مبارزه طبقاتی سرنوشت ساز در راه است گفتگوی کمونیست با مظفر محمدی
کمونیست: دامنه اعتراضات کارگری برای بهبود زندگی در این دوره به مراکز مهم صنعتی کشیده شده است. اعتراضات کارگران در ذوب آهن٬ اعتصاب کارگران پتروشیمی تبریز٬ اعتصابات کارگران پتروشیمی بندر امام در ماهشهر و کشیده شدن دامنه آن به سایر مجتمع های پتروشیمی منطقه از جمله امیرکبیر٬ خوزستان٬ شیمیائی رازی٬ تندگویان٬ بوعلی و اروند نمونه برجسته از تحرکات کارگری در مهم ترین مراکز صنعتی است. این اعتصابات که مطالبه اصلی کارگران حذف پیمانکاران واسطه ای و انعقاد قرارداد مستقیم با کارگران و لغو قراردادهای موقت است به پیروزی رسید. کلا ارزیابی شما از اعتصابات پتروشیمی چیست؟ ویژگی و اهمیت این اعتصابات در میان تحرکات وسیع مراکز کارگری در ایران از کارگران ایران خودرو٬مخابرات راه دور٬ کیان تایر و هفت تپه و نساجیها و تا صدها حرکت اعتراضی کارگری در چیست؟
مظفر محمدی: اجازه بدهید بدوا بگویم که اعتصابات پتروشیمی بر زمینه و متن چه شرایط و موقعیتی که طبقه کارگر در آن قرار دارد، صورت گرفته است. طبقه کارگر یک دوره طولانی تعرض سرمایه داران و دولت را به سطح معیشت خود، گذرانده است. تحمیل کار قراردادی موقت و حتی بدون قرارداد اوج تعرضات جنایتکارانه سرمایه داری در ایران علیه طبقه کارگر بود. قانونی که بی قانونی و بیحقوقی محض را به کارگران تحمیل کرده است. حوزه گسترش قراردادهای موقت تا آنجا گسترش یافته و پیش رفته است که طبق آمارهای دولتی حدود ٨٠ در صد کارگران شاغل را در بر می گیرد. وقتی قرار داد موقت است یعنی کارگر هیچ اراده و اختیاری در مورد شغل خود ندارد. پایان هر قرارداد یک یا سه ماهه به معنای پایان کارو شغل کارگر هم هست. این عدم امنیت شغلی و ترس از بیکاری، مدام ذهن و فکر کارگر را به خود مشغول کرده و آسایش و آرامش خاطر او و خانواده اش را سلب می نماید. نگه داشتن شمشیر بیکاری مدام بالای سر کارگران، به معنی نگه داشتن او در دلهره دایمی، گرسنگی و فقر مطلق خود و خانواده اش و محروم کردن کارگران از همه حقوق و مزایای کار و بیمه های اجتماعی و بیمه بیکاری و غیره. حتی این اواخر آش اینقدر شور شده که آمدند و گفتند اصلا کارفرما قرارداد نمی نویسد هیچ، بلکه می تواند در مورد روز و ساعات کار روزانه کارگر خود تصمیم بگیرد. یک روز کارگر را نگه دارد و روز بعد به خانه بفرستد و یا روزی چند ساعت و یا نصف روز کارگر را به کار بکشد و نصف بقیه روز را مرخص کند... در هر حال تمام ریش و قیچی دست کارفرما است و می تواند کارگر به هر ساز خود برقصاند... همزمان مبارزه علیه قراردادهای موقت و علیه اخراج و بیکارسازی ها در میان بخشهای مختلف کارگری که شما نام بردید همواره وجود داشته است. کارگران مدام خواستار لغو کار قراردادی موقت بوده اند. اما در این مبارزه فاکتورهای مهمی دخیل بوده اند. از جمله، اولین فاکتور این است که کارگران شاغل با قرار داد ثابت در این مبارزه و اعتراض شرکت نداشتند. و به اصطلاح می شود گفت دست به کلاه خود گرفتند و امنیت نسبی شغلی را برای خود غنیمتی دانستند. فارغ از اینکه این شتری است که هر روز درخانه این و آن مراکز کارگری بزرگ و کوچک می خوابد. دوم اینکه مبارزه کارگران بخش قراردادی موقت اگر چه بسیار وسیع اما پراکنده بوده است. بخصوص با خرد کردن شاخه های مختلف صنایع و تولید وسپردن هر بخش به پیمانکارها و دلالان و واسطه ها، کارگران با کارفرماهای مختف و با شرایط گوناگون کار تقسیم شده و روبرو گردیدند. و این موقعیت جدید کارگران را از یک مبارزه همه جانبه و هماهنگ و سراسری علیه قراردادهای موقت محروم کرد. فاکتور سوم هم مساله حقوق های معوقه است. کارفرمایان و بنگاه های ورشکست شده و یا در آستانه ورشکستگی و یا تظاهر به ورشکسته شدن، تا آن حد کارگران را به عقب نشینی واداشتند که بتوانند ماه ها دستمزد کارگران را تماما و یکجا نپردازند و در صورت درخواست حقوق معوقه تهدید به اخراج و یا به اصطلاح تعدیل شدند... با وجود این ها اعتصابات کارگری علیه حقوق های معوقه و علیه اخراج و بیکار سازی و برای قرارداد دستجمعی و ثابت کار همواره در کار بوده است. اما با اعتصاب کارگران پتروشیمی ها میتوان گفت که اولین بار است