١٦ آذر٬ حقانیت افق و پرچم کمونیستها ١٦ آذر نزدیک است و بار دیگر نگاهها به دانشگاه دوخته شده است. بار دیگر بحث و تبادل نظر در جمع و محافل مختلف در مورد ١٦ آذر و دوره های مختلف جدال و کشمکش و چه باید کرد در مقابل همه نیروهای جدی و دخیل و همه فعالین و شخصیتها به ویژه در خود دانشگاهها راه افتاده است. این طبیعی ترین توقع و انتظاری است که میرود. دانشگاه در پنج سال گذشته بیش از هر زمان مورد توجه بوده است. دانشگاه و دانشجویان در این فاصله پرتحول ترین کشمکشها را که در کل فضای سیاست ایران تاثیر گذاشت را از سر گذراندند. به همین دلیل امروز اتفاقات مهم و جدی چند سال گذشته بار دیگر زیر ذره بین خواهند رفت تا با استفاده از آن تجارب٬ گرایشات مختلف هر کدام راه حل خود را در مقابل دانشگاه و دانشجویان قرار دهند. در این میان جمهوری اسلامی نیز ساکت نیست٬ طرف اصلی جدال در دانشگاه دولت حاکم با تمام دستگاههای سرکوب و با همه میدیا و تشکلها و مدافعین خود در دانشگاه بوده است. از هم اکنون اقدامات آنها برای ممانعت از اعتراض و تلاش برای ادامه فضای ارعاب در دانشگاه به کار افتاده است. دستگیری و تهدید شروع شده است. این در شرایطی است که در این چند سال تلاشی جدی برای سد و خفه کردن هر صدای اعتراضی و بستن هر منفذی که امکان بروز عدالتخواهی و آزاد اندیشی و دفاع از آزادیهای سیاسی و برابری را بدهد صورت گرفته است. این دریچه ای برای کور کردن هر امیدی به زندگی بهتر در کل جامعه است. اکنون دو سال از سرکوب دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب میگذرد. چند سال قبل هژمونی در دانشگاه در دست این جریان بود. زمانی که کمونیستها با اتحاد خود و ایجاد تشکلی توده ای به اسم دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب پا به میدان گذاشتند و فضای اعتراضی در دانشگاهها را نمایندگی کردند٬ آزادی و برابری٬ دفاع از برابری زن و مرد٬ دفاع از وسیعترین آزادیهای سیاسی و دفاع از مطالبات طبقه کارگر و اعتراضات این طبقه٬ بعد از ٢٥ سال حاکمیت جمهوری اسلامی برای اولین بار در سطحی وسیع و توده ای در مهمترین دانشگاههای ایران علم شد. این جریان کل مراکز تحصیلی را حول افق و پرچم آزادی و برابری قطبی کرد و توجه دهها هزار دانشجو را که توقعی انسانی از زندگی خود داشتند به خود جلب و حول خود متحد کرد. جریانات تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی همراه با صف ناسیونالیست و لیبرال و قوم پرست همگی حاشیه ای شدند. دهها نشریه چپ و مارکسیستی شروع به فعالیت کردند٬ فضای پرشور و زنده ای در دانشگاهها حاکم شد. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب٬ توجه طبقه کارگر و انسان دردمند را به خود جلب کردند٬ دانشگاه و کارخانه و اعتراض کارگر و زن در جامعه به هم وصل شدند. این تحرک نشان داد که بر عکس تاریخ کل چپ لیبرال و خلقی و دمکرات و... ایرانی٬ کمونیسم با ماکزیمالیسم خود با توقع بالا و با گفتن کل اهداف خود٬ بیشترین قدرت را برای تواده ای شدن و جمع کردن نیرو دارد. نشان داد که سرکوب و اختناق حاکم نمیتواند مانع اتحاد صفی باشد که تصمیم به تغییر در زندگی به نفع طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی را همین امروز دارد و برای تاثیر و تغییر در دنیای نابرابر به میدان آمده است. و همین هم مایه نگرانی جدی رژیم و کل جریانات و گرایشات بورژوایی در جامعه شد. این تحرک توسط جمهوری اسلامی سرکوب شد٬ و در این سرکوب کل صف مقابل٬ از تحکیم وحدت تا انجمنهای اسلامی٬ از لیبرال و ناسیونالیست و نئوتوده ای تا بخش زیادی از جریانات و سازمانهای سیاسی، هر کدام به نحوی، سهیم شدند. امر مشترک همه اینها کنار گذاشتن شبحی بود که پرچم برابری طلبی را بر فضای سیاسی ایران به اهتزاز درآورد و مهر نسل جوان کمونیست آن جامعه را بر فضای اعتراضی همه مراکز تحصیلی زد. از آن دوران دو سال میگذرد٬ در این مدت جنبش سبز بر بستر سرکوب جنبش برابری طلبانه در دانشگاه ٬ بر متن تعرض به صف طبقه کارگر و همه جنبشهای مترقی، و در