جامعه کردستان بە چه نوع تغییری احتیاج دارد؟!
ریبوار احمد
تۆفان در هم پیچیدن قدرت های دیکتاتور و ستمگر بورژوازی در دنیای عرب، خوف و هراس در دل تمامی همپالکی های اینها انداخته است. از معمرقزافی گرفته تا علی عبدالله و اسد ودیگران. کردستان هم خارج از این چهارچوب نیست به این دلیل که تشابه بسیاری در میان این کشورها وکردستان وجود دارد. ظلمی که در آنجا طناب تحمل کارگر و زحمتکش را بریده است، در کردستان هم این طناب را به اندازه تار مویی باریک کرده است. در این کشورها قدرت دیکتاتورهایی سرکوبگر دهها سال است که مشغول استحکام دادن به پایه های خود هستند، اما در کردستان بعد از فروپاشی قدرت فاشیستی حزب بعث این دیکتاتورهای تازه بدوران رسیده، تازه مشغول محکم کردن پایه های قدرت خود هستند، واین فاکتوری است به سود آن توفان. حاکمین در کردستان ، در یکسال اخیر به سرعت مشغول گام نهادن در این مسیر است. مشخصاً با حمله همه جانبه به آزادی های سیاسی و بیان و نقد ، قانون سرکوب کردن تظاهرات و نارضایتی ِ توده ای ، راه اندازی سناریوی کاریزماتیک کردن رموز قدرت و راه و روش ملی و عشیره ای و غیره سر راست و مستقیم مشغول بر پا کردن مملکتی دیکتاتوری هستند. دو دهه است که کردستان از یوغ قدرت بعث آزاد شده است، اما گرفتار ناسیونالیسم و بورژوازی کرد گردیده است. کارنامه این دو دهه بورژوا- ناسیونالیزم کرد نشان داده است که قدرت و اهداف و منافع ناسیونالیسم کرد نه تنها از ریشه با قدرت و آرمانها ومنافع توده میلیونی کارگران و زحمتکشان کردستان جدا است، بلکه تماما ً در تقابل با آن و علیه همدیگر هستد. آن شکاف طبقاتی ای که هم اکنون در کردستان موجود است، به این معنی است که از یک طرف، غرق شدن اقلیتی از حاکمین در ثروت و زندگی ای شاهانه، و از طرف دیگر غرق شدن اکثریت عظیم جامعه در فقر و نداری و بی بهره بودن از امکانات ابتدایی زندگی روزانه ، مانند آب و برق و غذا و دارو است. این شکاف طبقاتی اگر از شکاف طبقاتی در تونس و مصر بیشتر نباشد کمتر هم نیست. این ستمگری که در کردستان برپا گردیده است، از ترور مخالفین و سرهم کردن اتهامات پوچ برای آنها، ترور بیشمار زنان به بهانه پاسداری از ناموس ، چاپیدن آشکار دارایی های جامعه توسط سران احزاب حاکم، زیر پا گذاشتن ابتدایی ترین قوانین و معیارها و حقوق مدنی و انسانی مردم از جانب میلیشیا و دم و دستگاه جاسوسی و سرکوبگر مانند (زانیاری و پاراستن)، نمونه ای از همان نوع ستم و ظلمی است که در تونس و مصر و الجزایر و لیبی و اردن و یمن و سوریه و غیره آماج تۆفان گردیده است. همزمان اینها مشکلات و نابسامانیهای اصلی جامعه کردستان هم هستند. پس اگر قرار است خروش توده ای در مصر وتونس تأثیری بر جامعه کردستان داشته باشد، زمینه مادی آن، این واقعیت است. "جنبش تغییر" (گوران)، در موقعیت کنونی کردستان یکی از آن نیروهایی است کە نه بر علیه آن مشکلاتی که از آن یاد شد، بلکه برای رساندن خود به کرسی قدرت، پرچم تغییر را بلند کرده است و میخواهد پرچمش را جلوی وزش آن توفان بیاندازد. از روزی که این جنبش پا به میدان گذاشته است همیشه مترصد فرصتی بوده است تا بر امواج نارضایتی مردم سوار شود.