"افسانه دولت خودی کرد" فروریخت
حسین مرادبیگی(حمه سور)
سرانجام بعد از دوماه از حرکت اعتراضی مردم کردستان عراق در شهر سلیمانیه و دیگر شهرهای آن در اعتراض به کشتار جوانان معترض توسط نیروی نظامی احزاب حاکم و همزمان طرح مطالبات و خواستهایشان برای ایجاد رفاه و رسمیت دادن به آزادیهای سیاسی و حقوق فردی و اجتماعی خود، احزاب حاکم کرد مانند دیگر دول ارتجاعی و دست به ماشه منطقه به جای قبول خواستها و مطالبات ابتدائی این مردم به سرنیزه متوسل شدند. طبق اخبار رسیده از حزب کمونیست کارگری کردستان عراق و از منابع محلی، هم اکنون شهرهای کردستان عراق از جمله شهر سلیمانیه و اطراف آن را کاملا میلیتاریزه کرده اند. فضای رعب و وحشت را بر این شهر حاکم کرده اند. شبانه به خانه های مردم برای دستگیری شرکت کنندگان در اعتراضات اخیر یورش می برند. در روز روشن به محل کار فعالین این اعتراضات برای دستگیری آنان هجوم می برند. در بعضی موارد آنان را کتک میزنند. سر هر کوچه و هر چهار راه نیروی نظامی را وسیعا مستقر کرده اند، شهرهای تحت حاکمیت حزب دمکرات کردستان عراق کاملا نظامی شده است. مسئولین نظامی احزاب حاکم از میدیای این احزاب مردم معترض را به کشتار و یورش نظامی تهدید میکنند. خلاصه در شیوه سرکوب نیز دارند خاطره روزهای حاکمیت صدام حسین را برای مردم شهر سلیمانیه و دیگر شهرهای کردستان عراق زنده میکنند. اینهم از حاکمیت بورژوازی کرد و "دولت کردی" که با رفع ستم ملی قول مدینه فاضله خود را به مردم کارگر و زحمتکش و تحت ستم کردستان عراق داده بود.
فروریختن "افسانه دولت خودی کرد" "دولت خودی کرد" آنچه که ناسیونالیستهای کرد از راست و چپ آن دوست داشتند به حاکمیت احزاب حاکم در کردستان عراق اطلاق کنند، از همان روز اول تشکیل آن بی اعتبار بود و بی اعتباری خود را همان روز اول نیز به مردم کردستان عراق ثابت کرد. ظاهرا زمان زیادی لازم شد که خود توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه کردستان عراق این واقعیت را با رگ و پوست خود لمس کنند. آن روزهایی که فقری غیر قابل وصف زندگی اکثریت مردم کردستان عراق را فراگرفته بود، "دولت خودی کرد" رفت سرگردنه را به نام گمرکات برای خود گرفت و مردم کردستان عراق را به گدایی سازمان ملل فرستاد. داستانهای تکاندهنده از فقر آن روزها بخشا در روزنامه ها و نوشته های شخصی کسانی که آن زمان آن را تعقیب میکردند، نیز درج شد. مردم کردستان عراق از نزدیک رفتار نوکرمابانه سران هر دو حزب، اتحادیه میهنی و پارتی(حزب دمکرات کردستان عراق) را در مقابل دول ارتجاعی منطقه از یکطرف و از طرفی دیگر رفتار ارتجاعی و از بالای آنها را با خود دیدند و لمس کردند. رفتاری که جزو خصیصه احزاب بورژوا و عشیره ای کرد در کردستان است. با استقرار" دولت خودی کرد" زورگویی این احزاب علیه مردم کردستان عراق به شیوه های مختلف، رواج یافت. ترور زنان در مقیاس وسیعی شروع و گسترش یافت. دستگيرى و سرکوب و در مواردی قتل کارگران معترض و کمونيست ها شروع شد. روزنامه ها