TLogo


توافق فتح و حماس: مهمترین رویداد منطقه

مصاحبه کمونیست هفتگی با فاتح شیخ

 

کمونیست: پس از سالها تخاصم میان فتح و حماس بالاخره با میانجی گری دولت مصر پیمان آشتی ملی میان این دو نیرو بسته شد. به نظر شما دلایل پایان دادن به این تخاصم و رسیدن هر دو نیرو به این توافق چیست؟

فاتح  شیخ: این مهمترین رویداد روزهای اخیر برای منطقه و حتی جهان است. چهارشنبه چهار مه رهبران فتح و حماس در قاهره به توافقنامه "توافق ملی" که روز قبل توسط نمایندگانشان امضا شده بود رسمیت دادند. در این مراسم وزرای اطلاعات و خارجه مصر، نماینده دیگر سازمانهای فلسطینی، دبیرکل جامعه عرب، سفرای دولتهای عربی، نماینده بان کی مون، وزیر خارجه ترکیه و شماری از شخصیت های فلسطینی ساکن فلسطین و اسرائیل شرکت داشتند. ترکیب و محل مراسم دلالت بر اهمیت بین المللی و منطقه ای این توافق میکرد. پوشش جهانی و منطقه ای رویداد هم (بااینکه فضای میدیا در اشغال خبر کشته شدن بن لادن بود) وسیع و مهم بود. همزمان با مراسم قاهره، در ساحل غربی و غزه هم جمعیت بزرگی از مردم فلسطین با برپا کردن تظاهرات و شادی، امید همگانی به تحقق دولت مستقل فلسطین و رهائی از مشقات اشغال و تعرض مداوم توسط دولت اسرائیل را به نمایش گذاشتند.

این توافق به چهار سال تقسیم حاکمیت فلسطینیها در ساحل غربی و غزه پایان میدهد. محور اصلی توافق، تشکیل کابینه ای از شخصیتهای مستقل برای اداره امور و برگزاری انتخابات پرزیدنت، پارلمان و شورای رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین در یک سال است. سخنرانیهای محمود عباس و خالد مشعل روشن میکرد که این مهلت یکساله در وهله اول برای پیشبرد پروسه دیپلماتیک تشکیل دولت فلسطین از دو کانال مجمع عمومی سازمان ملل و مذاکره با اسرائیل است. انتخابات در این توافق پروسه ای فرعی است و کارکرد آن انطباق ترتیبات سیاسی و اداری حاکمیت کنونی با پروسه انتقال به دولت مستقل فلسطین در چشم انداز نزدیک است.

سابقه توافق به دوران حسنی مبارک برمیگردد که به مراحل نهایی هم نزدیک  شده بود اما هر بار با بهانه جوئیهای حماس به تعویق میافتاد. این پروسه با انقلاب مصر دچار وقفه شد و پس از سقوط مبارک و تشکیل کابینه عصام شرف مجددا به حرکت افتاد. دلایل این توافق را میتوان در پرتو تغییر معادلات منطقه بویژه در پی اولین پیروزیهای انقلاب مصر و تناسب قوای جدید در سطح منطقه و جهان بررسی کرد. تناسب قوایی که حل مساله فلسطین را، خارج از اراده اسرائیل و آمریکا، عملا به تحقق نزدیک کرده است. در چنین شرایطی ریختن نسل جوان و توده های مردم به خیابانها و فشار آوردنشان به دو طرف حاکمیت شقه شده فلسطین برای پایان دادن به تقسیم چهارساله، بیشک فاکتور محلی بسیار موثری بود. ۱٥ مارس جوانا فلسطینی در هر دو منطقه ساحل غربی و غزه مردم را به تظاهرات فراخواندند. شعار مشهور میدان تحریر قاهره: مردم خواهان سقوط نظام هستند به این فرم انطباق داده شد: مردم خواهان پایان دادن به تقسیم هستند. فتح این تظاهراتها را حمایت و تشویق کرد و حماس هم با بیمیلی و اکراه آن را پذیرفت. سیاست دولت جدید مصر نسبت به حماس و باز کردن معبر رفح برای تخفیف محاصره اقتصادی مردم غزه و در عین حال سرعت گرفتن پروسه برسمیت شناسی دولت مستقل فلسطین توسط دولتها که ابتکار آن کلا در دست فتح بود، حماس را قانع کرد که به میانجیگری مصر برای توافق با فتح جواب مثبت بدهد.     

