بازگشت به سیاستهای ارتجاعی و شکست خورده نشانه افلاس است (مصاحبه نشریه اکتبر با حسین مرادبیگی- حمه سور پیرامون بیانیه جدید حزب دمکرات کردستان ایران در مورد تحمیل جنگ این حزب به کومه له قدیم و چپ جامعه کردستان)
اکتبر: حزب دمکرات کردستان ایران این روزها به بهانه پاسخ به عبدالله مهتدی مسئول سازمان" زحمتکشان "به دفاع از سياست و عملکرد خود که سرانجام منجر به تحميل جنگ چندين ساله به کومه له قدیم بود پرداخته است. شما از رهبران اوليه کومه له و فرمانده نظامي کومه له در آن دوره بوديد. از نظر شما چه عوامل و فاکتورهاي حزب دمکرات را به تکرار سياستها ي که در آن شکست خورد وادار کرده است؟ آیا این صرفا عکس العملی است به چند سطر از خاطرات عبداله مهتدي، یا فشار های سياسي و اجتماعی جدیدی است که رهبري آن حزب را به بازگشت دفاع از جنگ عليه کمونيسم و کارگر و آزاديهاي بي قید و شرط سیاسی سوق داده است؟
حمه سور: هر آدمی که چند روز سیاست کرده باشد بویژه شناختی از حزب دمکرات کردستان ایران داشته باشد متوجه خواهد شد که بیانیه اخیر این حزب، صرفا عکس العملی به اظهار نظر محتاطانه و دست و پا شکسته عبداله مهتدی در مورد جنگ حزب دمکرات علیه کومه له آن دوره نیست. میداند که رهبری این حزب این را بهانه ای کرده است که یک باردیگر ماهیت خود را در ضدیت با کمونیستها و کارگران و کلا آزادیخواهی در کردستان آنهم به شیوه ای کاملا گستاخانه نشان دهد. حزب دمکرات به جای تضمین رعایت آزادیهای سیاسی و احترام به آزادی بیان و عقیده در کردستان ایران که انتظاری واقعی از هر کسی است که از این گذشته درسی آموخته باشد، مجددا به همان سیاستهای ارتجاعی شکست خورده پناه برده است و تهدید کرده است که اگر از این حزب انتقاد کنند مجددا به زور و اسلحه متوسل خواهد شد. و این ناشی از نقش و جایگاهی است که این حزب در کردستان برای خود و جنبش خود و منافع طبقه ای که از آن دفاع میکند قائل است که ظاهرا زبانی جز زور نمی شناسند، در عین حال بیانگر افلاس سیاسی و نشانه هراس از آزادی و فضای آزاد سیاسی در آینده در کردستان است وگرنه میتوانستند جواب عبدالله مهتدی را که هم جنبشی این حزب است و شب و روز مشغول تملق گویی به حزب دمکرات است، طور دیگری بدهند. این حزب موجودیت و منافع خود را در تقویت صف ارتجاع و جهالت و عقب ماندگی در کردستان در مقابل صف رادیکال و آزادیخواه این جامعه میداند و هر وقت که فرصت و مناسبتی برایش پیش آمده باشد، آمادگی خود را در این مورد اعلام کرده است. چند سال قبل رسما از ارتجاع مذهبی در کردستان ایران که علیه سکولاریسم و آزادیخواهی در این جامعه اظهار وجود کرد، پشتیبانی و حمایت کامل خود را اعلام کرد. این روزها هم خاطرات عبدالله مهتدی را بهانه ای کرده است تا نشان دهد که در تحولات سیاسی بعدی مجددا کجای صفبندیها و قطب بندیهای آینده جامعه ایران و کردستان ایران قرار خواهد گرفت.
