TLogo


 

 


نقش کارگران و اتحادیه‌های کارگری در انقلاب مصر

مصاحبه بسام حداد با حسام ال حملاوی

ترجمه : حبیب بکتاش ـ ٥ مه ٢٠١١

مقدمه کمونیست: مصاحبه با حسام ال حملاوی همراه  نوشته ای " یک روز برای کارگران مصری٬ از اتحادیه های کارگری مصر٬ گوشه هایی از تجارب کارگران مصر در دل این انقلاب را بیان میکند که اولی توسط حبیب بکتاش و دومی توسط فرزاد نازاری ترجمه شده است. انتقال تجربه کارگران مصر و تونس در دل انقلابی که در این دو کشور اتفاق افتاد٬ برای طبقه کارگر ایران و کمونیستها ارزشمند است. انقلاب مصر و تونس دستاوردهای ارزشمندی را تا کنون به همراه داشته است. بعد از کنار رفتن حسنی مبارک و بن علی٬ تازه جدال واقعی میان جریانات و جنبشهای مختلف برای به سرانجام رساندن اهداف خود شروع خواهد شد٬ هر جریان و جنبش سیاسی برای اهداف طبقاتی خود میکوشد و به این اعتبار صف انقلاب همگانی ترک برمیدارد. مسائل و مشکلاتی که طبقه کارگر در این پروسه با آن طرف است٬ برای طبقه کارگر ایران و کمونیستها این طبقه آموزنده است. در همین جهت این دو نوشته در کمونیست فصلی جهت اطلاع خوانندگان درج شده است.



 

بسام حداد: سلام و تبریک. چطوری؟


حسام ال حملاوی: متشکرم. عالی هستم.


سوال: می‌تونی درباره وضعیت بعد از انقلاب برایمان بگی؟ ترس هست، امید هست و... ما دوست داریم شخصا از شما بعنوان کسی که در نبرد شرکت داشته بشنویم. چه اتفاقی دارد می‌افتد؟


جواب: جنگ تمام نشده است. نبرد اول انقلاب با کنار رفتن مبارک از قدرت تمام شد؛ اما انقلاب تکمیل نشده است. ما حالا می‌گوییم که وارد فاز انقلاب شده‌ایم. دوست دارم خوانندگان شما را از همین قدم اول از حقایق مشخصی آگاه کنم تا روشن باشیم که در مصر چه اتفاقی افتاد. اول، در حال حاضر تمام رسانه‌ها، حتی رسانه‌های دولتی، آنچه را که در مصر اتفاق افتاده را بعنوان "انقلاب جوانان" توصیف می‌کنند. البته من هرگز چیزی بنام "انقلاب پیران" در هیچ جائی از دنیا نشنیده ام. و این کاملا شناخته شده است که در هر انقلابی افراد هیجده تا بیست و پنج سال بخشی از جمعیت را تشکیل می‌دهند که بیشترین نقش را دارند. اما توصیف انقلاب بعنوان "انقلاب جوانان" آن را مبهم می‌کند و رنگ مشخصی به آن می‌دهد، چیزی که امروز مد شده است برای دادن رنگ مشخصی به انقلاب؛ بنابر این انقلابات مخملی، ارغوانی، گل یاسی و غیره داریم. به اعتقاد من برخی تلاش کرده‌اند انقلاب ما را "انقلاب نیلوفری" بنامند، اقدامی که کاملا شکست خورده است. خدا را شکر.


