"شاهزاده" در حسرت دخالت نظامی
جمال کمانگر
سرنگونی قذافی بدست ائتلاف ناتو و کشورهای عربی فرصتی بدست داده است که
اپوزیسیون پرو غرب جان تازه ای بگیرند.در سرکوبگری قذافی و خامنه ای شکی نیست.
اما نحوه از میان برداشتن دیکتاتورها خود محل مناقشه و اختلاف نظر شدید است.
برای اپوزیسیون پرو غرب و شخص" شاهزاده" دست بدست شدن قدرت از بالای سر مردم نه
تنها آروز بلکه استراتژی آنها برای سالم تحویل گرفتن ماشین دولتی موجود است. به
همین دلیل است که در هر دوره ای استراتژی خود را با تحولات سیاسی در ایران
منطبق میکنند. جالب است همه این پشتک وارو زدن ها بنام" مردم" و دفاع از منافع
آنها صورت میگیرد. اخیرا رضا پهلوی "پیش نویس نامه به روسای کشورهای عضو شورای
امنیت سازمان ملل متحد" را منتشر کرده است که جا دارد مورد نقد قرار گیرد و
سناریویی که در آن مستتر است برملا شود. تا مردم و طبقه کارگر با چشم باز
دوستان و دشمنان خود را بازشناسند!ظاهرا موضوع نامه درخواست آزادی زندانیان
سیاسی در جمهوری اسلامی است ! تا اینجا با پیش نویس نامه مذکور مشکلی نیست اما
به نظر من جوهرکلام" شاهزاده" در بند هفت این پیش نویس مستتر است و باید نور
افکن روی آن گذاشت تا اهداف واقعی پشت این نامه نگاریها روشن شود.
نامه خطاب به اعضای شورای امنیت سازمان ملل نوشته شده است، نه کمسیون حقوق بشر
سازمان ملل و "پارلمان اروپا"، که سنتا دنبال حقوق بشراند! خطاب به "شورای
امنیت" که اساسا وظایف نظامی دارد و از جمله یکی از ابزارهایش ناتواست. همه
میدانند که این بازوی تصمیم گیری قدرت های بزرگ، ظرف ده سال اخیر چند جنگ منطقه
ای را در پرونده اش دارد. یک نکته را هم باید تاکید کنم که صرف نامه نوشتن نه
تنها اشکالی ندارد، که میتواند نشان "حمایت قلبی" نویسنده از مردم هم باشد. اما
همانطور که اشاره شد، اهداف مستتر در نامه مورد مناقشه است.
رضا پهلوی درمقاطعی از جناحهای مختلف جمهوری اسلامی دفاع کرده است. او هشت سال
دفاع از خاتمی و امید به اصلاحات را در پرونده خود دارد. در جریان انتخابات
ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸علنا از کاندیداتوری موسوی و کروبی حمایت کرد. او هم در
کنار چپ و راست اپوزسیون، منافع خود را در دفاع از بخشی از جمهوری اسلامی
بازشناخت، تعارف را کنار گذاشت، و علنا به پیاده نظام این بخش از جمهوری اسلامی
در خارج کشور تبدیل شد. رضا پهلوی هم به صفی پیوست که "حماسه ها " در دفاع از
جناح مورد غضب قرار گرفته، (سبز) جمهوری اسلامی، از خود نشان داد. امروز حدود
سه سال ازآن اتفاقات میگذرد و تغییرات مهمی هم در جهان بوقوع پیوسته است.
در سطح جهانی، بحران اقتصادی کمر قدرتهای بزرگ را خم کرده است. در سطح منطقه
حوادث و چرخشهای مهمی در رابطه مردم و دولتها در خاورمیانه اتفاق افتاده است.
در جریان دو انقلاب "همه با هم" در تونس و مصر، دو دیکتاتور سرنگون شدند. هشت
ماه است که سوریه و یمن شاهد تظاهرات خیابانی است. تاکنون هزاران نفر جان خود
را از دست داده اند. و هنوز این رویداد ها ادامه دارد. و بالاخره مهمتر از همه،
سرنگونی قذافی بدست ائتلاف غرب و کشورهای عربی است که مشام اپوزسیون پرو غرب و
شخص شاهزاده را تحریک کرده است.
