TLogo


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کدام معجزه از کدام ناجی!

نامه دبیر کمیته مرکزی: در مورد درخواست برگزاری پلنوم اضطراری



تعدادی از رفقای کمیته مرکزی حزب حکمتیست، و تعدادی از اعضا علی البدل آن، بدنبال فعالیت های فشرده درونی و بیرونی هئیت دائم، درخواست برگزاری یک پلنوم اضطراری را مطرح کرده اند و از من بعنوان دبیرکمیته مرکزی، تنها کسی که قانونا میتواند پلنوم ها را فرابخواند، خواسته اند که این پلنوم را فرابخوانم. حول این درخواست به قوانین و نوعی از وظایف برای دبیر کمیته مرکزی و کمیته مرکزی، ارجاع شده است، که واقعی نیست و من در ادامه و در حاشیه به آن خواهم پرداخت.

بی تردید اعضا کمتیه مرکزی، حق دارند در هر شرایطی که لازم دانستند، برگزاری جلسه پلنوم را درخواست کنند. برگزاری پلنوم حق اعضا کمیته مرکزی است، و دبیر کمیته مرکزی هم، همچون دبیر هر کمیته حزبی دیگری باید به این فراخوان پاسخ دهد. کمیته مرکزی، بالاترین مقام رهبری حزب است در فاصله دو کنگره، با اختیارات بسیار زیاد و با محدودیت های بسیار زیاد. از این اختیارات و محدودیت ها، امروز و در شرایط بسیار پیچیده و ازهم گسیخته رهبری حزب، تفاسیر و تعابیر بسیار متفاوت و دلبخواهی صورت میگیرد. که لازم است به آن پاسخ داده شود و من تلاش میکنم در دامه به آن پاسخ دهم.

مقدمتا، هیچ طرح و ادعایی در خود مقدس نیست. ما انسانهای زنده هستیم که میتوانیم بر تن "زیباترین" و "متمدنانه" ترین قوانین و طرح ها لباس ریاکاری، فریب، و آسیب رسانی بدوزیم، و با زیباترین ادعا های بشردوستانه، جنایات میلیونی سازمان دهیم. و بالعکس در دل سیاه ترین شرایط، زیباترین اقدامات انسانی را سازمان دهیم. دنیای امروز سراسر با طرحهای "زیبا" و "قوانین" رسمی، به منجلابی که در آن زندگی میکنیم تبدیل شده است. دنیا سراسر، مملو است از ادعاها و طرح های زیبایی که توسط آن هالوکاست ها براه میافتد. طرحهایی که بی تردید، تنها و تنها بر خوش بینی، اعتماد، و توکل مردم به طراحان و مجریان آن استوار است. سازندگان دنیای بیرون از ما، قدرت های حاکم در سراسر جهان، حداقل در دو دهه گذشته فجایع عظیمی بر بشریت روا داشته شده اند که تماما با ابزار طرحهای "متمدنانه"، و داعیه های "بشردوستانه" صورت گرفته است. طرحهای "متمدنانه و متکی به دمکراسی"، متکی به "افکار عمومی"، "رای همگان" و حقوق "مالیات دهندگان"! ادعاهای زیبایی چون "صلح و امنیت و امن سازی جهان" و "دخالت بشردوستانه"، نیاز و ضرورت "مبارزه با توحش تروریسم اسلامی" از یک طرف، و مطلوبیت "مبارزه ضد امپریالیستی" برای احقاق "حقوق ضایع شده ملی و مذهبی"، از طرف دیگر، دستمایه سیاست هایی کردند که با آن جهان را، از عراق تا نیویورک و فلسطین و لیبی، به منجلابی که پیش چشم همه ما است، تبدیل کردند. ما کمونیست ها به ادعاها و عبارت پردازی های زیبا نیاز نداریم. به اقدامات، تصمیمات، و فعالیت های مترقی، انسانی و انقلابی نیاز داریم. آموخته ایم که همیشه پشت داعیه ها، لفاظی ها، و عبارت پردازیهای زشت یا زیبا، منافع واقعی و زمینی را جستجو کنیم. این روش، تنها برای جدال با دشمنان طبقاتی مان نیست، باید در میان خود ما، بکار برده شود.

ادعا، طرح و رجوع به قانون، نیمی از مراسم افتتاح جدال جدی تری است که مقدمتا و فی الحال در جریان است. جدالی که هیچ کس در آن بی طرف نیست! یا اگر نخواهد "توکل کند" و مقدراتش را بدست دیگران بسپارد، نمی تواند در دل آن جدال بی طرف بماند. این شامل حال ما نیز میشود. وظیفه ما بعنوان عده ای کمونیست، روشن کردن و روشن شدن در مورد منافع زمینی است که پشت هر طرح و رجوع به هر قانونی وجود دارد. باید پشت ادعاها، گردوخاک ها، منافع مستقیم را جستجو کرد.