و نشریات کمونيستى توقیف شدند. فتوای قتل رهبران کمونيست صادر و به تایید "دولت کردی" رسید. خوشخدمتی "دولت کردی" به جمهوری اسلامی، پای آدمکشان و تروريستهاى رژيم اسلامى را علنا به خيابان هاى شهرهای کردستان عراق کشاند. و این آدمکشان بیش از ٤٠٠ نفر از پناهندگان سیاسی در کردستان عراق را در همدستی با "دولت کردی" ترور کردند. دوره دوم جنگ خلیج و سقوط رژیم صدام که "دولت خودی کرد" را تماما بر تولید و توزیع این جامعه حاکم کرد. احزاب حاکم به آنچنان چپاولی از محصول نیروی کار و درآمد آن جامعه دست زدند که خود نیازمند نوشتن دهها کتاب در مورد آن است. از قول آقای جلال طالبانی نقل میکنند که با افتخار اعلام کرده بود که اگر سابقا در کردستان یک بورژوای میلیونر به پول دلار وجود داشت، به یمن "دولت خودی کرد" اکنون ٢٠٠٠ هزار بورژوای میلیونر سر برآورده است. آماری که احتمالا اکنون به چند هزار میلیونر بورژوای کرد رسیده باشد. در حالیکه بعد از ٢٠ سال هنوز مشکل آب و برق و سوخت مردم کردستان عراق را حل نکرده اند. در مقابل این چند هزار بورژوای کرد میلیونر، اکثریت کارگر و زحمتکش کردستان عراق همچنان کارگر و زحمتکش باقی مانده اند. جوانی که در این جامعه بزرگ میشود، دستش به جایی بند نیست، کار مناسبی ندارد، بیکار است. از دریافت بیمه بیکاری تا پیدا کردن کار، محروم است. حق مسکن ندارد. جلو چشم او بورژواها و سرمایه داران و روسا و کاربدستان این احزاب مشغول انباشتن جیب های خود هستند. مردم و این جوانان به این وضع و به شکاف طبقاتی مطلق در این جامعه معترض اند. سیستم بسته و شرایط پلیسی حاکم بر جامعه نیز حرمت و کرامتی برای آنان باقی نگذاشته است. نسل جوان در کردستان عراق، زندگی جوان کشورهای اروپائی را می بیند. توقعش از زندگی و از خودش بالا رفته است. نمیخواهد به این وضع تن دهد. علیه این وضعیت طغیان کرده است. طغیان و اعتراضش برحق است. این وضع برای اکثریت این جامعه دیگر قابل تحمل نیست. میخواهند آن را تغییر دهند. روسای "دولت خودی کرد" گفتند که صدای اعتراض مردم را شنیدند. گفتند که خواستهای آنان را دریافت کردند. اما به جای اینکه سریعا چند خواست از جمله بیمه بیکاری برای هر فرد آماده به کار و حق مسکن را برای این مردم اعلام کنند، برابری کامل زن و مرد را اعلام کرده و قانون احوال شخصی دوره دولت بعث را فورا لغو کنند، آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی و تجمع و اعتراض و تحزب را قانونا رسمیت دهند و فورا مساله نفت و گاز و برق را برای مردم کردستان عراق حل کنند، از انجام این خواستها طفره رفتند و هردم بهانه ای آوردند. میتوانند همه این خواستها را در عرض یک هفته رسمی و قانونی کنند. امکانات رفاهی به اندازه کافی در کردستان عراق هست، اما از انجام آن خودداری میکنند. اعتراف میکنند که فساد هست. اگر راست میگویند، لطفا اسامی کسانی را که در این مدت به ثروتهای افسانه ای دست یافته اند را اعلام کنند و معلوم کنند که آن را از کجا و از چه راهی بدست آورده اند؟ اسامی را میدانند، اما از اعلام آن خودداری میکنند. برای اینکه خودشان، مجموعه طالبانی – بارزانی، قبل از هرکس در لیست اول قرار میگیرند. برای اینکه شرکاء درجه دوم از آنها قبول نمیکنند که نام آنها را داده و نام خود را از لیست حذف کنند. "دولت خودی کرد" نه به ایجاد رفاه در زندگی توده کارگر و جوانان این جامعه گردن میگذارد و نه به برابری حقوق زن و مرد و نه به آزادیهای بی قید و شرط فعالیت سیاسی و نه ابتدائی ترن نیازهای زندگی مردم را جوابگو است. حفظ یک اقلیت بورژوای کرد میلیونر به "دولار" و خود در راس آنان از قبل کار و درآمد بسیار زیاد کردستان عراق در پناه نیروی سرکوب و حکومت پلیسی، روش معمول دول ارتجاعی منطقه، راهی است که احزاب حاکم در کردستان عراق نیز از بدو سرکار آمدن خود در پیش گرفته اند. اکنون هم میخواهند با ایجاد ترس و رعب، مردم و جوانان معترض را عقب بزنند. در همانحال تلاش میکنند که در ساخت و پاخت با جریان "گوران" و احزاب اسلامی، اعتراضات اخیر را منزوی کنند. رویدادهای دو ماه گذشته بویژه یورش نظامی اخیر به صف اعتراض مردم و میلیتاریزه کردن شهرهای کردستان عراق، ماهیت "دولت کردی" را به مردم کردستان عراق نشان داد. "افسانه دولت خودی کرد" فروریخت. پرده ریاکاری و عوام فریبی ملی گرایی علنا از روی وعده و عیدهای بورژوازی کرد و احزاب مربوطه آن برداشته شد که گویا با رفع ستم ملی و پایان ستم و سرکوب و اختناق دولت مرکزی، مردم کردستان تحت حاکمیت "دولت کردی" به رفاه و آزادی دست خواهند یافت. آنچه را که ما به مردم کردستان میگفتیم که رفع ستم ملی در دست بورژوازی کرد و احزاب مربوطه تنها ابزاری است برای شریک شدن اینها در قدرت محلی با بورژوازی مرکزی و انباشتن هرچه بیشتر جیب های خود از قبل کار و مبارزه و فداکاری مردم کردستان، در این دوره خود این مردم آن را عملا تجربه کردند. معلوم شد که بورژوازی کرد و غیرکرد، بورژوازی است و تنها سود و قطر اسکناس های او رابطه اش را با کارگر و زحمتکش و با تولید در آن جامعه تنطیم میکند. معلوم شد که وجود نیروی نظامی و سرکوب و دادگاه و زندان و غیره در خدمت حفظ رابطه کار و سرمایه و موقعیتی است که بورژوازی کرد نیز به آن دست یافته است. توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه کردستان عراق خواهان جمع کردن بساط احزاب میلیشیای آن از جامعه و بیرون کشیدن خود از سیطره آنان هستند. برای این آماده هستند یا نیستند، تناسب قوا اجازه میدهد یا نمیدهد، درهرحال، این خواست اکثریت مردم کردستان عراق است. رهایی توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه کردستان عراق درگروه بیرون آمدن آنان از چنبره این احزاب است. سران "دولت خودی کرد" راهی جز این برای این مردم، باقی نگذاشته اند. جریان "گوران" و دو جریان اسلامی در کردستان عراق با علم به این واقعیت است که به صرافت هضم کردن اعتراض مردم در منافع خود و استفاده از آن برای ساخت و پاخت با احزاب حاکم در ازاء گرفتن امتیازی برای خود افتاده اند.
