فاتح شیخ خیزش توده ای در تونس و مصر هنوز شروع کار است!
هفت هفته پس از نخستین جرقه "شورش نان" در تونس (١٧ دسامبر) و ده روز پس از نخستین موج "روز خشم" در مصر (٢٥ ژانویه)، خیزش توده های بپاخاسته در این دو کشور گامهای بلندی برداشته است. این گامهای بلند در این زمان کوتاه، نشانه ظرفیت عظیم این خیزشها و قدرتمندی نیروهای اجتماعی و سیاسی پشت سر آن است که برای ایجاد تغییرات اساسی در جامعه به میدان آمده اند. تا همینجا توده های بپاخاسته با فراری دادن بن علی در تونس و تحمیل عقب نشینی های تعیین کننده به حسنی مبارک در مصر، ضربات سیاسی مهمی به راس استبداد بورژوائی حاکم، به ساختار دولت و سلطه سیاسی سرکوبگر آن در جامعه وارد کرده اند. علاوه بر این ضربات سیاسی، هر دو دولت ضربه خورده به عنوان دولتهای بورژوائی در دوره های بحران انقلابی تاهمینجا ناچار شده اند وعده هایی در مورد مقابله با بیکاری گسترده جوانان، مقابله با گرانی از راه ایجاد "توارن دستمزدها با قیمتها" و بهبود معیشت کارگران و اقشار کم درآمد جامعه به گردن بگیرند که در شرایط "عادی" حتی حاضر به قبول صورت مساله آن نبودند. اینها دستاوردهای بزرگی هستند و این تازه شروع کار است. سیر پیشروی این خیزشها، ظرفیتها و نقاط قوت آنها و همچنین مخاطرات پیش رویشان را باید با چشم باز در دو بعد پیگیری کرد: یک بعد، دینامیسم بسط و تداوم شرایط انقلابی و انقلاب در خود جوامع تونس و مصر است و بعد دیگر گسترش امواج خیزش به کشورهای دیگر و تاثیرگذاری و تاثیر گرفتن آنها از سیاست قدرتهای سرمایه در منطقه و جهان است. واضح است که بررسی این ابعاد ضروری است اما از گنجایش این نوشته خارج است. در اینجا تنها به جوانبی از آن بطور فشرده میپردازم.
دینامیسم اجتماعی و سیاسی این خیزشها تونس و مصر جزء بخشی از جوامع سرمایه داری امروزی اند که موقعیتشان در تقسیم کار جهان سرمایه داری این است که حوزه کار ارزان و مقصد صدور سرمایه با هدف کسب سود سرشار از استثمار نیروی کار ارزان طبقه کارگر هستند. اقتصاد و سیاست این جوامع، در تمابز با جوامع تاریخا پیشرفته تر سرمایه داری، بر دو پایه استوار است: اول اتکاء بر نیروی کار ارزان طبقه کارگر و تضمین بازتولید آن و دوم استبداد سیاسی و سرکوب عریان بعنوان روبنای سیاسی آن. بحران جهانی سرمایه داری سه سال اخیر و تعرضات وسیع بورژوازی همه جوامع به معیشت و حقوق و دستاوردهای طبقه کارگر و اقشار فاقد سرمایه، چه در کشورهای پبشرفته سرمایه داری و چه در کشورهای حوزه کار ارزان با اعتراضات و مقاومتهای گسترده کارگری و توده ای روبرو بوده است. تحولات تونس و مصر سر باز کردن انفجاری این رویاروئیها و نبردها در حلقه های ضعیفتر سرمایه داری جهانی است. در تونس و مصر و جوامع مشابه آنها، هم طبقه کارگر و توده های محروم جامعه از تنزل معیشت و بیحقوقی و سرکوب دائم کارد به استخوانشان رسیده است و هم اقشار ناراضی بورژوازی و خرده بورژوازی از استبداد سیاسی و بیحقوقی، بیش و کم به جان آمده اند. سیر رویدادها در چهار هفته اول خیزش توده ای در تونس و همین ده روز در مصر ترکیب اعتراض این نیروهای اجتماعی مختلف را نشان داده است. جمعیت