پایان اسطوره " روشنفکر" کرد
سیف خدایاری
رویدادهای اخیر کردستان عراق که متأثر از
تحولات انقلابی خاورمیانه است،علاوه بر به چالش کشیدن قدرت احزاب حاکم بر
سرنوشت مردم به نوعی یک " انقلاب فکری" نیز می باشد. بیست سال پیش
ناسیونالیسم کرد به یمن ناتو و با در داست داشتن میراثی 60 ساله از
مبارزات ملی گرایانه توانست قدرت را قبضه نموده و با زور اسلحه و دلار و
زد و بند با کثیف ترین رژیم های منطقه حاکمیت میلشیایی خود را تثبیت کند.
در بیست سال گذشته سرکوب معترضان، قتل مخالفان سیاسی و ترویج فرهنگ
ضدانسانی دینی و ناسیونالیستی پلاتفرم اصلی این احزاب بوده است. طی این
بیست سال ناسیونالیسم کرد به منظور تقویت پایه های " فرهنگی " خود،
خیل عظیمی از " روشنفکران کرد " در هیأت ژورنالیست، شاعر،خواننده، نویسنده
و هنرمند را دور خود جمع کرده و با حراج دلارهای باد آورده کردستان عراق
به بهشت روشنفکران کرد تبدیل شده تا در خلسه روشنفکری فرو بروند و متاع
خود را عرضه نمایند و به فروش برسانند.
زلزله خاورمیانه هم ستون های شنی قدرت احزاب ناسیونالیسم حاکم بر کردستان
عراق را به حرکت در آورده است. گشودن آتش بروی معترضان در شهر سلیمانیه در
روز هفدهم فوریه، شلیک به توهم دولت کردی نیز بود. برای تمام کسانی که به
این دولت خودی توهم داشتند معلوم شد که در اینجا هم مانند هر جای دنیا "
دولتی" حاکم است که حافظ منافع خود است و جواب سنگ را با گلوله می دهد.
علاوه بر روشدن دست احزاب ناسیونالیستی، تمام پایه های فکری آنها نیز به لرزه در آمد. ناگهان خیل روشنفکران کرد که
"سیاسی" هم نیستند با همصدا شدن با قدرت حاکمه دهان گشودند و هر
آنچه در این بیست سال خورده بودند هضم نکرده پس دادند.( نمونه فرهاد
پیربال و فحش های چارواداری او وقیح ترین شکل ممکن ابراز وجود آنها بود)
در این نوشته به واکنش برخی از "روشنفکران کرد" می پردازم.
بختیارعلی، مریوان وریا، ئاراس فتاح، ریبین هه ردی و فرهاد پیربال از جمله
برجسته ترین روشنفکران هستند که در مورد این رویدادها اظهارنظر کرده و نقش
تاریخی خود یعنی خدمت به دولت حاکم را بدرستی ایفا نموده اند. در بیشتر
این نوشته ها و اظهارنظرها، ضمن نقد سطحی و موعظه گرانه به سرکوب مردم
توسط میلیشیای کرد که از جانب آنها " پلیس " و " نیروهای امنیتی" خوانده
شده اند، پشت جملات فریبنده و غنی به لحاظ ادبی! ماهیت روشنفکرانه خود
یعنی دفاع از حاکمیت اما در سنگر مردم را بر عهده گرفته اند.در پایین خطوط
عمده سیاست های این خیراندیشان و مصلحان اجتماعی را نشان می دهم.
خشونت نکنید! در بیشتر اظهارنظرهای این افراد بارها و بارها پرهیز
از خشونت و دعوت به " مبارزه ؟ " بدون خشونت تکرار شده است و چه از این
زیباتر! گاندیهای بدون دوک و عصا بی شرمانه بدون اینکه کمترین اعتراضی به
عامل خشونت یعنی دستگاه حاکمه بکنند، مردمی را که توسط میلیشیای کرد به
گلوله بسته مورد سرزنش و تهدید قرار می دهند که خشونت نکنید!آنها با "پلیس
"و" نیروی امنیتی" خواندن تفنگچی های احزاب حاکم ضمن مشروعیت سیاسی
دادن به این نیروها،غیر مستقیم مشروعیتی هم به اقدامات" امنیتی" آنها
بخشیده اند؛ در برج عاج روشنفکری خود نشسته اند و به جوانان معترض توصیه
می کنند با موسیقی و شعر به استقبال حاکمان بروند. مه ریوان وریا
داد کشیدن جوانان معترض را هم جزو خشونت دسته بندی کرده؛ در جایی دیگر با
تقسیم بندی انواع قتل و از جمله قائل بودن به " برخی از قتل ها در چهارچوب
شریعت قرار می گیرند" انساندوستی تقلبی خود را به نمایش می گذارند.