اکتبر: این درست، اما هنوز سوال این است که این حزب چرا نفرت و در عین حال نگراني خود را از مبارزه طبقاتي در کردستان و وجود آزادیهای سياسی، کومه له کمونیستی و نقش منصور حکمت در آن دوره و مصادره زمین از طرف روستائيان فاقد زمین و غيره را به بهانه پاسخ به عبداله مهتدي جعل و تحقیر و علم جنگ را مجددا عليه آنان برافراشته است؟ در حالي که حزب دمکرات میداند که عبداله مهتدي بیست سال است و به مناسبتهای مختلفی نفرت خود را از این تاریخ و از این گذشته علنا اعلام کرده است، گذشته ای که اکنون این حزب از آن می نالد؟
حمه سور:بازگویی واقعیات و حقایق این گذشته همیشه به اعتبار ما افزوده است، و همواره به بی اعتباری حزب دمکرات و کسانی که این واقعیات را جعل کرده اند، انجامیده است. وقتی حزب دمکرات جنگ سراسری خود علیه کومه له را شروع کرد عبداله مهتدی یکی از کسانی بود که خواهان جنگ جنگ تا پیروزی بود. منصور حکمت هم جزو کسانی بود که خواهان اعلام آتش بس یک جانبه و فرعی کردن تقابل نظامی با این حزب و ادامه فعالیت سیاسی کومه له بود. اسناد آن وجود دارد، لازم به توضیح بیشتر من نیست. حزب دمکرات از عبداله مهتدی میخواهد یا خود را صاحب سیاست خود بداند یا تقصیر جنگ حزب دمکرات علیه کومه له را به گردن کسان دیگری بیاندازد. کاری که این حزب از عبداله مهتدی و سازمان زحمتکشان انتظار داشته و دارد. میگوید این روایت را که حزب دمکرات آغازگر جنگ علیه کومه له بود از عبداله مهتدی قبول نمیکند. اما در این مورد که این حزب چرا به بهانه عبداله مهتدی حقایق گذشته را گستاخانه جعل میکند؟ به بینید، رهبری حزب دمکرات اوآخر روزهای انقلاب 57 خود را به کردستان ایران رساند، بقول خودشان تا آنزمان "درگوش گاو" خوابیده بودند. در نتیجه خود را با تحولاتی روبرو دیدند که اصلا انتظار آن را نداشتند. لذا کمک به استقرار جمهوری اسلامی یعنی ضد انقلاب به قدرت رسیده، در آن روزها در کردستان به "توصیه" حزب توده و چنگ انداختن بر ارتجاع داخلی، آن دو "رکنی" بودند که این حزب برای پیدا کردن جاپائی برای خود درکردستان ایران بدنبال آن بود و این با منافع بورژوازی کرد و ارتجاع داخلی این جامعه نیز کاملا خوانائی داشت. حزب دمکرات خود آن را "تلاش در راه تفاهم" با جمهوری اسلامی نام گذاشته بود. هرچقدر حزب دمکرات در این راه بیشتر پیش میرفت برعکس نزد جبهه آزادیخواهی مردم کردستان و دفاع از دست آوردهای انقلاب 57 در این جامعه، منزوی تر میشد. میتوان موارد زیادی را نام برد که در این مصاحبه کوتاه نمیگنجد و من ناچار به یک مورد آن اشاره میکنم. مورد مصادره زمینها توسط دهقانان فقیر و فاقد زمین، در تمامی رویدادهای مربوط به آن در سراسر کردستان، حزب دمکرات در کنار عشایر و زمینداران بزرگ در مقابل دهقانان و زحمتکشان فاقد زمین ایستاد و دست به اسلحه برد و تهدید کرد و قلدری کرد، با این حال منزوی و منزوی تر نیز شد. جعل این تاریخ را افراد حزب دمکرات هم از رهبری آن قبول نخواهند کرد. آنچه که ناسیونالیسم کرد را اساسا تقویت کرد و به حزب دمکرات نیز نیرو داد، فرمان یورش خمینی به مردم کردستان بود. از این به بعد است که اساسا قلدری و زورگویی این حزب به کارگر و زحمتکش در کردستان افزایش می یابد، تعرض نظامی این حزب به کومه له شروع میشود و به دیگر سازمانهای سیاسی در کردستان نیز گسترش می یابد. مشکل ما تقابل با تحرکات ارتجاعی حزب دمکرات در داخل کردستان نبود، این حزب هرچه بیشتر جانب ارتجاع را میگرفت منزوی تر میشد. با فرمان یورش خمینی به مردم کردستان ناسیونالیسم کرد تقویت شد، حزب