خوب. تمام طبقات اجتماعی مصر از اولین مراحل در انقلاب شرکت کردند. رژیم حسنی مبارک موفق شده بود وضعیتی بوجود آورد که در آن تمام طبقات اجتماعی بدون استثناء از رژیم بیگانه شده بودند. وقتی او استعفا داد حتی طبقات ممتاز غیر از تاجران دور و بر حسنی مبارک، احساس راحتی کردند. اما چه چیزی باعث شد که مبارک کنار برود یا چه چیزی باعث آن شد که ارتش او را کنار بزند؟ اول اینکه نبرد بین ما و صاحبان قدرت هنگامی که ما در میدان تحریر تظاهرات می‌کردیم تبدیل شد به نبرد اعصاب، به نبرد انتظار و به نبرد فرسوده کردن: چه کسی زودتر فرسوده خواهد شد؟ و در عین حال دولت در حال سازماندهی یک اعتصاب سرمایه بود ـ نه اعتصاب کارگری ـ اعتصاب سرمایه. در مرحله اول قیام ساختمانها بسته بودند، مغازه‌ها، بانکها... این تصمیم دولت بود؛ تصمیم ما نبود. تظاهرکنندگان به بانکها حمله نکردند. ما به مغازه‌ها حمله نکردیم. و در این موقع ارتش حکومت نظامی در مصر اعمال کرد. آنچه که زندگی را مختل کرد ارتش بود که حکومت نظامی را اعمال کرد. بنابراین وضعیت به نبرد انتظار تبدیل شد. اما آنچه که وضعیت را بنفع ما تغییر داد و باعث شد حسنی مبارک بفهمد که "خوب" او باید برود، شروع اعتصبات کارگری در چهارشنبه بود و پنجشنبه قبل از جمعه او کنار کشید، زمانی که عمر سلیمان اعلام کرد که حسنی مبارک کنار گرفته است. ورود طبقه کارگر بعنوان یک نیروی اجتماعی مستقل با اعتصابات سراسری مستقل خود آن چیزی بود که به رژیم حسنی مبارک خاتمه داد.
میشود پرسید که کارگران در ابتدای انقلاب کجا بودند؟ کارگران از اول در انقلاب شرکت کردند. در مناطق سوئز، در جاهائی مثل محله، مناطقی مثل کافر ال دوار... این مناطق، مناطق کارگری هستند. بنابر این وقتی شما می‌شنوید که دهها هزار نفر و گاها صدها هزار نفر، در شهرها تظاهرات می‌کردند، من فکر می‌کنم روشن است که اکثریت عظیم اینها کارگران بودند. اما کارگران در این تظاهراتها بعنوان تظاهرکنندگان شرکت می‌کردند نه بعنوان کارگر. آنها بعنوان یک نیروی جداگانه عمل نمی‌کردند. اول بخاطر اینکه این یک قیام بود و همه آنها آنجا در خیابانها حضور داشتند. دوم بخاطر اینکه دولت اعتصاب سرمایه را سازمان می‌داد بنابر این کارگران در کارخانه‌ها جمع نمی‌شدند، بخاطر اینکه در تمام این مدت کارگران یا در خیابانها بودند یا در کمیته‌های عمومی که از محلات حفاظت می‌کردند. اما به محض اینکه دولت تلاش کرد که یک بار دیگر "زندگی معمولی" را به مصر بازگرداند، در هفته قبل از سقوط مبارک، کارگران به کارخانه‌ها باز گشتند، به شرکتها باز گشتند و شروع به صحبت با هم و بحث درباره امور کشور کردند. و دوشنبه، سه شنبه و چهارشنبه نقطه عطف بود. اعتصابات شروع شدند. کارگران شروع کردند بعنوان یک واحد اجتماعی عمل کنند.

خوب. حسنی مبارک در جمعه کنار کشید. بعد از آن سوال این بود که "بعد چه"؟ حالا یک شکاف در صفوف انقلاب بوجود آمده است. بین جوانان طبقه متوسط و سازمان جوانان آنها، که اعتماد خود را به ارتش اعلام کردند، مخالفت خود را با ادامه تظاهرات در میدان تحریر اعلام کردند و اعلام کردند که آنها علیه اعتصاب هستند و آن را اعتصاب بر پایه طبقاتی خواندند؛ بر این اساس که کسانی که در آن شرکت می‌کنند، طبقاتی هستند که منافع محدودی دارند، که مربوط به خود آنهاست و مورد توجه بقیه طبقات در جامعه نیست. یک حالت دشمنی بین کارگران و جوانان طبقه متوسط وجود داشت.

