TLogo


پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات آمریکا: پیامها و پیامدها

 فاتح شيخ

پیروزی جنجالی جمهوریخواهان در انتخابات دوم نوامبر آمریکا و بازپسگیری اکثریت مجلس نمایندگان و کسب کرسیهای بیشتر در سنا دو سال پس از پیروزی پرهیاهوی اوباما و دمکراتها در انتخابات چهار نوامبر ٢٠٠٨، حاصل دو فاکتور است: ١- شعار "تغییر" اوباما و دمکراتها در برخورد به واقعیات بحران اقتصادی پوچ و نومیدکننده از آب در آمده است. ٢- کل بورژوازی آمریکا در انتقال قدرت میان دو جناح هیات حاکمه، دچار سردرگمی و حرکت زیگزاگی است. به گفته سناتور جمهوریخواه جان بینر که بجای نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان میشود: اکنون "جهت تغییر" است که باید تغییر کند!

برنده و بازنده انتخابات دو سال پیش، هر دو در کام بحران بودند. "شیفت قدرت" نیمه کاره اخیر، بحرانشان را عمیق تر و فلج کننده تر میکند. دو سال پیش نخستین امواج بحران، شکست جمهوریخواهان را قطعی کرد. اکنون ناامیدی از علاج بحران اوباما و حزبش را به شکست کشانیده است. اوباما در پی این باخت بزرگ، از رقبای برنده درخواست دیدار و مذاکره و توافق کرد. دو سال پیش هم در پی برد بزرگش با چنین درخواستی شروع به کار کرد. آن روز از موضع پیروز خواهان همکاری با جمهوریخواهان بود. امروز از موضع شکست نابهنگام در نیمه راه عروج زودگذر خود.

این سردرگمی استراتژیک در سیاست آمریکا حاصل سونامی بحران جهانی بزرگی است که بیش از همه گریبان اقتصاد آمریکا را گرفته و افت صدارت آن بر اقتصاد جهان و افت سرکردگی اش در سیاست جهانی را یکجا قطعی تر کرده است. در عین حال این "کام بک" سریع، بار دیگر برتری جمهوریخواهان بر دمکراتها در ساختار سیاسی آن کشور را خاطرنشان کرد. جناح راست هیات حاکمه آمریکا متشکل در حزب جمهوریخواه از مقطع روی کار آمدن ریگان و بویژه بدنبال سقوط شوروی، سکان استراتژی دولت آمریکا در اقتصاد و سیاست و میلیتاریسم و جنگ را در دست گرفته و جناح میانه لیبرال متشکل در حزب دمکرات را دنبال خود کشانده است. این برتری جناح راست در سه دهه گذشته محرک تاخت و تاز جهانی بورژوازی آمریکا بوده اما در سالهای اخیر به نقطه ضعف بزرگ موقعیت جهانی آمریکا بدل شده است. بن بست استراتژی عام جناح راست هیات حاکمه آمریکا، که خود را در شکست نئولیبرالیسم در اقتصاد و میلیتاریسم و جینگوئیسم در سیاست جهانی نشان داده، سرچشمه اصلی ناکامی اوباما و حزب دمکرات هم شده است، با توجه به این واقعیت که جناح دمکرات در دو دهه اخیر هیچگاه استراتژی متمایزی بر روی پای خود نداشته است.

علاوه بر این فاکتورهای پایدار، اهمیت "کام بک" جمهوریخواهان در ویژگیهای کنکرت این رویداد و ربط مستقیم آن با فاز فعلی بحران اقتصادی است. اولین ویژگی افول سریع نقش و موقعیت اوباما در راس بورژوازی آمریکا دو سال پس از عروج شتابان او به چنین موقعیتی است. ویژگی دوم عروج "تی پارتی" سارا پیلین و دارودسته اش که نسخه افراطی تر، شارلاتان تر و جینگوئیست تر دارودسته بوش و شبکه نئوکانهای چنی، رامسفیلد، ولفوویتز و شرکا هستند. ربط این تغییر نقشها با فاز فعلی بحران اقتصادی در این است که ضعف نشانه های خروج از بحران اقتصادی در آمریکا، سبب رشد بی صبری در بخشی از جناح راست شده و بر این زمینه راستهای افراطی "تی پارتی" عجولانه در صدد بازگشت به قدرت، آنهم با سوار شدن بر موج نارضایتی و ناامیدی عمومی از اوباما و حزب دمکرات برآمده اند. بر خلاف آنها، بخشهای باتجربه تر جناح راست حتی در صفوف نئوکانها معتقدند که دمکراتها و شخص اوباما هنوز نقشی برای بازی کردن در خوراندن زهر پیامدهای بحران به طبقه کارگر و اقشار پائین جامعه دارند.

تقسیم مجدد قدرت در انتخابات اخیر، به آشفتگی بیشتری در صفوف هیات حاکمه آمریکا دامن زده است. در حالی که عروج قدرتهای اقتصادی رقیب و افت جدی موقعیت آمریکا در اقتصاد و سیاست جهان، دست هر دو جناح بورژوازی آمریکا برای خروج از موقعیت افت کرده کنونی و حتی کنترل و اداره این افت دراماتیک را در پوست گردو گذاشته است. واقعیت این است که نه اوباما امروز در شرایط کلینتون است و نه جمهوریخواهان پیروز دوم نوامبر در شرایطی هستند که بوش و باند نئوکانها حکمرانی و قلدری میکردند.  

پیامدهای این رویداد مهم سیاسی برای سیاست آمریکا و جهان، مهم و جدی اند و در این نوشته مجال پرداختن به آنها نیست. بازتاب این تحول را در ویژگیهای سفر همزمان اوباما و دیوید کامرون به آسیا میتوان مشاهده کرد. همچنین استفاده نتنیاهو از عروج "تی پارتی" برای فشار بر اوباما و تن ندادن به پروسه صلح و استفاده جمهوری اسلامی ایران از تشتت دولت آمریکا برای نزدیکی به اروپا بخشی از موارد مشخص این پیامدها هستند.

مهمتر از اینها اما پیام دست راستی این رویداد است. عروج "تی پارتی" در کنار بازگشت به قدرت حزب محافظه کار در انگلیس و رشد جریانات راسیست در سوئد، در کنار پافشاری دولت فرانسه بر گذراندن قوانین ضدکارگری و ضدرفاهی، در کنار اقدامات راست افراطی دیگر در چهار گوشه دنبا نظیر طرح حذف سوبسیدها در ایران، پیامرسان تشدید تعرض بورژوازی جهانی بر طبقه کارگر و اقشار فاقد سرمایه برای خروج نهایی از بحران اقتصادی جاری است. پاسخ متقابل طبقه کارگر، پافشاری بر دفاع از معیشت خود و سنگربندی مستحکم در برابر تعرضات بورژوازی با اتکا به اتحاد صف مستقل طبقاتی خود در پیشاپیش محرومان جامعه است.