مبارزات مردم کردستان عراق و صف آرایی احزب ناسیونالیست کردستان ایران
در دو ماه اخیر، در جریان مبارزه و اعتراض مردم شهرهای کردستان عراق علیه احزاب حاکم، احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد در کردستان ایران از راست تا چپ آن از "دولت کردی" و احزاب حاکم حمایت کردند. بیانیه و اطلاعیه حمایتی جمعی در حمایت از احزاب حاکم صادر کردند. هر کدام نیز جداگانه حمایت خود از آنان اعلام داشتند. و این البته غیر قابل انتظار نبود. تمام احزاب و جریانات و افراد و سخنگویان راست و چپ ناسیونالیست کرد در کردستان ایران در این بیست سال وضعی را که "دولت خودی کرد"، احزاب حاکم در کردستان عراق، برای توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه کردستان عراق ایجاد کرده اند، توجیه کردند. در بعضی مواقع تبلیغات آنها علیه کمونیستها و بطور ویژه حزب کمونیست کارگری عراق را نیز همراهی کردند. در سمینارها و تجمعات مخلتف احزاب حاکم شرکت کردند. برای عوام فریبی و ریاکاری آنان کف زدند. در مقابل سران آنان تعظیم کردند و به آنان مشروعیت دادند. بورژوازی کرد در کردستان ایران نیز به شیوه خود به "دولت خودی" مشروعیت داد و "جبهه متحد" بورژوازی کرد را با سرمایه گذاری و گسترش مبادلات فی مابین تقویت کرد. رهبران کومه له جدید و آنچه که بعد از جدایی ما خود را حزب کمونیست ایران میخواند، در نقش مطيع ترين، راضى ترين، مودب ترين و خوشباورترين شهروند "دولت خودی کرد" ظاهر شدند. دولت احزاب حاکم کرد، اولین بار درست وقتی که فروشنده دوره گرد روستا هم دولت این احزاب را دولت به حساب نمی آورد، توسط اینها به لقب "دولت نوپای کرد"، "مفتخر" شد. همان وقت ما گفتیم که عوام فریبی "دیپلماسی" را با "دولت خودی" کسی از سران کومه جدید قبول نخواهد کرد. گفتیم که اینها با طیب خاطر انتخاب سیاسی خود را کرده اند. با طیب خاطر پای هر سندی با هرکس که کرد بود را امضاء گذاشتند. بعنوان صاحب خانه در مقابل ترور زنان ساکت ماندند. بعنوان صاحب خانه در مقابل فتوای قتل رهبران کمونیست و ترور کارگران ساکت ماندند. بعنوان صاحب خانه حزب کمونیست کارگری عراق را عامل بیگانه و بی نفوذ خواندند. اشتباه است که اگر کسی سکوت امروز کومه له تحت مسئولیت ابراهیم علیزاه را ناشی از ادامه "دیپلماسی" و حفظ "رادیو و اردوگاه" در کردستان عراق بخواند. سیاست فعلی، ادامه سیاست دیروز است. این یک انتخاب سیاسی است و ربطی به "دیپلوماسی" و رابطه "دیپلوماتیک" ندارد. صحبت از "دیپلوماسی" و "حفظ رادیو و اردوگاه" با "دولت خودی کرد" عوام فریبی است. این را نباید از آنها قبول کرد. کومه له اکنون هم از موضع دولت و مسئول جامعه، احزاب حاکم در کردستان عراق را خطاب قرار میدهد. از این موضع، رسیدگی به "خواستهای مردم" را به آنان توصیه میکند. نه احزابی که سرگردنه را گرفته و سر بچاپ بچاپ ثروت و درآمد مردم آن جامعه با هم مسابقه گذاشته اند. باوجود میلیاردها دلار درآمد این جامعه، ابتدائی ترین امکانات را از اکثریت مردم کردستان عراق دریغ کرده اند و مردم معترض را برای مطالبات رفاهی و آزادیهای سیاسی به گلوله می بندند. مشکل کومه له که در آخرین اظهارات ابراهیم علیزاده بیان شده است، ظاهرا این است که "چون در عراق قدرت میان تعداد زیادی تقسیم شده است، بنابراین مردم نمیدانند که چه کسی را سرنگون کنند"؟ این درواقع بیان "دیپلوماتیک" تر آنچیزی است که بعد از سکوتی طولانی در مورد رویدادهای اخیر کردستان عراق از طرف یکی از اعضاء کمیته مرکزی کومه له بیان گردید. اینکه وضع عراق متفاوت است و دولت مستقر موجود نیست! و اینکه در اتفاقات کردستان عراق نمیتوانند دخالت کنند و نمیتوانند به مردم بگویند که چه بکنند و چه نکنند! فعلا از خود را به "بی خبری" زدن کومه له میگذریم، چون هرکسی که چند روزی سیاست کرده باشد میداند که صورت مساله این نیست که به مردم بگویند چکار کنند یا نکنند. مساله خیلی واضح است. توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه در کردستان عراق افزایش دستمزدها، رفاه اجتماعی و آزادیهای سیاسی در جامعه را میخواهند. در مقابل، احزاب حاکم آنان را به گلوله می بندند و از جوابگویی به خواستهای آنان طفره میروند. کومه له در این مورد چی میگوید؟ این روزها نیز فضای سرکوب و اختناق خود را بر شهرهای کردستان عراق حاکم کرده اند، کومه له در این مورد چی میگوید؟ جواب میدهند که "اوضاع عراق متفاوت است و دولت مستقر نیست و آنها هم نمیتوانند به مردم بگویند که چکار کنند یا نکنند"؟! دولت مستقر موجود نیست درواقع بیان دیگری است برای رفتن به شفاعت احزاب حاکم پیش توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش کردستان عراق. گفتن اینکه قدرت در عراق یکسره نشده است، آنهم بعد از بیست سال از حاکمیت دو حزب اصلی کرد، زبان پارلمانتارهای کرد است برای شفاعت "دولت کردی نوپا" پیش مردم معترض که گویا باید به آن فرصت داد تا تماما مستقر شود، آنگاه خواست و مطالبات خود را از آن مطرح کرد! میگویند، در عراق قدرت میان تعداد زیادی تقسیم شده است؟ سوال این است که توده کارگر و دیگر مردم آزادیخواه که با این وضعیت روبرو هستند باید چکار کنند؟ بزعم ابراهیم علیزاه باید این مردم اجازه دهند تا مساله قدرت در عراق تماما یکسره شود، دولت بورژوازی در مرکز و ظاهرا در کردستان عراق نیز تثبیت شود، پایه های حاکمیت خود را محکم کند، بر اوضاع کاملا مسلط شود، آنگاه مردم میتوانند خواهان سرنگونی آن شوند! دارند میگویند که مردم اکنون سرنگونی را نباید مطرح کنند، چرا که "دولت مستقر موجود نیست"! چند سطر بالاتر ادعا میکردند که نمیدانند به مردم چی بگویند و چی نگویند چون عواقب آن را نمیتوانند پیش بینی کنند؟ آنچه را که هر پارلمانتار "دلسوز" مردم، چه در "دولت خودی" و یا در دولت مالکی، برای ساکت کردن و بخانه فرستادن مردم معترض، میتواند درخواست کند. درست وقتی که بورژوازی و دولت آن صفوفشان پراکنده است. درست وقتی که برای مردم فرصتی برای متحد شدن و قدرتمند شدن خود در مقابل بورژوازی قومی کرد و عرب و احزاب آنان بوجود آمده است. گویا رهبری کومه له متوجه نیست که مردم در سلیمانیه و بغداد وقتی از سرنگونی حرف میزنند، منظورشان سیطره احزاب حاکم در کردستان عراق و یا احزاب میلیشیای حاکم در بغداد است. و این یکی البته مستقیما محصول بندبازی "دیپلماسی" کومه له است و ظاهرا "پیش بینی" عاقبت آنهم برای رهبری آن ممکن است! از حالا هم نزد دولت مالکی موقعیت خود را تثبیت میکنند، چون به مردم گفتند که هنوز دولت مستقر در عراق موجود نیست و باید صبر کنند و