پرهیز از سیاست! وقیحانه تر از چنین ادعایی را فقط باید از این دستگاه
روشنفکری کرد انتظار داشت. هراس از سیاسی شدن جامعه در کل ادبیات آنها به
چشم می خورد. بختیار علی که گوشش از عربده های پست مدرنیست ها یی که پایان
تاریخ را اعلام کردند، سنگین شده است ضمن افتخار کردن به اینکه وی شاعر و
نویسنده است و کاری به سیاست ندارد، وقیحانه ادعا می کند که دوران سیاست
هم بسر آمده است! سیاست را به سیاستمداران واگذارید و خود به عقلانیت و
اخلاقی کردن سیاست جامعه بپردازید! البته علاوه بر این افاضات شاعرانه کفش
های گل آلودشان را بر فرش سیاست گذاشته و هشدار می دهند این اعتراضات
سیاسی نیست، به هیچ گروه سیاسی تعلق ندارد. اگر پوسته این فوبیای
روشنفکران کرد را بشکافیم، هراس آنها از سیاسی شدن جامعه را بهتر می
فهمیم. واقعیت این است که عصر دایناسورهای سیاسی منطقه و از جمله دستگاه
قدرت اتحادیه میهنی و پارتی بسر آمده است. نشانه هایی از این روند را دو
سال گذشته در چرخش جامعه به سوی احزاب دیگر از جمله " گوران" و ائتلاف
اسلامی شاهد بودیم. طی دو سال گذشته هر چند گوران توانست سدی در مقابل
تعرض هر چه بیشتر مردم زحمتکش و آزادیخواه به پایه های شنی حکومت اقلیم
قرار دهد و روشنفکران کرد از جنس " ره هه ند" را در خود ذوب نماید،
نتوانسته تضاد های جامعه را به نفع خود قطبی نماید. تا اینجا روشنفکران
کرد نه تنها مشکلی با " سیاست" نداشته اند،خود بخشی از آپارات تبلیغی
احزاب حاکم و احزاب در سایه بوده اند.مشکل از جایی شروع می شود که نیرویی
رادیکالتر و ماکزیمالیست چپ و در رأس آن کمونیسم کارگری خواب را از چشمان
آنها ربوده است. هراس از این نیرو و " سیاست" است که هنر سیاست زدگی
روشنفکران را شکوفا کرده است." افرادی هستند که می خواهند سوار بر موج
شوند، کسانی که ضد دموکراسی هستند."(نامه سه نفره) " در بیست و چهار ساعت
اول افرادی پیدا شده اند که می گویند این انقلاب ماست؛ مردم باید یاد
بگیرند بت جدید نسازند؛ جوانان باید از میان خود نماینده انتخاب کنند، هیچ
یک از افراد نسل من نباید نماینده آنها شوند". ( بختیار علی). با در نظر
گرفتن فضای سیاسی شهرهای کردستان در دو هفته اخیر و حضور رهبران کمونیست
در میان جوانان معترض، می توان این آشفتگی روشنفکران را درک کرد.
