٨ مارس امسال٬ باید از تجربیات تاکنونی بیاموزد هشت مارس امسال مصادف است با موج انقلابات در کشورهای عرب زبان در شمال آفریقا و خاورمیانه. انقلاباتی که برای خلاصی از حاکمیت دولتهای فاسد، مستبد و سرکوبگر براه افتاده است، و در سراسر جهان و از جمله در ایران موجی از اعتماد به قدرت خود برای تغییر و برای بهبود، را بهمراه آورده است. انقلاباتی که اساسا به نیروی نسل جوانی شکل میگیرد که سهم خود از زندگی در جهان امروز را کمتر از سهم هیچ شهروند متوسطی در جهان نمی داند. جوانانی که با آرزوی سهیم شدن در فقر و بیکاری و تبعیض و بی مسکنی و محرومیت جامعه، دنیای کودکی را پشت سر، و پا به سن جوانی نگذاشته اند. جوانانی که موتور راه اندازی انقلابات جاری در جهان اند. موج این انقلابات همه مردم جهان، از اروپا و آمریکا تا دور افتاده ترین نقاط جغرافیای امروز جهان، را نسبت به قدرتشان برای تغییر جهان در جهت منافع اکثریت مردم جهان خوشبین و امیدوار کرده است. انقلاباتی که مستقل از سرانجامشان تا همین امروز شرایط بسیار مناسبی برای به حرکت در آمدن همه جنبشهای اجتماعی انسانی و مترقی، فراهم کرده است. اعتماد و خوش بینی حاصل این انقلابات شامل همه مردم جهان، همه قربانیان محرومیت و تبعیض و فقر و نابرابری، و از جمله شامل مردم ایران هم شده است. از بازتابهای این خوش بینی در میان مردم ایران، امید و باور به قدرت خود، برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و تغییر ساختار سیاسی مختنق، و مبتنی بر بی حقوقی مطلق و آپارتاید جنسی و ضدزن است. در ایران، حاکمیت رسمی مذهب و اسلام در قدرت سیاسی، سلطه قوانین ارتجاعی اسلام بر مناسبات اجتماعی و فرهنگی مردم، حاکمیتی که یک رکن مهم آن زن ستیزی و سرکوب زنان است، هر نوع گشایش سیاسی – اجتماعی، و هرنوع مبارزه علیه سیستم حکومتی، به مسئله زن گره خورده است. دلیل این حقیقت نیاز سرمایه در جامعه ای است که تامین سود به بی حقوقی زنان گره خورده است. زن خانه دار٬ زن کارگر٬ زن بیکار به مثابه بخشی از ارتش ذخیره کار٬ منبع سود و ابزار پائین نگهداشتن ارزش کل نیروی کار طبقه کارگر ایران است. در ایران نیز حل پایه ای ستمکشی زن به رهائی جامعه و به رهائی طبقه کارگر گره خورده است. امری که به روشنی بر دوش جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است. از همین رواست که جمهوری اسلامی از بدو به قدرت رسیدن، برای خفه کردن هر صدای آزادیخواهی در جامعه، زنان را در ابعاد اجتماعی مورد تعرض قرار داده است. اگر امروز بخشی از خود حاکمیت، بخش "مورد غضب قرار گرفته حکومت"، برای کسب اعتبار ناچار است از جمله بنام "حق زن" پا به میدان بگذارد، تنها و تنها بیانگر جایگاه مسئله زن در رابطه مردم و حکومت در ایران است. هشت مارس امسال جنبش رهایی زن، که از قوی ترین جنبشهای اجتماعی سراسری ایران و از ارکان انقلاب آتی ایران است، میتواند و باید بنام خود و با خواستهای ماگزیمال خود، به میدان بیآید. همانگونه که جنبش دمکراتیک در مصر و تونس به نام خود به میدان آمد. جنبش احقاق حق زن در ایران، یکی از انقلابی ترین، پرطپش ترین و قدرتمند ترین جنبشهای اجتماعی در ایران است که، اگر با خواستهای خود به میدان بیآید، میتواند مبشر تغییرات و بهبودهایی به مراتب عظیم تر از مصر و تونس باشد. انقلاب ایران میتواند تداوم انقلاب مصر و تونس و سایر کشورهای غرب زبان باشد، اگر جنبشهای اجتماعی آن، و از جمله جنبش برابری طلبانه زنان، مستقلا با خواستهای خود، به میدان بیآید. خواستهایی که دونسل از کودکان و جوانان در ایران هر روز و هر لحظه در زندگی خصوصی و اجتماعی آن را فریاد زده اند. خواستهایی که بر صدر آن، کوتاه شدن کامل دست مذهب از زندگی زنان و از زندگی مردم، جدایی دین از دولت، حذف مذهب از آموزش و پرورش، لغو حجاب اجباری بزرگسالان، لغو کامل حجاب کودکان، برابری کامل زن و مرد در تمام شئول زندگی خانوادگی، اجتماعی، و اقتصادی، بیمه بیکاری مکفی برای همه زنان و مردان بالای ۱۶ سال مستقل از وضعیت خانوادگی و تاهل، ممنوعیت هر گونه خشونت علیه زنان، آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان و و آزادی همه اجتماعات و تشکل های صنفی، سیاسی و اجتماعی، قرار دارد. تجربه دوسال گذشته، تجربه مصر و تونس، راه پیشروی جنبش های آزادیخواه در دنیای امروز را نشان میدهند. اگر امید و خوش بینی زنان و مردم ایران به تغییر و برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی، امید و خوش بینی به رهایی زن را، با هر توجیه و برداشتی به بخشی از اپوزیسیون خود حکومت وصل کرد، تهران نه تونس و قاهره، که بغداد خواهد شد! اگر جنبش دفاع از حقوق زن و فعالین رادیکال زنان، هشت مارس امسال از اپوزیسیونی که هزار بار اعلام کرده است که خواستار اجرای "درست" قانون اساسی و حفظ نظام است فاصله نگیرند، نه تنها موفق نخواهند شد مصر و تونس را به تهران بیآورند، که خود قربانی باندبازی دستجات اسلامی "تهاجمی" در قدرت و "مظلوم" در اپوزیسیون خواهند شد. دستجاتی که خواهان حفظ نظام اند و ظرفیت تبدیل ایران به عراق را دارند. همزمان این تجارب بار دیگر در ایران نشان داد که رهائی زنان در ایران مستقیما امر طبقه کارگر و یکی از ارکان رهائی طبقه کارگر است. طبقه کارگر ایران نمیتواند خود را رها سازد اگر رهائی زنان یکی از مسائل جدی آن نباشد و جنبش رهائی زن در جامعه ای چون ایران بیش از همیشه بر دوش جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است. هشت مارس امسال میتوان و باید، از تجربیات تاکنونی آموخت!
زنده باد آزادی و برابری زنده باد رهایی زن زنده باد برابری زن و مرد حزب کمونیست کارگری حکمتیست ١٧ فوریه ٢٠١١
|