همیشه تلاش کرده است نفرت مردم از ستم احزاب ناسیونالیست را دستمایه ای کند برای رسیدن به اهداف خود. آن توفان تغییری هم که در مناطق غربی دنیای عرب وزیدن گرفته است و انتظار میرود که دیر یا زود نسیم آن به عراق و کردستان برسد را هم به مانند فرصتی دیگر برای رسیدن به اهداف خود میبیند. مخصوصا این موقعیت در زمانی پیش آمده است که جنبش تغییر در کردستان ناکام گردیده است. آخرین پیام آنها این بود که اگر مردم کردستان به آنها رأی بدهند و چند نماینده از آنان را به پارلمان بفرستند، دیگر آنها میتوانند مانند نیرویی اپوزسیون فشار را بر حکومت افزایش دهند و همانطوری که نوشیروان مصطفی گفت آن را " تغییر" دهند. اما اکنون یک سال ونیم است که از مدت شرکت "جنبش تغییر" (گوران) در پارلمان و بازی کردن نقش اپوزسیون از جانب آنها میگذرد، در این مدت برای توده های مردم روشن شده است که بود و نبود نماینده گان جنبش تغییر با تمام هیاهو و سرو صدایشان هیچ تفاوتی ندارد و به اندازه یک سرسوزن هم دگرگونی ای در زندگی واقعی مردم ایجاد نکرده اند. مشکلات بزرگ و عمیق جامعه کردستان ، امروز بیش از هر زمانی و مانند روز روشن خود را در جلو چشم مردم کردستان برجسته کرده است. جامعه کردستان نیازمند به تغییری ریشه ای در سیستم سیاسی و اقتصادی است، به آزادی نیاز دارد، آزادی از سرکوب و ترور و ستم و قلدری و پایمال کردن حقوق و معیارهای مدرن وانسانی است. نیازمند به آزادی ابراز نظر و انتقاد و فعالیت سیاسی و حزبی و توده ای ، آزادی بیان ، آزادی از به آغوش گرفتن کاریزما و مقدسات قومی و دینی، آزادی از قدرت و قانون وسنن عقب مانده مسجد و عشیره و آسمان، که امروزه سر تا به پای زندگی روزانه مردم را تحت قید و بند و فشار سنگین خود گرفتار کرده است. جامعه کردستان به سیستم اقتصادی ای احتیاج دارد که افق کار و درآمد را به روی میلونها افراد آماده به کار این جامعه بگشاید تا با در آمد خودشان هرآنچه نیازمندیهای یک زندگی خوشبخت و سزاوار است را تأمین کنند. نیازمند سیستمی است که مانع آن شود که توده های میلیونی علاوه بر رنج و زحمت مفرط، گرسنه و بی بهره بمانند و از طرف دیگر اقلیتی باشد که بدون کار و زحمت در پول و ثروت غرق شوند. این جامعه محتاج سیستمی است که مشکل گرسنگی و فقر را حل کند، نیازمند سیستمی است که زندگی ای مرفه، بهداشت عمومی ، نیازمندی های روزانه را در سطح استانداردهای عصر حاضر برای تک تک افراد این جامعه تضمین کند. این تغییری که در جامعه لازم است صورت بگیرد، هیچ شباهتی به آن تغییر ندارد که " جنبش تغییر " آن را در بوق میکند. آن برنامه ای که "جنبش تغییر" اعلام کرده است هیچ ربطی به آن تغییراتی که باید در کردستان صورت بگیرد ندارد. آن تغییری که "جنبش تغییر" مدعی آن است، تنها تعویض قدرت اتحاد میهنی و حزب دمکرات است با قدرت "جنبش تغییر". آزادی به آن معنی ای که در بالا ذکر شد به هیچ وجهی در برنامه "جنبش تغییر" جا و مکانی را اشغال نمیکند و تضادی عمیق با هم دارند. "جنبش تغییر" مثل یک بازوی بورژوا – ناسیونالیست کرد، او هم مانند اتحاد میهنی و حزب دمکرات ، به تندی به همان آداب و رسوم و سیستم سیاسی و بوروکراتیک مافوق مردم چسبیده است که اکنون مردم گرفتار آن است. در برنامه "جنبش تغییر" ، زنان همچنان شهروند درجه دوم و بردۀ خانه و گرفتار مردسالاری هستند، دست و پای آزادی با انواع قید و بند با طناب پیچی شده است ، جوانها بردۀ عقب ماندگی و سنن پوسیده اسلام و ناسیونالیست هستند، کارگران همچنان برده های مزد بگیرند، فقر و بی آینده گی و تقسیم جامعه به اقلیتی ثروتمند و اکثریتی بی چیز، در برنامه "جنبش تغییر" نه تنها بحثی برای حل آن نیست، بلکه حتی مانند یک مشکل هم به آن نگریسته نشده است و دست نخورده باقی مانده است. علاوه بر برنامه تازه اعلام