TLogo



کسی که باد میکارد طوفان درو خواهد کرد
(جوابی به طایفه چپ به بهانه سوتی دادن هيئت دائم سابق)

فواد عبداللهی


من تا همین یکماه پیش فرضم این بود که اصول سازمانی یک حزب کمونیستی چیزی شبیه یک مقررات و موازین اجرایی است برای از بین بردن آپاچی گری یا یک چیزی توی این مایه هاست که با آن مبارزه سیاسی و نظرات مختلف در یک حزب دچار پیشرفت و توسعه میشود. اما تازگی ها البته با توضیحات "شفاف" هیت دایم سابق دفتر سیاسی حزب فهمیدم که اشتباه میکردم!!! شاید شک کنید و بگویید من آدم بدبینی هستم ولی باور کنید ما آدم های بسته ای نیستیم و اصولا دیدمان تا انتها باز است. یعنی اینطور نیست که هیات دایم یک حزب از سر و کول ارگانهای آن حزب بالا بپرد و بقیه اعضای دفتر سیاسی و آدم های خط رسمی آن حزب قانونا اجازه دهند کار همینطوری روی زمین بماند و حزب منحل شود. شما را نمیدانم ولی با این اوضاع من فهمیدم که جهاد هیات دایم سابق تجلی یک حرکت عظیم و صدالبته نمادین است! اینها اعتبارشان را از کنگره ۴ گرفتند و نتیجه اینکه بعد از پلنوم ۲۲ سراسر تیر برقها و سر در دفتر سیاسی را با پلاتفرم و استراتژی یک جنبش دیگر بنر باران کردند. مرحبا به این زیرکی! اینها نه تنها دست بردار نشدند بلکه در ادامه به مظهر جهاد پلاتفرمی تبدیل شدند که هر جا رفتند از خود یادگار بجا گذاشتند. البته شاید بگویید که صرف آقای ایکس یا رئیس سابق ملاک نیست و ملاک همان ۸ به ۵ است. به قول ابوغازی اقتصاددان 'مگر سخت است آدم تفاوت هشت و بش را از هم تشخیص دهد!؟  در حالی که این رفقا خودشان را طبق اصول سازمانی بند ۸ متمم آن ملغی اعلام کرده اند و هنوز هم مشغول گزارش دادن های فرمال و واقعا الکی هستند. فکر مي کنند ميتوان به همين راحتي پلاتفرم را با پارچ و اصول سازمانی حزب را با دبه و استراتژی را نصف قیمت به کادرها چرباند!

قبول کنید که جهاد پلاتفرمی برای خودش مراحل مختلف دارد و اینطور نیست که یک شبه حمله کنیم و شبیخون بزنیم و قله ها را فتح کنیم و و یک پرچم بگذاریم آن وسط تا همه با آن عکس بگیرند. اگر "تغییر ریل" در حزب کمونیست کارگری و احزاب بی بته با این نوع تحريکات انجام میگیرد اما در حزب حکمتیست با این متدها عملی نیست. حالا فهمیدید تغییر ریل از دید این آقایان یعنی چه؟ حالا هی به من بگویید بدبین و به خودتان بگید "ما هشتیم دیگه"! خب با این وضعیت از من چه انتظاری دارید که به جهاد پلاتفرمی این رفقا خوشبین باشم وقتی به جای پایبندی به مصوبات سیاسی یک حزب مشغول فوت کردن به دور بر خود هستند و اصول سازمانی حزب میشود روش چگونگی نصب بنر روی تیر برق؟! اینهایی که به ما تهمت دزد و هکر و سارق زده اند کارشان به جایی رسیده که حرفشان را باید جایی بشنویی که روی سرت سقف نباشد و هر لحظه ممکن است ستون ها جواب کنند و سقف تلپی بیوفتد روی سرمان.