که در چنین ابعاد وسیعی و در میان بخش صنعتی تر و متمرکز تر و قدرتمند تر طبقه کارگر مبارزه ای جدی و پیگیر علیه کار قراردادهای موقت و پیمانکاران و دلالان سرمایه به جریان می افتد و آغاز می شود. با اعتصابات پتروشیمی ها در مناطق مختلف، فکر می کنم جنبش اعتراضی طبقه کارگر وارد مرحله جدیدی شده است. می توان گفت که کارگران به جای دفاع صرف و یا خواست حقوق های معوقه، خواستار لغو چیزی می شود و تا کسب پیروزی ایستادگی می کند. این یک تعرض است. و این درسطح کارگران پتروشیمی باقی نمی ماند و کل آن بخش طبقه کارگر را که با قراردادهای موقت طرف حسابند و سرنوشتشان را پیمانکارهای مختلف تعیین می کنند، در بر خواهد گرفت. پیروزی کارگران پتروشیمی در لغو قراردادهای موقت کار، باعث خواهد شد که سرمایه داران اصلی که تا کنون پشت پیمانکارها مخفی شده اند، چهره کریه شان عریان شده و مستقیما رودر روی کارگران قرار گیرند، حساب پس بدهند و پاسخگوی شرایط ضدکارگری و ضد انسانی ای باشند که به طبقه کارگر تحمیل کرده اند... به نظر من این یک تحول تاریخی در جنبش طبقاتی طبقه کارگر ایران است. باید به استقبالش رفت و دست فعالین و رهبرانش را فشرد.
کمونیست: اعتراضات کارگری در چند سال گذشته کم نبوده است. طبقه کارگر ایران در صدها مرکز کارگری علیه اخراج٬ عدم پرداخت دستمزدهای خود و کسب ابتدائی ترین مطالبات انواع تحرکات اعتراضی را داشته است. از تجمع در مقابل دفتر ریاست جمهوری تا مجلس و فرمانداریها در شهرستانهای مختلف٬ تومار نوشتن و.. را تجربه کرده است. اما معمولا با وعده و سردواندن٬ همراه تهدید به اخراج و دستگیری سرانجام کارگران را بدون رسیدن به مطالبه قابل توجهی به خانه های خود فرستاده اند٬ اعتصاب کارگران پتروشیمی تبریز و ماهشهر بر عکس تحرکات قبلی به پیروزیهای قابل چشمگیری دست یافت٬ آیا این را میتوان باز شدن فصل جدیدی از تحرک طبقه کارگر نام گذاشت؟ تجربه این موفقیت و دستاوردهای آن و همزمان تاثیرات آن برای طبقه کارگر ایران کدامند؟
مظفر محمدی: تاثیر این مبارزه و اعتصاب موفقیت آمیز بسیار مستقیم و سریع خواهد بود. در واقع این آغاز خوبی است و به کارگران برای آغاز دور جدید تعرض به بی حقوقی محض و بخصوص علیه قراردادهای موقت و اخراج و بیکارسازی ها، اعتماد بنفس می دهد. با این امید که مبارزه بر سر خواست افزایش دستمزدها که خواست سراسری کل طبقه کارگر است، به دنبال این حرکت موفق هم آغاز گردد. اگر اعتصابات مکرر و مبارزات بیوقفه بخشی از طبقه کارگران عملا دستاورد قابل توجهی نداشته است، اما اعتصاب کارگران پتروشیمی به دلیل وزنی که این بخش کارگری در مناسبات کار و تولید و صنعت و در میان طبقه کارگر و در مقابل سرمایه داران دارد، خیلی سریع و کم درد و کم دردسر تر توانست به اولین پیروزیهای خود دست یابد. به این اعتبار می توان گف که فصل جدیدی در مبارزات طبقاتی کارگران علیه سرمایه داران و قوانین کار و شرایط دهشتناکی که به کارگران تحمیل کرده اند، باز شده است. توازن قوای طبقاتی بین کار و سرمایه می رود تا به نفع طبقه کارگر تغییر کند. اجازه بدهید اینجا اضافه کنم که اعتصاب کارگران پتروشیمی حرکتی غیر منتظره و یا چیزی نیست که یک شبه اتفاق افتاده باشد. این مبارزه بر زمینه وجود همین اعتراضات گسترده ولو پراکنده و به ظاهر کم دستاورد، اتفاق می افتد. در طی همه این سال ها کارگران به گلوله بسته شدند، به شلاق خوردن تهدید شدند، زندان رفتند، شکنجه شدند و اخراج گردیدند. رهبران کارگران یا به بیرون از دایره کار فرستاده شده واخراج شدند و یا هنوزهم درزندان های رژیم هستند. همه این تلاشهای طبقاتی، راه را برای اعتراض گسترده تر امروز کارگران از جمله در پتروشیمی ها هموار کرده اند. کارگران مراکز بزرگ و موثر مانند پتروشیمی ها، نفت، ذوب آهن، ماشین سازی ها و غیره، نمی توانند طولانی مدت تر هم ناظر و تسلیم شرایط برده وار کار و زندگی خود و خانواده هایشان باشند و هم در مقابل اعتراضات همیشگی بخشی از هم طبقه ای هایشان در نساجی ها، شرکت واحد، هفت تپه، کیان تایر و ده ها مرکز بزرگ و کوچک دیگر، ساکت باشند. اعتصاب کارگران پتروشیمی زنگ آغاز پیوستن کارگران صنعتی بزرگ به جنبش اعتراضی تا کنونی هم طبقه ای های خود است...
