تروریسم، فدرالیسم و
سناریوی سیاه
رحمان حسین زاده
بیشک قربانی شدن نزدیک به چهل نفر و زخمی شدن تعداد بیشتری در جریان جنایت
هولناک تروریستی هفته گذشته در چابهار وسط گانگسترهای اسلامی، قومی "جندالله"
تکان دهنده بود.از آن تکان دهنده تر، نگرانی از باب شدن عملیاتهای انتحاری و
وقوع آن در میان مردم سیویل علاوه بر منطقه بلوچستان، بلکه گسترش آن به دیگر
مناطق ایران است. چند عملیات تروریستی انفجاری ماههای اخیر در شهرهای کردستان
وردپای جریانات اسلامی سلفی و گروههای قومی این نگرانی را تقویت میکند.
میخواهند جامعه راعادت دهند که عملیاتهای انتحاری و تروریستی و کشتار دسته جمعی
مردم دیگر پدیده ای مختص عراق و افغانستان جنگ زده و بی ثبات نیست. دم در شما
هم خوابیده است. در همین کوچه و خیابان و مدرسه و کارخانه و اداره و محل تجمع
محله خود انتظارش را باید داشت.میخواهند به "هم مذهبی ها و هم قومی های خود"
بقبولانند که این همان "مبارزه" مشهور تازه از نوع "مسلحانه و قهرآمیز" علیه
دشمن مشترک است. گویا این دفاع از حقوق "سنی ها و قوم خود" در مقابل "شیعه ها و
فارسها" است. البته برای توجیه و مشروعیت دادن به این اهداف و عملیاتهای کثیف،
لایحه ای از واقعیات تبعیض و ستم و استثمار و فشار و سرکوب و زندان و اعدام
مردم محروم و آزادیخواهان را توسط نظم موجود سرمایه و جمهوری جنایتکار اسلامی و
دم و دستگاه دولتی آن ردیف میکنند. با اتکا به تروریسم سیاه دولتی، برای
تروریسم کورشان مشروعیت میتراشند. براساس باد زدن شکافهای مذهبی، قومی و علم
کردن اجحاف و استثمار و تبعیض و ستم دولت مرکزی و کسب حمایت مالی این یا آن
دولت ارتجاعی همجوار و قبله گاه "دمکراسی" آمریکای هم پیمان و متحدان غربی گروه
گانگستری مذهبی قومی تشکیل میدهند. نمونه سیاه "جندالله بلوچ" و سر بلند کردن
سلفی های کردستان متکی به القاعده و شکل گیری گروههای قومی متنوع و فدرالیست
در همین سالهای اخیر حاصل این وضعیت است.
این روند و شکل گیری جریانات مذهبی، قومی عملا به معنای گسترش ویروسهای
خطرناکی علیه سلامت جامعه ایران است. عملیات انتحاری و کشتار اخیر در چابهار
تنها یک مورد از عملکرد ضد انسانی یکی از این ویروسها است.اعلام تنفر و بیزاری
و محکوم کردن لازم است، اما راه موثر مقابله با این ویروسهای خطرناک نیست.
جامعه و صف آگاه اعتراض و مبارزه برای رهایی و آزادی انسانها لازمست، این نوع
"اعتراض و مبارزه جویی " را به مصاف بطلبد. اعلام کند این "مبارزه نیست" جنایت
است. اعلام کند اینها به جامعه و صف انسانیت اعلان جنگ کرده اند و اتفاقا صف
اعتراض و مبارزه آزادیخواهانه و برابری طلبانه با آنها سرجنگ دارد، سازمان و
اهرم قدرت لازم را میسازد، با آنها تعیین تکلیف قطعی میکند و جامعه را در مقابل
مخاطراتشان مصون نگه میدارد.
ویروس فدرالیسم
در فضای سیاسی ایران، فعالیت گروههای اسلامی و مذهبی به اصطلاح اپوزیسیون مسلح
و یا غیر مسلح، با بدبینی عمومی و تنفر بخشهای وسیعی از مردم و به ویژه نسل
جوان روبرو است. این را بخشا حاکمیت سیاه بیش از سه دهه جمهوری اسلامی و مهمتر
ماهیت زشت و ضد انسانی اسلام و مذهب و تضاد آن با استانداردهای زندگی نرمال و
انسانی در دنیای امروز ممکن کرده است. تروریسم سیاه جندالله وسلفی ها انزجار
عمومی را برانگیخته و داعیه های "حق طلبی" آنها بیشتر رسوا شده است.