من بعنوان دبیر کمیته مرکزی وظایف و مسئولیت هایی دارم، و بعنوان یک کمونیست، که در جدال جاری در رهبری حزب حکمتیست، بی طرف نیست، نمی توانم علیه وجدانم رای بدهم. "خودم را به بی طرفی بزنم"، "ریاکاری کنم" یا بر "بی خبری و بی اطلاعی" دیگران، "حساب باز کنم"!

از این رو پاسخ من دو جنبه را در خود، همزمان منعکس میکند. یکی پاسخ من بعنوان دبیر کمیته مرکزی است به فراخوان اعضا کمیته ام، و دیگری پاسخ شخصی من است، که در دل هم و در ادامه خواهد آمد. در پایان این نامه و پروسه ای که من پیشنهاد میکنم، کمیته مرکزی مختار است، انتخاب کند، یا با من همراه و همفکر شود، یا علیرغم من و با انتخاب دبیر دیگری، آنطور که میخواهد، پلنوم بیست و سوم را فرابخواند و برگزار کند.

من متاسفانه در جریان استدلالات، منطق، و دلایل امید بستن به برگزاری پلنومی پیش از کنگره، قرار نگرفته ام. دلایل هئیت دائم در این مورد، و تغییر نظر آنها از تحریم پلنومی که من فراخواندم، تا ضرورت فوری و عاجل فراخوان پلنوم اضطراری، را نشنیده ام. صورت جلسات نشست های این هئیت در مورد این تغییر تصمیم و انتظار از پلنومی که درخواست شده است، را دریافت نکرده ام. به جلسه و جلسات داخلی که در این مورد برگزار شده است، دعوت نشده ام. در جریان پروسه ای که تعدادی از رفقای کمتیه مرکزی توسط آن اقناع شده اند، قرار نگرفته ام! از این رو محق هستم که سوالهایم در این مورد، پروسه ای که رفقا قانع شده اند، را سرگشاده با اعضا کمیته مرکزی و علی البدلها و طرفداران برگزاری پلنومی، با مشخصاتی که هئیت دائم خواسته است را پیش از جلسه، در میان بگذارم. تا برای همگی ما، همه کسانی که به چنین پلنومی امید بسته اند، کاملا روشن شده باشد، که به چگونه جلسه ای خواهند رفت. تا همه تصویر روشنی از مثبت ترین و منفی ترین سناریوهایی که اتفاق خواهد افتاد، را از پیش بدانیم.

با تمام احترام قلبی و رفیقانه ای که برای رفقایی که به فراخوان هئیت دائم برای برگزاری پلنوم، پاسخ مثبت داده اند، با تمام اعتقاد عمیقم به اینکه جانبداری آنها از کمپین هئیت دائم، از سرخوش بینی، اعتماد، و علاقه به حفظ وحدت حزب، و از سر عشق آنها به حزب حکمتیست است، با این وجود لازم است حقایقی که در باره پلنوم درخواستی وجود دارد را با همگان درمیان بگذارم. و مستقل از این که چنین پلنومی برگزار خواهد شد یا نه، وظیفه خودم را بعنوان دبیر کمیته مرکزی، انجام داده باشم.

کمیته مرکزی و نقش قانونی آن

مقدمتا، در مورد کمیته مرکزی، پلنوم و همه ما اعضا آن، بعنوان بالا ترین ارگان رهبری حزب در فاصله دو کنگره، لازم است ابتدائیاتی را خاطر نشان کنم.

الف: اختیارات پلنوم و کمیته مرکزی، بی انتها و نامحدود نیست. طبق اساسنامه حزب "در سلسله مراتب تشکیلات، اصل بر تبعیت هر کمیته از مصوبات کمیته بالاتر و تبعیت همه کمیته ها از مصوبات کمیته مرکزى است". دقت کنید اصل بر تبعیت از مصوبات است، نه خود اشخاص و افراد و تصمیمات فردی و یا جمعی تعدادی از آنها. این اصل بدیهی، مدتی است طبق سنت معینی، به تبعیت از افراد و جمع هایی که در ارگانهای کمیته مرکزی، دفتر سیاسی و کمیته های حزبی انتخاب شده اند، تغییر کرده است. و مدتی است "اعتبار" انتخاب شدن، به "اعتبار" تبعیت از افراد یا ارگان تبدیل شده است. طبق اصول سازمانی حزب، همه ما موظف هستیم از مصوبات جلسات مان، پلنوم هایمان و کنگره هایمان، تبعیت کینم.