 و اما جالبتر از همه تا همین اواخر فکر می کردم که جن گیری و رمالی یک چیزی شبیه غیب کردن یا در آوردن کبوتر از دستمال آبی رنگ است اما امروز فهمیدم که جن گیری آپشن های دیگری هم دارد که به سیاست و فعالیت سیاسی هم مربوط است. خدا را شکر که شاهدان - بخوان متحدین هيئت دائم - از غیب رسیدند و بدون ذکر 'اجی مجی لاترجی' به ما فهماندند که این 'مدرسیزم' چگونه شکل گرفت و موقع سرشت گل چه کسانی در آن دخالت داشتند. و باز هم خدا را شکر که نادان از دنیا نرفتیم و بعد از این همه کنگره و پلنوم و جلسه و سخنرانی و سمینار تازه فهمیدیم که چگونه شد که این کورش مدرسی کاری کرد که مارکس و لنین و پلخانوف و حکمت از عالم برزخ رجعت کردند و پس از ایجاد تغییراتی در آرا و اندیشه هایشان مجددا به سوی دیار ابدی شتافتند. البته این قصه سر دراز دارد و میتوان آن را به قول ایرج ميرزا در "زندگی و زندگانی من" دنبال کرد. اگر این قصه کوتاه تر بود می شد جعلش کرد یعنی اگر بحث بر سر هستی شناسی جنی و معرفت شناسی بود میشد یک سکه قورت داد و هی بالا و پایین پرید اما فعلا مسله مهمتر این است که جهاد پلاتفرمی رفقای ما، رو به بیرون چنان قدرت خارق العاده ای از خود نشان داده که سازمان چاقوکشان کردستان (بروسکه)، احزاب سبز و هر کهنه چپی نادم در تبعید را علیه حزب حکمتيست متحد کرده است. یکدفعه یک عده سبز پوش که شنل هم نداشتند مثل زورو پریدند وسط میدان و شروع کردند به جنگ نرم و هی داد زدند 'مواضع راست و غیر کمونیستی کورش مدرسی، پاسیفیسم و بابا آب داد و ...' و ناخودآگاه در سایتها غلغله شد و یک سری خس و خاشاک توی فیس بوک آنقدر رنگ سبز به در و دیوار پاشیدند که نگو. این رفقا نفهمیدند که کسی که باد میکارد طوفان درو خواهد کرد. کسی که با چنین پلاتفرمی ظاهر میشود حتما متحدین خود را نیز در دنیای واقعی پیدا خواهد کرد.

یکسری درخواست زمینی از طرف متحدین هيئت دائم طرح شده که باید زحمت بکشند بجای فرار از آن به آن جواب دهند.

- اما قبل از رسيدگي به اين "درخواست" ها يک اطلاعيه کوبنده و شورشگيرانه (انقلابي) از جانب سايت بروسکه - سازمان عبه بشکه - صادر شده است که از هيئت دائم تقاضا دارد که في لفور در پلنوم "کودتاچيان" را محاکمه و به اشد مجازات برسانند!!!

- جانشین رهبر انقلاب آزادیخواهانه مردم در سال ۸۸ ، آقای اصغر کریمی ضمن تایید اینکه " مواضع راست و غیر کمونیستی کورش مدرسی به پایان خود رسید که البته انقلابات منطقه این را تایید می کنند" از هيئت دائم میخواهد که تجدید نظر جدی بکنند و حقیقتا "آنچه باید آموخت" و 'اولویت های پلنوم ۱۵' را پس بگیرند تا نه سيخ بسوزد و نه کباب و سوال کرده اند که:  
 
"انصافشان کجا رفت؟ من انتظار ندارم به حزب کمونیست کارگری بخاطر مقابله محکم و روشن با این سیاست ها از بدو مطرح شدنشان در سال 2002 کردیت بدهید اما چرا بجای اتکا به مواضع ما در نقد این سیاست ها، مشغول بد و بیراه گفتن و تهمت زدن به حزب کمونیست کارگری شده اید؟ باور کنید این کمکی به انسجام صفوفتان نمیکند برعکس این ادامه همان سیاست کورش مدرسی است که حزبتان را به اینجا کشانده است. لطفا شهامت بخرج دهید و مواضع او را نقد کنید. باور کنید هر گوشه ای از این سیاست ها از جمله نفرت علیه حزب کمونیست کارگری که مورد نقد قرار نگیرد در پیج بعدی یقه شما را خواهد گرفت. باور کنید کسی که نخواهد با این مجموعه مقابله کند و تمایز آشکاری با آن نداشته باشد، نه رهبر خطی میشود و نه قادر است ده نفر را بیش از چند ماه دور خود نگهدارد. دوره دوره روشنی سیاسی است. برای خیلی از ماها روشن بود که بسیاری از شما به خط سیاسی کورش و حتی به کاراکتر او اعتماد چندانی نداشتید. شرط صداقت اما این است که مسئولیت این اشتباه سیاسی را به عهده بگیرید و مهمتر اینکه جسارت به خرج دهید کل این سیاست ها را که منشاء اینهمه خسارت انسانی و سیاسی بوده است از خود بتکانید. هر گوشه ای از این سیاست ها مورد نقد قرار نگیرد در پیج بعدی یقه شما را خواهد گرفت."