کمونیست: عروج جنبش سبز بر عکس تصور رایج و تبلیغات وسیع احزاب بورژوائی و میدیای مدافع جنبش سبز از بی بی سی و سی ان ان تا رادیو فردا و.. که گویا فضا را برای اعتراضات باز کرد٬ تا جائی که به طبقه کارگر ایران و صف آزادیخواهی و کمونیستها برگردد٬ ما شاهد بسته تر شدن فضای سیاسی و افزایش دامنه اختناق بودیم. در زمانی که جنبش سبز فراخوان تظااهرات خیابانی میداد و بخش قابل توجهی را در روز قدس٬ یا عاشورا و نماز جمعه رفسنجانی جمع میکرد و طیفی به نام کمونیسم و کارگر اعلام میکردند که انقلاب شروع شده است٬ جمهوری اسلامی اعتراض چند نفره کارگر را حتی برای پرداخت حقوقهای معوقه خود تحمل نمیکرد. جنبش سبز تلاش کرد کارگر را فریب دهد و به زیر پرچم خود بکشاند که موفق نشد٬ خود سبز و جنبش خیابانی و اعتراض جاری در خیابان آن افول کرد٬ اکنون توازن قوای میان طبقه کارگر و جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مظفر محمدی: جنبش سبز و مطالباتش از همان آغاز کار یا عروج، ربطی به طبقه کارگر و منافعش نداشت. جدال میان بخش های بورژوازی بر سر انتخابات، نه امر طبقه کارگر بود و نه کارگران علاقه ای به سرنوشت انتخابات داشتند. رفتن احمدی نژآد و آمدن موسوی، شاید به نفع سرمایه های کلان رفسنجانی و شرکا و تجار بزرگ بازار بود، اما هیچ چیزی را به نفع کارگر تغییر نمی داد. طبقه کارگر به غریزه طبقاتی ونه الزاما آگاهی کامل، دنبال جنبش سبز نرفت. در عمل و در دنیای واقع هم این طبقه حتی یک نماینده در راس این جنبش از خود کارگران نداشت و نمی دید. بنا براین از همان آغاز کار راه جنبش و مبارزه و اعتراض کارگران از راه جنبش بورژوایی سبز و خواستهایش که اعتراض به تقلب در انتخابات و نتیجه آن بود، جدا بوده است. این در شرایطی بود که اقشار متوسط جامعه و خرده بورژوازی که میان طبقات اصلی جامعه نوسان می کنند، را جنبش سبز با خود برد. با وجود این ها ما بارها گفتیم که این جنبش شانسی نداشته و نخواهد داشت. جنبش اصلاح رژیم جنبشی ماهیتا و تاریخا از زمان خاتمی به بعد هم، شکست خورده است. نه دوم خرداد خاتمی و نه جنبش سبز موسوی و کروبی و شرکا، جنبشی برای اصلاحات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و بهبودی در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر و مردم زحمتکش جامعه نبوده و نیست. اینها جنبش اصلاح رژیم و جنبش نجات نظام جمهوری اسلامی از بحران های قدیم و جدید آن هستند. توقع خرده بورژوازی و اقشار میانه ، برای تحولی به نفع جامعه از جانب این جنبش، توهمی بیش نبوده و نیست. اما در میان طبقه کارگر ما شاهد کم ترین توهم و توکل به این تحولات از بالا و جدال جناح های رژیم بوده و هستیم. برعکس هم به دلیل بی خاصیتی جنبش سبز و هم ناآمادگی صفوف طبقه کارگر، ما شاهد موفقیت های جناح مقابل یعنی دولت احمدی نژاد در زمینه جلب توجه بخش ناآگاه تر طبقه کارگر و زحمتکشان به وعده های فراهم کردن اشتغال، پرداخت یارانه نقدی، گسترش تامین اجتماعی و یا مبارزه با فساد و برگرداندن ثروتهای بادآورده آقازاده ها به سفره مردم و غیره بودیم. درنتیجه می توان گفت، تحولات چند سال اخیر بخصوص به دنبال عروج جنبش سبز و به دلایلی که گفتم، مبارزه طبقاتی به درجه زیادی به حاشیه تحولات و جدالهای درون خانواده بورژوازی افتاد و صدای کارگران به جایی نرسید. اگرچه مبارزه طبقاتی، مبارزه اقتصادی کارگران واعتصابات واعتراضات کاهش نیافتند، اما همانطوی که شما هم اشاره کردید، کشمکشهای جناحی رژیم بهانه شد تا حملات گسترده ای به کمونیست ها و کارگران از کارخانه تا دانشگاه ها و دیگرعرصه های اجتماعی صورت بگیرد. اعتراضات کارگری به شدت سرکوب شده و رهبران کارگری