ب: برگزاری پلنومی قبل از کنگره، بلاواسطه به کار دفتر سیاسی، یعنی ارگان منتخب کمتیه مرکزی برای رهبری حزب، پایان میدهد. همه در پلنوم، اعضا متساوی الحقوق کمیته مرکزی و در یک سطح قرار میگیرند.

پ: اولین وظیفه پلنوم، گزارش گیری از دفتر سیاسی و هیئت دائم آن است. و اولین وظیفه من، بعنوان دبیر کمیته مرکزی، ارائه گزارش مستقل از کار دفتر سیاسی است. من باید بعنوان عضو ناظری که کمیته مرکزی انتخاب کرده است، از طرف این کمتیه بر کار دفتر سیاسی در فاصله دو پلنوم، نظارت کنم و گزارش مستقل ام را به شما تقدیم کنم.

ت: پس از گزارشدهی، پلنوم باید رهبری جدید و دبیر کمیته مرکزی جدید، را انتخاب کند.

این نقش و وظیفه حداقلی است که برای به اجرا درآمدن آن، اساسنامه حزب فونکسیونی بنام کمیته مرکزی و پلنوم های آن، تعریف کرده است. تبدیل کردن پلنوم به ارگان سازمانده کنگره، تماما دلبخواهی، غیر اساسنامه ای و غیرقانونی است.

با این تعریف روشن، من از طرفدران برگزاری پلنوم اضطراری، پلنوم با دستوری که هئیت دائم درخواست کرده است سوال میکنم، که:

با توجه به اختلافاتی که در سطح دفتر سیاسی و کمیته مرکزی، سربازکرده است، اختلافاتی که فی الحال در دنیای بیرون در جبهه دشمنان حزب حکمتیست، در چپ و راست، صف بندی حامی و مخالف ایجاد کرده است، به چه ترکیبی از اعضا کمیته مرکزی برای سپردن رهبری بعدی حزب میتوان رای اعتماد داد؟ شما کدام اعتماد را پشت سر کدام جمع یا فرد قرار میدهید؟ به چه حقی، حق اساسنامه ای من در گزارش دهی از اختلافات در دفتر سیاسی و وضعیتی که در حزب پیش آمده است، را از دستور پلنوم خارج میکنید؟ فکر نمی کنید که با گزارش بدون تعارف و صریح من به پلنوم، جلسه در اولین دقایق خود متشنج و منحل خواهد شد؟ با کدام مجوز، من را از انجام وظیفه قانونی ام، در مورد گزارش دهی از کار دفتر سیاسی و هئیت دائم، محروم میکنید؟ و دستور دلبخواهی کنگره حزب را به کار پلنوم اضافه میکنید؟

درحالی که، از بیش از بیست عضو کمیته مرکزی، به خاظر اقدامات "خلاف قانون" و "نقض موازین" و بی پرنسیپی و ... شکایت شده است، (مستقل از وارد بودن یا نبودن شکایات)، درحالی تقاضای معلق ماندن و اخراج عضویت تعدادی از کمیته مرکزی شده است، در حالی که خود کمیته مرکزی به دو جناح تبدیل شده است، چگونه به آرا و انتخابات جدید آن، امید بسته و اعتماد میکنید؟ چه تضمنی وجود دارد که هر تصمیم جدید آن، "انتقامجویانه" نیست؟ چرا اعضا و کادرهای این حزب در ایران و در خارج کشور، باید به صحت تصمیمات جدید من و شما، در پلنومی جدید، برای ایجاد تغییراتی نامعلوم، اعتماد کنند؟ این "دمکراسی بدوی" و عقب مانده، طبق چه قانونی به مناسبات حزب حکمتیست تبدیل شده است.

در پیشرفته ترین "دمکراسی" ها، هنگامی که از ارگانی شکایت هست، آن ارگان تا به پایان رسیدن پروسه رسیدگی به شکایات، اجازه تصمیم گیری جدید در مورد مسئله مورد مناقشه را ندارد. هر تصمیم گیری آن، و محق ترین تصمیمات آن، میتواند بعنوان تصمیمات "انتقامجویانه"، ملغی شود. در جوامع متمدن، هنگامی که پرونده شکایات شما از وزارت آموزش و پرورش در جریان است، مستقل از وارد بودن یا نبودن شکایت، وزارتخانه مربوطه مجاز به تصمیم گیری در مورد فرزند شما و در مورد مسئله مورد مناقشه، نیست. و هر تصمیم آن میتواند علیه وزارتخانه مربوطه، بعنوان تصمیم انتقامجویانه، تلقی شود و علیه آن وزارتخانه عمل کند. به طریق اولی باز بودن پرونده شکایت شما از پلیس، از دولت، از مجلس، از هر مقام مسئولی، مانع از این است که پلیس و .... مربوطه در مورد شما تصمیم بگیرد. و بالاخره شهروندان، اگر از دولت مربوطه به خاطر اعمال خلاف قانون شکایت کنند، میتوانند تا پایان پروسه رسیدگی به شکایات از وظایف شهروندی، پرداخت مالیات، رفتن به سربازی، رفتن سرکار، و پاسخگویی به مقامات مربوطه خودداری کنند.