- ایرج فرزاد شاهنامه نویس معروف "زندگی و زندگانی من" که ويلان بدنبال "حیثیت سیاسی خود" در این آب گل آلود است از هيئت دائم میخواهد که هر چه سریعتر تکلیف خود را با تزهای کورش مدرسی در حزب حکمتیست روشن کنند تا ایشان بداند که چگونه میتوان وارد معامله و بده بستان با آنها در آینده شود:

"خط"ی که او - کورش مدرسی - نمایندگی میکرد، نه فقط بخاطر بالاگرفتن بحران درونی، بلکه به دلیل بی پایه بودن "تز" "متعارف" شدن رژیم اسلامی که مبنای واقعی کناره گیری او از سیاست انقلابی است به شکست انجامید. این تز توضیح دهنده و مبنای واقعی دست شستن از همه ارکان های کمونیسم پراتیک و پشت کردن به تقابل مردم با حاکمیت اسلام سیاسی، آنهم در دوران سرازیری این هیولای مخوف است. من و جمع دیگری حیثیت سیاسی مان را از زیر دست و پای این تعرض موذیانه تر به کمونیسم کارگری جمع کردیم و به سهم خود به انتقاد از مبانی سیاستهای کورش مدرسی پرداختیم، که از جمله در سایت شخصی من هم قابل دسترسی هستند. معلوم شد و من شخصا نوشتم که "کمیته های کمونیستی" که ظاهرا در نقد "حوزه" های دوران حزب کمونیست ایران به بازار عرضه شد، در دنیای واقع هدف پنهان تقابل با؛ و نفی "سیاست سازماندهی کمونیسم کارگری در میان کارگران" را نشانه گرفته بود. راستش پیش بینی سرنوشت و سرانجام مخالفان سیاستهای کورش مدرسی، پس از تغییر فضای تب آلود "دوره گذار"، برایم قدری دشوار است. باید منتظر ماند و دید که تا چه اندازه به یک مصاف انتقادی با کل تزهای کورش مدرسی و سیاستهای او در این ۷ تا ۸ سال اخیر روی خواهند آورد؟ در جا زدن در جدال بر سر "حزب مصوبات" و اقلیت و اکثریت و تقسیم و سهم گیری از ارگانها و نهادها بویژه حال که به نظر میرسد "سازش" با خط منحط ممکن نیست، ادامه بازی در میدان حریف است و دیگر به گذشته تعلق دارد. راه یک تقابل همه جانبه متین، اما قاطع و روشن سیاسی با تزهای بستر دیرین و نو نوار شده ناسیونالیسم چپ، هنوز در پیش است. جوهر راست و غیر انقلابی ای که در پس کارگر پناهی و پشت کردن به مبارزه مردم با رژیم اسلامی در لفافه تحقیر"ضد رژیمی گری چپ غیرکارگری" پنهان شده است، باید برملا شود. نباید به اینها اجازه داد که وادادن از مبارزه انقلابی و راست روی و انحلال طلبی و جبن و انحطاط سیاسی خود را به نام کارگر و کمونیسم، نمایش بدهند.

جهت اطلاع خوانندگان و هيئت دائم سابق، حزب حکمتیست در پلنوم ۷ خود قراری در مورد اتهامات آقای ایرج فرزاد به تصویب رسانده است  که تا اطلاع ثانوي جای هر گونه تبانی ایشان با هيئت دائم را معلق کرده است. قرار به شرح زیر است:

در دفاع از حرمت سياسي کورش مدرسي و حميد تقوايي
مصوب پلنوم هفتم کميته مرکزي حزب حکمتيست

اخيرا ايرج فرزاد در نوشته اي تحت عنوان "چه ميبايست کرد و چه بايد کرد" به بازبيني علل جدايي سال ٢٠٠٤ در حزب کمونيست کارگري پرداخته است.
صرفنظر از اينکه اين بازبيني فاقد کوچکترين درجه اي از انصاف و پايبندي به حقيقت است، متاسفانه اتهام سنگين و بي پايه " توطئه گري و سوء استفاده" از فضاي عاطفي در گذشت منصور حکمت در جهت تحميل جدايي را به حميد تقوايي و کورش مدرسي نسبت داده است.
پلنوم هفتم حزب حکمتيست اين ارزيابي را مردود اعلام مي کند، از حرمت سياسي حميد تقوايي و کورش مدرسي دفاع ميکند.