فعلا نباید خواهان سرنگونی شوند و هم از "دولت نوپای کرد" رفع خطر میکنند. شاید یکی از راههای جلوگیری از سرنگونی دولتهای بورژوازی این باشد که قدرت را میان تعداد زیادی تقسیم کنند! اگر سایر دول بورژوای منطقه هم این توصیه ابراهیم علیزاده را گوش کنند و مانند عراق و کردستان عراق قدرت را میان تعداد زیادی تقسیم کنند، احتمالا از سرنگونی توسط مردم نجات پیدا خواهند کرد، چون در اینصورت مردم نمیدانند خواهان سرنگونی چه کسی باشند؟ ناچار بعد از مدتی خسته میشوند و ول میکنند و میروند پی کارشان! "دعوت به متشکل شدن در احزابی که در آینده شکل خواهند گرفت" نیز از قول رهبری کومه له، احتمالا بازگذاشتن سوپاپ اطمینان نزد جریان "گوران" باشد. مصلحت سیاسی ایجاب میکند که این روزها هوای همه را داشته باشند! این اظهارات و بیانات ظاهرا "کارشده" محصول موقعیتی است که کومه له از بیست سال قبل خود را آگاهانه و به طیب خاطر در آن انداخته است. تاوان آن را نیز خود این رهبری خواهد پرداخت. تا همینجا کارگر و زحمتکش کردستان همگامی و همراهی کومه له و دیگر احزاب ناسیونالیست کرد را در مشروعیت دادن به بورژوازی کرد و احزاب مربوطه آن در کردستان عراق و در وضعیتی که به اکثریت مردم کردستان عراق تحمیل کرده اند، در حافظه خود ثبت کرده اند. ما هم از آنها در همه این موارد عکس گرفته ایم و آن را بطور مشروح در اختیار کارگر و زحمتکش کردستان قرار داده و قرار میدهیم. اینها میدانند که مردم کردستان عراق خواهان رها کردن خود از سیطره احزاب حاکم بر کردستان عراقند. میدانند که توده کارگر و زحمتکش کردستان عراق به "بهشتی" که احزاب حاکم کرد به نام ملی گرایی کرد برای خود ساخته اند و در عوض فقر و فلاکت و نابرابری مطلق را به اکثریت مردم کردستان عراق تحمیل کرده اند، معترضند. ترس اینها از این رویدادها قبل از هر چیز رو شدن عوام فریبی ملی گرایی خود حضرات نزد توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه در کردستان ایران است. این مورد را مطمئن باشند که مدتهاست روشده است. هم کمونیسم در میان کارگر و مردم زحمتکش در کردستان ایران آنقدر ریشه دوانده است که سریعتر از آنچه که اینها انتطار دارند، ریاکاری و عوام فریبی ملی گرایی بورژوازی کرد و احزاب ناسیونالیست راست و چپ را رو کند و هم عملکرد ارتجاعی "دولت خودی کرد" در این بیست سال به اندازه کافی ماتریال چنین کاری را فراهم کرده است.
فرصتی برای اتحاد، زمانی برای قدرت شدن واقعیت دیگری که یک بار دیگر با این رویدادها از پس پرده سیاه قومی و مذهبی و عشیره گری برجسته میشود، همسرنوشتی کارگران در سراسر عراق بعنوان بخشی از یک طبقه جهانی است. اقشار مختلف بورژوازی به قدرت رسیده در عراق، به کمک آمریکا قدرت را برحسب قومیت، کرد و عرب، و عرب زبانها را نیز به "سنی" و "شیعه" میان خود تقسیم کردند. اینها علیرغم رقابتی که بر سر سهم بری از قدرت و از اینطریق سلطه اقتصادی خود با هم دارند، اما در دفاع از همدیگر در مقابل کارگران عراق متحدند. هوای همدیگر را دارند. نیروی نظامی به کمک همدیگر می فرستند. در مناطق عرب نشین نیروی مسلح احزاب کردی و در مناطق کرد نشین نیروی مسلح دولت مرکزی وارد عمل میشوند و یا میتوانند وارد عمل شوند. اقشار و فراکسیونهای مختلف بورژوازی عراق در