دو یادداشت بر دو حمله
محمد فتاحی
یکم
فضای حمله نظامی به ایران
در مورد حمله نظامی به ایران در کل جبهه اپوزیسیون چند سیاست روشن اتخاذ شده
است؛ هواداران صریح حمله نظامی و دخالت آمریکا و غرب در تحولات ایران اولین
محصول این دوره اند. این جهتگیری یک راست هار متکی به نیروهای غرب و ناتو در کل
سیاست خاورمیانه و شمال آفریقا شکل داده است. در مقابل این جبهه سیاست روشن
دیگری هست که منافع طبقه کارگر را نمایندگی میکند و در حمله نظامی چیزی جز خانه
خرابی برای طبقه کارگر و توده های زحمتکش نمی بیند.
در فضای میان حمایت و مخالفت با قلدری آمریکا و غرب اما یک رنگین کمانی از
مواضع کنار هم قرار گرفته اند که از دم پرو آمریکایی و دنبال دستاوردی برای
بیزنس خویش اند.
چرا پرو آمریکایی اند؟ اینها ادعا میکنند که آنچه که نفس جامعه ایران را در
سینه حبس کرده است نه فقط جنگ طلبی آمریکا که جنگ طلبی جمهوری اسلامی هم هست.
مدعی اند که جمهوری اسلامی برای برون رفت از بحران و نجات خود به جنگ علاقه
دارد و آنرا به نفع خود میداند. به زبان دیگر، این یعنی همه تقصیرات به گردن
آمربکا نیست، آمریکا تماما هم ناحق نیست، دلایل تهدیداتش خیلی هم بی پایه نیست
و کسی که مخالف جنگ است نباید فقط آمریکا و متحدینش را مقصر جلوه دهد. باید در
مقابل جنگ طلبی هر دو سنگر بگیرد. با این استدلال اولا فرمول حمله نظامی یک
طرفه آمریکا و متحدینش به ایران به فرمول جنگ بین طرفین تبدیل میشود و از درجه
کریه بودن قلدری غرب را میکاهد. این عین سیاستی است که در مقابل جنایات اسرائیل
در سرزمین های اشغالی دو شریک جرم- اسرائیل و حماس را- می بیند و از این طریق
تلویحا کنار اسرائیل می ایستد. با این سیاست، به مردم مخالف حمله نظامی در سطح
جهانی آدرس های دیگری به جز آمریکا و متحدین آن داده میشود. به این مردم آدرس
داده میشود که برای مقابله با شروع جنگ(در واقع حمله) نیروی شان را تقسیم بر دو
کرده و در مقابل سفارات جمهوری اسلامی و آمریکا، هر دو، صف ببندند و بیخودی فقط
آمریکا را مقصر ارزیابی نکنند!
امید به ضعیف شدن جمهوری اسلامی در کل این فشارهای سیاسی اقتصادی نظامی، برای
کمک به سازماندهی یک جنبش "سرنگونی" و "انقلاب" بخشی از نقشه چیده شده در اذهان
اینهاست. سیاست حمله به و اشغال سفارات جمهوری اسلامی در کشورهای غربی زیر
بمباران ناتو لایه دیگر سیاست استفاده از حمله نظامی به نفع سرنگونی جمهوری
اسلامی و انقلاب مد نظر بخشی از این نیروهاست. رنگین کمان این نیروها در ایران
اساسا نیروهای حاشیه جنبش های اصلی در جامعه را شامل میشود که برای رسیدن به
آرزوی سرنگونی جمهوری اسلامی سراغ هر سناریوی سیاهی میتوانند بروند
دوم
حمله سیاسی به حزب حکمتیست
در متن بحرانی که حزب حکمتیست را فراگرفته است، بخشی از همان نیروهای حاشیه ای
امیدوار به حمله به ایران و پیشروی زیر بمباران ناتو برای اشغال سفارات جمهوری
اسلامی در خارج کشور فرصت غنیمت شمرده اند تا به ارتجاع نهفته در سیاست های
سوخته خود در سال های گذشته خود حقانیت دهند. دو پدیده یک سنت سیاسی واحد یعنی
حزب کمونیست کارگری و عموزاده های شان در حزب اتحاد که سالهای گذشته پشت هر
حرکت ارتجاعی رفتند تا در متن آنها انقلاب شان میوه دهد و آخر سر سرافکنده