دمکرات هم جان گرفت و مقابله با آنان در این فضا نیز سخت تر شد. رهبری این حزب از هم اکنون نگران از روبرو شدن با جامعه ای به مراتب قطبی تر، کمونیستها و کارگرانی به مراتب روشن بین تر و آگاه تر از گذشته و جوانانی که برای چنین رهبرانی تره هم خرد نخواهند کرد، ظاهرا تنها چاره خود را در این دیده است که برای مرعوب کردن این صف رادیکال از قبل به سیاستی پناه ببرد که زمانی در پیش گرفت و در آن کاملا شکست خورد! مورد دیگر از این تاریخ، متهم کردن کومه له آن دوره است که گویا با لغو "زن به زن" توسط این حزب مخالفت کرده است. اصطلاح "زن به زن" یعنی معاوضه زن معمولا دختری از یک خانواده غالبا از یک فامیل یا با دختری از یک خانواده دیگر، برای ازدواج با پسر خانواده، در کردستان سی سال قبل موارد نادری بود و اگر هم وجود داشت بیشتر در روستاهای دور افتاده تحت کنترل حزب دمکرات وجود داشت. کومه له خواهان برابری کامل زن و مرد بود. حزب دمکرات حل مساله زن را به بعد از گرفتن "خودمختاری" موکول کرده بود و این را بارها نیز اعلام کرده بود و زن تا "خودمختاری موعود" این حزب وظیفه اش این بود که نه دختر، بلکه فقط پسرهای "رشید و دانا" برای این حزب و جنبش ملی آن تولید کند. "زن به زن" تنها موردی بود که حزب دمکرات برای مسخ کردن برابری زن و مرد در کردستان آن را بدست گرفته بود. این حزب از رادیوی خود گاه و بیگاه این تبلیغات را علیه کومه له قدیم میکرد که فقط با خنده شنونده آن روبرو میشد. برای اطلاع نسلی که در آن دوره هنوز به دنیا نیامده بود، در روستاهایی که حزب دمکرات هم دست بالا را داشت، اگر مرد خانواده هوادار حزب دمکرات بود، زن آن خانواده هم هوادار کومه له بود. و این صفبندی تا عمق خانواده های هوادار حزب دمکرات در روستاها نیز پیشرفته بود. اینکه رهبری حزب دمکرات کردستان ایران بعد از گذشت سی سال به لغو "زن به زن" این تنها مورد از فعالیت خود در امر حقوق زن در کردستان مباهات میکند، بسیار عقب مانده تر از خواست و توقع نه تنها زن در جامعه کردستان سی سال قبل که حتی توهین به زنانی است که در صفوف این حزب قرار دارند. این تنها بیانگر جمود فکری و جهالت رهبری است که سطح فکرش ظرف این سی سال هنوز به چادر محل زندگیش محدود مانده است. درهرحال، در مجموع، بازگشت رهبری کومه له امروز به بستر ناسیونالیسم کرد از سال 1370 و بعدها حتی توجیه جنگ حزب دمکرات علیه کومه له تحت نام "جنگ دو سازمان" در غیاب "طبقات"، دوم، ظهور سازمان زحمتکشان در سال 2000 بعنوان سازمانی راست حزب دمکرات و افراطی تر و فالانژتر از خود حزب دمکرات، و سوم، سرمایه گذاری رهبری حزب دمکرات کردستان ایران روی "فراموشکاری" مردم کردستان و نسلی که از این تاریخ و از این حقایق چیزی بیاد ندارد، مواردی بوده اند که در آن حزب دمکرات به صرافت جعل این تاریخ و این گذشته افتاده و برای قالب کردن روایت خود از آن تلاش کرده است. مورد جدید هم خاطرات عبداله مهتدی است. رهبری این حزب هر بار هم به اشتباه رفته است. زیرا صاحبان و وارثان اصلی کومه له آن دوره هنوز خوشبختانه زنده اند، بخش بزرگی از آن در حزب حکمتیست هستند، بخشی هم متاسفانه فعلا در خارج این حزب قرار دارند. اینها کمونیستهایی هستند که هر وقت رهبری این حزب به صرافت جعل این تاریخ و این حقایق و دادن روایت خود از آن افتاده باشد و یا به این بهانه جبهه آزادیخواهی و برابری طلبی را در کردستان نشانه رفته باشد؛ فورا عکس العمل نشان داده و رهبری این حزب را در این مورد نیز سرجای خود نشانده اند. اکنون هم دارند این کار را میکنند.