لیست زیر را دررابطه با جمهوری اسلامی باید به تحولات اخیر اضافه کرد تا تصویر
کاملی از اوضاع داشته باشیم و خاصیت این نامه نوشتن ها و مواضع روشن شود:الف-
عود کردن مجدد مسأله هسته ای جمهوری اسلامی و طرح دوباره آن در "شورای حکام" ب-
طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا پ- محکومیت جمهوری اسلامی در شورای حقوق بشر
سازمان ملل ت- زمزمه حمله نظامی اسرائیل به مراکز هسته ای در ایران ث-افول قدرت
منطقه ای جمهوری اسلامی !
رضا پهلوی اخیرا و درست بعد از اتفاقات لیبی به تزاصلاح ناپذیر بودن جمهوری
اسلامی رسیده است. این در حالی است که دو سال پیش دنبال "دیالوگ واقعی" بود.
ایشان درمصاحبه با بخش فارسی تلویزیون بی بی سی در فوریه ۲۰۰۹اظهار داشت: "
حاضر است که سر میز شام با خاتمی یا احمدی نژاد بنشیند منوط بر اینکه آنها "حق
انتخاب" را برای شهروندان به رسمیت بشناسند. و در ادامه گفت:" ممکن است دریچه
دیالوگ واقعی باز شود". بیش از دو سال از آن مصاحبه گذشت، و پروژه ایشان و کل
اپوزیسیون به شکست انجامید. معلوم شد که اپوزیسیون داخل و خارج حکومت از
تخاصمات درونی رژیم چیز زیادی عایدش نشد. رضا پهلوی امروز به صراحت بیشتر به
اصلاح ناپذیر بودن رژیم رسیده است! وی در گفتگوی ۱۵ اکتبر با دویچه وله گفت:"
ما امروز به مرحلهای رسیدهایم که می دانیم از طریق اصلاح چنین نظامی هرگز به
جایی نخواهیم رسید. تا زمانی که این نظام سر کار است، بههیچ وجه منالوجوهی
ملت ایران به آزادیها، به رفاه اجتماعی، به بهبود اوضاع اقتصادی یا به هیچ
خواست دیگرش نخواهد رسید. بنابراین تنها راه چاره گذر از این نظام است."
البته معلوم نیست با سر بلند کردن یک جنبش دیگر با رنگ دیگری از درون رژیم
ایشان در کنارش قرار نگیرد. هر چند رضا پهلوی در مصاحبه های مختلف تاکید میکند
که مخالف "دخالت نظامی" غرب در ایران است، اما پیش نویس نامه اخیرش خلاف آنرا
ثابت میکند. در بند هفت مینوسد:" بنابراین، بر اساس ماده دوم میثاق بین المللی
حقوق مدنی و سیاسی، ضمن اعلام شکایت از حکومت ایران، بدلیل نقض گسترده حقوق بشر
و حقوق اساسی زندانیان سیاسی-عقیدتی، از شورای امنیت و ارگان های ذيربط سازمان
ملل درخواست می شود تا به منظور آزادی فوری و بدون قید وشرط همه زندانیان
سیاسی-عقیدتی، مدنی، وکلا و مدافعان حقوق بشر، اقدامات موثر و ضروری را با
استفاده از اهرم های اجرایی بین المللی، علیه آقای سید علی خامنه ایی، ولی
مطلقه فقیه حاکم بر ایران، به عمل آورند."
در این نامه با ظرافت تمام در خواست "دخالت نظامی" به منظور از میان برداشتن
بخشی از جمهوری اسلامی شده است. اینجا دیگر دم خروس و قسم حضرت عباس شاهزاده در
مخالفتش با دخالت نظامی بیرون زده است. برای روشن شدن، لازم است در خواست وی
برای" اقدامات موثر و ضروری با استفاده از اهرمهای اجرایی بین المللی علیه آقای
سید علی خامنه ای" را کمی بشکافیم تا از امکانات" شورای امنیت" علیه جمهوری
اسلامی تصویر درستی داشته باشیم.