روانه زندان ها شده و از محل های کار اخراج گردیدند. اکنون باعقب نشینی قابل پیش بینی جنبش بورژوایی سبز، بار دیگر مبارزه طبقاتی واعتراضات کارگری به محور و مرکز جدالهای اجتماعی تبدیل شده است. مبارزه برای رفاهیات، افزایش دستمزدها، لغو قراردادهای موقت، علیه حذف یارانه ها، و مبارزه برای ازادی اعتصاب و تشکل مستقل کارگری به راس مبارزات اجتماعی آمده است. جنبش های بورژوایی با نقاب دمکراسی طلبی و در عمل برای سهم خواهی بیشتر، همیشه برای مبارزه طبقاتی کارگران علیه سرمایه داران مخرب بوده و هستند. به هر اندازه پرده از ریاکاری این جنبش ها و رهبرانش کشیده شود، طبقه کارگر و زحمتکشان به صحنه اصلی مبارزات اجتماعی برگشته و نقش ایفا می کنند. اعتصابات اخیر کارگران پتروشیمی استارت این تحولات قابل انتظار و پیشارو است. تداوم سازمانیافته و آگاهانه و نقشه مند این مبارزات می تواند توازن قوای طبقاتی و اجتماعی را به نفع طبقه کارگر و تحقق خواستهای فوری اش از تامین بیشترین رفاهیات و بهبود شرایط کار و زندگیش تا آزادیهای سیاسی و اجتماعی برای کل جامعه را تغییر دهد.
کمونیست: بورژوازی ایران در یکسال گذشته تعرض وسیعی را علیه طبقه کارگر سازمان داد٬ حذف سوبسیدها و سپردن قیمت مایحتاج عمومی به مکانیسم بازار و افزایش فوری قیمتها٬ از نان گرفته تا بنزین و چند ده برابر شدن فیش آب و برق وافزایش هزینه مسکن و.. تنها گوشه کوچکی از این ماجرا است. همراه و همزمان شاهد تعرض وسیع در عرصه سیاسی و فکری و فرهنگی برای تحمیق کارگر هستیم. در مقابل بحث از اهمیت بستن سدی در مقابل این تعرض است. نظر شما در این باره چیست و چکار باید کرد؟
مظفر محمدی: حذف یارانه ها و آزادی سازی قیمت ها دو اقدام بورژوازی حاکم در ایران است که در تمام سال های اخیر خوابش را می دیده است. حذف سوبسیدها و سپردن نان سفره کارگر و زحمتکش به دست قیمت های افسار گسیخته بازار کاری بود که توسط دولت احمدی نژاد با کم ترین سر و صدا و در آرامش و گام به گام و در سکوت طبقه کارگرانجام گرفت. به دست آوردن این موفقیت برای بورژوازی ایران دلایل متعدد دارد. اما مهمتر از همه این بود که، توده وسیع طبقه کارگر اهمیت این تحول اقتصادی بورژوازی را در واقع درک نکرد. طبقه کارگر به مثابه طبقه و حتی در سطح محافل کارگری و رهبران عملی اش، تصویر روشنی از دورنمای این تحول نداشت. بجز معدودی از فعالین و رهبران کارگری که آنها هم اساسا دچار ابهام و تردید و می شود گفت متوهم بودند، نتایج مخرب و خانمانسوز این برنامه و نقشه بورژوایی را بطور واقعی درک نگردید. حتی بخشی از فعالین کارگری، این تحول اقتصادی را به نفع طبقه کارگر ارزیابی کردند و گفتند که حذف یارانه ها و آزادی سازی قیمت ها اشتغال بیشتر و رونق اقتصادی را به دنبال خواهد آورد، از ورشکستگی بنگاه های اقتصادی جلوگیری کرده و در نتیجه کارگران کم تری اخراج و بیکار خواهند شد... و گفتند این سیاست و این انتخاب برای بورژوازی اجتناب ناپذیر است و این روندی است که بورژوازی درهمه جای دنیا طی کرده و از آن گریزی نیست و ایران از این قاعده مستثنی نیست. در واقعیت بورژوازی توانست به درجه ای بخش زیادی از طبقه کارگر را در صورت مساله خود که تامین سود بیشتر و رونق اقتصادی از قبل کار ارزان تر است را شریک کند. این شرایط موجب شد که طبقه کارگرو زحمتکشان در مقابل حذف یارانه ها و به امید دریافت یارانه نقدی و در مقابل آزاد سازی قیمت ها، صف بندی ای درست نکند. این تحول به جای اینکه شوکی به طبقه کارگر و مردم زحمتکش وارد کند و به عواقب خطرناک آن آگاهشان کند، بیشتر موجب ابهام و سردرگمی و حتی توهم و انتظار شد. حتی گفته شد، حذف یارانه ها بخودی خود مهم نیست. مهم