اکسیر دموکراسی: این روشنفکران که نماینده افکار طبقه حاکمه و ترندهای
اصلی ژورنالیسم بورژوایی هستند همانند همکاران خود سعی می کنند دموکراسی و
آزادی را به تم اصلی اعتراضات مردم تبدیل کنند. چنین ادعای شیکی بر خلاف
ماهیت واقعی اعتراضات و تحولات انقلابی اخیر در خاورمیانه است." انقلاب "
تونس که بورژوازی ریاکارانه نام انقلاب یاسمن بر آن نهاد بیش و پیش از هر
چیز شورش گرسنگان علیه فقر و نابرابری بود. در کردستان عراق که فاصله
طبقاتی و نابرابری بیش از هر یک از کشورهای شمال آفریقا چشمگیر است چیزی
نیست که بتوان آن را انکار نمود. جوانان معترض در کردستان عراق بیش از هر
چیز این شکاف طبقاتی را نشانه گرفته اند. دمیدن در سرنای دموکراسی چیزی جز
خلع سلاح کردن مردم معترض با سپردن کار به سیاستمداران و دولت نیست. در
کردستان عراق که رهبران جنبش سرکوب شده شوراها اکنون در میان مردم حضور
دارند و نفوذ قابل توجهی در میان جوانان و زنان ستمدیده دارند، گرفتن پز
دموکراسی از جانب ضدانقلاب اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
البته داستان روشنفکران کرد و نقش آنها در خدمت به طبقه حاکم در اظهارات
افراد نامبرده خلاصه نمی شود. شیرکو بیکه س که مطرح ترین شاعر جناح چپ
ناسیونالیسم کرد است در چند سال گذشته هر وقت قلب نازکش شاعر شده،
سرکوب و اعدام مخالفان سیاسی توسط جمهوری اسلامی و رژیم سوریه و ترکیه را
به شعر و حماسه سروده است.اما در چند سال گذشته نه کشتار کارگران سیمان
تاسلوجه توسط نیروهای اتحاد میهنی اشکش را جاری کرده و نه قتل چند نفر از
کمونیستهای کارگری وجدانش را بیدار نموده است.باید از شیرکو پرسید آیا قلب
ریژوان 16 ساله به اندازه ای خون نداشت که جوهر خودنویس تو را جان بخشد؟
جواب البته روشن است؛ وزن منافع زمینی شیرکو بسیار بیشتر از خون ریژوان،
سورکیو و شیرزاد است که در یک هفته گذشته برخیابانهای سلیمانیه ریخته شد.
این وضعیت تنها به کردستان عراق خلاصه نمی شود که با توجه به سابقه چند
دهه روشنفکری کردی سرو گوشی بالاتر از سایر کشورهای کرد نشین دارد. سال
گذشته اظهارات وقیحانه عرفان قانعی فرد و به لجن کشیدن دفاع مردم کردستان
ایران در برابر یورش ددمنشانه جمهوری اسلامی و تروریسم نامیدن مقاومت مردم
کردستان نمونه دیگری از قلم فروشی روشنفکران کرد را نشان داد. روز ششم
فوریه امسال شوان پرور " حماسه خوان کرد" در دیداری با معاون نخست وزیر
ترکیه، با خائن نامیدن (پ. ک. ک) و( ب. د. پ) مسیر بازگشت خود به ترکیه و
صاحب سهم شدن در تلویزیون TRT 6 را برای خودش هموار کرد تا
هنرش را بفروشد. نمونه های ذکر شده تنها بخش کوچکی از نقش روشنفکران کرد
در حاکمیت زر و زور را نشان می دهد. پیچ هر تلویزیونی را باز کنید و هر
کتاب و روزنامه ای را ورق بزنید، هزاران نمونه از بوقلمون های کردی را از
استانبول تا تهران مشاهده می کنید که همه مشغول شکل دادن به افکار عمومی
هستند.
با کنار هم قرار دادن این تصاویر می توان ادعا نمود که اسطوره روشنفکری
کرد به پایان رسیده است. روشنفکری کرد محصول دوران اختناق و
پیشاانفورماتیک بود که در آن فرم و نه محتوای ایده های افراد تعیین کننده
بود. امروزه و در عصر انفورماتیک به یمن دسترسی به منابع
اطلاعاتی اسطوره شاعران و هنرمندان پایان می یابد و هر کسی می تواند
با صرف اندک زمانی از وقت خود ماهیت واقعی مدعیان فرهنگ،اخلاق و سیاست را
بشناسد.این وضعیت می تواند و باید فضا را به نفع کمونیسم تغییر دهد.
|