شواری امنیت میتواند تحریم اقتصادی و در نهایت حمله نظامی را در دستور خود
بگذارد. تحریم اقتصادی فی الحال در جریان است، و زمزمه تحریم "بانک مرکزی"
آخرین مرحله از تحریمهاست که اقتصاد "بحران زده " ایران را با مشکلات جدی روبرو
خواهد کرد. اما تحریم اقتصادی نشان داده است که تاثیر "موثر" مد نظر آقای پهلوی
را نخواهد داشت و شخص" ولی قفیه" با تحریم کنار نخواهد رفت! تنها گزینه نظامی
باقی مانده است. درخواست برای "استفاده از اهرمهای اجرایی بین المللی ،علیه
آقای سید علی خامنه ای ، ولی مطلقه فقیه حاکم بر ایران" درست به این سناریو کمک
میکند. گویا اگر ولی" مطلقه فقیه" به "مشروطه" تبدیل شود، مشکلات مردم حل خواهد
شد! برجسته کردن خامنه ای دو خاصیت دارد اولا کل جمهوری اسلامی قرار نیست
سرنگون شود، بلکه جناح "ناسازگار" آن باید کنار رود. دوما تقلیل دادن مبارزه
مردم و خواست سرنگونی مردم، به یک شخص است نه کلیت جمهوری اسلامی. یعنی سپاه
پاسدارن، بسیج، ارتش، وزارت اطلاعات و حوزه های علمیه و دهها نهاد دیگر که
نباید منحل شوند!
سرمایه گذاری روی نفرت مردم و کانالیزه کردن آن، هدف غرب و اپوزسیون راست
جمهوری اسلامی است. این تکرار نسخه" شورای انتقالی لیبی" است. ظاهرا فردا قرار
است رئیس "قوه قضاییه" در راس اپوزیسیون جمهوری اسلامی قرار گیرد!! چه کسی فکر
میکرد رئیس دادگستری قذافی سوار انقلاب جوانان لیبی شود؟! در دنیای سیاست، اگر
مقابل عوامفریبی را نگرفت، غیر ممکن وجود ندارد. همه میدانند که نسخه سوریه ای
"شورای انتقالی"، به همت ترکیه و غرب سرهم بندی شده است.
آقای پهلوی، هر نیتی در این نامه نگاری داشته باشد یک مسئاله عیان است. و آن
درخواست رسمی برای دخالت نظامی به منظور تغییر رژیم است. در حالیکه امروز بخصوص
با توجه به تجربه عراق و لیبی و تجربه تخاصمات قبلی دول غربی و حکومت ایران، هر
دخالت نظامی میتواند یا برعمر رژیم بیافزاید و یا جامعه را بسوی" سناریو سیاه"
سوق دهد. هر تلاشی در این زمینه باید بی تردید تقبیح شود.همه اذعان دارند ایران
لیبی نیست و تکرار آن سناریو یک به یک نخواهد بود! اما دامن زدن به این احتمال،
خطرناک است.این توهم پراکنی و عقب راندن مبارزه مردم برای سرنگونی "کلیت"
جمهوری اسلامی است.
طبقه کارگر در ایران با چشم باز این تحولات را تعقیب میکند. قاعدتا این تحرکات
باید طبقه ما را از عاجل بودن اوضاع آگاه کند. ما با دوره ای از تلاطمات سیاسی
در ایران روبرو هستیم که طبقه کارگر باید متحد تر و متوقع تر از آن بیرون
بیاید. هر تحرکی که در بالا صورت بگیرد، ضرب اول برای خانه نشینی و دور نگه
داشتن طبقه کارگر از قدرت سیاسی است. از نظر ما کمونیستها تنها راه آسان و ممکن
انقلاب کارگری است که کلیت نظام جمهوری اسلامی را جارو میکند!
نوامبر۲۰۱۱
|