حمایت اغلب نیروها و جریانات بورژوائی از راست ترین تا چپ ترین آنها، پا به میدان گذاشت. سبز در دانشگاه بر شانه های همه آن احزاب و انجمنها و محافل و گروههایی که به شکست دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب امید بسته بودند٬ امکان میدانداری پیدا کرد. در این دوره بار دیگر جریانات اسلامی و ناسیونالیست و لیبرال و مرتجع زیر پرچم سبز٬ میداندار شدند. مقایسه ای میان این دو دوره ماهیت متناقض و متضاد دو جنبش را که در دو دوره معین در دانشگاه هژمونی داشتند نمایان میکند. و امروز با گذشت دو سال از عمر جنبش سبز هر عقل سلیمی میتواند عقب گردی که این جنبش به کل جامعه و از جمله دانشگاهها تحمیل کرد را ببیند. دو سال گذشته اشتراک منافع همه نیروهائی که علیه کمونیسم و صف آزادیخواهی در دانشگاه به سنگ پراکنی پرداختند٬ همه آنهایی که برای مراکز پلیسی و اطلاعاتی رژیم علیه دانشجویان کمونیست مدارک جمع میکردند را میتوان دید. اتحاد در صف رنگین کمان سبز بر پایه منفعت مشترک و هم جنبشی و نزدیکی عمیقتر همگی آنها استوار است. تحولات دو سال قبل امروز مورد بازبینی است٬ در این مدت ثابت شد که این نیروها نه تنها با آزادیخواهی همسویی ندارند بلکه هر زمان که احساس خطر کنند٬ علیه آن با هر جناح و جریان مرتجعی همسنگراند. این اتفاقات نشان داد که تنها نیروی حامی آزادی واقعی٬ تنها نیروی مدافع آزادی زن و تنها نیروی مدافع وسیعترین آزادیهای سیاسی کمونیستها هستند. گرد و غبار سبز فرونشسته است٬ و مدافعان سرسخت آنها از تک و تا افتاده اند. پرچم "انقلاب، جنبش توده ای و جاری"٬ مورد ادعای چپ بورژوایی رنگ باخته است و چهره ضد آزادی و ضد رفاه و آسایش این جنبش را با کار کارشناسانه هم از شاخه سیاه بورژوازی ایران که امروز پرچم آن در دست احمدی نژاد است نمیتوان جدا کرد. چپ ترین جناح سبز نه تنها از برابری و حق زن و آزادیهای سیاسی٬ بلکه از سکولاریسم نیم بند هم تهی است. این دوره اگر درسی داشته باشد همین است. آزادیخواهی و برابری را تنها جریان و جنبشی میتواند تامین کند که در تامین آن ذینفع است و این کمونیسم طبقه کارگر٬ کمونیسم مارکس است. این کمونیسمی است که نسل جوان در دانشگاه نمایندگی کردند. بورژوازی با هر نام و زیر هر پرچم و با هر رنگی و با هر جدال و جنگ و دعوای درونی٬ علیه طبقه کارگر و آزادیخواهی کارگری کمونیستی در یک سنگراند. این حکم مبارزه طبقاتی است که دوره کنونی و آنچه در این دو سال اتفاق افتاد به زمخت ترین شیوه حقانیت آن و حقانیت کمونیستهای طبقه کارگر را نشان داد. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب سرکوب شدند اما پرچم و افقی که در مقابل جوانان در جامعه گذشتند٬ جواب به نیاز واقعی این جامعه و بخش اعظم مردم آن از نگاه طبقه کارگر و کمونیسم است و در دل میلیونها انسان زنده است. مبارزه و اعتراض رادیکال در دانشگاه٬ تلاش برای شکستن فضای سرکوب و ارعاب و تامین آزادیهای سیاسی و ابتدائی ترین حقوق انسانی٬ تنها و تنها در گرو بدست گرفتن همان افق و پرچم است. این دوره نشان داد که اگر حتی برای یک دوره موقت ارتجاع حاکم بتواند٬ حضور و نقش و تاثیرکمونیستها را کم رنگ کند٬ چه جهنمی در انتظار نسل جوان در دانشگاه خواهد بود و چه ارتجاع عریانی با فرهنگ و سنت عهد عتیق زیر بیرقهای مختلف رنگین کمان سبز عروج خواهند کرد. امروز با کنار رفتن گرد و غبار و فضای سنگین آن دوران٬ بار دیگر باید جریانات بورژوائی و مرتجع را حاشیه ای کرد. امروز باید نقش و تاثیر آنها را در عقب گردی که به دانشگاه تحمیل کردند به عنوان کارنامه آنها به گردنشان آویخت. جامعه به چپ خود محتاج است٬ کمونیسم جواب واقعی و انسانی مشقاتی است که به طبقه کارگر و زن و جوان آن جامعه تحمیل کرده اند. امروز ضروری است نسل جوان و دانشجویان رادیکال با اتکا به تجارب این چند سال٬ با سربلندی و افتخار از این دوران دفاع کند و صف خود را متحد و آماده جدالهای جدی پیش رو کند.
زنده باد آزادی و برابری حزب كمونیست كارگری حكمتیست چهارم آذر ١٣٨٩- ٢٥ نوامبر ٢٠١٠
|