- حامد خاکی بعد از یک دهه غیبت بلاخره چرتش پاره شد و سومین مطلبش از زیر بته بیرون زد. ایشان ضمن خوشحالی خود از "انفجار" هيئت دائم سابق علیه "تزهای الترا راست کورش مدرسی" و اتهام زدن به حزب حکمتیست به "دفاع از احمدی نژاد"،  قانون کپی رایت را مراعات نکرده و تماما حقوق شاهنامه ایرج فرزاد را پایمال کرده است:

"و حالا اين جمعى كه از همان اول بايد از شركت در پروژه حزب سازى بر مبناى سياستهاى راست كوروش مدرسى اجتناب مى كردند٬ امروز بايد سفت و سخت از اصول تحزب سياسى و منطق كمونيستى دفاع كنند و اجازه ندهند به بازيشان بگيرند. اين دوستان با شركت در پروژه حزب مدرسى و قبول سياستهاى راست آن  در اين چند ساله هر روز بيشتر از قبل از كمونيسم ٬  سياست و واقعييات فاصله گرفته اند·  به هر درجه بتوانند اين سياستها و اين خط مشى را از خود بزدايند٬ به همان درجه به سياستهاى كمونيستى نزديك مى شوند." 

- سعید صالحی نیا یا همان جرج مارشه نیم پز ایرانی که افتخار ضدیت با لنین را دارد و معرف خاص و عام است و اعلام کرده که با شاخه گل سوسیالیسم را برای بورژوازی قابل فهم و قابل هضم کند و از کمبود انسانیت در انقلاب اکتبر خرده میگیرد امروز بعنوان قاضی هيئت دائم نکاتی را خاطرنشان کرده است:

"از دید من اساسا "حکمتیزم" بطور واقعی مدرسیزم بود و هست. کل خانه اینها پایه اش را به جهت نظری کوروش  مدرسی گذاشته. خانه قابل تعمیر نیست! با شجاعت باید رهایش کرد با شجاعت باید اعلام کرد که از تاریخ انشعاب از حزب کمونیست کارگری خطائی به شدت بزرگ اتفاق افتاده و اعلام کرد که عده ای کمونیست هستند که می خواهند بگویند "نقطه سر خط"! نه به سنت مدرسی بلکه نقطه سر خط یعنی برگشت به سال 2004 و از ابتدا همه اون سالها را بازتحلیل کردن و آماده هماهنگ شدن با حزب منصور حکمت یعنی حزب کمونیست کارگری ایران! حکمتیزم را خود واقعیت شکست داد. خود انقلابها و عروج مردم جهان. مبارزه تئوریک ما کمونیستهای کارگری در طول این مدت بسیاری را به فکر انداخت و الان زمینه برای دیالوگهای دوستانه بیشتر فراهم است. غرور شخصی را باید کنار گذاشت. رفیقانه بخاطر منابع جنبش طبقه کارگر بخاطر فرصت یگانه ای که انسانیت برای برپائی حکومت سوسیالیستی در ایران دارد ، باید دستها را بدست هم داد. کابوس مدرسیزم را باید با نقدی روشن و شجاعانه به پایان رساند. اینرا من راه حل می دانم. بازسازی حکمتیزم ، آب در هاون کوبیدنست!"

و بلاخره فاتح بهرامی در رساله فی لباب البحران و الازمه فی حزب حکمتیست می فرماید:

"این بحران اساسا محصول ورشکستگی سیاسی خط کورش مدرسی و همراهی و عدم مقابله جدی جناح مقابل با سیاستهائی است که از همان منشور سرنگونی تا امروز مهر خود را به حزبشان کوبید. بحث تعدد نظر و وحدت عمل که امروز حتی دو طرف به آن هم تاکید میکنند ولی معضلات آنرا هم اشاره میکنند برای این اختراع شد که کسانی را که با جنبه های مختلف نظرات سیاسی کورش مدرسی مشکل داشتند دورهم نگاه دارد اما به بن بست رسید. آنچه از دور قابل مشاهده بود حاکی از بروز تدریجی اختلاف افراد رهبری حزبشان با سیاستهای کورش مدرسی بود."

***

توجه میفرمایید! اين هم از شباهت ها و چراغ سبز امل القراي چپ و سازمان عبه بشکه به هيئت دائم سابق ما!

