حذف یارانه ها تحمیل عقب نشینی دیگر به طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه
مظفر محمدی با حذف یارانه (سوبسید)ها، مبارزه طبقاتی در ایران وارد مرحله جدیدی شده است. تحلیلگران اقتصادی دولتی و در اپوزیسیون داخل و خارج کشور، اولین مرحله اجرای حذف یارانه ها را موفقیت آمیز و حتی معجزه آسا نامیدند. دولت و لشکر تحلیلگران بورژوازی، مدت ها است جامعه ایران را در تب و تاب قانونی به نام "هدفمند کردن یارانه ها" نگه داشته اند. طرح تحول اقتصادی، اجرای اصل٤٤ و خصوصی سازی ها، گسترش رقابت در بخش خصوصی، آزاد سازی قیمت ها، اصلاح قیمت ها، شوک تراپی، و یا اتخاذ هرسیاستی در رابطه با قانون حذف یارانه ها، این سیاست اقتصادی و شناخته شده بورژوازی، از زاویه منفعت طبقه کارگر، جز یک اقدام سرمایه دارانه و برای کسب سود بیشتر و کار ارزان تر معنی نداشته و ندارد. این تعرض آشکار به سفره طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه را با هیچ تحلیل و تفسیر کارشناسانه ای، نمی توان توجیه کرد. همه تحلیلگران بدبین و خوشبین بورژوازی بسیج شدند تا به چشم طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه خاک بپاشند و توجه و مبارزه شان را از مجرای واقعی و طبقاتی اش منحرف کنند. بورژوازی، خزیده و با احتیاط ، اما بدون شک و تردید این سیاست را اجرا کرد. یارانه ها حذف شدند. خون از دماغ کسی نریخت. کسی به خیابان نیامد. گفتند این روندی است که سرمایه داری در همه دنیا طی کرده و اجتناب ناپذیر است و بنا بر این راه گریزی نیست و باید همه خود را با آن دمساز کنند و وفق دهند. گفتند نگران نباشید پول "یارانه نقدی" در حسابتان هست و این نقدینه تا ظهور اما مهدی به حساب ها ریخته خواهد شد. امام مهدی ای ظهور نخواهد کرد. اما امام سرمایه با چشم انداز "تحول اقتصادی" و سود چند برابر، کار ارزان تر و بیکاری بیشتر و بازار آزاد قیمت ها، ظهور کرده است. سال ها است، زمان و ساعت اعلام اجرای سیاست حذف یارانه ها آب را از لب و لوچه سرمایه داران بزرگ دولتی و خصوصی آویزان می کرد. بالاخره در یک روز آفتابی این آرزو توسط یک نماینده ظاهرا نالایق، اما در عمل مصمم بورژوازی برآورده شد. طبقه کارگر ایران، هم به دلیل عدم اتحاد و تشکل طبقاتی قدرتمند و هم آگاهی محدود از مبارزه طبقاتی، نتوانست در مقابل این تعرض ایستادگی کند. عوامفریبی دولت احمدی نژاد با پرداخت "یارانه نقدی" به حساب ها و وعده های تحلیلگران و مفسران بورژوازی که گفتند، این سیاست لازمه تحول اقتصادی و رونق سرمایه و بازار و در نتیجه اشتغال و رفاه برای کارگران است نیز، بخشی از طبقه کارگر را به این توهم دچار کرد که شاید این هم یک مفری است. پرداخت یارانه نقدی به جای حذف یارانه ها علیرغم اینکه آشکارا نصف یارانه های قبلی اعلام شد، اما در همین حد هم کلاه گشادی است که بر سر کارگران و زحمتکشان جامعه گذاشته شده است. این توهم و فریب و ناآگاهی را حتی از زبان بعضی از فعالین و رهبران تشکل های کارگری شاهد بودیم که گفته شد، حذف سوبسیدها اجتناب ناپذیر است و این باعث رونق سرمایه و در نتیجه موجب رونق مزد و اشتغال کارگران هم خواهد بود. و شنیدیم که گفته شد در دولت احمدی نژاد دستمزدها بالا رفته و حذف یارانه ها مساله کارگران نیست بلکه مساله این است که این سیاست چگونه اجرا می شود! این طنز تلخ تاریخی در جنبش طبقه کارگر ثبت شد که از زبان کارگر گفته شود، نباید نگران حذف یارانه ها شد، بلکه باید نگران اجرای کارشناسانه آن باشیم! از نگاه طبقه کارگر آگاه، حفظ و دفاع از هر دستاوردی از جمله یارانه ها، امری بی برو برگرد است. طبقه کارگر اگر زورش می رسید