کارگران ایران خودرو و حق تشکل امان کفا به دنبال خبر دلخراش مرگ کارگران در قتلگاه ایران خودرو، کارگران این شرکت دست به اعتراض زدند و از جمله خواستار تشکیل تشکلات کارگری شدند و تا همینجا بحث حول محتوا و نام چنین تشکلاتی براه افتاده است. شاید قبل از هرچیز اشاره به چند نکته زیر مفید نباشد.
ایمنی کار از جمله مسائلی است که کارگران در سراسر دنیا روزمره با آن دست بگریبان آن هستند. در کشورهای متروپل، سالها ست که مبارزات کارگران سرمایه را مجبور کرده است٬ قوانینی به تصویب برساند که طی آن مسئولیت امینت کارگران در محیط کارکاملأ بر عهده صاحب کار است، و نهادهای رسمی برای اطمینان از این امر وجود دارند. طبق آخرین رپرتاژ یکی از همین نهادها در انگلیس، در طی سال گذشته ( ۲۰۱۰ -٩ ۲۰۰) نزدیک به یک میلیون و چهارصد هزار نفر از سوانح کار رنج برده اند و ۱۵۲ کارگرکشته شده اند. این تازه موارد گزارش شده می باشند، و واقعأ مشت نمونه ای از خروار است. بسیاری از مصایبی که سالها بعد عوارض شان معلوم می گردد، باعث مرگ زودرس می شوند، صنایع اتمی که سرطان زا هستند ، دردهای گوش و عضلات دست و پا که زاده کار زیاد هستند و ... جزو لیست های سوانح به حساب هم نمی آیند. فراتر از این همین دولت ها ی کشورهای "دمکراسی دار" به بهانه های گوناگون از بودجه این نهادها می کاهند، قوانین و محدوده قوانین را تغییر می دهند، ولیکن کماکان فضا و انتظارات غالب دراین جوامع چنان است که صاحب کاران نمی تواند ازمسئولیت ایمنی خود براحتی شانه خالی کنند.
در کشورهایی نظیر ایران، اما، فرض بر بی حقوقی و بی ارزشی کارگر و جانش است. نه هیچ نهاد مستقل از صاحب کار و دولتش برای رسیدگی به ایمنی کار وجود دارد و نه پروسه رسمی برای بررسی این امور برقرار است. و در محدود عرصه هایی که قوانین کار دخالت می کنند، همان بی حقوقی کارگری را جمهوری اسلامی سرمایه رسمیت داده است.
به این اعتبار در ایران، نیاز به نهادینه کردن ایمنی کاربمثابه مسئولیت کارفرما، و تضمین آن نیز بر عهده کارگران افتاده است. چنین امری در خود به این معنی است که بایستی کارفرما این حق پایه ای کارگر را برسمیت بشناسد که در صورت هرگونه احتمال خطری، کار تعطیل می شود و کارگر در این دوره حقوق کامل می گیرد تا خطر رفع گردد. این حقی پایه ای است و جزو قوانین رسمی دولتی باید ملحوظ گردد. در شرایط فعلی اجرا و تضمین این خواسته تنها توسط تشکل کارگران ممکن است و به همین دلیل تشکیل هیئت های بررسی هر صانحه ای با حضور مستفیم نمایندگان کارگران و یا متخصصانی که مورد قبول کارگران باشند در خود نیازمند وجود تشکلات کارگری در محیط کار است. خواست کارگران ایران خودرو برای تشکل به این ترتیب راه حلی مناسب برای امن کردن محیط کار است و بایستی مورد استقبال و پشتیبانی تمامی کارگران باشد.