بر این زمینه مساعد، هر سه طرف این رویداد به این توافق نیاز داشتند. دولت جدید مصر به عنوان دولت بورژوایی در دوره انقلابی تمام هم و غم خود در داخل و خارج را به "کسب مشروعیت انقلابی" معطوف کرده تا در پناه آن در شرایطی که مبارزه سازمانیافته کارگران به نیروی اساسی تداوم انقلاب تبدیل شده جلو پیشروی بیشتر انقلاب را بگیرد. سیاست منطقه ای خود را با احیای ناسیونالیسم عربی که سنتا بورژوازی مصر و جمال عبدالناصر پرچمدار آن بوده فعال کرده است. حمایت از تشکیل دولت مستقل فلسطین و ظاهر شدن در گارد وحدت بخشیدن به صفوف منقسم شده "ملت فلسطین" همه و همه متوجه این هدف است که این دوره انقلابی را نیم کلاج از سر بگذراند. حماس هم زیر فشار نارضایتی روزافزون مردم از فلاکت اقتصادی و ناتوانی اش از پاسخگویی به آن نیاز دارد که تن به سازش با فتح بدهد بخصوص در شرایطی که همه بادها به نفع بادبان فتح میوزند. فتح هم برای پیشبرد پروسه برسمیت شناسی دولت مستقل فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر نیاز دارد که مدعی نمایندگی کردن بخش غزه هم باشد و این جز از راه توافق با حماس ممکن نیست. محمود عباس به این توافق نیاز دارد تا اسرائیل و مدعیان دیگر نتوانند خرده بگیرند که او نماینده کل حاکمیت فلسطین نیست و غزه و حاکمیت حماس را در پشت خود ندارد. توافق اخیر حاصل معادلات جدید و تناسب قوای جدید، حاصل فشار مردم و نسل جوان فلسطینی و برآیند نیازهای واقعی سه طرف درگیر است. از آنجا که این نیازهای واقعی در چشم انداز کوتاه مدت با هم تلاقی خواهند داشت، میتوان به کارائی این توافق در دوره آتی سیاست فلسطین خوشبین بود.

 

کمونیست: از نظر شما تحولات اخیر در کشورهای عربی و بخصوص مصر تا چه حد و از چه زوایائی در رسیدن این دو نیرو به توافق تاثیر داشت؟

فاتح  شیخ: بطور قطع تحولات اخیر بخصوص انقلاب مصر در به ثمر رسیدن این توافق تاثیر داشته است. از چند زاویه میتوان به سیر رویداد اخیر بپردازیم: یک زاویه نقش نسل جوان است. بعد از جنگ شش روزه ۱۹٦۷، جنبش آزادیبخش فلسطین مقاومت مسلحانه نسبتا وسیعی را سازمان داد، جنگ اکتبر ۱۹۷۳  شکست سختی به اسرائیل وارد کرد اما به دلایل مختلف حل مساله فلسطین پیش نمیرفت. "انتفاضه" نسل جوان در ۱۹۸۷، نسلی که بعد از ۱۹٦۷ در شرایط اشغال متولد و بزرگ شده بود، به حل مساله فلسطین مومنتوم جدیدی بخشید که به قرارداد اسلو و حاکمیت محدود دولت فلسطین زیر رهبری یاسر عرفات منجر شد. این پروسه هم با سنگ اندازیهای جناح راست دولت اسرائیل و حامیانش به تعویق افتاد. امروز باز نسل جدیدی به میدان آمده که نه به اشغالگری اسرائیل تن نمیدهد و نه به حاکمیت مستبد و فاسد فتح وحماس. نسلی که بعد از قرارداد اسلو متولد و بزرگ شده و تحت تاثیر تحولات انقلابی تونس و مصر امید و اعتمادبنفس و شور انقلابی تازه نفسانه نوع جدیدی پیدا کرده است فشار جدیدی روی فتح و حماس میگذارد که از آن گریز ندارند. زاویه دیگر نزدیک شدن تحقق دولت فلسطین از کانال مجمع عمومی سازمان ملل است. از ۱۹٢ دولت عضو سازمان ملل تاکنون روشن است که ۱۸٠ عضو رای موافق میدهند شش عضو ممتنع و فقط شش دولت مخالفند. دولت فرانسه هم سه شنبه ابراز تمایل ضمنی کرد که دولت فلسطین را برسمیت بشناسد. این تحول مهمی است. هفته پیش محمود عباس در دیدار با سارکوزی این را درخواست کرده بود. نتنیاهو به فرانسه و بریتانیا و چند کشور دیگر سفر میکند تا آنها را از برسمیت شناختن دولت فلسطین منصرف کند. بعید است بتواند. در چنین شرایطی اگر حماس با فتح کنار نیاید در مهمترین مساله سیاسی جامعه فلسطین منزوی میشود در حالیکه نتوانسته به مساله اقتصاد غزه و معیشت فلاکتبار مردم آن هم پاسخ موثر بدهد.    