عظیم نسل جوان این جوامع که اکثرا به طبقه کارگر و اقشار پائین جامعه تعلق دارند، بخش عمده ارتش وسیع بیکاران این جوامع را تشکیل میدهند که وجود آن شرط بازتولید نیروی کار ارزان است. برای این نسل جوان که اکثرا تحصیلات دانشگاهی دارند، مدرک فارغ التحصیلی بیشتر مانند گرفتن کارت عضویت در ارتش بیکاران است تا بدست آوردن فرصت کار. بسیار طبیعی است که در دوره کنونی، تناقضات سرمایه داری در چنین جوامعی چه در اقتصاد و چه در سیاست، به انفجار انقلابی بکشد: آن چیزی که هم اکنون در تونس و مصر شاهد هستیم. اگر این انفجار تا همینجا فضای سیاسی را باز کرده و به سلطه دولت سرکوبگر ضربه زده است به معنی این است که جنبشهای سیاسی طبقاتی چه کارگری و چه بورژوائی از همه نوع آن امکان یافته اند به میدان بیایند، افقها و اهداف خود را تعقیب کنند و صفوف خود را متحد و نیرومند سازند. این آن دینامیسم رشد مبارزه طبقاتی در دل پیشرویهای تحولات انقلابی و یا پس رانده شدن این تحولات توسط بورژوازی در حکومت و در اپوزیسیون است که اکنون شاهد لحظات و رویدادهای روزانه آن هستیم. نیروی اجتماعی و سیاسی پشت این تحولات وسیع و گوناگون است و هنوز تنها بخش کوچکی از آن به میدان آمده است. نقش ارتش و دیگر نهادهای نظامی و سیاسی و قضائی بورژوائی در کنار نقش اپوزیسیون بورژوائی، محدود کردن دامنه این تحولات است. متقابلا نقش رهبران کارگری و تشکلهایشان و همچنین جوانان انقلابی و آزادیخواهان جامعه بسط و تداوم دستاوردهای تاکنونی است. کارگران در حال حاضر در تونس در قالب "اتحادیه سراسری شغل تونس" و در مصر در قالب فدراسیون تازه تشکیل شده اتحادیه های کارگری (که در ٣٠ ژانویه هیات موسس آن اعلام موجودیت کرده است) مبارزات و دخالتگری خود در تحولات جاری را پیش میبرند. در مصر همچنین "جنبش ٦ آوریل" که از آوریل ٢٠٠٨ به دفاع از مبارزات کارگری آن مقطع به میدان آمده است، نیروی اصلی بسیج کننده اعتراضات ده روز گذشته بوده است. با به میدان آمدن دارودسته های ضدانقلابی طرفدار مبارک و دولت حاکم، از روز چهارشنبه تظاهراتها به درگیری خیابانی کشیده است و جنبش ٦ آوریل روز جمعه ٤ فوریه را بعنوان روز تجدید اعتراض عمومی برای برکناری مبارک اعلام کرده است. چشم انداز این تقابلها هرچه باشد، تحولات برپاشده در تونس و مصر در چشم انداز نزدیک با کاراکتر و خواستهای اصلاحی سیاسی و اقتصادی ادامه خواهد داشت. تداوم این تحولات انقلابی، هم عرصه دخالتگری فعال و رادیکال کارگران و کمونیستها و هم عرصه تلاش بیوقفه آنان برای ایجاد اتحاد و تشکل محکمتر در صفوف طبقه کارگر و تامین صف مستقل و افق و آلترناتیو کارگری و کمونیستی، اشاعه کمونیسم پرولتری و شکل دادن به تحزب کمونیستی آن است. در همه جوامع سرمایه داری امروز جهان، هر تحول انقلابی ولو با کاراکتر اصلاحات دموکراتیک و در چارچوب مناسبات بورژوائی، به دلیل حضور اجتماعی قدرتمند پرولتاریا در اقتصاد جامعه، میتواند پیشدرآمد انقلاب کارگری و سوسیالیستی باشد. شرط پیشرفت و تداوم آن در این مسیر تامین ملزومات صف مستقل و مقتدر پرولتاریا و شکل دادن به تحزب کمونیستی و ارگانهای اقتدار توده ای طبقه است.