چگونگی اجرایی شدن ونتایج آن است! اما به محض اجرایی شدن این سیاست و طرح اقتصادی بورژوایی، در مدت زمان کوتاهی عوارض کمر شکن آن آشکار گردید. در کم تر از ٦ ماه از آغاز اجرای این طرح به اصطلاح تحول اقتصادی، قیمت اساسی و ابتدایی ترین نیازمندیهای مردم مانند آب و نان و برق و سوخت چند برابر شد. اکنون زمزمه اینکه کارگران و مردم زحمتکش توان پرداخت هزینه آب و گاز و برق را ندارند وجود دارد. خطر گرسنگی و فقر بیشتر و کاهش قدرت خرید حتی نان، خانواده های کارگران شاغل و بویژه بیکار و مردم زحمتکش را تهدید می کند. به این ترتیب اجرای به ظاهر آرام و بی سر و صدای این طرح، اکنون جای خود را به نگرانی و شوک اجتماعی با افزایش سرسام آور و لجام گسیخته قیمت ها و تورم و... داده است. اکنون متوهم ترین بخش جامعه به یارانه های نقدی، متوجه شده است که یارانه نقدی هیچ دردی از تورم و گرانی و قیمت کالاهای موردنیاز ونان و سوختشان را درمان نمی کند. در نتیجه این وضعیت قدرت خرید کارگران به شدت کاهش یافته و دستمزدهای ناچیز بهیچوجه کفایت نکرده و باید فقیر تر از سابق زندگی کرده و حتی گرسنگی بکشند. این شوک و ناباوری اولیه ای است که هم اکنون جامعه کارگری و مردم زحمتکش در آن بسر می برد. هم اکنون بودجه سال ١٣٩٠ دولت احمدی نژاد میان دولت و مجلس می آید و می رود. بودجه ای که بر اساس افزایش قیمت کالاهای اساسی مانند آب و برق و گاز و بنزین و دیگر مایحتاج مردم تنظیم شده است، اکنون طبق محاسبات تحلیلگران اقتصادی مجلس اسلامی، این حد از افزایش قیمت ها هنوز سقف لازم بودجه دولت را تامین و تضمین نمی کند و باید قیمت ها باز هم افزایش یابند تا بودجه نسبی دولت تامین گردد. و هشدار می دهند که دولت باید در ضمن متوجه عوارض اجتماعی این کار باشد. همانطوری که خود دولتی ها و نمایندگان بورژوازی هشدارمی دهند و پیش بینی می کنند، نتیجه گریز ناپذیر این وضعیت یک انفجار جتماعی است. پیش بینی گسترش اعتراضات و مبارزات کارگران و مردم زحمتکش چه در میان کارگران بیکار و شاغلین با دستمزد ناچیز که امسال به نسبت تورم و گرانی تنها ٩ در صد اضافه شد اما در واقع دستمزدها کاهش یافت، چندان مشکل نیست. طبقه کارگر برای رودر رویی با این وضعیت به آمادگی بیشتر و تشکل و اتحاد طبقاتی اش نیاز دارد. اگر قرار است صف و سدی در مقابل تعرض دولت بورژوازی ایران بسته شود، این صف بدوا و بطور عینی و واقعی وجود دارد. طبقه کارگر با اعتصابات بزرگ خود در پتروشیمی ها به میدان آمده است. این اولین تلنگر بر پیکر بورژوازی و سیاستهای ضد کارگری و تحمیل کار ارزان و سود سرسام آور برای سرمایه هایشان است. این تازه آغاز کار است. نبردی طبقاتی سرنوشت ساز در راه است. این آن دورنمایی است که من در مقابلات تحولات اقتصادی و سیاسی جامعه و توازن قوای بین بورژوازی و پرولتاریا در ایران می بینم
کمونیست: موانع اصلی طبقه کارگر برای اتحاد صفوف خود و تحمیل حداقلی از مطالبات خود به بورژوازی ایران و دولت آن کدامند و چه باید کرد؟
مظفر محمدی: طبقه کارگر ایران و رهبران کارگری و کارگران کمونیست از سالهای بعد از سرکوب دهه ٦٠ و تا کنون زیر ضرب جمهوری اسلامی قرار داشته اند. هر تحرک و اعتراض کارگری به شدت سرکوب شده است. کارگران خاتون آباد را به گلوله بستند. رهبران سندیکای شرکت واحد و هفته تپه را اذیت و آزار و اخراج و روانه زندان و شکنجه گاه هایشان کردند. فعالین اول مه سنندج را زندانی کرده و تهدید به شلاق زدن کردند. از این نمونه ها کم نیستند. جمهوری اسلامی در دل بحران های اقتصادی، سیاسی و حکومتی اش، همزمان با جدال های درونی خود و ضدیت با زن و جوان و خواستهایشان، هیچگاه از طبقه کارگر و تحرکات و اعتراض