و این حالت دشمنی از طرف "شورای عالی نیروهای مسلح" تکرار میشود، که بیشتر از یک بیانیه صادر کرده است مبنی بر ممنوعیت تظاهرات. و نیروهای آن در سوئز، دو روز قبل‌تر، یک گروه از کارگران را دستگیر کردند و بر حسب اشتباه تعدادی از تظاهرات کنندگانی را کشتند که فامیل کارگران بودند؛ که منجر به رواج زد و خوردهائی شد. مثلا در برخی از وزارتخانه‌ها مثل وزارت کشاورزی، برای پراکنده کردن توده‌های تظاهرات کننده و به بهانه حفاظت از وزارتخانه از در امان ماندن آن از هجوم کارگران خشمگین، پلیس نظامی بکار گرفته شد. تاکنون ارتش به تظاهرات کنندگان و کارگران اعتصابی آتش نگشوده است. اما نفسها در سینه‌های ما حبس است؛ کی این اتفاق خواهد افتاد؟ هیچ کدام از ما در وفاداری سربازان و افسران جزء جوان به انقلاب تردیدی نداریم. اما ژنرالهایی که در حال حاضر بر مصر حاکم هستند، شورای عالی نیروهای مسلح، ژنرالهای حسنی مبارک هستند. او آنها را انتصاب کرد. آنها ژنرالهایی هستند که ستون فقرات دیکتاتوری حسنی مبارک بوده‌اند و طی حاکمیت سی سال گذشته از آن حمایت کرده‌اند. نهاد ارتش نهادیست که از سال ٥٢ بر مصر حکومت کرده است. بنابر این من دلیلی نمی‌بینم که به ژنرالهای شورای نظامی اعتماد کنم. اما افسران جوان و سربازان اجباری، آنها بنظر من متحد ما هستند، نه دشمن ما.


در حال حاضر اعتصابات کارگری و بعد از سقوط مبارک، اعتصابات اجتماعی ادامه دارند. روزی نیست که شما بتوانید روزنامه‌ای را باز کنید و درباره تحصن (تحصن‌های اعتراضی شیوه‌ای از اعتراض هستند که طی آن معترضان در کارخانه یا اداره یا جاهای دیگر می‌نشینند و تا بدست آوردن خواستهای خود بلند نمی‌شوند یا تا زمانی که بیرون انداخته شوند. شاید بست نشینی کلمه مناسب تری باشد.) یا اعتصاب یا تظاهرات کارگری یا تظاهرات کارمندان در جائی نخوانید. خواست مشترک تمام این اعتصابات قبل از هر چیز پیگرد فساد و برکناری مدیران فاسد است. خواست دوم که آن نیز خواست مشترک همه این اعتصابات است، رسمی کردن کارگران موقت است. مصر یکی از بدترین کشورها در خصوص حقوق کارگریست و دولت در شرایطی وارد این بازی شده است که بیشتر کارگران قراردادی ندارند. اینها با قرارداد موقت کار می‌کنند یا برای سالها روزمزد هستند. هیچ امنیت اجتماعی ندارند. این خواست سوم است.


خواست دیگر اعتصابات، تشکیل اتحادیه‌های مستقل است، بخاطر اینکه ما در مصر اتحادیه‌های مستقل نداریم؛ چیزی داریم بنام "فدراسیون اتحادیه‌های مصر" که پدیده ایست دولتی که در سال ١٩٥٧ توسط عبدالناصر تأسیس شد و کار آن اعمال کنترل بر طبقه کارگر است، نه دفاع از جنبش کارگری. در واقع اعضای این نهاد علیه اعتصاب هستند و همیشه در مقابل آن قرار می‌گیرند و از دولت دفاع می‌کنند. این نهاد توسط حسین میگاوار (
Migawar) یکی از اربابان فساد در حزب ملی اداره می‌شود.


اما در مصر، از زمانی که اعتصابات در سال ٢٠٠٦ شروع شد، موفقیتهای اتحادیه‌ای داشته‌ایم. برخی دستاوردها طی موج اعتراضات پنج سال گذشته بوده است. کارکنان جمع آوری مالیات بر املاک معاملاتی موفق شدند اولین اتحادیه مستقل در تاریخ کشور در نیم قرن اخیر را در سال ٢٠٠٨ تأسیس کنند. 