دمکراسی بورژوایی، با تمام ریاکاری و سطحی بودن، تاریخا و پس از سواستفاده اکثریت، مقامات، دولت و مسئولین از حقوق و اختیاراتشان، و بخصوص پس از تاریخی از تغییر جهت سیاسی پس از پیروزی کمپین های انتخاباتی شان، و پس از دو جنگ جهانی و جنایات میلیونی، ناچار شده است که صدها و صدها مکانیزم بازدارنده سواستفاده اکثریت از قدرت، را تعریف کند. در انگلستان مقررات ویژه ای برای سرپیچی شهروندان از دولت، هنگامی که شهروندان از دولت شکایات شخصی یا سیاسی دارند، وجود دارد. مردم از روسای جمهورشان به خاطر زیرپا گذاشن "وعده های انتخاباتی"، خسارت میگیرند! در آلمان برای تغییر قانون اساسی و قوانین پایه ای حقوق فردی و شهروندی مردم، مکانیزمهای بسیار محدود کننده و عملا غیرممکنی، در مقابل اکثریت و دولت و مجلس گذاشته شده است. انتخاب شدن، من و شما بعنوان اعضا کمیته مرکزی حزب حکمتیست، ضمن این که افتخار بزرگ و مسئولیت بزرگی است، در عین حال محدودیت های زیادی در اتخاد تصمیم، در مقابل ما میگذارد.

در مورد پلنوم بیست و سوم با دستوراتی نا معلوم!

ممکن است گفته شود، که این پلنوم اضطراری است و میتواند تصمیمات و اقدامات غیرمعمول اتخاذ کند. از سر وحدت طلبی و به سازش کشاندن اختلافات، همچون سه پلنوم گذشته، عمل کند و این بار مثلا دفتر سیاسی انتخاب نکند، "همه را ابقا کند"، "از شکایات بگذرد" و ... و تنها و تنها به کنگره بپردازد.

اگر چیزی غیرقانونی باشد، این پروسه است. اگر پلنومی بتواند همه وظایف خود را کنار بگذارد و وظایف جدیدی برای خود تعریف کند، در اولین قدم خود را، بعنوان رهبری حزب، منحل کرده است. این پروسه انحلال طلبانه، در بهترین و خوش بینانه ترین حالت، عده ای را، اساسا در خارج کشور، موقتا "شاد" یا "غمگین"، در کنار هم قرار میدهد. و تا مدتی، که بی تردید کوتاه خواهد بود، فضای "زندگی سیاسی" عده ای از ما را در خارج کشور، قابل تحمل تر خواهد کرد. شرایطی که در آن، سیاست و حزب قربانی معامله گری و بده بستان خواهد شد. از حزب و کمتیه مرکزی آن، ارگانی که طبق اساسنامه ابزار کار معینی است، چیزی برجای نخواهد ماند. در پایان این پروسه در بهترین حالت، محفلی از رفقای سابق و قدیمی، میتوانند برای مدتی به خود مشغول، بمانند. این حزب، ارگانهایش، کمیته مرکزی و کمیته های محلی و ... در ایران و درخارج کشور، ابزار اعمال سیاست است و باید به همان شکل بکار گرفته شود.


پلنومی با دستور برگزاری کنگره

مجددا یادآوری میکنم که طبق اساسنامه و بر صدر همه قوانین، نوشته شده است که همه موظف اند، در فاصله دو کنگره، از مصوبات کمتیه مرکزی تبعیت کنند. به طریق اولی خود کمیته مرکزی موظف است از مصوباتش تبعیت کند.