گسترش جغرافیایی امواج خیزش توده ای در بعد دیگر گسترش این تحولات، شاهدیم که خیزش توده ای در تونس و مصر تا همینجا پیامها و پیامدهایش را به جغرافیای سیاسی گسترده ای فعلا در شمال آفریقا و خاورمیانه رسانده است و پیداست که شتاب حرکت آن و انرژی اجتماعی و سیاسی پشت آن ظرفیت تاثیرگذاری بیشتر بر جغرافیای سیاسی گسترده تری در منطقه و جهان دارد. پادشاه اردن زیر فشار اعتراضات عمومی به برکناری نخست وزیر "سمیر رفاعی" تن داده و ژنرال "معروف بخیت" را با وعده اصلاحات سیاسی و معیشتی به ریاست کابینه گمارده است. در یمن علی عبدالله صالح که ٣٢ سال است در پست ریاست "جمهوری" مانده است، روز چهارشنبه اعلام کرد که در انتخابات ٢٠١٣ نه خودش و نه پسرش! کاندید نخواهند شد! در سودان همزمان با رای بیش از ٩٩% شرکت کنندگان رفراندوم منطقه جنوبی سودان به جدائی، حکومت اسلامی عمر بشیر با مصاف جدی اپوزیسیون بورژوائی و اعتراض توده ای روبرو شده است. اگر در تونس و مصر استبداد بورژوائی متکی به ناسیونالیسم عربی "سکولار" ضربه خورده و در آستانه سقوط قرار گرفته است، سرایت این خیزش به سودان دارد استبداد بورژوائی متکی به جنبش اسلامی را به پرتگاه سقوط میراند. در سوریه هرچند بشار اسد مدعی شده که این "بیماری" حاکمیتش را تهدید نمیکند اما جنبش های اپوزیسیون، روز ٤ فوریه را بعنوان شروع اعتراضات اعلام کرده اند. در الجزایر که در یک ماه و نیم گذشته هم شاهد اعتراضات توده ای بوده است روز ١٢ فوریه توسط مخالفان رژیم بوتفلیقه برای تجدید حرکت اعتراضی اعلام شده است. اقدامات پیشگیرانه این دولتها، وحشت آنها را در برابر سونامی تحولات انقلابی جاری، به خوبی نشان میدهد. این وحشت را در سیمای رژیم اسلامی ایران هم به وضوح میتوان دید. گسترش جغرافیائی این تحولات میتواند فراتر از جهان عرب و خاورمیانه برود. اشتراک زبان و شباهت نظامهای استبدادی و تاریخ معاصر خاورمیانه عوامل مساعدتری برای سرایت این تحولات به کشورهای عرب خاورمیانه است اما خصلت مشترک نظامهای متکی بر کار ارزان طبقه کارگر، آن لولای اساسی تر است که گسترش دامنه این تحولات به سایر نقاط جهان را ممکن میسازد. در هر حال گسترش جغرافیایی این تحولات در هر حدی باشد، خصلت آن انفجار تناقضات سرمایه داری جهانی بر متن بحران اقتصادی است و بنابراین تاثیرات جهانی بجا خواهد گذاشت. تا همینجا میتوان گفت که تحولات انقلابی آغاز سال ٢٠١١ مهر پایانی بر هیاهوی دو دهه پیش جناح راست بورژوازی درباره "پایان تاریخ" و "پایان کمونیسم" و پایان عصر انقلابات زده است. همچنین میتوان گفت که تحولات سال ٢٠١١ آخرین ضربه را به استراتژی میلیتاریستی آمریکا و غرب و "جنگ علیه تروریسم"شان که در ده سال گذشته از ١١ سپتامبر ٢٠٠١ سایه شوم خود را بر جهان گسترده، وارد کرده است.
