TLogo


طبقه کارگر و گرانی

امان کفا

با افزایش سرسام آور قیمت کالاهای مورد نیازمردم و تورمی که در ایران حاکم است، روز به روز از امکانات و قدرت خرید  کاسته می شود. قبض های تلبنار شده برق و گاز، گرانی نان و مسکن و ترانسپورت و  پایه ای ترین مایحتاج روزمره، فشار به دستمزد ناچیز اکثریت جامعه را بیشتر می کند.

تأثیرات این گرانی بیش ازهمه گریبان طبقه ما را، که چیزی جز فروش نیروی کارش را در اختیار ندارد، گرفته است. سرمایه داران مشکلی ندارند و پول جارو می کنند. طبقات متوسط جامعه که بالاخره امکانات دیگری در دست دارند، با تمامی نق زدن هایشان می توانند روزگار را سپری کنند، ولی کارگران که از حداقل تولیدات  و ثروت بیکران جامعه بهره مند هستند، زندگی شان با حتی  چند صدم درصد افزایش قیمت ها اینور و آنور می شود، چه رسد به این تورم بالا.

می گویند گرانی موجود ، ناشی از بی لیاقتی احمدی نژاد و دولتش است!

طرفداران سرمایه دولتی سعی بر این دارند که مشکل را به پای خصوصی سازی ها بیاندازند. هشدار می دهند که ببیند بنا به گزارش سازمان خصوصی سازی، تنها در عرض کمتر از دو ماه اول سال، سهام ١٩ شرکت دولتی (معادل ١٦٨٠ هزار میلیارد تومان) به بخش خصوصی واگذار شده است و همین سرعت خصوصی سازی هاست که  بانی گرانی موجود است.

طرفداران صنعتی شدن و سرمایه صنعتی اظهار می کنند که اگر نقدینگی به این شکل نبود، اگر بازار ارز توسط بانک مرکزی به درستی مدیریت می شد و ارز تک نرخی بود، اگربجایش سرمایه در صنعت بیشتر به گردش می افتاد، کالاهای وارداتی کاهش میافت، شغل بیشتر بود و خلاصه وضعیت این چنین نبود.

یا اینکه می گویند اگرتصمیم برداشتن سوبسیدها  وطرح یارانه های هدفمند نبود، اگر قیمت های شناور و جهانی نبود  اگر ... وضعیت چنین نمی شد.

می گویند اگر دولت اسلامی  نبود و ولی فقیه نبود، رابطه بهتری با غرب بود و سرمایه گزاری های کلان شان بود، وضعیت چنین نبود.

برخلاف چرندیات  احزاب بورژوایی، گرانی، ناشی از بی حسابی و بی بند و باری دولت احمدی نژاد نیست، بلکه کاملأ با برنامه و بنا به سیاست و کارکرد سرمایه در ایران است که توسط دولت شان اجرا می شود. جدا از نزاع واقعی و موجود جنبش های گوناگون سرمایه جهت گرفتن سهم و دسترسی بیشتری به امکانات اقتدار سیاسی برای خود، تمامی این سیاستمدران از چپ ترین تا راست ترین  شان، سعی بر این دارند که مسئله افرایش قیمت کالاها را مربوط به جناحی و نه کل سرمایه معرفی کنند. "متهم کردن" احمدی نژاد، ولی فقیه و دخالت ویا عدم دخالت و پشتیبانی اش، همانا جهت مسون نگه داشتن سرمایه از جلوی چشمان جامعه است. چه بسا که  در پشت سر تمامی دعواها و نزاع هایشان، احمدی نژاد، خامنه ای، موسوی و جنبش سبزشان، و همه و همه در پیشبرد این سیاست اقتصادی کوچکترین اختلافی ندارند.

برای کمونیست ها، اما، جدال بر سر نحوه تقسیم این ثروت در میان سرمایه و رده ها و بخش های گوناگونش نیست، بلکه ملاک بر آن چیزی است که در تمامی این عریضه های بورژوایی مستور است، و آن هم رابطه و عدم دسترسی کارگر به این حجم وسیع تولیداتش است. گرانی  کالاها وقتی معنی پیدا می کند که با دستمزد مقایسه شود. و چاره واقعی همانا بیرون بردن مایحتاج روزمره مردم از حیطه بازار است. تحصیل، درمان، ترانسپورت، مسکن وغیره بایستی همگی داده های جامعه و تضمین شده باشند تا از دسترس سرمایه و بازارش مسون باشند. افزایش حداقل دستمزد و تضمین بیمه های اجتماعی بر حسب مایحتاج یک خانواده پنج نفری، و افزایش اتوماتیک دستمزد  به تناسب تورم،  ازجمله تضمین های حداقلی است که باید بدست آورد. اما در همین امروز ایران آنچه کاملأ عملی و ممکن است تشکل و اتحاد کارگری جهت افزایش دستمزد و قراردادهای دستجمعی است که می تواند به مقابله  این اوضاع برود.این امکان امروز بیش از هر زمان قبلی در ایران فراهم است.

در دوره ای که از یک طرف با گسترش حجم سرمایه، نیاز آن به نیروی کار آماده به کار، بیشتر و بیشتر می شود، روز به روز جامعه پولاریزه تر می شود و جمعیت وسیع تری از طبقات متوسط نیز به جرگه کار و کارگر شدن می افتند، امری که علیرغم عدم تمایلات طبقات متوسط، بی تشکلی و داده های طبقاتی اش، و حتی تحولات اجتماعی همراهش، از آنجا که نیازسرمایه است ، مرتبأ در جریان است. و از طرف دیگر، از آنجا که  سود سرمایه بایستی از طریق فروش کالاها تضمین شود، خواست افزایش قدرت خرید بیشتر از پیش نمایان می شود و سرمایه ناچار است به آن تن دهد. اما این را بایستی از حلقوم سرمایه بیرون کشید  و مجبورش کرد که به این افزایش قدرت خرید رضایت دهد. شرایط مادی برای این امر در ایران امروز فراهم است، ولی تنها راه، همانا تشکل و اتحاد وسیع کارگران است که آنرا متحقق کند. متشکل شدن هر چه بیشتر کارگران کمونیست و ارتقا از محافل موجود، به شکل منظم و سازمان یافته، کلید این راه است. چنین جنبشی صحنه سیاسی جامعه را آنچنان تغییر می دهد که قدرت کارگران را در مقابل سرمایه داران و دولتش چند مرحله به جلو می اندازد. این کلید را بایستی دریافت و عملی کرد، وگرنه باری دیگر هم سودآوری سرمایه و تحمیل فشار بار افزایش انباشتش، با حداقل قدرت دفاعی کارگران به جلو رانده خواهد شد. ادامه این وضع موجود جامعه سرمایه داری، الزامأ انقلاب و انقلاب کارگری نیست، این داده نیست و جبری نیست، می تواند جهنمی دیگر شود، مگر اینکه نیروی فعاله و کمونیست، با تشکل و اتحاد در صفوف کارگران  آنرا به سوی این انقلاب سازمان دهد.