چه لطفي دارد حتي کسي دهها و صدها نوشته و سخنراني و قرار و قطعنامه جهت تا کنوني حزب و نوشته های مکتوب کورش مدرسی را رد کند، وقتي ميتواند با چهار خط يک پلاتفرم، چهار ادعا و چهار جعل عالم و آدم را به رشادت سياسي خود شاهد بگيرد. چه لطفی دارد حتی "کمیته های کمونیستی، منشور سرنگونی، حقوق جهانشمول انسان، انقلاب ایران و وظایف کمونیست ها، حزب کمونیستی و قدرت سیاسی چهار تجربه، حزب کمونیست کارگری عراق مصافها و چشم اندازها، ، لنینیسم بلشویسم و منشویسم در انقلاب روسیه، اصول فعالیت کمونیستی، تحزب کمونیستی طبقه کارگر، ّقطبنمای حزب حکمتیست، طبقه کارگر و بیراهه "واردات بی رویه"، بازخوانی مانیفست کمونیست، انقلاب یا ضد انقلاب، کمونیسم و انقلاب پرولتری در ایران از استراتژی تا مبانی تاکتیکی، طبقات و جنبش های مختلف در جامعه، کومله از توهم تا واقعیت، کمونیست ها در دادگاه لیبرالیسم چپ، شکست ناسیونالیسم ایرانی و ملزومات عروج کمونیسم، حزب کمونیست کارگری جریانات و تناقضات درونی، ارزیابی ما از حزب اتحاد کمونیسم کارگری، حزب و جامعه آناتومی چپ رادیکال، منصور حکمت و ساختمان سوسیالیسم، منصور حکمت و کار مولد و غیر مولد، اوضاع عراق و وظایف کمونیستها، کردستان و آینده مبارزه آن، جبر یا اختیار؟ منصور حکمت و نقش اراده انسان در تاریخ، منشور کنگره آزادی عراق، مصاحبه با ینار محمد در مورد تشکیل حزب حکمتیست، بحران هسته ای یا بحران به بهانه هسته ای"، ده ها و صدها نوشته دیگر را رد کند وقتی هدفش جن گیری و رمالی است. همين براي بسته شدن بار آدم کافي است. زماني که از حريفتان شيطان ميسازيد چه لزومي دارد که به نقد افکار و سياست ها برويد و به حقيقت بپردازيد. تا آنجا که این بی نظمی امروز در حزب به مسله موازین و حقوق  مربوط میباشد هيئت دائم سابق ما خيال ميکند ميتواند بنام "رئيس" از قانون در اين حزب تخطی کند و اسمش را سیاست بگذارد. خيال ميکند که ميشود با دادن لقب "استالين" و "انقلاب ايدولوژيک" به سياست و خطوط و مبانی فکری و استراتژیکی تا به امروز حکمتیستها، حزب در حزب درست کرد و اسمش را سياست گذاشت. خيال ميکند تئورى و تز و سياست و اصول براى ديگران هم همينقدر بازيچه است.

حکمتیستها اما امتحان ايدئولوژيک از کسی نگرفته اند. کسي که با آنها بود و هست را فرشته و کسي که با آنها نبود و نيست را شيطان نکردند. در اين حزب بر روي همه کساني که خود را در آرمان ها و اهداف برنامه دنياي بهتر شريک دانستند باز بوده و هست. تعدد نظرات در حزب مفروض و شرط کار با آن قبول وحدت اراده  براساس مصوبات نهاد هاي رسمي حزب است. ما گفتیم که در همين حزب کساني هستند که کمابيش خط فکري يا سياسي شبيه حزب کمونيست کارگري و کومه له دارند و داشتن اين نظرات جرم و گناه نيست. اين تعدد نظرات و تک خطي نبودن  نقطه ضعف ما نيست، بر عکس نقطه قدرت ماست. پيش شرط توده اي شدن ماست. قدرت سنت ما در اين است بتواند هر کسي را که خود را در اهداف برنامه ما شريک بداند و به اصول سازماني آن متعهد بماند را در يک حزب سياسي متحد کند. در چنين حزبي هژموني هر خط به قابليت آن خط در طرح سياست، نقشه عمل و قرار دادن يک افق روشن تر در مقابل حزب بستگي دارد. قدرت خط ما در قابليت آن در اقناع و در پاسخ دادن به سوالاتي است که در مقابل حرکت سوسياليستي قرار دارد و نه محفل بازي و انقلاب ايدئولوژيک و ساير روش هاي جاري در چپ سنتي.

 مشکل ما وجود اختلاف نظر در حزب نيست. مسئله ما تعهد به رعايت مقررات يعني حزبيت است. عليرغم تجربيات تلخ یکماهه اخیر، اکنون هم اگر اين نوع تعهد به حزبيت را بپذيريد، به مقررات حزب، تمدن سياسي و تشکيلاتي در برخورد به اختلافات متعهد باشيد، مي توانيد با ما کار کنيد و مبارزه براي برنامه دنياي بهتر را در فضاي بهتري و از راه بهتري دنبال کنيد. اميدوارم کاليبر و جرات سياسي چنين تصميمي را داشته باشيد.