واعتصاباتش غافل نبوده و با حساسیت بیشتر و جدیت تمام با آن به مقابله پرداخته است. از طرف دیگر سیاستهای اقتصادی رژیم، ورشکستگی بسیاری از بنگاه ها و مراکز تولیدی بزرگ و کوچک مانند نساجی ها و... سیاست اخراج تحت عنوان تعدیل و در نتیجه افزایش بیکاران، افزایش شدت کار با کارگر کم تر و سود بیشتر، سپردن بخش های مختلف تولید به پیمانکارها با مقررات و شرایط کار متفاوت و از همه مهمتر ممنوعیت اعتصاب و تشکل کارگری و... توان طبقه کارگر را به حداقل ممکن تنزل داده است. طبقه کارگری که چند میلیونش بیکار است، بیش از دوسومش قرار داد درست حسابی ندارد، شمشیر بیکار شدن دائما بالای سرش قرار دارد و ناامنی شغلی آزارش می دهد، طبقه کارگری که دستمزد ناچیز او را ناچار به اضافه کاری، کار شیفتی و تا ١٢ ساعت کار در شبانه روز و یا رفتن سراغ کارهای جانبی تا بتواند کسری بودجه خانواده اش را تامین کند، طبقه کارگری که سال های سال توسط شوراهای اسلامی و خانه کارگر کنترل شده و از تشکل کارگری مستقل خود محروم گشته و توسط مدیریت نظامی و پلیسی وابسته به سپاه پاسداران و بسیج و حراست و مسجد کارخانه دائما تحت نظر قرار گرفته است، طبقه کارگری که از حزب سیاسی طبقاتی و کمونیستی محروم بوده ، در حالی که بورژوازی احزاب و و نهادها و پارلمان و دستگاه های قضایی و پلیسی و نظامی اش را دارد... چنین موقعیتی در یک نگاه نشان می دهد که طبقه کارگر در چه توازن قوای نامساعد و نابرابر و تحت چه فشار عظیم اقتصادی و سیاسی کمرشکنی قرار گرفته است. بورژوازی کارش همین است که طبقه کارگر را به شدید ترین شکل ممکن استثمار کند تا بیشترین سود را عاید خود کند. ساعات کار طولانی، دستمزد کم، ناامنی شغلی ، لشکر بیکاران و نهایتا سرکوب اعتراضات کارگری، همه اینها جزو ذاتی نظام سرمایه داری علیه طبقه کارگر است. اما این سیاست بورژوازی زمانی کارساز است و تداوم دارد که طبقه کارگر متفرق و پراکنده و غیرمتشکل و نامتحد باشد. از نظر من، گرهی ترین و تعیین کننده ترین عامل و مانع اصلی، وجود تفرقه و پراکندگی صفوف خود طبقه است. بورژوازی هیچوقت نمی تواند در مقابل اتحاد طبقاتی و همسرنوشتی طبقه کارگر و بویژه اتحاد و همراهی کارگران کمونیست و سوسیالیست، تاب بیاورد. مانع جدی و تعیین کننده ی حفظ شرایط موجود و تداوم استثمار وسرکوب، تفرقه در صفوف کارگران کمونیست و رهبران عملی کارگران است. اگر قرار است گشایشی در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر بوجود آید، بدوا باید شبکه های محافل کارگران کمونیست و رهبران کارگری بهم پیوند بخورند و کمیته های کمونیستی کارخانه در دل آن سازمان یابد. از این راه است که رهبری کمونیستی و خودآگاهی طبقاتی کارگران تامین و تضمین می گردد. این کاری نیست که از بیرون طبقه کارگر به انجام برسد. نمی توان رهبری کمونیستی را به درون طبقه صادر کرد. حزب کمونیستی کارگران جدا از سوخت و ساز درون طبقه و بیرون آن و فراطبقاتی و بعنوان ناجی طبقه کارگر ایجاد نمی گردد. کمونیست های بیرون طبقه کارگر می توانند خود را سازمان دهند، می توانند سیاست کمونیستی کارگری را نمایندگی کنند، اما نمی توانند مبارزه طبقاتی، اعتراض روزمره کارگران و اعتصابات کارگری را رهبری و هدایت کنند. نمی توانند نقش رهبر عملی و در میان کارگران را ایفا نمایند. بگذریم از اینکه رابطه کمونیست های بیرون از طبقه و احزاب وجریانات موجودی که به نام کمونیسم و کارگر فعالیت می کنند، رابطه ای بعضا مخرب، تفرقه افکنانه و سکتاریستی هم هست. و شورتر از آن متوهم کردن کارگران به جنبشهای بورژوایی از جمله جنبش سبز و یا جنب و جوشهای علی العموم با پرچم سیاسی و مطالباتی بورژوازی از جانب این بخش چپ است.