... تکنیسینهای بهداشت که با ماشینهای (دستگاههای) بیمارستان کار می‌کنند، موفق به تشکیل یک اتحادیه مستقل در دو ماه قبل شدند، و بازنشستگان اتحادیه تشکیل دادند. اینها سه انجمن مستقل کارگری هستند که ما هم اکنون در مصر بدست آورده‌ایم. اما ما نهادهای کارگری از نوع تونس را نداریم، مثل "اتحادیه سراسری کارگری تونس"، یک اتحادیه کارگری که تحت دیکتاتوری بن علی شبه مستقل بود. بمحض اینکه انقلاب شروع شد، فرصت برای عمل همسو بدست آمد. و آنها قادر بودند طبقه کارگر را به حرکت در آورند و بطور متحد عمل کنند. اینجا در مصر، ما چنین نهادی یا هیچ چیز شبیه آن نداریم. اما آن چیزی هست که من و همکاران من در کمپ چپ و شمار زیادی از سازمانهای کارگری تلاش برای ساختن آن داریم.


سوال: درباره این صحبت کردید که کاگران آمدند و تظاهرات کردند و اعتصاب کردند در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه قبل از سقوط رژیم. آیا هستند کسانی که می‌گویند نه، این صرفا یک فاکتور اضافی به آنچه که وجود داشت بود، این خودش منجر به سقوط رژیم نشد؟


جواب: نه، اول اینکه قصدم این نیست که به تلاش آنهائی که در میدان تحریر بودند بی احترامی بکنم. من یکی از کسانی هستم که در تحریر بودم... منظور من این نیست که اعتصابات کارگری در چهارشنبه و پنجشنبه تنها فاکتور بود. ورود کارگران در صحنه نبرد واقعا یک فاکتور اضافی بود، اما تحریر به اعتقاد من یک فاکتور اضافی تعیین کننده بود. تمام زمانی که ما در تحریر بودیم قادر به اعمال کنترل در میدان تحریر بودیم، ولی سایر نقاط کشور را تحت کنترل نداشتیم. حسنی مبارک و همراهان او شاید واقعا کامل و سرسخت بودند و شمشیر صحنه نبرد در دست آنها بود. ما قادر به خم کردن آنها نبودیم. اما اعتصاب عمومی در چهارشنبه و پنجشنبه (صدا قطع می‌شود). ببینید، دانشجویان می‌توانند تظاهرات را برای یک سال ادامه دهند و دانشگاهها را اشغال کنند. دولت می‌تواند آنها را تعطیل کند. قضات می‌توانستند در خیابانها تظاهرات کنند و تظاهرات متمدنانه داشته باشند. دولت می‌تواند دادگاهها را ببندد، دادگاه های نظامی را دارند. اگر ژورنالیستها تظاهرات کنند، دولت می‌تواند روزنامه‌ها را ببندد. اما در مورد کارگران، اگر آنها اعتصاب کنند، "بازی تمام" است. بازی تمام است. کار تمام است، بخاطر اینکه سیستم کار نخواهد کرد. پولی وجود نخواهد داشت. قطارها حرکت نمی‌کنند. بندرها کار نمی‌کنند. "بازی تمام" است، کار تمام است. تمام موضوع این است.  بنابر این دخالت کارگران عامل تعیین کننده بود. البته تنها فاکتور نبود.


سوال: وقتی می‌گوئید "تعیین کننده" آن چه بود که اوضاع را تعیین کرد؟ وقتی می‌گوئید "تعیین کننده" آیا ارتش کار خاصی کرد که روی مبارک فشار گذاشت؟ تعینن کننده در رابطه با چه کسی؟


جواب: تعیین کننده برای انقلاب مصر با منطق ...