می بایست با چنگ و دندان از سوبسیدها و از قیمت ارزان تر مایحتاج ضروری زندگی، از جمله نان، آب، برق، سوخت و دیگر نیازهای حیاتی اش دفاع می کرد. طبقه کارگر اگر زورش می رسید در مقابل سپردن سرنوشت خود وخانواده هایش به دست بازار آزاد قیمت ها و گرانی و تورم ٦٠ در صدی که پیشبینی می شود و در نتیجه زندگی فقیرانه تر، می ایستاد. نه اجرای اصل ٤٤ و خصوصی کردن ها و نه طرح تحول اقتصادی، نه رونق یا بی رونقی سرمایه و بازار و صادرات و واردات، هیچ کدام صورت مساله طبقه کارگر نبوده و نیست. مزدبگیران سرمایه خصوصی یا دولتی، مزدبگیران دوران رونق یا رکود، حداقل خواستشان، افزایش مدام دستمزد ها به نسبت نیاز خانواده های کارگری و به نسبت تورم است. دولت سرمایه داران خصوصی یا دولتی، دولت سرمایه داران سر حال یا ورشکسته، وارد کننده یا صادر کننده، بانکداران واتحادیه های سرمایه داران و ...، هر سیاستی اتخاذ کنند یا نکنند، بیشتر وارد کنند و کم تر صادر و یا بالعکس، اما در مقابل سرنوشت و کار و شغل و مزد و رفاهیات طبقه کارگر و خانواده اش مسوول اند و باید جوابگو باشند. دولت سرمایه داران سوبسیدها را حذف و قیمت ها را آزاد اعلام کرده است. با حذف یارانه ها از کارگران و خانواده های کارگری و زحمتکشان جامعه می گیرند و به سرمایه داران و صاحبان شرکت ها و صنایع، سوبسید می دهند. گفتند واردات بی رویه است و گفتند از آنجا که منافع کارگران و صاحبان سرمایه، یکی است بنا بر این سیاست واردات ارزان، منافع سرمایه دار داخلی و کارگر را هر دو به خطر انداخته است... ! با این ترفندها حتی بخشهایی از کارگران را برای نجات شغل و در واقع نجات کارفرما ی خودی که تولیداتش نمی تواند در مقابل واردات ارزان رقابت کند، به میدان موافقت و یا مخالفت با خصوصی سازی و واردات و غیره کشاندند. اما سوال و صورت مساله اصلی که روی میز طبقه کارگر آگاه قرار داشته و دارد این است که این طبقه کجای این سیاست ها و معادلات بورژوایی ایستاده و می ایستد. طبقه کارگر ممکن است در این معادلات به بازی گرفته شده، به میدان رقابت های بورژوایی کشانده شده و یا تماشاچی ومنتظر تعیین سرنوشت خود در چنبره این سیاست ها و قوانین سرمایه دارانه نگه داشته شود. از نگاه طبقه کارگر آگاه، هر اتفاقی در آن بالا می افتد، یک مساله مبنا و اصل بی برو برگرد است. و آن این است که هیچ سیاستی در جبهه بورژوازی به نفع طبقه کارگر تدوین و اجرا نمی شود. آب و برق و نان و سوخت ارزان تر، تا کنون هدیه بورژوازی به طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه نبوده است. سال ها است بورژوازی نقشه می کشد که از زیر این بار شانه خالی کند و با حذف سوبسیدها، کالاها و خدمات را به مردم به بالا ترین قیمت و با بیشترین سود بفروشد. و این نیاز سرمایه داری در غرب و شرق تا بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است. سیاستی که همگی با آن توافق دارند و همگی حول آن با هم متحدند. بورژوازی ایران بیش از دو دهه است با زعامت رفسنجانی و خاتمی و اکنون احمدی نژاد تلاش می کنند که قیمت ها را از قید و بند سوبسید آزاد کنند. سال ها است خواب امروز را می بینند، اما جرات دست زدن به این اقدام را پیدا نمی کردند. چطور شد این قرعه به نام احمدی نژاد افتاد؟ کدام بخت این نماینده لایق بورژوازی را یاری کرد که به این ریسک دست بزند! بورژوازی و تحلیلگرانش، مانع اجرای این برنامه در دو دهه گذشته را، نگرانی گسترده از بحرانی شدن وضعیت اقتصاد ایران و وقوع بحران های اجتماعی و سیاسی ارزیابی می کردند. تحلیلگران اقتصادی مجلس گفتند که اگر روند آزاد سازی قیمت ها با شیب تند اجرا شود، امکان شوک تورمی و هجوم مردم به فروشگاه ها وحتی نا آرامی های اجتماعی و سیاسی وجود دارد. اما این اتفاق نیفتاد. چرا؟ عوامل متعددی دست یه دست هم دادند و زمینه را برای این تعرض به طبقه کارگر فراهم کردند. ازجمله: شکست های پی در پی بورژوازی غرب و در راس آن آمریکا در عرصه ابرقدرتی اقتصادی وسیاسی در جهان، شکست نظامی در عراق، خاورمیانه و افغانستان، زبونی و تسلیم اپوزیسیون ناسیونالیست بورژوایی در برابر ناسیونالیسم دولت احمدی نژاد، شکست جنبش اصلاح جمهوری اسلامی در قبای خاتمی و موسوی، عروج جمهوری اسلامی به عنوان یک قدرت منطقه ای که در مقابل غرب و امریکا قد علم کرده است، چشم انداز اتمی شدن ایران، ماشین بی وقفه سرکوب جمهوری اسلامی، و عدم آمادگی طبقه کارگر بدلیل نبود اتحاد و تشکل و وجود تفرقه در صفوفش، آنهم به دلیل ضعف کمونیسم کارگران و...، همگی از پیش زمینه های تعرض بورژوازی به طبقه کارگر واجرای طرح های اقتصادی پشت سرهم و ازجمله سیاست حذف یارانه ها است. در مقابل این واقعیات تلخ، علیرغم تهدیدها و پیش بینی های تحلیلگران منتقد حذف یارانه ها و نگرانی هایشان از ایجاد تشتت و هرج و مرج و شورش ها ی اجتماعی وغیره، از پیش معلوم بود که طبقه کارگر و زحمتکشان و حقوق بگیران جزو، توانایی مقابله با دولت سرمایه داران و مجری قانون حذف یارانه ها را ندارند. در چنین فضا و موقعیتی طبقه سرمایه دار ایران به یکی از موفقیت های تاریخی خود دست یافته است. اینک این قانون اجرا شده و ایران در شمار کشورهایی قرار گرفته است که سیاست پرداخت یارانه مستقیم به کالا و خدمات را کنار گذاشته است. ایران اکنون مانند هر کشور سرمایه داری دیگر در جهان بهشت بازار آزاد قیمت ها و کار ارزان تر (به نسبت نان و آب با قیمت ٤ برابر تا بنزین و گازوئیل از ٧ تا ٢٠ برابر در مقایسه با قیمت های سابق)، شده است. حذف سوبسیدها یک شکست برای طبقه کارگر ایران و کل زحمتکشان و حقوق بگیران جزو است. آیا پرداخت ناچیزی یارانه نقدی بخشی از این ضرر را جبران کرده و می کند؟ جواب این سوال منفی است. علاوه بر عدم اطمینان از تداوم این به اصطلاح کمک یا یارانه نقدی که فقط در صدی از یارانه های سابق است، این وجه نقد در مقابل افزایش سرسام آور قیمت ها و تورمی که در پیش است عملا ناچیز است و درد هیچ خانواده کارگری را درمان نمی کند. آیا این تعرض و شکست قابل جبران است؟ جواب این سوال می تواند مثبت باشد. اما این کار با نشستن در انتظار رشد و تحول اقتصادی، یا رونق بازار آزاد قیمت ها، یا رقابت در بخش خصوصی و مدیریت کردن درست و کنترل و مهار تورم و غیره، ممکن نمی شود. هر کدام از اقدامات و تمهیدات فریبکارانه بورژوازی و یا موفقیتشان در همه آن سیاست ها و عرصه ها، جز با ارزان تر نگه داشتن دستمزدها و گران فروختن تولیدات و نیازهای ضروری خانواده ها ی کارگری و مردم زحمتکش و صد البته با تشدید سرکوب و خفقان و ارعاب ممکن نیست. طبقه کارگر ایران وارد یک مصاف جدید با طبقه بورژوازی شده است. مصافی که اساسا بر دوش او قرار گرفته است. توکل به جنبش های بورژوایی و خرده بورژوایی و یا دعواهای جنبش سبز و سیاه و یا هر ناجی دیگری، طبقه کارگر را به موقعیت دشوار و دردناک تری می رساند. طبقه کارگر برای وارد شدن به این مصاف و برای جبران خسارات و تعرض به سفره اش و تعرض به دستمزد و نیاز های حیاتی خانواده هایش باید خود را سازمان دهد. باید اتحاد طبقاتی اش را تامین کند. باید شائبه های توهم و توکل و انتظار و گرد و خاک تحلیل و تفسیرهای اقتصادی بورژواها و اپوزیسون بورژوایی راست و چپ را از خود بتکاند. باید تشکل های توده ایش را سازمان دهد. سندیکاها و مجامع عمومی اش را