شده "جنبش تغییر" ، تجارب تا کنونی نشان داده است که این نیرو و آلترناتیوهایش با امیال و آرزوهای مردم ستمدید کردستان کاملا در تناقض است. در انتخابات قبلی کردستان به مردم گفتند که آگر به آنها رأی بدهند و آنها را به پارلمان بفرستند، زندگی آنها را تغییر میدهند. اما یک سال و نیم گذشته نشان داد که این فقط یک پروپاگاند عوامفریبانه بود. در خروش توده ای علیه ترور سردشت عثمان ، "جنبش تغییر" هیاهویی بزرگ را بر پا کرد، اما بعدا ً آشکار شد که این جنبش ازآن خروش توده ای برای رسیدن به مقاصد خود سوء استفاده کرده است. بعد از اینکه حزب دمکرات قبول کرد که به خواسته های خود "جنبش تغییر" رسیده گی کند، این جنبش، هم به آن خروش توده ای پشت کرد و هم بعد از اینکه سناریوی تروریست بودن برای سردشت عثمان سرهم بندی شد هیچ عکس العملی نشان نداد و حتی موضعی هم دراین باره نگرفت. "جنبش تغییر" روزی مشغول ساخت و پاخت با اتحادیه میهنی و حزب دمکرات است، روز دیگر هم پیمان گروه ها و دسته های اسلامی تروریست و کهنه پرست میشود و دست به دامن مسجد و آخوند میگردد. و روزی دیگر میخواهد که از عصبانیت مردم و عطش آنها برای دگرگونی استفاده ببرد. هیچ چیز از این عیان تر نیست که جامعه کردستان نیازمند دگرگونی است ، هیچ چیزی مشروع تر از این نیست که توان انقلابی مردم کردستان باید توسط نسیم آن گرد بادی که در تونس و مصر وکشورهای دیگر عربی وزیدن گرفته است جانی دوباره بگیرد. باید این دیکتاتورهای تازه به دوران رسیده کردستان هم مانند معمر قذافی کهنه دیکتاتور از ترس به میدان آمدن مردم خوابشان نبرد. اما به همان اندازه که این دگرگونی ضروری است، به همان اندازه هم جدا کردن صف خود از برنامه و نەقشە "جنبش تغییر" و دیگر حنبشهای ارتجاعی و کهنه پرست ضروری و حیاتی است. اینها میخواهند مبارزه و جنگ مردم ستمدیده را به جایی که خلاف منفعت این مردم است ببرند. نزدیک به بیست سال پیش زمانیکه به مردم گفتیم که سیستم پارلمانی ، سیستم اعمال اراده مردم و نمایندگی مردم نیست و تضمین کننده آزادی نیست، اگر آن زمان مردم کردستان به حکم نبود تجربه در این باره به هر اندازه حق داشته اند که آن نظر ما را به آسانی باور نکنند، اما امروز بعد از یک تجربه طولانی و تلخ با این سیستم بە شیوەای که در عراق و کردستان زمینه پیاده کردن آن داشتەباشد، نباید هیچ شک و خوش باوری ای مانده باشد که سیستم پارلمانی چیزی نیست به غیر یکی از شیوه های دیگر بوروکراتیک و مافوق مردم ِ بورژوازی . آن پارلمانی که تازه "جنبش تغییر" آن را تبدیل به مژده دهنده "تغییرش می دهیم" و رهایی مردم از ظلم و ستم میکند، چیزی نیست به غیر از فرستادن نماینده های احزاب و حنبشهای دست رو شده بورژوایی به پارلمان، تا بروند در سالن پارلمان با چشمانی خواب آلود به اسم نماینده گان مردم به سیاستها و دستورات و قوانین حکومت ستمگران و دیکتاتورها رأی مثبت بدهند و برای آن هورا بکشند. به اسم نماینده گان مردم به حکم سرکوب تظاهرات مردم و خفه کردن صدای نارضایتی آنها و بهانه آوردن برای نبود ابتدایی ترین حقوقشان مهر تأیید بکوبند. این دگرگونی که در منطقه شروع شده است تفاوتهای بنیادین زیاد با آن تغییری که مدُ نظر جنبش تغییر است دارد. این یکی به میدان آمدن مردم کارگر و زحمتکش و شعله ور شدن اراده آنها است و اگر این اراده هم در کردستان شعله ور شود نه میلیشیای اتحادیه میهنی و حزب دمکرات و نه دستگاه جاسوسی زانیاری و پاراستن قادر به مقابله با آن هستند.