مارکسیسم، سیاست کمونیستی، تبلیغ و ترویج کمونیستی تنها با اتکا به یک رهبری واقعی در میان کارگران به نیرو تبدیل شده و طبقه کارگر را به تحرک درمی آورد. بنا براین وقتی از تفرقه و پراکندگی صفوف طبقه کارگر سخن به میان می آید، بدوا و اساسا تفرقه و پراکندگی در صفوف رهبران کارگری و کارگران کمونیست است. طبقه کارگر بطور خودبخود در کارخانه ها و مراکز بزرگ و کوچک کار مجتمع و متمرکز است. در شهرهای صنعتی از جنوب ایران تا تهران و مشهد و تبریز و کرمانشاه و سنندج و غیره صدها هزار کارگر در مراکزکار و محلات کارگری جمع و متمرکز اند. سرمایه داری به این تجمع و تمرکز کارگری نیازمند است. بین کارگران متمرکز در صنایع و بخش خدمات و غیره، حتی زمانی که بین پیمانکاران متعدد تقسیم و تجزبه می شوند، دیوار چین وجود ندارد. روزانه ده ها هزار کارگر از محلات کارگری به این مجتمع های کار سرازیر می شوند و تنه شان به تنه هم می خورد و درپاتوقهای کارگری بهم می رسند. تقسیم و تجزیه طبقه کارگر به بخش های مختلف به معنای این نیست که هر بخش در جزیره های جدا از هم کار و زندگی می کنند. بلکه مساله اساسی تفرقه ذهنی و پراکندگی وعدم انسجام واتحاد کمونیست های درون صفوف طبقه کارگر است. نبود کمیته های کمونیستی کارخانه و محل های کار و زندگی کارگران است. کمونیسم گرایشی قوی در میان طبقه کارگر است. سیاست های کمونیستی و کارگری از زمان مارکس ولنین تا تلاشهای عظیم منصور حکمت و کمونیسم کارگری، برای سازمانیابی یک قطب کمونیستی کارگری در صفوف طبقه کارگر، به اندازه کافی وجود دارد. اما هنوز این نوع کمونیسم وسیاستهایش در حد لازم و کافی در دسترس رهبران عملی و آژیتاتورهای کارگری و محافل و شبکه های مبارزاتی کارگران قرار نگرفته است. در عوض و در تاریخ چند دهه اخیر سنت و گرایشات غیرکارگری به نام کمونیسم و کارگر درمیان طبقه کارگر رسوخ کرده و حتی عجین شده است. عروج جنبش کمیته های کمونیستی کارخانه و در محل های کار و زندگی کارگران راه پایان دادن به شرایط موجود است. کارگران کمونیست می توانند وباید صرفنظر از دغدغه وجود گرایشات معین در میانشان و صرفنظر از هر تعلق و وابستگی به این و آن جریان و گرایش سیاسی وحزبی معین، کمیته های کمونیستی شان را در میان طبقه خود سازمان دهند و به لولای اتحاد و تشکل طبقاتی کارگران تبدیل شوند. حزب کمونیستی کارگری واقعی و حزب قدرت سیاسی طبقه، تنها در دل این تحول طبقاتی می تواند سربر اورده و ایجاد گردد.این تنها شانس طبقه کارگر برای عروج به مثابه طبقه خود آگاه وسازماندهی یک مبارزه طبقاتی واعتراض واعتصاب برای بهبود شرایط کار و زندگی و تغییر توازن قوای اجتماعی به نفع طبقه کارگر و علیه بورژوازی حاکم است.