برگشتند و در سوراخ ناامیدی رفتند، حالا برگشته اند به ما میگویند که علت بحران
حزب حکمتیست از سیاست انفعالی ما در قبال آن جنبش ها نشات میگیرد. اینها شرکت
شان در جنبش ناسیونالیستی آذربایجان و خوزستان و حمایت از آنها را اتخاذ سیاست
فعال برای گردآوری نیرو برای سرنگونی جمهوری اسلامی نام نهادند. داستان شعار
دادن اینها در صف تظاهرات هخایی ها در تهران سال ها قبل هم جزو همین سیاست
دخالتگرانه و فعال اینها بود. و بلاخره شرکت شان در جنبش یورژوازی لیبرال ایران
در همراهی با انقلاب سبز با همان اهداف. حزب حکمتیست تنها نیروی سیاسی ایران
بوده که در کل این سالها سیاست متفاوتی را نمایندگی کرده است. این سیاست اما
برخلاف تصور مخالفین رنگین ما ابدا نافعال یا پاسیو نبود. ما فعالانه علیه کل
صف ارتجاع مورد حمایت اینها ایستادیم و در مقابل جنبش خود را شکل دادیم. در
واقع حزب حکمتیست نه با سیاست پاسیو در برخورد به جنبش های اینها که به عنوان
ضد انقلابات و در تقابل با جنبش های ارتجاعی اینها شکل گرفت و پیش رفت.
پیشروی های ما در داخل در شکل دهی یک حزب داخل کشوری هم دیدند. همراهی اینها با
جنبش های مختلف ناسیونالیستی و نهایتا سر بی کلاه شان را هم همه شاهد بوده اند.
با اینهمه جای تعجب است که انگار با اعتماد به نفس خطاب به ما صدای شان را بلند
کرده اند. آیا خبر موثقی دال بر حمله نظامی به ایران و باز شدن راه پیشروی
اینها به سمت سفارت های جمهوری اسلامی زیر بمباران آمریکا و غرب به گوش اینها
رسیده است؟ آیا تهدیدات نظامی و فشار مرگبار تحریم اقتصادی راه پیشروی جنبش
سرنگونی اینها و شروع انقلاب شان را مژده میدهد؟ آیا باز هم در دل تحولات جاری
خواب سرنگونی دیده و در راه گرفتن بلیط هواپیما به تهران به سرکوفت زدن ما آمده
اند که چه منفعل نشسته ایم؟
البته نمیشود واقعه ای را پنهان کرد که به اینها میدان داده تا شکست های شان را
هم برای ما به نرخ پیروزی ترجمه کنند؛ حزب حکمتیست این روزها البته بحرانی است.
شکست خوردگان بی تقصیر دیروز و امروز و فردا این فرصت را غنیمت شمرده اند و از
آن برای خود کلاهی از اعتماد به نفس دوخته اند. تحولات درونی حزب ما هنوز در
دوران بحرانی خویش است. اما هر دانشجوی دو ساله علوم سیاسی هم میداند که یک حزب
را نمیتوان فقط در دوران بحران در رهبری آن ارزیابی کرد. حزب حکمتیست تنها حزب
کمونیستی در تاریخ سیاسی سی سال گذشته این کشور است که در دوران استبداد و
خفقان حزب قوی داخل کشوری ساخت و تجربه کار بزرگ کسب کرد. آن نیرو و آن خط هنوز
هست. میخواهم خیل شکست خوردگان نماز جمعه های رفسنجانی را مطمئن کنم که حزب
عزیز ما هر سرنوشتی پیدا کند، این تجربه بزرگ را نمیشود از آن گرفت. ما یاد
گرفتیم روی زمین سفت حزب قوی بسازیم و پرچمی برای پیشرفت جامعه تامین کنیم. خط
و سیاستی که آن کار را ممکن کرد و کادرهایی که نقشه اش را گام به گام پیش بردند
و افتخار آفریدند هنوز هستند و به دوست و دشمن قول میدهم که کارهای بسیار
بزرگتری و سازماندهی یک حزب بسیار قویتری بر لوح نقشه ما حک شده است؛ دیروز در
قلب دانشگاهها و امروز در قلب مراکز صنعتی ایران و در درون صفوف پرولتاریای
صنعتی.
|