آنچه که طبقه کارگر در مصر به آن نیاز دارد حسین مرادبیگی سرانجام بر اثر فشار تحرکت انقلابی مردم در مصر، مبارک مجبور به استعفا شد. رفتن مبارک تا همینجا، پیروزی بزرگ و حادثه بزرگی در تحولات سیاسی اخیر برای مردم مصر و دیگر توده کارگر و مردم زحمتکش در منطقه است. با استعفای مبارک این تحولات وارد دور جدیدی خواهد شد و میرود که سرنوشت و آینده سیاسی مصر را رقم بزند. بند و بست های پشت پرده، عوام فریبی های معمول بورژوازی همراه با جلو کشیدن چهره های کاذب، شدت میگیرد. کل ارتجاع بورژوائی برای خفه کردن تحرک انقلابی اخیر مردم بیش از پیش به کار میافتد تا آن را در این یا آن نقطه تعادل متوقف کنند. با اعلام تشکیل فدراسیون ها در مصر در روزهای اخیر، اعتصاب کارگران کانال سوئز و وارد شدن آنان با این اعتصاب در تحرک اعتراضی اخیر و حضور جوانان ششم آوریل که از همان اوایل در حمایت از طبقه کارگر بوجود آمد و در واقع نقش اصلی را در تحولات اخیر داشته است، فضا و رنگ تازه ای به شرایط انقلابی در مصر زده شد که نتیجه آن به استعفای مبارک منجر شد. برای کمونیستها و طبقه کارگر، در میان این شور و هیجان فعلی که البته شورانگیز است، مساله اساسی این است که چگونه بتوانند مهر خود را بر تحولات اخیر بزنند و چگونه در این شرایط از آن در جهت منافع طبقاتی خود و تبدیل کردن خود به وزنه قدرتی در صحنه سیاست در مصر استفاده کنند. رویدادهای بعد از رفتن مبارک، تعیین کننده ترین لحظات برای کمونیستها و طبقه کارگر در مصر خواهد بود. جامعه، مرکز تقابل گرایشات اجتماعی طبقاتی است. این مردم نیستند که طبقات اجتماعی را به میدان میاوردند، این جنبشهای اجتماعی طبقاتی اند که به تقابل هم میروند و مردم را به میدان میاورند. جنبشهای بورژوازی همیشه آماده ترند، همیشه حاضرترند، آنها زودتر می جنبدند، زودتر صحنه را اشغال میکنند تا نیازهای انقلابی مردم را کانالیزه کرده و آن را در حد مصلحت روز بورژوازی به میخ بکشند. هم اکنون این تحرکات و ماهیت پشت آنان را میتوان در مصر بوضوح دید و نشان داد. وظیفه کمونیستهای مارکسیست طبقه کارگر نه غرق شدن در تفسیر آنچه که در جریان است، بلکه نشان دادن جهت های عمومی در این یا آن تحول سیاسی است. و آنچه که به جای میماند این است. و این به بودن از نزدیک یا دور از آن بستگی ندارد. اگر آنها که دورند نیز همان چیزی را تکرار کنند که آنکسی که عملا از نزدیک می بیند، چیزی بر دانش کمونیستها و طبقه کارگر نیافزوده اند. اگر طبقه کارگر در مصر بطور مستقل به میدان میامد یا بیاید، وضع فرق میکرد، قطعا فرق میکرد و فرق میکند. امید هر تحول رادیکالی در مصر هم به به میدان آمدن طبقه کارگر در این کشور گره خورده است. به میدان آمدن طبقه کارگر فضا را رادیکال تر خواهد کرد و برای انقلابیون نیز وقت میخرد تا تناسب قوای بهتری را به بورژوازی در مصر تحمیل کنند، تا با آن آلترناتیو عمر سلیمان و امثال عمر سلیمان را عقب بزنند، خارج از آن مثل همیشه بند و بستهای پنهان و آشکار بورژوازی و ارتجاع محلی حرکت انقلابی مردم را به بیراهه می برد و مثل همیشه ثمره فداکاری توده کارگر و مردم زحمتکش به جیب اینها میرود. رویدادهای یکی دو سال اخیر در ایران، اکنون تونس و مصر و در آینده احتمالا کشورهای عرب زبان دیگر، این واقعیت را نشان میدهند که بدون وجود حزب و جنبش سیاسی کمونیستی کارگری که موجود باشد، که طبقه کارگر بتواند آن را انتخاب کند، که بتواند از آن بعنوان پایگاه طبقاتی خود استفاده کند، تناسب قواهای مقطعی به دست آمده بتدریج در جهت ضرر طبقه کارگر و دیگر مردم آزادیخواه و به تنگ آمده از استثمار و فقر و استبداد بورژوازی، تمام خواهد شد. وظیفه مارکسیست ها قبل از توصیف جنبش همگانی، ایجاد این جنبش سیاسی در صحنه جامعه برای این روزهای طبقه کارگر است. انقلاب