تحمیل فقر و فلاکت و در سرکوب طبقه کارگر و کمونیستها و صف آزادیخواهی با هم متحدند. در زن ستیزی در جامعه با هم متحدند. در تحمیل شرایط پلیسی بر جامعه متحدند. اگر اکنون نمیتوانند حاکمیت تماما پلیسی خود را چه در عراق و چه در کردستان عراق مستقر کنند نه به خاطر دمکرات بودن یا عدم دمکرات بودن این یا آن بخش از بورژوازی کرد یا عرب، بلکه تنها به خاطر عدم استقرار کامل حاکمیت آنان و تعین تکلیف نهایی قدرت در عراق و با همدیگر است. هر وقت این تناسب قوا عوض شود، هروقت این فرصت برایشان دست دهد، همان حاکمیت سرکوب و استبدادی سابق را تماما مستقر خواهند کرد. چه در سطح عراق و چه در کردستان عراق. این وضعیت در واقع فرصتی است که در آن کارگران و کمونیستهای طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه میتوانند و باید خود را متشکل و متحد کرده و اعتراض خود را گسترش دهند. اعتراضات اخیر دروازه این فرصت را بیشتر گشوده است. فرصتی که اگر از دست رود به این آسانی ها بدست نخواهد آمد. در قطب مقابل اینها کارگر هم بعنوان یک طبقه در عراق باید قدر اتحاد و منافع مشترک خود را بداند. همانطور که بورژوا چه کرد و چه عرب آن، بورژوا و در قطب مقابل کارگر است، کارگر هم چه در سلیمانیه و اربیل و چه در بغداد و ناصریه و بصره کارگر است. منافعی جدا از دیگر کارگران در عراق و در دیگر کشورهای منطقه و جهان ندارد. همه جا باید با هم طبقه ایهای خود علیه بورژوازی و دولتهایشان متحد شود. کارگر در سلیمانیه و در اربیل باید با کارگر در بغداد و ناصریه و بصره متحد شود. باید ماهیت ارتجاعی و ریاکارانه ملی گرایی کردی و عربی و قوم پرستی و "شیعه و سنی" گری را که بورژوازی زیر آن علیه کارگر و زحمتکش و آزادیخواهی در جامعه عراق و کردستان عراق منافع خود را جلو می برد وسیعا افشاء کرد. کمونیستهای طبقه کارگر اگر در دل این رویدادها بتوانند این جنبه از همسرنوشتی کارگران را در عراق تقویت کنند، بتوانند کمونیسم و کارگر را چه در کردستان و چه در دیگر نقاط عراق قدرتمند کنند، کار بسیار بزرگی کرده اند. خود این رویدادها میتواند به الک کردن مرتجعین بورژوا و نشاندن آنان در کنار هم و نزدیک کردن کارگران در کردستان و در جنوب و مرکز عراق، کمک کند. میتواند ماهیت اقشار مختلف بورژوازی را از پس پرده سیاه قومی و مذهبی که در آن حاکمیت طبقاتی خود را بر کارگر و زحمتکش این کشور اعمال میکنند، به این اکثریت جامعه نشان دهد. اعتراضات اخیر میتواند پلی باشد برای تقویت وحدت درونی طبقه کارگر و آزادیخواهی این طبقه در سراسر عراق. اعتراضات اخیر در ادامه خود تا کجا پیش خواهد رفت؟ کجا فشار خود را وارد خواهد کرد و بورژوازی و احزاب میلیشیای مربوطه را تا کجا عقب خواهند راند؟ مساله ایست که به توده کارگر و دیگر مردم زحمتکش و آزادیخواه، دخالت حزب کمونیست کارگری کردستان عراق و حزب کمونیست کارگری عراق در محل و به دیگر رهبران و فعالین اعتراضات در محل گره خورده است. نهایت این رویدادها اگر به اتحاد بیشتر کارگران، به قدرت شدن کمونیسم در عراق و درکردستان عراق و اینکه کمونیستها نماینده و مدافع معاش و مطالبات کارگر و زحمتکش آن جامعه تبدیل شوند، موفقیت بزرگی برای طبقه کارگر و صف آزادیخواهی کارگر در آن جامعه خواهد بود. ٢٣ آوریل ٢٠١١
|