اما مسئله بسیار مهم و حیاتی و سرنوشت ساز این است که همراه این تحولات ضروری ، مردم کارگر و زحمتکش کردستان نیاز است که هشیار باشند و با پرچم خود، پرچم مستقل از ناسیونالیسم و "جنبش تغییر" و آلترناتیو کهنه پرست و مرتجع اسلامی، بدور برنامه روشن و متفاوت خود برای آینده ای روشن و معلوم از هر نظر، به میدان بیایند. باید خیلی دقیق و روشن باشد که چه چیزی میخواهند و چگونه با تلاش خود بهبودی در زندگی خود ایجاد میکنند. این فرست نباید از دست برود . اما یکی از شروط از دست ندادن این فرست، آن است که مانند یک جنبش مستقل برای هدفی مستقل با سیاست و تاکتیک مستقل خود به جلو افتاد و تا انتهای راه به همین شیوه پیش رفت. برنامه دگرگونی انقلابی در راستای منافع مردم کارگر و ستم دیده کردستان، باید رویکردش این باشد که سیستمی سیاسی و آزاد و مترقی متکی به اراده مستقیم مردم بر پا کند. نه اینکه مانند سیستم پارلمانی هر چهار سال یک بار اراده مردم را به دست عده ای بدهد تا بروند به قوانین ضد منفعت مردم مهر بزنند، بلکه باید سیستمی باشد که همیشه تحت نظارت و اراده مردم باشد. هر زمانی دست از پا خطا کردند و خلاف منافع مردم گام برداشتند، مردم بتوانند آنها را خلع کنند و کسانی دیگر را بجای آنها انتخاب کنند. سیستم شورایی به بهترین شیوه میتواند این اراده مستقیم مردم را تضمین کند. سیستم سیاسی از این نوع باید سریعا ً اعلام کند که در کردستان، آزادی بی قید و شرط سیاسی ، آزادی ابراز نظر و نقد و فعالیت سیاسی و حزب درست کردن برقرار است. دین از دولت جداست، دین امر خصوصی افراد است و هر کسی آزاد است که هر دینی را برای خود برگزیند و یا هیچ دینی نداشته باشد، دخالت دین در دولت و آموزش و پرورش ممنوع است ، زن و مرد در تمام موارد حقوق برابری دارند، تمام شهروندان کردستان با هر زبان و گویش و اعتقاد و تفکر برابرند و هرگونه تبعیضی ممنوع است. برای فساد و غارت این بیست سال گذشته دادگاه و تحقیق تشکیل میشود و ثروت انباشته شده احزاب حاکم و سران آنها ضبط میگردد و به بودجه مملکت اضافه میشود، تمامی میلیشیای مسلح با هر اسم و رسمی منحل میگردد و نیروی مسلح شوراها امنیت جامعه را از هر نظر تأمین میکند، شغل مناسب و یا بیمه بیکاری مکفی و در خور یک زندگی مرفه برای هر فرد آماده به کار تأمین میگردد، نیازمندی های زندگی روزانه مردم از قبیل آب و برق و دارو و درمان و تحصیل ..... با استانداردی مدرن و رایگان برای تمامی شهروندان تأمین میگردد، همچنین سرنوشت این جامعه را یکباره از دلهره بین نسخه ارتجاعی فدرالیسم و تهدید همه روزه دار و دسته های ناسیونالیست عرب و وحشت درگیری های قومی، رها خواهد کرد و با برپایی رفراندمی آزاد و عمومی، تصمیم برای سرنوشت این جامعه برای جدایی و تشکیل دولت مستقل و یا ماندن با عراق را به اراده مستقیم مردم واگذار میکند. زمان آستین بالا زدن برای این دگرگونی انقلابی فرا رسیده است. زمان کوتاه کردن دست احزاب ناسیونالیست و میلیشیایی و عشیره ای و غارتگر فرا رسیده است، و همانطور زمان پشت سر نهادن و عبور از برنامه "جنبش تغییر" ِ آویزان به ارتجاع اسلامی فرا رسیده است. حزب کمونیست کارگری ، حزب این تغییر بنیادی و انقلابی است و برای همین هدف تشکیل شده است. توده های کارگر و زحمتکش کردستان با پیوستن به برنامه کمونیستی و تکیه کردن به حزب کمونیست کارگری میتوانند شرایط را در راستای منفعت خود تغییر دهند.
|