یکی از این مصوبات پلنوم بیست و دوم، تصمیم در مورد کنگره بود. و امروز از من خواسته شده است که جلسه ای برای تغییر آن مصوبه را برگزار کنم. تا بتوان در غیاب بخش بزرگی از پلنوم، و در غیاب رفقایی که اعلام نکرده اند که برگزاری چنین پلنومی ضروری است، مصوبه قبلی را تغییر داد! یا تغییر آن را در دستور گذاشت! سوال این است که چرا؟ چرا شما اعضا کمیته مرکزی از مصوبه پلنوم قبلی خود تبعیت نمی کنید؟ و کنگره را طبق تصمیم آن پلنوم برگزار نمی کنید؟ این کار قرار است چه منفعتی، و متعلق به چه گروهی را منعکس کند؟

آیا این فراخوان برای برگزاری پلنومی نیست، که مهمترین دستور آن طبق پیشنهاد هئیت دائم، برگزاری کنگره و تعیین مقررات جدید آن، است. پلنومی که سایر دستورات آن از جمله رسیدگی به شکایات، رفتارهای غیرقانونی، مرزشکنی ها و مباحث سیاسی، و مسائل دنیای بیرون و جنگ با دشمنان، تنها تزئینات و حواشی است که حول و حوش مقررات برگزاری کنگره، "انتخابات" و "آرا" چیده خواهد شد. این را خود فراخوان به روشنی اعلام کرده است.

چرا کنگره پنجم حزب باید به صدر مسائل حزب پرتاب شود؟ کنگره پنجم حزب، تنها مسئله ای بود که پلنوم بیست و دوم، به اتفاق آرا در مورد تاریخ و نحوه برگزاری آن، رای داده بود. و پیشتر مسئول نظارت بر انتخابات آن نیز معلوم شده بود! چرا باید در این یک فقره تصمیم پلنوم بیست و دوم، که هیچکدام از اعضا کمیته مرکزی در مورد آن ملاحظه نداشت، تجدید نظر کرد؟ چرا باید با فرض این که تعدادی از اعضا کمتیه مرکزی که به این فراخوان پاسخ مثبت نداده اند، و در پلنوم شرکت نخواهند کرد، تصمیم پلنوم قبلی را در مورد کنگره "به اتکا آرا" شرکت کنندگان در پلنوم، تغییر داد؟ قرار است در چه تصمیمی تجدید نظر شود؟ منطبق کردن با اساسنامه به چه معنی است؟ مگر تا بحال منطبق نبوده است؟ آیا قرار است کم کردن سهمیه کمیته سازمانده که در پلنوم بیست و دوم طرح شد و کنار رفت، در پلنوم فوق العاده به رای گذاشته شود؟ یا قرار است که به سهمیه بخش های دیگر تشکیلات بنا به شرایط امروز اضافه شود؟ اگر آری چرا هیئت دائم اینرا روشن به امضا کنندگان فراخوان و کل حزب نمیگوید؟

چرا در مورد مسئله پلاتفرم هیئت دائم، در مورد وضعیت دفتر سیاسی، در مورد انحلال کمیته های حزبی، در مورد گرایشات سیاسی در حزب، رابطه دشمنان حزب با اختلافات رهبری، و به سرانجام رساندن اختلافات و سرنوشت آنها و ... دهها ودهها مسئله دیگر، لازم نیست پلنوم برگزار کرد؟ چرا در مورد مسائلی که در مورد آنها اختلاف وجود دارد پلنوم و اعضا کمیته مرکزی "صاحب صلاحیت" نیستند و تنها و تنها در مورد نحوه برگزاری کنگره لازم است پلنوم دیگری برگزار کرد و در تصمیم پلنوم قبلی تجدید نظر کرد؟

آیا با وارد شدن در بحث سهمیه تشکیلات های مختلف، در شرایط امروز، به بهانه بالا بردن سهم این یا آن بخش از تشکیلاتهایی که اساسا در خارج کشور اند، کمونیستی که در مریوان و سقز و سنندج و کامیاران و مهاباد به حزب حکمتیست امید بسته است، در مقابل کمونیست و طرفدار حزب حکمتیست در دانشگاههای ایران، و در کارخانه ها و مراکز صنعتی قرار نخواهد گرفت؟ آیا بنام سهم این یا آن تشکیلات، و در واقع سهم این یا آن جمع و محفل در کمیته مرکزی، دشمنی و عداوت بین کمونیست هایی که گرد حزب حکمتیست در سراسر ایران گرد آمده اند، بنا به جغرافیاهای مختلف، کردستان، تهران، مشهد و صنایع و معادن، ایجاد نخواهد شد؟ آیا منافع غیرسیاسی، محفلی، خرد و کوته بینانه تعدادی در کمتیه مرکزی، خود را به کادرها، اعضا، و دوستدارن حزب در داخل کشور، از کردستان تا تهران و مشهد، تحمیل نخواهد کرد؟ بین آنها شکاف ایجاد نخواهد کرد؟ آیا در حالی که در کمتیه مرکزی هیچ اکثریت و اقلیتی بر مبنای مصوبات سیاسی شکل نگرفته است، جدال بر سر سهمیه رای در کنگره و "جنگ انتخاباتی" در کمتیه مرکزی، حزب را بر منبای منافع محفلی، بیش از پیش بخصوص در ایران شقه شقه نخواهد کرد؟ حکمتیست ها در کردستان و تهران و اصفهان و مشهد و در کارخانه ها را به دوری از هم، تقابل و عداوت نخواهد کشاند؟ من تردید ندارم که، هرنوع انتخاباتی برای کنگره بعدی، بر متن شرایط امروز، چنین خواهد شد. و من نخواهم توانست سازمانده چنین انشقاق و تخریبی باشم.