      

کمونیست: تاثیر این توافق را در موقعیت امریکا، اسرائیل و ایران در منطقه چگونه میبینید؟

فاتح  شیخ: این توافق دولت دست راستی اسرائیل را ذله کرده است. تهدید نتنیاهو که محمود عباس باید از صلح با حماس یا با اسرائیل، یکی را انتخاب کند پوچ است. چهار ماه دیگر او با دولت مستقل فلسطین عضو سازمان ملل روبروست و این تحول دست و بال جنگ افروزی اش را میبندد. جامعه اسرائیل درست برعکس جناح راست حاکم به پایان یافتن تاریخ سیاه اشغالگری علیه مردم فلسطین نیاز دارد. طنز تاریخی این است که موجودیت اسرائیل بعنوان یک کشور و امنیت آن در گرو قبول تشکیل دولت فلسطین است. یعنی آنچه دولتهای پی در پی اسرائیل با آن کنار نیامده اند اکنون راه نجات جامعه اسرائیل است. این را نتنیاهو نمیتواند بفهمد اما مردم صلحدوست در اسرائیل میفهمند. آمریکا هم به موقعیت دشواری افتاده است اما با برخورد محتاطانه اش به این توافق راه را بر روی کنار آمدن با واقعیات جدید و تشکیل دولت فلسطین باز گذاشته است. اوباما دو سال پیش ددلاین تشکیل دولت فلسطین را سال ٢٠۱۱ تعیین کرده بود. در این مدت فرستاده اش از عهده دولت دست راستی اسرائیل بر نیامد. اوباما فرصت مهمی را از دست داده است. وتوی آمریکا بر قطعنامه شورای امنیت در محکومیت شهرکسازی اسرائیل که چهارده عضو شورای امنیت به آن رای داده بودند، لکه سیاهی بر کارنامه سیاسی اوباماست که تاوان آن را باید بپردازد. آیا در ماههای آتی حمایت یکجانبه اش از اسرادیل را به نفع کنار آمدن با واقعیات جدید در مورد فلسطین تعدیل خواهد کرد؟ آیا تحولات انقلابی در منطقه و موقعیت نامناسب آمریکا در جهان و منطقه این حکم را به او دیکته میکند؟ باید دید. جمهوری اسلامی از این رویداد زیان میبیند. زیر پایش در بهره برداری از مساله فلسطین خالی میشود. این رویداد، تحولات انقلابی منطقه ازجمله در سوریه، شاخ به شاخ شدن با دولتهای خلیج، پا پیش گذاشتن بیشتر دولت ترکیه در سیاست خاورمیانه همگی موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه را بطور فزاینده زیر فشار میگذارد. ادامه این شرایط به موقعیت فعلا برتر آن در عراق هم سریعا لطمه خواهد زد و این به معنی تضعیف موقعیت برتر آن در منطقه است.