برخورد آمریکا و غرب آخرین موضعگیری اوباما و تاکید او بر شروع اصلاحات سیاسی در مصر از همین حالا! و تاکید تندتر رقیب قبلی اش سناتور مک کین بر همین موضع، خصلت نمای برخورد امروز آمریکا و غرب برای جلوگیری از بسط و گسترش بیشتر این تحولات و بهره برداری امثال اخوان المسلمین از این اوضاع است. موضعگیری اوباما و مک کین که مورد تایید دیوید کامرون، بانکی مون، سارکوزی، مرکل، نتنیاهو و تونی بلر هم قرار گرفته، بعد از سخنرانی سه شنبه مبارک و اعلام کاندید نشدنش در انتخابات ریاست جمهوری سپتامبر امسال اعلام شده است. آمریکا و غرب اکنون از مبارک میخواهند که فورا کناره گیری کند. آنها میخواهند با قربانی کردن مبارک، دولت حاکم کنونی و نظام سیاسی و اقتصادی طرفدار خود در مصر را با وارد کردن اصلاحاتی در جهت متکی کردن بیشتر آن به نظام پارلمانی و انتخابات آزاد حفظ کنند و جلو دست بردن طبقه کارگر به قدرت سیاسی و تعرض آن به بنیادهای نظام سرمایه داری را بگیرند. قربانی کردن بن علی در تونس توسط دولت بورژوایی تونس و ارتش بمثابه ستون فقرات دولت در همفکری و همکاری با دولتهای فرانسه و آمریکا در سه هفته پیش، با همین هدف صورت گرفت. واقعیت این است که گسترش عظیم سرمایه داری جهانی و بازتر شدن شکاف ثروت بین جوامع سرمایه داری پیشرفته تر صادر کننده سرمایه با جوامع عقبتر متکی بر کار ارزان، نارضایتی وسیعی را در صفوف بورژوازی این جوامع دامن زده که ازجمله در خاورمیانه در دو دهه اخیر محل تغذیه و رشد جنبشها و جریانات اسلامی ضدغربی بوده است. همچنانکه در آمریکای لاتین هم به عروج جنبشهای ناسیونالیستی پوپولیستی نوع چاوز و دی سیلوا منجر شده است. بخشهایی از بورژوازی این جوامع، هم سهم بیشتری از ثروت جهانی انباشته شده از استثمار طبقه کارگر جهانی میخواهند و هم مجال تحرک سیاسی بیشتری را مطالبه میکنند. این شکاف، از سالها پیش مساله اصلاح نظامهای سیاسی استبدادی به نظامهای پارلمانی را در دستور غرب گذاشته است. تبدیل استبداد نظامی در آمریکای لاتین و ترکیه به رژیمهای پارلمانی و تلاش برای بطور مثال اجرای این سناریو در برمه و غیره با هدف ایجاد ترتیبات سیاسی بادوامتر بورژوائی در این کشورها در برابر پتانسیل انفجار انقلابات و عروج جنبش ضدسرمایه داری طبقه کارگر است. اساس طرح "خاورمیانه بزرگ" بوش و "خاورمیانه گسترده" بلر در همین استراتژی و سیاست بود. اگر آن طرحها متکی به استراتژی میلیتاریستی و تاکتیک "رژیم چنج" بود، با شکست میلیتاریسم آمریکا و ناتو اکنون همان برنامه از راه فشارهای سیاسی توسط غرب پیش برده میشود. این ازجمله رسالتهای اوباما در مقابله با بحران اقتصادی و بحران سرکردگی آمریکا و بحران رقابت با چین و روسیه و برزیل و ... بر سر تقسیم مجدد جهان است. آمریکا و غرب امیوارند که در مصر هم مانند تونس با کمک ارتش و دولت موجود و بخشهایی از اپوزیسیون، این اصلاحات سیاسی را وارد نظام سیاسی حاکم کنند تا بتواند از تحولات انقلابی جاری جان سالم بدر برد. آیا موفق خواهند شد؟ امکانات معینی برای این پروژه و سد کردن موج خیزشهای توده ای دارند و موفقیتشان غیرممکن نیست. اما تفاوت صدوهشتاد درجه شرایط امروز با قبل از به میدان آمدن جسورانه توده های کارگر و محروم جامعه امکان موفقیتشان را محدود و مشروط کرده است. هر تغییر و اصلاح مورد نظر در نظامهای سیاسی موجود، با چگونگی سیر این بحران انقلابی که همچون سیل بنیانکنی فرارسیده است محک خواهد خورد. طبقه کارگر ناگزیر است که در برابر همه تلاشهای ضدانقلابی بورژوازی محلی و جهانی، با تمام توان از دستاوردهای تاکنونی خیزش انقلابی دفاع کند و برای بسط و تداوم بیشتر آن بکوشد. شرط پیروزی اما تقویت اتحاد و قدرت صفوف خود پرولتاریاست. سوم فوریه ٢٠١١
|