پلنوم بیست و دوم حزب تاریخ و نحوه برگزاری کنگره را معلوم کرده است. اگر رفیقی در این مورد ملاحظه ای دارد، یا علاقه ای به تجدید نظر دارد، لازم است آن را پیش از پلنوم در اختیار اعضا کمیته مرکزی و علی البدلهای آن قرار دهد. و بخصوص امروز با توجه به علنی شدن تمام مباحثات داخلی حزب، لازم است آن را رو به بیرون اعلام کند. "تحریک احساسات" در مورد حق اعضا کمیته مرکزی برای دخالت در سرنوشت حزب، بعنوان عالی ترین مرجع در فاصله دو کنگره، چرا قرار است تنها در مورد تصمیماتی باشد که هئیت دائم علاقمند است در مورد آنها تجدید نظر کند؟

مهمترین وظیفه پلنوم، بعنوان ارگان مافوق دفتر سیاسی و هئیت دائم آن، و مهمترین وظیفه من بعنوان دبیر و ناظر بر فعالیت های دفتر سیاسی، رسیدگی به تخلفات دفتر سیاسی، یعنی رسیدگی به مشکلات ارگان تحت مسئولیت خود، یعنی دفتر سیاسی است. این چگونه وارونه کردن نقش ارگانهای تحت مسئولیت و مسئول است؟ پلنوم ابزار اجرایی هئیت دائم و دفتر سیاسی نیست، برعکس است! و به طریق اولی، کنگره ابزار اجرایی در دست پلنوم نیست، برعکس است! در پلنوم بیست و سوم، قرار است، چگونه معجزه ای صورت بگیرد؟ بحث کنگره چگونه بحثی است که مهم است که پلنوم بیست و سوم به آن پاسخ دهد؟ چرا انتخابات کنگره چهارم، که حزب یک پارچه و یک دست بود، برای تعیین خط رسمی حزب، "مسخره" است، و انتخابات جدید مورد علاقه هئیت دائم، که باید توسط کمیته مرکزی صورت بگیرد که فی الحال از نیمی از آنها، از جانب یکدیگر و از جانب اعضا و کادرهای حزب شکایات جدی وجود دارد، معتبر و راهگشا است؟ و اگر راهگشا است، راهگشا چه جمعی است؟ برای چه کاری؟

در شرایطی که ارگانهای حزب، دفتر سیاسی، کمیته خارج، کمیته سازمانده، کمیته کردستان، گاردآزادی، کمیته تبلیغ، تماما از هم گسسته شده است، در حالی که تعدادی از اعضا کمتیه مرکزی خلع ید و "برکنار" شده اند، در حالی که ادبیاتی از طرف برخی از اعضا کمیته مرکزی در نقد سیاست های حزب رو به بیرون تولید میشود، مورد علاقه شدید هر ضد حکمتیست و از جمله سایت هایی چون بروسکه است، و در حالی که با ادبیات تعدادی از اعضا کمیته مرکزی همه مخالفین سیاست های حزب حکمتیست برای رهنمود دادن برای تغییر ریل احساس اعتماد به نفس میکنند، در حالی که توسط اعضا کمتیه مرکزی بر پیکره حزب، کمیته های حزبی و شخصت های آن، از همه طرف تیر پرتاب میشود، پلنوم قرار است چگونه معجزه کند؟ تصور این که "خلع ید شدگان" و " خلع ید کنندگان" قرار است در پلنومی در کنار هم، در جلسه دربسته ای بنشینند، مذاکره و معامله و سازش کنند، شایسته هیچ کمونیستی نیست!