در کنار این واقعیت اما دسته بندی ناسیونالیستی، قومی و فعالیت گروههای قومی
فدرالیست به این اندازه رسوا و افشا شده نیست. در صورتیکه جنس فعالیت و
عملکردآنها و ضدیت آنها با سلامت جامعه تفاوت چندانی با هم ندارد. اگر مذهبیون
متکی بر باد زدن شکاف مذهبی فلسفه وجودی خود را تعریف میکنند، ناسیونالیستها و
فدرالیستها هم بر "شکاف ملی قومی" سرمایه گذاری میکنند.
سیاست متکی به ایجاد دشمنی و نفرت در میان شهروندان ترک و کرد وبلوچ و عرب و
فارس
زبان و... سیاست تقدس "خاک پاک قوم" و دمیدن در شیپور جنگ دفاع از
"سرزمین
پدری" و ایجاد تعصبات کورقومی حول بی ربط ترین موضوعات به زندگی و
حیات روزمره مردم، سیاست تهدید و جنگ و پاکسازی قومی در میان مردمی است که
سالهای سال در شهرهای مختلف و در مناطق مختلف همدوش با هم کار و زندگی و
تحصیل کرده و میکنند. قوم پرستان و فدرالیستها بر خرافه ای سرمایه گذاری میکنند
که متاسفانه هنوز جامعه به اندازه کافی در مقابل آن
مصونیت ندارد. بر مبنای این زمینه قوم پرستان و فدرالیستهای کرد و آذری و
الاحواز و بلوچ از سالها قبل به تحرک درآمدند و آن زمان که گزینه نظامی جرج
بوش علیه جمهوری اسلامی روی میز بود، به واشنگتن فراخوانده شدند و سپس طرح
فدرالیسم و "کنگره ملیتهای ایران فدرال" ساخته شد. آنزمان به پول و
اسلحه و امکانات تبلیغاتی و نقشه جنگی پنتاگون امیدوارشان کردند، تا
دقیقا در جریان "گزینه سرنگونی جمهوری اسلامی" مورد نظر آمریکا و بعد از آن
همان نقش سیاهی را
اجرا کنند، که دارودسته های نظامی و سناریو سیاهی در رواندا و بالکان و عراق و
افغانستان و ... بازی کرده و میکنند. اگر چه با شکست آمریکا در عراق و ناکامی
گزینه نظامی در قبال ایران کشتی امید فدرالیستها به گل نشسته است، اما با وجود
ویروس ناسیونالیسم و قوم پرستی تحرک و فعالیت آنها ادامه دارد. در همین یکماهه
اخیر برگرازی "کنگره ملیتهای ایران فدرال" و چراغ سبزی که از رضا پهلوی به
عنوان نمادی از ناسیونالیسم ایرانی گرفته اند، بار دیگر تحرکی به آنها بخشیده
است. با اندک دقتی در تبلیغات و حتی مباحثات همین کنگره های کذایی شان، هر
انسان متعهد به سرنوشت جامعه و مردم متوجه میشود، که چه نسخه های سیاهی را برای
آینده طرح ریزی میکنند. حرفهایی که در کنگره شان بر زبان میاورند و نقشه هایی
که میکشند بوی خون جنگهای آتی را با خود دارد. این نمایندگان خود گمارده هر
قوم گونیا و خط کش به دست گرفته و مر
"کشور
فدرالشان" را از وسط های شهرهای بزرگی تعیین میکنند که ساکنین آن سالهای سال
است در آرامش و با هم زندگی میکنند. طرفین
قسم
میخورند تا آخرین قطره خون از مرزهای نامقدسشان دفاع می کنند!! معنای
عملی این چیزی نیست جز اینکه اگر امکانش را داشته باشند، همانند
پاکسازیهای قومی رواندا و یوگوسلاوی سا بق و امروز عراق، کودکستان و مدرسه
و دانشگاه و بیمارستان و محلات مسکونی مردم را به میدان کشتار وگورهای
دسته جمعی تبدیل میکنند. خیابانهای تبریز و ارومیه ومهاباد و پیرانشهر و
نقده و زاهدان و اهواز و چا بهار را به صحنه جنگ و بریدن زبان هر غیر هم زبان
خود تبدیل میکنند.