ممکن است بیاید، ممکن بشود یا نشود، اما تحولات سیاسی بویژه در شرایط جهانی امروز و منطقه، غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی نیست. آنچه که به حاکمیت احزاب و جریانات بورژوائی و خرده بورژوائی در صحنه سیاست خاتمه میدهد، وجود یک جنبش سیاسی کمونیستی کارگری در صحنه سیاست است. رویدادهای اخیر یک بار دیگر به ما میگوید که کمونیسم را نمیشود بعنوان ارث برای کسی جا گذاشت، نمیتوان آن را پس انداز کرد و نمیتوان آن را به کسی منتقل کرد. اگر کمونیسم در صحنه نباشد، یعنی نیست. طبقه کارگر به میدان بیاید یا نیاید. به صحنه سیاست در مصر نگاه کنید، به تونس نگاه کنید، به ایران نگاه کنید، به کشورهای اروپائی نگاه کنید که نیروی یک انقلاب کارگری در آن به میدان میاید. هیچ توصیفی از یک جنبش همگانی جای این واقعیت و جای این کمبود را در جهان ما، در ایران و در تونس و در مصر و در هر کشوری، پر نمیکند. این را میدان تحریر مصر و این یا آن شهر هر کشوری دارد به ما میگوید. مارکسیستها اگر صحنه سیاست را در مصر نگاه کنند، بوضوح جنبش ها و جریانات سیاسی بورژوائی و خرده بورژوائی را می بینند که در تحرکند، که پرچم و سخنگویان مختلف خود را دارند، که حامیان جهانی و محلی خود را دارند. این تنها طبقه کارگر است که با شبکه ها و محافل و رهبران محلی خود زور خود را میزند که بعنوان یک طبقه اجتماعی عرض اندام کند. برای اینکه کمرش را زیر فشار فقر خم کرده اند. اگر طبقه کارگر در مصر هم اکنون جنبش سیاسی کمونیستی کارگری خود را در صحنه داشت که پرچم مارکس را در دست داشت که یک چهارم اخوان المسلمین نفوذ داشت، اکنون هم اوضاع جای دیگری بود و هم طبقه کارگر و کمونیستها نیز در موقعیت دیگری نه تنها در مصرکه در منطقه قرار میگرفتند. طبقه کارگر اکنون در مصر بدون این حزب و جنبش سیاسی است. اکنون که میخواهد کاری بکند این جنبش نیست تا با آن کاری بکند. این آن چیزی است که به آن نیاز دارد. وگرنه با رهبران و فعالین کمونیست درون طبقه کارگر و دیگر کارگران تلاش خواهند کرد و زور خود را خواهند زد که بر اوضاع فعلی به نفع خود تاثیر بگذارند، و بهبودی در اوضاع به نفع شرایط کار و زندگی خود ایجاد کنند و حرکت توده مردم زحممتکش در مصر را برای تحت فشار دادن بورژوازی و دولت مربوطه به جلو ببرند. با اینحال باید تاکید کرد که در همین حد هم، حرکت اخیر به بیداری مردم مصر و منطقه کمک خواهد کرد و دول ارتجاعی منطقه را تا مدتها از در بپش گرفتن تحمیل مجدد بی حقوقی کامل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به طبقه کارگر و دیگر مردم آزادیخواه در این کشورها و در منطقه باز خواهد داشت. برای کمونیستهای کارگری طبقه کارگر اما این همه آنچیزی نیست که طبقه کارگر باید به میدان بیاید. قرار است، وزنه قدرتی در جامعه باشند. قرار است نظام بورژوائی را دگرگون کنند. درهرحال، آنچه که کمونیستها و کارگران باید از آن بیاموزند، ایجاد یک جنبش سیاسی کمونیستی کارگری حاضر در صحنه برای چنین مواقعی است که برای طبقه کارگر حیاتی است و این طبقه سخت به آن نیاز دارد. بدون این، ضد انقلاب بورژوائی به تدریج پرولتاریا و دیگر توده مردم را عقب خواهد زد. این رویدادها با همه عظمت آن اگر قرار است گامی ما را جلو ببرد و چیزی به ما بیاموزد، این است. بدون این، پرولتاریا حتی اگر چند نقطه تعادل دیگر مانند عمر سلیمان و برادعی و غیره را عقب نشاند، میان این با آن بخش بورژوازی پراکنده خواهد شد. به میدان آمدن طبقه کارگر در مصر امیدی است که به چنین تجربه ای در مصر و یا حداقل پاگرفتن جریانات کمونیستی کارگری رادیکال منجر شود. قطعا هر دست آوردی در این دوره محصول حرکت عطیم این مردم و قابل پشتییانی هر کمونیست و هر انسان انقلابی و آزادیخواهی است و با شکوه است. 11 فوریه 2011
|