پرچم دروغین ضدیت با حجاب
آذر مدرسی انتشار ویژه نامه "خاتون" از جانب روزنامه ایران با مباحثی حول رنگ و نوع حجاب و چگونگی حل معضل "بدحجابی" از طرف طرفداران احمدی نژاد به جنجالی سیاسی در میان "اصولگرایان" تبدیل شده است. مکاتبات و اعلام جرمهای طرفین دعوا علیه همدیگر کماکان ادامه دارد. طرفداران دفتر امام و ولی فقیه حملاتی را تحت عنوان ترویج بدحجابی، توهین به مقدسات و .... را علیه این روزنامه و جناح احمدی نژاد راه انداخته اند و خواست بستن روزنامه، مجازات مسئولین و نویسندگان را طرح میکنند. ویژه نامه خاتون و مطالب مندرج در آن در متن انتخابات و آماده شدن جناحهای مختلف برای کسب کرسی های بیشتر در مجلس است که به یک جدال تبدیل میشود. مهم نیست نویسندگان و مسئولین روزنامه ایران داد و بیداد کنند که مطالب مندرج نه بحثی در ضدیت با حجاب یا در تناقض با قوانین سیاه جمهوری اسلامی بلکه بحثی در مورد نوع و رنگ حجاب، نحوه مقابله با این معضل سی و چند ساله و پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است. در این مقطع و با نزدیک شدن به انتخابات هر بحثی رنگ انتخابات را به خود میگیرد. یکی تلاش میکند با طرح تعدیل در رنگ و مدل حجاب، با اعلام اینکه حجاب رنگی و گل گلی قانونی است، طبقه متوسط و بخش تکنوکرات جامعه که مشکلی با کلیت این رژیم و قوانین ارتجاعی آن ندارند و با کمی شل شدن حجاب قند در دلشان آب میشود را به خود جلب کند. دیگری با پرچم "پس اسلام چه شد"، "توهین به مقدسات"، "خطر لیبرالیسم" تلاش میکند بخش متحجر جامعه را پشت خود بیاورد و از آن بهانه ای برای ضعیف کردن رقیب در جدال انتخابات مجلس استفاده کند. این جدال امروز رنگ هر چیزی را به خود گرفته باشد یک واقعیت را نشان میدهد. اینکه مسئله زن و حجاب بعنوان سمبل بردگی و بیحقوقی زن در جمهوری اسلامی معضل لاینحل این رژیم با همه جناحهای آن است. طرح دائم مسئله حجاب و نشان دادن "راه حل" برای "حل" یا "تخفیف" این معضل، اعلام اینکه سیاست سی ساله جمهوری اسلامی، اسید پاشیدن و گشت اوباش اسلامی و شلاق و زندان و طرح های "حجاب و عفاف"، به بن بست رسیده نشان از جایگاه حجاب، بعنوان سمبل بردگی زن، در تعریف رابطه مردم با جمهوری اسلامی دارد. نشان از وجود یک مقاومت عظیم اجتماعی در مقابل بردگی زن میدهد. مقاومتی که بر شانه های نسل جوان بیزار از جمهوری اسلامی و خفقان سیاسی فرهنگی آن ایستاده است. این جدال در عین حال هراس سران جمهوری اسلامی از قدرت عظیم اجتماعی این نفرت و مقاومت، این آتش زیر خاکستر را نشان میدهد. این جدال نشان از بن بست و استیصال جناح های مختلف جمهوری اسلامی در نشان دادن چهره "لیبرال"، "معتدل" و "مردم پسند" از جمهوری اسلامی دارد. خواست تعدیل در رنگ و مدل حجاب، مجاز بودن عقب کشیدن یک وجب حجاب، تحمل درجه ای از "بدحجابی"، شاد کردن رنگ مانتو و حجاب، همگی خواست بخشی از زنان تکنوکرات و بالای جامعه و طبقه متوسط بوده است. خواستی که درهر دوره ای در درون رژیم نمایندگانی داشته است. در دوره ای خاتمی "اصلاح طلب" و در راس آن فائزه رفسنجانی، پس از آن جنبش سبز و رهنورد "شخصیت مدافع حقوق زن" نماینده این خواست بودند و در همه این دوره ها خیل زنان "صلح طلب و خشونت گریز"، روشنفکران واپسگرای "قانونی"، فعالین جنبش ارتجاعی تغییر از درون جمهوری اسلامی، چپ بورژوائی که حق زن و آزادی و تلاش چندین دهه صف برابری طلبی زن و مرد را دستمایه تقویت جناح سبز بورژوازی در حکومت کرد و بالاخره جریانات لیبرال و بورژوائی آتش بیاران معرکه و مبلغین و مروجین این خواست بودند. این جریانات با جا زدن خواستهای بیمایه جنبش سبز تحت