این چگونه ها، و چراها، شاید برای کسانی که تجربه مشترکی با یک سنت در فعالیت سیاسی را ندارند، بی پاسخ باشد. شاید برای تعداد زیادی از اعضا کمیته مرکزی، علی البدلها و کادرها و اعضا حزب و دوستدارن حزب حکمتیست، نامعلوم باشد. برای من، و برای تمام کسانی که این سنت را سی سال است میشناسند و حداقل در تاریخ حزب حکمتیست، در کنار آن در جدال دائم بوده است، مطلقا نامعلوم نیست. کافی است حداقل به سه پلنوم گذشته حزب حکمتیست بازگردید، تا متوجه شوید که پلنوم بعدی چگونه قرار است معجره کند. و این معجره چگونه صورت خواهد گرفت.

کمپین تبلیغاتی هیئت دائم، برای جلب اعتماد و جمع آوری نیرو برای برگزاری پلنوم بر دو رکن استوار است. یک عقب نشینی عظیم سیاسی برای یک تعرض عظیم تر تشکیلاتی.

بی تردید رفقایی که به فراخوان هئیت دائم برای برگزاری پلنومی با دستور برگزاری کنگره، پاسخ مثبت داده اند، به آنها وعده داده شده است که هئیت دائم آماده است که برای حفظ "وحدت حزب"، "عقب نشینی" کند و حتی پلاتفرم علمی خود، را "بازپس بگیرد"، "معلق کند" یا "کنار بگذراد" ! همانگونه که در سه پلنوم گذشته انجام گرفت! معامله ای که مشروط بر این که بتوان با جلب اعتماد پلنوم، مقررات برگزاری کنگره، آرا و پروسه نمایندگی در کنگره را تماما تغییر داد. جمله "طبق اصول اساسنامه ای"، فرمول معجزه آسایی است که قرار است پوشش قانونی تسخیر تشکیلات با عقب نشینی سیاسی باشد.

نگاهی به سه پلنوم گذشته این سنت، بسیار کمک کننده است. سنتی که هرگز از نظر سیاسی، شجاعت ابراز نظر مستقل نداشته است. سنتی که در خفا، نارضایتی و عدم همفکری و عدم تفاهم خود را "قورت" میدهد، و در فرصت مناسب، به شکل فاجعه آمیزی آن را بروز میدهد. سنتی که هرگز بطور علنی و شفاف نظرات سیاسی خود را بیان نمی کند. حول نظرات سیاسی خود، علنا نیرو بسیج نمی کند. بر احساسات، روابط محلفی، و تحریکات احساسات عقب مانده، استوار است و از آن نیرو میگیرد. این سنت، هنگامی که حزب در حال تعرض نظری و سیاسی است، ساکت و همراه حزب و خط رسمی آن است، و هنگامی که در پیشروی های حزب، به دلایل بیرونی یا درونی، سکونی می بیند، فعال میشود. ما سی سال است در چپ ایران، در کنار این سنت، زندگی و کار کرده ایم. امروز، اگر اختلافات در حزب حکمتیست، به شکل ظاهرا درهم ریخته ای در آمده است، چندان هم درهم ریخته نیست. مرور کوتاهی به سه پلنوم گذشته حزب، خصلت نمای این سنت است.

سیاست ساختن حزب در ایران، هماهنگ کردن و یک دست کردن ساختن حزب در شهرهای کردستان و سایر شهرهای ایران، متکی کردن حزب به کمیته های کمونیستی، و جهت گیریهای کارگری حزب، توسط یکی از گرایشان درون حزب، گرایش عقب مانده، پوپولیستی، و آکسیونیستی، همیشه با عدم علاقه روبرو بود. گرایشی که هرگز عدم علاقه، عدم توافق، و مخالفت خود را بیان نکرد. آن را بصورت مصوبه و قرار و ... مطرح نکرد. گرایشی که سنت مبارزه فکری، جدل سیاسی، اختلاف نظر و در عین حال وحدت عمل، را حمل نمی کرد. گرایش مخالفی که بر سنتی عقب مانده سوار است. سنتی که با کسی جدال فکری و سیاسی ندارد. برای تصویب نظراتش در جمع های باز و بزرگ، کار نمی کند. سنتی که بر تشکیلات داری، تسخیر تشکیلات به شیوه های دیپلماتیک و "پلتیک زدن"، و سپس تزریق سیاست به روشهای "کدخدامنشانه" و "پدرسالارانه" و "قیم مابانه"، متکی است. سیاست هایش را نه در جلسات و مجامع علنی که باید به مردم هم پاسخگو باشد، که از طریق محافل غیرقانونی، با تحریک احساسات عقب مانده، عملی میکند و حول انواع حب و بعض های شخصی و غیرسیاسی، نیرو جلب میکند.