اکتبر: با توجه به فالانژیسم قومی دو تا سازمان زحتمکشان که حتی علیه همدیگر نیز هیچ پرنسیپی را برسمیت نمی شناسند و حاضرند در رقابت با هم حتی افراد همدیگر را نیز به رژیم اسلامی معرفی کنند، و کلا فلسفه وجودی آنها را مزاحمت برای جبهه رادیکال و انقلابی در کردستان تشکیل میدهد، حزب دمکرات کردستان ایران چه هدفی در تداعی کردن تاريخ کمونیستی کومه له قدیم با عبدالله مهتدی و سازمان زحمتکشان تعقیب میکند؟
حمه سور: حزب دمکرات میداند که سازمان زحمتکشان تولد خود را با آنتی کمونیسم و نفرت علیه این تاریخ و این گذشته جشن گرفت. میداند زیر بار این تاریخ و این گذشته نمیرود. این حزب میگوید که این روایت را از عبدالله مهتدی که حزب دمکرات آغازگر جنگ علیه کومه له بوده است از او قبول نمیکند. میگوید اگر خیال دوستی با حزب دمکرات را دارد یا باید روایت این حزب را از آن تاریخ و از آن گذشته قبول کند، یا روایت دیگری بدهند که در آن حزب دمکرات آغازگر جنگ علیه کومه له معرفی نشود. همانطور که پیشتر گفتیم این را هم بهانه ای کرده است که یک بار دیگر به سیاق گذشته صف کارگر و زحمتکش و آزادیخواهی در کردستان را تحت این عنوان که اگر از او انتقاد کنند دست به اسلحه می برد، تهدید کرده است. دوتا سازمان زحمتکشان اگر به حزب دمکرات می پیوستند، هم خود را از این دوگانگی نجات میدادند و هم مجبور نمیشدند رفقای سابق خود و اکنون همدیگر را اذیت کنند. چون واقعا هیچ چیز متفاوتی از حزب دمکرات نیستند.