عنوان خواست "جنبش رهائی زن"، "سکولاریسم" و به رسمیت شناختن نمایندگان حکومتی آن بعنوان مدافعین گشایش فرهنگی و حق زن و سکولاریسم رسالتی جز عقب راندن جنبش رهائی زن و قربانی کردن حق زن نداشته و ندارند. اصلاح طلب و اصولگرا، سبز و سیاه، خاتمی، موسوی، رهنورد، احمدی نژاد و خامنه ای همگی دست در دست رهبر شان خمینی رهبران و سازندگان حاکمیت آپارتاید جنسی در ایران اند و در تحمیل سی سال اختناق سیاسی و فرهنگی، اعمال یک نسل کشی کامل، بیحقوقی مطلق زن، در تحمیل حجاب اجباری به زور اسید و شلاق و اوباش اسلامی، سنگسار سهیم اند. جنگ امروز در صف ارتجاع اسلامی بر سر "تعدیلاتی" در رنگ و نوع حجاب، جدالی قدیمی تر است که هیچگاه ربطی به خواست جنبش آزادیخواهانه مردم برای لغو حجاب اجباری، لغو آپارتاید جنسی و برابری کامل زن و مرد ندارد. طرح این خواست در دل شرایط امروز جامعه و با نزدیک شدن انتخابات مجلس تلاشی است برای بدست آوردن دل طبقه متوسط جامعه و زدن پایه رقیب، جنبش سبز،! دیروز سبز بعنوان بخشی از جمهوری اسلامی توانست برموج کینه و نفرت میلیونی جوانان عاصی از توحش اسلامی، زنان به تنگ آمده از بیحقوقی مطلق و آپارتاید جنسی سوار شود و آن را به زائده جدال خود با بخش دیگری از حکومت تبدیل کند. امروز احمدی نژاد و یارانش تلاش میکنند همین کینه و نفرت را به دستمایه جدال خود با رقبای خود کند. شاید جنبش زنان طبقه متوسط در مقابل "شجاعت" و "آزادیخواهی" نویسندگان "خاتون" غش کنند و هورا بکشند، شاید احمدی نژاد و یارانش بتوانند دل این طیف را بدست بیاورد و آنها را اینبار به سیاهی لشگر یا مخالفین بی آزار خود تبدیل کند٬ اما قطعا جنبش رهائی زن این تعرض ارتجاعی را افشا و چهره ارتجاعی همه مدعیان دروغین حق زن را اولین وظیفه خود در ایندوره خواهد گذاشت. نباید اجازه داد یکبار دیگر حق زن قربانی جدالهای جناحهای ارتجاعی جمهوری اسلامی و تسویه حسابهای درونی رژیم شود. جنبش آزادیخواهی و رادیکال و انقلابی مردم در ایران جنبشی است برای آزادى، برابری، رفاه، برابرى زن و مرد، تضمين حقوق فردى و مدنى، جنبشی است ضد اسلامی، ماگزیمالیست و عدالتخواهانه. اما در این میان وضعیت جنبش سبز دیدنی است. پرچم این "تعدیل" که تا دیروز دست سران اصلاح طلب و سبز و بانوان آنان بود، اگر تا دیروز قرار بود "بانوان" سبز و بویژه رهنورد رهبر و قهرمان دربند طبقه متوسط ناراضی باشد. امروز با به میدان آمدن احمدی نژاد در این میدان و اعلام اینکه راسا وظیفه متحقق کردن این "تعدیلها"، "اصلاحات فرهنگی" در چارچوب "نظام" را برعهده میگیرند. سبز و خیل جریانات بورژوای "ضد مذهب"، "سکولار" و "چپ های سبز" صدای اعتراضشان به این تجاوز "وقیحانه" به حیاط خلوت شان بلند شده است. فریاد سبز مبنی بر اینکه "اینها خواستهای ما است آنرا ندزدید"، "چرخش در رویکرد فرهنگی دولت" قبول نیست، "ما حق داشتیم" در حقیقت اعتراض به سلب هويت سیاسی شان است! جدال طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی در ايران بر سر آزادى و برابرى و علیه کلیت جمهوری اسلامی است. در این جدال جنبش آزادیخواهانه و رادیکال مردم ایران، جنبش رهائی زن و طبقه کارگر با همه جناح های ارتجاعی و جریانات کولی بده آنان تعیین تکلیف خواهد کرد. این جنبش برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی است که سبز و سیاه آن ضد زن است، ضد کارگر است. حکومتی که کارگر را به فقر و سکوت و بی تشکیلاتی محکوم کرده است، اختناق سیاسی و فرهنگی را به جامعه تحمیل کرده است. این جنبش از تلاش برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی دست برنمیدارد. اوت ٢٠١١ |