همین منوال به این چند جمله خواهم داد .
اصغر، سوای اینکه هر بحثی در باره این بحث که اسم آن را " تز ارتجاعی دولت
متعارف " گذاشته است داشته باشد ، به راستی الگویی تمام و کمال از بینش چپ سنتی
را در این جمله به نمایش گذاشته است . بحث کورش تحلیلی است در باره وضعیت دولت
جمهوری اسلامی ، هر مارکسیستی میتواند با ارائه دلیل موافق یا مخالف این بحث
باشد و آن را تحلیلی واقعی و یا غیر واقعی قلمداد کند . اما این چه دیدگاه
عجیبی است که هر کس رژیم را نامتعارف بنامد تبدیل به انقلابی میشود و هر کس
متعارف تبدیل به ارتجاعی میشود ؟ ! این کودکانه ترین کاریکاتور سازی از بحث
منصورحکمت در این باره است. اینطور معلوم است ، که در این بینش کمونیسم و
انقلاب کارگری تنها زمانی جواب معضلات جامعه است که رژیم نا متعارف باشد!! هر
زمان هم که رژیم متعارف میشود بجای کمونیسم و انقلاب کارگری نوبت به ارتجاع
میرسد. این تز فقط مایه خنده است و هیچ ربطی به مارکسیسم و حکمت ندارد .
بحث کورش در باره نقش حزب الله که اصغر به عمد آن را به تمجید از حسن نصرالله
متهم میکند ، انتقاد عمیق مارکسیستی ای است از بی تأثیری چپ در آن صحنه سیاسی .
بحث این است که به دلیل غیبت چپ است که کهنه پرستی اسلامی به مانند ناجی آن
مردم ستمدیده ظاهر میشود . آیا اصغر این را بیاد دارد که سال ١٩٩٥ منصور حکمت
در باره سرگردانی کردستان، بحث این را کرد که اگر کمونیسم راه چاره ای کارساز
برای بیرون کشیدن کردستان از آن گرداب نشان ندهد، من اگر شهروند اهل سلیمانیه
باشم به برکناری جلال طالبانی و سر کار آمدن حزب کمونیست کارگری رأی نمیدهم ،
چون حداقل از طریق جلال طالبانی غرب خوراک و دارو در بین مردم تقسیم میکند .
کسی از این تمجید جلال طالبانی و پشت کردن به حزب کمونیست کارگری را استخراج
نکرد ، بلکه روشن بود که این بینش طرفدارانه و پیگیر است از آن حزب که همزمان
مسئولیت سیاسی مهمی به گردنش می اندازد تا مانند ناجی آن جامعه ظاهر شود و
همزمان افق کمونیستی برای آن نشان داد . بحث کورش در باره حزب الله انتقادی است
از چب برای اینکه از حاشیه بیرون بیاید و اسلام سیاسی را از صحنه بیرون کند .
اما چپ سنتی کی قادر به درک این است .
بحث یارانه ها هم مانند آن خوش باوری و ساده لوحی ای است که برای محافظت از
منافع طبقه کارگر در برابر بازار آزاد ، از سرمایه داری دولتی پشتیبانی بکنید .
این هم یک تز خیلی عقب مانده چپ سنتی است که خیلی وقت پیش توسط کمونیزم منصور
حکمت جواب خود را گرفته است .
اما براستی بحث اصغر و حککا در باره جنبش سبز برای رساندن موسوی به ریاست
جمهوری ، که آنها به آن میگویند " انقلاب ٨٨ " و هیاهوی حزب کمونیست کارگری در
این باره که کورش مدرسی و حزب حکمتیست " انقلاب مردم ایران را با طرفداری از یک
جناح رژیم تخطئه و لکه دار" کرده است ، بحثی خیلی آشنا است بخصوص برای ما
کمونیستهای عراق . ما اولین بار این تز مشعشع را از عبدلله مهتدی شنیدیم که
منصور حکمت را به لکه دار کردن قیام ١٩٩١ کردستان عراق متهم کرد ، و بعد از آن
جلال طالبانی در کشمکش با اتحادیه بیکاران به رهبران آن سازمان گفت که شما
طرفدار منصور حکمت هستید و منصور حکمت هم شخص مشکوکی است که انقلاب و قیام مردم
کردستان را جنبشی کهنه پرستانه و طرفدار آمریکا قلمداد میکند. الان بعد از بیست
سال حزب کمونیست کارگری در برابر کورش و حزب حکمتیست دست به آن آرشیو میبرد.
اگر کسی به دنبال درک تفاوتها و محتوای ارتجاعی این هیاهواست بهتر آن است که یک
بار دیگر به نوشته های منصور حکمت "ناسیونالیسم و رویدادهای کردستان عراق " و "
فقط دو گام به پس " نگاه کند.
اصغر به اسم نجات دادن بخشی از حزب حکمتیست به جناحی از آن فراخوان میدهد که بر
علیه این خط سیاسی که هویت واقعی و متمایز حزب حکمتیست است از چپ سنتی است٬
شورش کنند. گمان بر این نیست که هدف نویسنده با آن همه نفرت و کینه که در برابر
این حزب بیرون ریخته است، این باشد که بخشی از این حزب را نجات دهد، بلکه
تکاپویی است برای تعمیق معضلات این حزب و به شکست کشاندن آن. اما اگر کسی و یا
کسانی به پیشواز فراخوان اصغر کریمی بروند ، و اگر این حزب از آن خط سیاسی ای
که تا کنون داشته و بر روی آن پیش رفته است ، برگردد ، به نظر من اگر هرچیزی
باشد ، از نظر ماهیت سیاسی دیگر آن حزب حکمتیست نمی باشد که ٧-٨ سال با خط
مارکسیستی و دخالتگر و متمایزش تبدیل به خاری در چشم جمهوری اسلامی و تمام
بورژوازی ایران گشته و اینچنین مورد کینه و نفرت چپ سنتی امثال حککا است.
٦ ژانویه ٢٠١٢
برگردان از کردی
فرزاد نازاری
|