کمونیست: ما در این دوره شاهد انقلاب مصر و تونس و تحولاتی انقلابی در خاورمیانه و کلا دنیای عرب هستیم. این فضا و تحولات چه فرجه و امکانی را برای طبقه کارگر ایران٬ کمونیستهای این طبقه و رهبران و فعالین آن باز کرده است.؟ چه باید کرد و چگونه میتوان از این فضا بیشترین استفاده کرد و نقش رهبر و فعال کمونیست طبقه کارگر در این شرایط چه میتوان باشد؟
مظفر محمدی: تحولات و انقلابات عظیم شمال آفریقا و خاورمیانه فصل جدیدی در مبارزات اجتماعی و طبقاتی کل جوامع بشری گشوده است. اولین دستاورد این انقلابات این است که بورژوازی نمی تواند مثل سابق استبداد سیاسی افسار گسیخته اش را بر جوامع تحمیل کند. دوره سرکوب عریان، استبداد مطلق، تحقیر جامعه و دهن کجی به طبقه کارگر و اقشار زحمتکش به پایان رسیده است. بت های بورژوازی که حاکمیت دلبخواهی شان را ازلی و ابدی تصور می کردند، شکسته و یکی پس از دیگری با تعرض توده های زحمتکش و آزادیخواه و خواستار زندگی بهتر و رفاه و بازگشتن اختیار و دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه، روبرو شده اند. دوم این که نیروی محرکه این تحولات کارگران و اقشار زحمتکش و برخاسته از اعماق جامعه است. این بیداری اجتماعی و خودآگاهی توده ای جوشیده از درون جامعه برای بورژوازی و طبقات حاکمه، تحولی غیرمنتظره و شوک آور بوده است. حکومت های بورژوایی و با استفاده از سرکوب و سنت های مذهبی و قبیله ای و عشیره ای در خدمت استثمار کارگر سرکوب و غارت ثروت های جامعه ، از طرف توده میلیونی انسان های شریف و زحمتکش و با تعرضی بی امان، یکی پس از دیگری به زباله دانی تاریخ سپرده می شوند. همزمان این تلاش های عظیم آزادیخواهانه و برابری طلبانه با مخاطرات جدی هم روبرو است. در صفوف بورژوازی چه شرکای حکام ساقط شده و یا در حال سقوط و چه در اپوزیسیون، و حتی در سطح دولتهای بورژوایی بین المللی، تلاشهای ضد انقلابی و ضدکارگری وسیعی در جریان است تا این موج انقلابی را مهار کرده و آن را صرفا به مسیر حفظ نظام سرمایه داری سوق دهد. هدف ضدانقلابیون در این کشورها و در ابعاد بین المللی، تجدید حیات نظام های ساقط شده و زیر ضرب تحت نام دمکراسی و نظام قانونمند بازار آزاد سرمایه داری و با آلترناتیوهای خود و مافوق مردم است. اما این تحولات برای تغییر و برای زندگی و دنیای بهتر تاکنون مهر خود را کوبیده است. دیگر برگشت به وضع سابق، ممکن نیست. توازن قوا به نفع کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان و انقلابیون در منطقه وسیعی از جهان تغییر کرده است. اکنون در میان کارگران و زحمتکشان و فرزندان جوان شان، حتی در کشورهای مهد دمکراسی بورژوایی، بحث بر سر الگوی مصر و تونس است. طبقه کارگر ایران و اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه نمی تواند از این تحولات بی نصیب باشد. تاثیر این انقلابات و تغییرات جدی را ما در اینجا هم شاهد بوده و خواهیم بود. این فرجه و امکانی است که برای طبقه کارگر و بویژه رهبران و فعالین کارگری بوجود آمده است. از طرف دیگر درسی که از این انقلابات گرفته شده و به عیان دیده می شود این است که برای جلوگیری از هرگونه مخاطره و برای بسرانجام رسیدن مبارزات و جنبش ها و خیزش های و انقلابات از پایین، طبقه کارگر باید از پبشی آمادگی لازم را داشته باشد. اولین شرط و نماد این آمادگی این است که طبقه کارگر در جنبشهای توده ای علی العموم حل نشده و صف مستقل طبقاتی خود را نگه داشته و با صف مستقل و در پیشاپیش جنبش های اجتماعی و مدعی رهبری این جنبش ها پا به میدان بگذارد. مخاطره ای که هم اکنون در مقابل پیروزی کامل و نهایی انقلابات جاری در منطقه قرار گرفته است همین ناآمادگی و عدم سازمانیابی و اتحاد و تشکل طبقاتی مستقل و مستحکم طبقه کارگر است. عدم وجود احزاب کمونیستی کارگری برای رهبری و هدایت تحولات کنونی است. بنا بر این همانطوری که قبلا هم گفتم، حتی اگر این تحولات هم درکار نبود، طبقه کارگر برای تغییر شرایط کار و زندگی به نفع خود، برای مهار تعرضات بورژوازی و دولتش به سطح معیشتش، برای تغییر توازن قوای طبقاتی و اجتماعی، همیشه به اتحاد و تشکل و تحزب کمونیستی اش نیاز دارد. در شرایط کنونی جهانی و منطقه ای و تحولات انقلابی جاری و با دورنمای فلاکت و زندگی سخت تر و گرسنگی کشیدن کارگران و زحمتکشان در نتیجه گرانی و تورم و بیکاری وسیع، ضرورت و فوریت این کار صد چندان شده است. این وظیفه برعهده کارگران کمونیست و رهبران عملی کارگران در شبکه های محافل کارگری افتاده است که در کمیته های کمونیستی کارخانه و در محل های کار و زندگی طبقه سازمان یابند. حزب کمونیست کارگری – حکمتیست با کوهی از سیاست و ادبیات کمونیستی کارگری و راه حل های عملی برای سازمانیابی طبقه کارگر در تشکل های توده ای حزبی اش جریان و نیرویی راهگشا و کمک کننده است. اگر جنبش کمیته های کمونیستی در کارخانه ها و محل های کار و زندگی طبقه کارگر بجوشند، امکان عروج طبقه کارگر به مثابه طبقه و تغییر توازن قوای کنونی به سرعت و وسیعا فراهم می شود.
|