سوال: چه کسی آن تصمیمی را گرفت که واکنش تعیین کننده داشت؟


جواب: در مورد وضعیت ما، رهبری ارتش دخالت کرد و از حسنی مبارک خواست کنار برود و از صحنه سیاسی ناپدید شود؛ بخاطر اینکه رهبری ارتش، که قبلا شروع به کنترل کشور کرده بود، متوجه این شد که رژیم دارد فرومی پاشد. و این چیزی بود که حسنی مبارک که همراه با (پسرش) جمال مبارک در قصر خود محصور شده بود، چیزی بود که او نمی‌فهمید؛ بعلاوه دیوانگی زیاد او، غرور او، و کله شقی اش. اما ارتش که بیشتر در تماس با خیابان بود و می‌دانست اوضاع از چه قرار است، بسادگی متوجه این شد که حسنی مبارک باید برود و گرنه رژیم می‌رفت که فروبپاشد. مسئله اینجاست. کشور خوابیده بود.

 
سوال: من بعدا راجع به اینکه بعد از این چه اتفاق افتاد صحبت می‌کنم. اما حسنی مبارک در شرایطی قرار داشت که مجبور به رفتن بود. آیا شما از صحبت درباره حسابرسی سر باز می‌زنید؟ هر نوع حسابرسی. اینطور بنظر میاد که او (مبارک) کنار گذاشته شد و همین.


جواب: شعارهائی اولیه جمعیت در میدان تحریر اینها بودند: "مردم می‌خواهند رئیس جمهور قدرت را ترک کند" و "مردم سرنگونی رژیم را می‌خواهند"؛ که در روزهای آخر مردم فریاد می‌زدند، "مردم خواهان محاکمه رئیس جمهور هستند"، "مردم خواهان محاکمه قصاب هستند" و "مردم خواهان اعدام قصاب هستند".

این شعارها با هم فریاد زده شدند. ما باید در این مورد روشن باشیم. اینها شعارهایی بودند که بطور مکرر تکرار می‌شدند. از نظر اکثریت عظیم مردم مصر، مبارک نباید کشور را ترک کند. ما واقعا می‌خواهیم مبارک در کشور بماند. ما می‌خواهیم او در برابر آنچه که طی سی سال کرده پاسخگو باشد، و در عین حال ثروتی را که از ما دزدیده و به غارت برده را پس بدهد. تخمین فعلی ثروت حسنی مبارک چیزی بین ٥ تا ٧٠ میلیارد دلار برآورد شده است. ما لازم است که این پول را پس بگیریم. دادستان، که باید متوجه شویم که او هم بخشی از رژیم سابق است، دادستانی هست که توسط حسنی مبارک انتخاب شده است، حالا تحت فشار است و عملیاتی را در جنگ با فساد در پیش گرفته است. این "جنگ علیه فساد" شامل دستگیری وزرا، توقیف املاک و دستگیری تجار ویژه‌ای که با حسنی مبارک و رژیم سابق مربوط هستند می‌باشد برای آرام کردن افکار عمومی، و در عین حال منجمد کردن حسابهای بانکی آنها و بازپرسی درباره آنها. خانواده رئیس جمهور زیر ذره بین قرار گرفته است و این تحت فشار عظیم از طرف توده‌های مردم است.


ما همچنین باید متوجه شویم که این بنفع دوستان مبارک نیست که او را مورد محاکمه قرار دهند. این دادستان توسط مبارک آنجا گذاشته شده. ژنرالهایی که در شورای عالی نیروهای مسلح در حال حاضر بر کشور حاکم هستند، بخشی از سیستم فساد هستند که در مصر وجود دارد. چرا باید فکر کنیم که نیروهای نظامی تنها بازوی دولت هستند که طی سی سال حکومت مبارک به فساد آلوده نشده‌اند و خالص هستند؟ آنها بخشی از سیستم هستند.
آنها بخشی از رژیم هستند. من شخصا می‌خواهم بدانم طنطاوی و بقیه ژنرالهای شورای عالی نیروهای مسلح چقدر پول و ثروت و دارائی دارند. این حق من است، بعنوان یک شهروند مصری این را بدانم. این نباید سری باشد. بنابر این من خوشبین نیستم که ثروت مردم مصر به آنها بازخواهد گشت، تا زمانیکه رژیم حاضر در قدرت است.