اکتبر: به عنوان سوال آخر پیام شما به کمونيستها و کارگران و صف آزادیخواهان در رابطه با آن بیانيه حزب دمکرات چی است؟ و چه بايد کرد؟
حمه سور: کمونیستها و آزادیخواهان می بینید که دارند واکنش درست و بموقعی را که از آنها انتظار هست از خود نشان میدهند. و این قطبنمای دیگر کمونیستها و کارگران و آزادیخواهان در داخل کردستان نیز بوده و خواهد بود و به سهم خود خودآگاهی این صف رادیکال را در رویاروئی با هر تلاش ضد کارگری و ضد آزادیهای سیاسی بورژوازی کرد و احزاب مربوطه تقویت خواهد کرد. حال که امکان اعتراض علنی در این مورد نیست، باید در هر محفل و جمعی در داخل کردستان نیز همین کار را کرد و با بیان واقعیتهای این تاریخ و این گذشته حزب دمکرات را افشاء کرد و صف طبقاتی خود را با آن تقویت و آگاه تر کرد. در این مورد هم به اندازه کافی ماتریال وجود دارد و هم افراد این تاریخ و این گذشته خوشبختانه زنده هستند. اما در مورد آینده که ما درهرحال با چنین حزبی، با چنین ماهیتی روبرو هستیم، نحوه برخورد کمونیستها و کارگران و صف آزادیخواه این جامعه به سیاست و عملکردی که حزب دمکرات کردستان ایران در قبال این مردم و جامعه کردستان در پیش خواهد گرفت بستگی دارد. اینکه بورژوازی کرد "بازوبند" نمایندگی خود را به بازوی کدام یکی از این دو حزب خواهد کرد، یا نه مساله ما نیست. اگر رهبری حزب دمکرات رعایت آزادیهای سیاسی بدون قید و شرط و رعایت حقوق مدنی و اجتماعی مردم کردستان را متعهد شود و آن را رسما اعلام کند و فعالیت سیاسی خود را در چنین فضایی و از این طریق پیش ببرد، واضح است برخورد این مردم نیز با این حزب مطابق این خواهد بود. اگر هم نه، همان سیاست گذشته را تعقیب کند، آزادیهای سیاسی را رعایت نکند و فردا جلو فلان کارخانه و فلان کوره پزخانه برود و از سرمایه دار کردی که کارگر را در کارخانه شاهو و پرریس و غیره اخراج و بیکار میکند و حقوق معوقه او را ندهد حمایت کند، یا نیروی نظامی خود را بعنوان تهدیدی علیه اعتراض و تجمع و فعالیت سیاسی و تشکل کارگران و دیگر مردم زحمتکش به کار ببرد، واضح است طور دیگری با او رفتار خواهند کرد. بستگی دارد که رهبری این حزب کدام یکی را انتخاب خواهد کرد. اعلام مجدد اینکه اگر از این حزب انتقاد کنند دوباره به زور متوسل خواهند شد و دست به اسلحه خواهند برد، نشان از درایت این رهبری نیست، نشانه افلاس سیاسی آن است. ظاهرا بورژوازی و جنبش ملی کرد و احزاب مربوطه جز این زبان "هنر" دیگری یاد نگرفته اند؟ ظاهرا وجود آزادی و فضای آزاد سیاسی و رعایت آزادیهای سیاسی و حقوق فردی و اجتماعی انسانهای این جامعه با موجودیت و منافع اینها در تناقض است. و ظاهرا این خاصیت و ماهیت بورژوازی در ایران و در منطقه است. در مقابل، ما هم وظیفه مان این است که به کارگران و دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب در کردستان و در دیگر نقاط ایران دوباره و چند باره هشدار دهیم که باید متحدتر و قوی تر از گذشته به میدان بیایند، و در کردستان از هم اکنون بدانند که در آینده با چنین حزب و جریانی که از قبل اعلام میکند که آزادیهای سیاسی را در کردستان رعایت نخواهد کرد و به حقوق فردی و مدنی مردم کردستان یورش می برد، روبرو خواهند شد. باید در این مورد هیچ تردید و توهمی به خود راه ندهند. قدرت و اتحاد این صف رادیکال، وقوف کامل آن به واقعیات جامعه امروز و ظرفیتی که بورژوازی کرد و غیر کرد و ارتجاع داخلی در دشمنی با آزادیهای سیاسی در جامعه دارند، ضامن آمادگی قبلی برای منزوی کردن این حزب و دستجاتی مشابه این حزب در کردستان و در هرجای ایران و مجبور کردن آنان به رعایت آزادیهای سیاسی و دیگر حقوق پایه ای کارگر و دیگر مردم زحمتکش در این جامعه است. 2010-12-21
|