برپا کردن چنین تشکلاتی در محیط کار امکانات کارگر را علی العموم بالا می برند و در تعیین توازن قوا نقش بسیار سازنده ای دارند. چنین تشکلاتی، نه تشکلات "سیاسی" و ضد دولتی، بلکه تشکلاتی هستند که در چهارچوب قوانین نوشته نشده، ولی کاملأ ممکن در ایران امروز، می توانند برپا شوند و تنها نیازمند حرکت سازمان داده شده کارگران در محیط کار می باشند. امروز هیچ صاحب کاری در ایران نمی تواند جلوی تشکیل هیأت های کارگری برای بررسی ایمنی کار را بگیرد. طبیعتأ در اینجا توازن قوا به معنی قدرت کارگران در محیط کار است که می تواند شرایطی فراهم آورد که این کارگران بابت انجام این کار حقوق بگیرند و رسمی باشند، اما این شرط تشکیل شدنشان نیست. نام این تشکلات را باید آنچنان برگزید که نماینگر همین واقعیت باشد. تنها پیش شرط برای این تشکیلات ها حمایت وسیع کارگران برای رسمیت یافتن آنها است. چنین حمایتی باید رسمی باشد و راحت ترین و آسان ترین راه برای آن مجمع عمومی کارگران در همان محیط کار است.
کمونیست ها همیشه خواهان هر چه بیشتر و متعدد بودن تشکلات کارگری بوده اند و اصلآ این تصور که قرار است تنها یک تشکل بیانگر تمامی خواست های کارگران و به این معنی کامل و همه جانبه و در برگیرنده تمامی عرصه های گوناگون باشد، غیر واقعی است. در حقیقت عمومأ سرمایه که بدنبال یافتن یک جمع نماینده کارگران برای رتق و فتق کارش است، کارگر را می خواهد در یک نهاد سازمان دهد. این امر داده ای برای کارگران کمونیست در کشورهای متروپل است که اتحادیه های متفاوت دراین کشور با گردهم آوردن تمامی عرصه های کار در زیر یک سقف امکان و دست کارگران را برای دست یابی به دستآوردهای فراتر از زد و بندهای رهبران اتحادیه ها با صاحب کاران و دولت آنان بسته اند. در این کشورها، اتحادیه ها خود بخشی از کارکرد سرمایه برای تهدید کارگران می باشند. در ایران که ما با این امر مواجه نیستیم. هرگونه تشکل کارگری که دربرگیرنده نمایندگان کارگران در عرصه های گوناگون باشد، را می شود تشکیل داد. بعلاوه وجود تعدد همین تشکیلات، نه تنها درجه امنیتی همان نمایندگان را بالا می برند، بلکه امکانات و قدرت کارگران را نیز بمراتب در سطحی بمراتب وسیع تر از محیط کار و اجتماعأ افزایش می دهند. به همین دلیل، اصل بر سر تشکیل این نوع تشکلات است و هیچ کدام به تنهایی "نمایندگی سیاسی" کارگران برای "براندازی دولت" را نمی کنند. شناخت این امر به معنی گذاشتن هرمقوله ای در جای خودش است. بحث هایی که حول نام گزاری بر این تشکیلات ها امروز در جریان است، عدم درک همین مسئله را در خود مستطر دارد و بیشتر شبیه جدال های درون خانوادگی و شعارهای سیاسیونی می ماند که تمامی هم و غمشان برای اثبات و کارخودشان است و دردی از کارگر و راه نجاتی برای برون رفتن از این وضعیت را در مقابل کارگران نمی گزارد. درد بی تشکلی را باید دید و راه حل داد. در یک کلام، از نظر کمونیست های پراتیک و خواهان تغییر و نه تفسیر، هر جا هر تشکلی را برای هر امر کارگری می توان راه انداحت ، باید مورد حمایت باشد چه بسا که می تواند امکانات اتصال شبکه های گوناگون کارگران را فراهم آورد، و ظرف مناسب برای نمایندگی کردن کل کارگران را در عرصه های یک محیط کار، همانا شورای پایه، و یا مجمع عمومی است، که می تواند انواع و اقسام تشکلات کارگری آن محیط را در برگیرد. امری که براه اندازی آن در ایران امروز در هر محیط کاری قابل اجراست.
|