سازمان دهد و حزب کمونیستی اش را در درون خود بسازد. کارگران کمونیست کمیته های کمونیستی کارخانه را بسازند. طبقه کارگر با خودآگاهی طبقاتی و با اتحاد و تشکل و با آمادگی، می تواند وارد مصاف دوره کنونی و آتی با طبقه متخاصم و متعرض بورژوازی بشود. بورژوازی حاکم درایران هیچگاه به اندازه امروز از اعتماد به نفس برای یکه تازی و تعرض بی محابا به طبقه کارگر برخوردار نبوده است. این قدرت را تنها سرکوب برایش تامین نکرده است. توهم و فریب از طرفی و ضعف خودآگاهی طبقاتی طبقه کارگر و انتطار ناجی از بیرون طبقه و در میان اقشار دیگر اجتماعی، در خیابان و یا در خارج از مرزها و ... این شانش را به بورژوازی ایران بخشیده است. با جبران این ضعف و با کنار زدن هر گونه توهم و خودفریبی، با اعتماد به خود و اتکا به مبارزه طبقاتی و صرفا مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، ماشین تعرض و سرکوب بورژوازی هم ناتوان و ناکارا خواهد شد. تنها در چنین توازن قوایی و در نتیجه یک مبارزه طبقاتی پیروزمند است که اقشاردیگر جامعه، زحمتکشان، زنان اسیر آپارتاید جنسی و جوانان آرزومند خلاصی فرهنگی هم، شانس نفس کشیدن در فضای آزاد و در امنیت و حفظ حرمت انسانی را خواهند داشت. وظیفه تغییر توازن قوای طبقاتی به نفع طبقه کارگر بر دوش کارگران سوسیالیست وکمونیست و فعالین و رهبران کارگری و حزب شان افتاده است. پیشروی در این زمینه، در گرو سازماندهی یک مبارزه اقتصادی پیگیر و سراسری و کسب خواستهایی است که بخشا توسط فعالین کارگری تحت عنوان مطالبات حداقلی کارگران طرح شده است. یارانه ها حذف شده اند. سرنوشت طبقه کارگر و خانواده هایش به دستان حریص و طمعکار سرمایه داران و بازار آزاد قیمت ها سپرده شده است. بازاری که از امروز و فردا سگ صاحبش را نمی شناسد. در مقابل این وضعیت، فعالین و رهبران کارگران و کارگران کمونیست و سوسیالیست و کمیته های کارخانه باید طبقه بورژوازی را در مقابل این سوال قرار دهند که، حالا که دست سرمایه داران صنعتی و تجاری و مالی را برای فروش کالاها و خدمات به هر قیمت و با قیمت ١٠ تا٢٠ برابر قبلی باز گذاشتید، آیا دستمزد کارگر هم به همین نسبت افزایش می یابد؟ در فصل دستمزدها این مطالبه ای است که طبقه کارگر باید روی میز دولت و سرمایه داران بگذارد. طبقه کارگر نمی تواند با دستمزد چند برابر کم تر از سابق به نسبت افزایش قیمت ها و تورم، چشم به دهان احمدی نژادها بنشیند و ماه به ماه با دلهره منتظر شندرقاز یارانه نقدی شود. افزایش دستمزدها به نسبت نیاز خانواده های کارگری و به نسبت گرانی و تورم (قیمت های چند برابر دیروز)، خواست فوری طبقه کارگر ایران است. بیمه بیکاری به کارگران بیکار با همین معیار و تحمیل آزادی تشکل و تجمع و اعتصاب... عرصه های ولو قدیمی و دایمی اما در شرایط کنونی نجات بخش طبقه کارگر از زیر تیغی است که بورژوازی بر گلوی طبقه کارگر می فشارد. ماهانه شندرغاز پول نقد، مرهمی بر زخم و زهر این تیغ نیست.باید با قدرت اتحاد و تشکل این تعرض و فشار را به عقب نشاند. این مبارزه طبقاتی را تحلیگران اقتصادی بورژوازی در بحبوجه رقابت هایشان تحت عنوان هرج و مرج و آشوب به رخ همدیگر می کشند. و دولت احمدی نژاد هم خونریزی این جراحی اقتصادی بر بدن طبقه کارگر را با عوامفریبی یارانه های نقدی و همزمان تهدید و سرکوب لاپوشانی می کند. طبقه کارگر در مقابل همه این تمهیدات و تلاش های سرمایه داران ودولت برای کسب سود بیشتر با کار ارزان تر، با مبارزه طبقاتی بی امانی روبرو است. هر گام موفقیت طبقه کارگر، در گرو اتکا به نیروی خود، خودآگاهی طبقاتی و اتحاد و تشکل توده ای و حزبی اش است. دی ماه 89
|