درس های اعتراضات تونس محمد فتاحی در تونس اعتراضات برحق مردمان خواهان رهایی از فقر و بیکاری و استبداد٬ مستبد شماره یک این کشور را فراری داده است. با این حال بخش های دیگر بورژوازی این کشور قدرت را در دست گرفته و برای آرام کردن مردم ارتش و کل نیروی سرکوب را به میدان کشانده اند. این واقعه عکس العمل های متفاوتی را دامن زده است؛ قدرت های بورژوایی در شمال آفریقا که استبدادهای مشابهی را در قلعه های پوسیده خود سازمان داده اند، این واقعه را به دقت زیر نظر دارند تا از آن درس بگیرند. مردمان زحمتکش منطقه آنرا نمونه ای می بینند که شاید قابل تکرار در کشورهای محل زندگی شان و وسیله ای برای فراری دادن مستبدین سیاسی باشد. برای طبقه کارگر اما نه فقط در داخل این کشور بلکه در خارج مرزهای آن هم درس هایی دارد؛ - در مقابل بحران و بیکاری و فقر، اعتراض تنها راهی است که میشود در پیش گرفت و جایی رسید. این راه علیرغم تمام مشکلات و قربانی دادن ها و سختی هایش اما به مراتب از پذیرش شکنجه زندگی روزانه قابل تحمل تر است. مهم تر اما میتواند راهی به سوی رهایی نهایی و انقلاب رهایی کارگری بخش باشد. مهمترین پیام اعتراضات تونس همین است. - فضای باز شده به کارگر و کمونیسم و بقیه جنبش های سیاسی امکان دخالت میدهد. جناح های مختلف بورژوازی این کشور حمایت و مشاورت هم طبقه ای های خود در جهان را دارند، سازمان های سیاسی و احزاب و تشکیلات های وسیع خود را دارند، ارتش و نیروی سرکوب هم دست نخورده در کنارشان است. در کنار این واقعیات تلخ طبقه کارگر این کشور فاقد جنبش سیاسی طبقاتی مستقل خود بوده و در این تحولات نمایندگی نمی شود. اتحادیه های کارگری در تونس هم مانند فرانسه بطور طبیعی قادر به ایفای نقش تحزب سیاسی در درون طبقه کارگر نیستند. در غیر اینصورت طبقه کارگر میتوانست با اعتماد به نفس به عنوان تنها طبقه صاحب صلاحیت و مدعی قدرت سیاسی ظاهر شده و دولت معرفی کند. - قرینه سازی از واقعه تونس به سبک عوامفریبان ناسیونال چپ در سیاست امروز ایران هم ممکن نیست. اگر در تونس قدرت ریاست جمهور و خانواده اش از حمایت بخش های دیگر طبقه اش بی بهره است، طوری که بعضی از گزارشگران ترس او از سرنوشت چاوشسکو در رومانی و اعدام توسط رقبای بورژوایش را عامل اصلی فرار او میدانند. در ایران صورت مسئله متفاوت است؛ اولا قدرت سیاسی در ایران بین بخش های مختلف طبقه بورژوا تقسیم شده و آنها را در سطوح متفاوتی به هم تنیده است. یعنی دولت جمهوری اسلامی برعکس تونس، امروز به قدرت طبقاتی کل طبقه سرمایه دار ایران متکی است. این به سادگی یعنی جمهوری اسلامی حکومت یک دسته و یک خانواده متکی به باندهای مسلح به شکل قدرت در تونس نیست. به زبان دیگر، همه بخش های این طبقه خود را در موقعیت حاکم دیده و نتیجتا هیچ بخشی از بورژوازی ایران سرنگونی طلب نیست. این یعنی اگر تلنگری رئیس جمهور تونس را فراری میدهد، در سیاست امروز ایران از این خبرها نمیتواند باشد. طبقه کارگر نمیتواند بدون یک شناخت دقیق و تنها با اتکا به شعارهای توخالی چپ حاشیه ای به جنگ سرنوشت ساز برود. نتیجتا سرنگونی جمهوری اسلامی به عنوان دولت سرمایه داران ایران تنها به قدرت جنبش سیاسی طبقاتی کارگر ممکن است و بس. عین این واقعیت در کشوری مانند تونس هم صدق میکند؛ آنجا هم اگر طبقه کارگر بخواهد دولت بورژوازی را جارو کرده و قدرت خود را جای آن بنشاند، هیچ راهی جز توسل به جنبش سیاسی طبقاتی یعنی جنبش کمونیستی خود ندارد. جای امید است طبقه کارگر تونس از تجربه این دوره تحرک خود این درس طبقاتی را آویزه گوش خود کرده و راه پیشروی به روی خود بگشاید. - برای طبقه کارگر در ایران امروز، شروع هر تحرک و جنبشی برای سرنگونی نظام حاکم، نه از قیام خیابانی و تظاهرات های میلیونی مردم، که فقط و فقط از حرکت در مرکز کار و برای رسیدن به خواست های رفاهی و با استفاده از بازوی اقتصادی کارگر میگذرد. کارگری که توان دفاع از مطالبات اقتصادی خود را ندارد، قادر به دفاع از هیچ امر انسانی دیگری در جامعه و راه اندازی هیچ جنبشی به نفع خود نیست. به زبان دیگر پیش شرط دفاع از هر مطالبه انسانی و راه انداختن هر حرکتی در جامعه، مبارزه برای خواست های اقتصادی در کارخانه و مرکز کار است. ایجاد تشکل توده ای، از اتحادیه تا مجمع عمومی و انجمن صنفی و شورا و... از همین دالان مبارزه برای مطالبات اقتصادی میگذرد، شبکه کارگران کمونیست در متن همین مبارزه به هم وصل میشوند و کمیته های کمونیستی و تحزب سیاسی را شکل میدهند. این همان مسیری است که این طبقه را نه فقط برای رهبری جنبش امروز خود که برای رهبری انقلاب رهایی بخش کارگری در جامعه آماده میکند.
|