تراژدیهای بسیار بزرگتر از مورد چابهار و مهاباد و صحنه های کشتار در بغداد و
کرکوک و رمادی
و بصره عراق را سازمان میدهند. واقعیت اینست یک عده انگل قوم پرست درست
نسخه رویدادهای رواندا و عراق و بالکان را راه به قدرت رسیدن خود و رسیدن
به نان و نوایی میدانند. به دولتهای بزرگ و کوچک و مرتجع و ضد انسان متکی
میشوند . تلویزیون و اسلحه و پول میگیرند و ظاهرا سازمان درست میکنند و
سیاست طراحی میکنند
خطرسناریوسیاه
جنایت تکان دهنده چابهارو موارد قبلتر در مهاباد و سنندج و در مقابل سرکوبگری و
تروریسم دولتی جمهوری اسلامی، جست و خیزهای اخیر فدرالیستها، همه تمرینات و
مهیا کردن امکانات تحمیل یک سناریوی سیاه به جامعه ایران در مسیر تحولات سیاسی
پیش رو است. صرفنظر از دوری و نزدیکی یک تحول سیاسی تعیین کننده، واقعیت اینست
با هر درجه از تغییر تناسب قوا و شکسته شدن قدرقدرتی جمهوری اسلامی، دارودسته
های مسلح قومی و مذهبی با سیاستها و عملکردهای ضد انسانی که از آنها دیده ایم،
به جان جامعه خواهند افتاد. این خطر را باید جدی گرفت. در نتیجه
این نوع سیاست و "سیاستمداران" و "گروههای
سیاسی" را لازمست منزوی و رسوا کرد. نباید اجازه داد زندگی چند نسل مردم
ایران را تحت لوای "حقوق ملی و مذهبی" به تباهی بکشند.
با صدای رسا و با صفی گسترده و وسیع باید
اعلام کرد "نه قومی ، نه مذهبی، زنده باد هویت انسانی" . برای مقابله با طرحهای
سیاه جریانات قومی و مذهبی باید متحد
و متشکل شد. لازمست دست در دست هم گذاشت، اهرمهای قدرت مقابله و خنثی کردن
این سرطان را مهیا کرد. حزب حکمتیست و گارد آزادی با سیاست روشن و
پیگیری لازم مهمترین اهرم این مبارزه بی امان در مقابل نیروهای سناریو
سیاه و در دفاع از امنیت و مدنیت جامعه ایران را مطرح کرده است.این حزب و گارد
آزادی
را باید تقویت کرد و گسترش داد.
صف اعتراض و مبارزه بر حق مردم
از دارودسته های قومی و مذهبی جدا است.این دو صف هیچ منفعت مشترکی با هم ندارند.
مردم در آذربایجان و کردستان و تهران و بلوچستان و خوزستان اسیر دست
حاکمیت سیاه اسلامی و فقر و فلاکت و بیکاری و عدم تامین زندگی و اختناق و
استبدادی هستند که این رژیم سیاه حاکم کرده است. پایه مبارزه مشترک کارگران و
مردم خواسته های رفاه و سعادت و آزادی و برابری و پایان دادن به هر نوع
تبعیض و ستم و نابرابری و پایان دادن به فقر، فلاکت، بیکاری و
استبداد و در هم کوبیدن قطعی جمهوری اسلامی است. نباید گذاشت جریانات سیاه روی
نفرت و اعتراض بر حق مردم علیه جمهوری اسلامی سرمایه گذاری کنند. چه
برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و چه برای مقابله با دارودسته های نظامی
و قومی و مذهبی باید آماده و متحد و متشکل بود. حزب حکمتیست با پلاتفرم
کمونیستی و آزادیخواهانه و برابری طلبانه و با گارد آزادی و با بازکردن جبهه
بی امان مبارزه علیه فدرالیسم
و دسته بندی قومی و مذهبی کارگران و مردم آزادیخواه را به صف مبارزه انقلابی و
انسانی فرا
میخواند.
***
|