در پلنوم بیستم، که دومین نشست کمتیه مرکزی پس از کنگره چهار بود، این سنت، از حاشیه به میدان آمد. و تحت عنوان خواست "بازگرداندن اختیارات به کمتیه کردستان" در مقابل ساختن حزب در داخل ایران، ساختن حزب در ایران همزمان و یک دست در شهرهای کردستان و سایر شهرهای ایران، مقاومت خود را علنی کرد. مقاومتی که پیشتر در شکل "اگر و مگر هایی" خود را نشان میداد. در این پلنوم این گرایش در مقابل پروژه ساختن حزب در داخل، علنا ابراز وجود کرد. و از پلنوم تقاضای تجدید نظر کرد. این تقاضا تحت تاثیر فضای سیاسی پلنوم که تحت تاثیر انقلابات در خاورمیانه و بخصوص مصر بود، به سطح "تقاضاهایی کوچک" و "غیرمهم"، عقب نشست. به امید فرصت های بعدی، سازش کرد و عقب نشست و اعلام کرد که داعیه سیاسی ندارد.

پلنوم بیست و یکم: کمپینی علیه خط رسمی حزب، و علیه کورش مدرسی در محافل براه افتاده بود، به بهانه بحث تحزب کمونیستی. این تعرض با دخالت دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان، و مدافعین خط رسمی حزب عقب نشست، باز سازش کرد. هرگز نقد و حرف سیاسی خود را علنی مطرح نکرد. به پای رای دادن به مصوبات تاکنونی و "سند دفاع از حرمت رفیق کورش مدرسی" رفت. از نظر سیاسی عقب نشست، باز معامله کرد، به این امید که تشکیلات را نه به شکل سیاسی، که با دیپلماسی تسخیر کند.

پلنوم بیست و دوم: این گرایش باز به امید تسخیر تشکیلات، مجددا سازش کرد. پلاتفرم و قطعنامه اوضاع سیاسی و طرح آرایش خود را بازپس گرفت، و پس از کسب اکثریت دفتر سیاسی، و "تبدیل شدن به اکثریت"، نه تنها پلاتفرم خود را راسا تصویب کرد، که شروع به انحلال تشکیلات های حزب، کمتیه سازمانده و کیمته تبلیغ کرد.

هئیت دائم، در تصویب سیاست هایی که صلاحیت تصویب آن را نداشت، و با تعرض به کمیته های حزبی و خلع ید از مسئولین کمیته های حزبی، شروع به پیاده کردن سیاست های تصویب نشده خود کرد. پدیده ای که رهبری حزب را به موقعیت امروز کشانده است.

و بالاخره قرار است پلنوم بیست و سوم، با یک دستور، تغییر آرا کنگره، و "تغییر وزن محفل هیئت دائم"، این سناریو را تکمیل کند.

اگر حزب حکمتیست، میخواهد حزب سیاسی بماند، و به محفل تملق متقابل و سرپناهی برای زندگی سیاسی نسلی از کمونیست ها در خارج کشور تبدیل نشود، باید اجازه عقب نشینی سیاسی به امید تسخیر تشکیلاتی به هیچ گرایشی در حزب ندهد.

باید تلاش کرد که در کنگره ای که کمترین اثری از وضعیت حاضر ندارد، پلاتفرم های سیاسی، خط های سیاسی، جهت گیریهای سیاسی، مطرح شوند. در کنگره ای که با شرکت نمایندگان کمیته ها و سازمانهای حزبی برگزار میشود، خطوط مختلف و گرایشات مختلف تلاش کنند، بطور شفاف و علنی از طرق مکانیزمهای تشکیلاتی، برای تسخیر سیاسی حزب فعالیت کنند.

حزب حکمتیست تنها به این شکل میتواند، از وضع نا مناسب امروز خارج شود و این تجربه تلخ را به سکویی برای تبدیل شدن به یک حزب سیاسی و فاصله گرفتن از سنت چپ حاشیه ای تبدیل کند.

اکثریت و اقلیت، تنها و تنها، حول مصوبات رسمی معنی و مفهوم دارد. هر گرایش دیگری که نمی تواند خود را به خط رسمی تبدیل کند، گرایش هئیت دائم، در صورتی که قادر نباشد خود سیاست های خود را به مصوبات رسمی حزب تبدیل کند، میتواند در مقابل گرایش رسمی، مصوب، بعنوان فراکسیون و اپوزیسیون سیاست های رسمی، خود را سازمان دهد. و برای جدال درون حزبی، و برای کسب اکثریت از طریق مبارزه سیاسی، فعالیت کند.


ثریا شهابِی
۰۲ ژانویه ۲۰۱۲ برابر با ۱۲ دیماه ۱۳۹۰

Soraya_shahabi@yahoo.com