افزایش دستمزدها: انتظارات، امکانات و موانع (میزگرد رادیو پرتو با مظفر محمدی و رحمان حسین زاده) دی ماه ۱۳٨٩
مصطفی اسد پور: مساله تعیین دستمزد پایه کارگران در ایران در دستور مراجع مربوطه قرار گرفته است. هر ساله با نزدیک شدن پایان سال فعالیتهای هیئت های شورای کار جمهوری اسلامی شروع شده که به دنبال این امر به تحرک می افتند و در توافق با سه مرجع سطح حداقل دستمزدها رقم زده می شود. نماینده کارفرمایان در این جمع هست، از شوراهای اسلامی و خانه کارگر و سایر مراجع رسمی دولتی کارگری هم نماینده ای به اسم کارگران در آن شرکت می کند و بالاخره نماینده وزارت کار، ظاهرا تعیین دستمزدها را به اصطلاح به یک فرایند قانونی سپرده اند که با شرکت نماینده طرفین کار و با معیارهای معینی این کار صورت بگیرد. در مورد چگونگی این روند میشود بحث کرد، سوالات متعددی هست که نماینده کارگران طی کدام پروسه تعیین شده، کارگران چقدر در این مذاکرات سهم داشته اند، معیارها کدام اند و ... سوال این است که این چه پروسه و چه مراجع و چه دالانهایی هستند که سی سال تمام است همواره یک سطح دستمزد زیر خط فقر را برای کارگران به ارمغان می آورد؟ اما دولت و رژیم جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن دنبال هر چیزی که باشند، مساله تعیین دستمزدها در میان کارگران تحرکی جدی را به همراه می آورد. مساله معیشت کارگران به سطح توجه رانده می شود، اعتراض ها جان می گیرند و فعالین جنبش کارگری و احزاب چپ هم در این زمینه سیاست ها و رهنمودهای خود را با این تحرکات همراه می کنند. از امروز و طی دو برنامه، رادیو پرتو میزگردی را با رحمان حسین زاده و مظفر محمدی از رهبری حزب حکمتیست ترتیب داده ایم تا جوانب مختلف دستمزدها را به بحث بگذاریم. هفته قبل اطلاعیه حزب حکمتیست در همین زمینه با عنوان "حالا نوبت کارگران است" منتشر شد. مظفر محمدی و رحمان حسین زاده به برنامه ما خوش آمدید. اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم. تعیین دستمزد سالانه در ماه اسفند در دستور کار جمهوری اسلامی قرار می گیرد. این پدیده مورد توجه وسیع طبقه کارگر و جامعه قرار می گیرد. سوال این است که چرا این مساله برای دولت مهم است؟ مگر سرکوب و فقر کارگر جزء ذاتی این حکومت نیست؟ پس چرا این بساط را پهن می کنند؟ آیا این خیمه شب بازیست؟ و اگر اینطور است چرا کارگران این مساله را باید جدی بگیرند؟ چرا حزب حکمتیست این پدیده را جدی می گیرد؟ سوال من این است که شما این مساله را به طور کلی در یک سطح عمومی چگونه می بینید؟
مظفر محمدی: تا آنجایی که به این بحث مربوط است، این مساله حتی مربوط به یک کشور معین نیست. مساله تعیین دستمزدها یک مبارزه تعطیل ناپذیر میان کارگر و سرمایه دار بوده و هست. طبقه کارگر برای افزایش دستمزد و یا کاهش ساعت کار و همه اینها تلاش کرده و سالهای سال دستگیر شده، زندانی و حتی کشته داده است و این مساله به خود آگاهی طبقه کارگر تبدیل شده است. این حتی سنتی شده که در کشورهای مختلف مبنای ایجاد تشکلهای بزرگ و کوچک کارگری بوده است و قاره به قاره و کشور به کشور و شهر به شهر، بالاخره این سنت به طبقه کارگر در ایران نیز منتقل شده و به این عبارت طبقه کارگر این را میداند که سرمایه دار سال به سال و حتی ماه به ماه قیمت کالاهایش اعم از مواد خوراکی و پوشاک و مسکن و هزینه آب و برق و نان و تحصیل فرزندان و کل مایحتاج زندگی را بالا میبرد و در نتیجه طبقه کارگر نمیتواند به همان اندازه سال قبل بخورد و بپوشد و تفریح کند. از طرف سرمایه دار نیز همین تجربه داده شده و سرمایه دار میفهمد که نمیتواند کارگر را در فقر و گرسنگی مطلق نگه دارد و سالانه نرخ سود سرمایه و تولیدش را حفظ کرده و یا بالا ببرد. به همین دلیل یک جزء ولو ناچیز از تولید خود کارگران را به آنها بر می گرداند. این معامله یا به اصطلاح چانه زنی امریست که برای هر دو طبقه قابل قبول شده است و به این اعتبار از نظر من این یک خیمه شب بازی نیست و قانون بازی جامعه سرمایه داریست که مابین طرفین کارگر و سرمایه دار جاریست و برای طبقه کارگر این مساله بازی مرگ و زندگی است. از جنبه دیگر هم، مبارزه برای افزایش دستمزدها مساله ای صرفا افشاگرانه نیست اگرچه افشاگری را در دل خود دارد منتهی در هر دوره از مبارزه، طبقه کارگر می آموزد که این نظام چه ظرفیت ضد انسانی دارد و چگونه با چنگ و دندان از سود آوری سرمایه شان دفاع می کنند و می آموزد که سرمایه تمام قدرتش را به کار میگیرد تا درصدی هرچه کمتر را نسبت به تولید کارگران به دستمزد آنها اضافه کند و نهایتا میخواهم بگویم که مبارزه برای افزایش دستمزدها، یک جنبش عظیم طبقاتی و اجتماعیست که کارگران کمونیست حول آن ریشه های نابرابری و بردگی مزدی را هدف قرار داده و با آژیتاسیون در میان کارگران آنها را برای احقاق حقوق خود بسیج و متشکل و متحد می کنند.
رادیو پرتو: اگر سرکوب و فقر مطلق جزء ذاتی این حکومت باشد، که حتما هست و این مفروض همه جریانات سیاسی و فعالین کارگریست، چرا این بساط را پهن می کنند و چرا توجه کارگر را به این مساله معطوف می دارند و چرا فراخوان هایی از این دست داده می شوند؟
رحمان حسین زاده: دولت جمهوری اسلامی مجبور است به این مساله توجه نشان دهد و مساله تعیین و افزایش دستمزدها یک مساله حیاتیست و مربوط به زندگی بخش وسیعی از جامعه است. جامعه کارگری ایران جامعه ای وسیع و توقعاتی از زندگی دارد و مساله افزایش دستمزدها به تامین زندگیش مربوط است. در نتیجه کارگر در آن جامعه بدون دستمزد و بدون تلاش برای افزایش دستمزدها حتی این حداقل کنونی از زندگی را هم نمی تواند تامین کند. این را جمهوری اسلامی و دولتش هم می دانند و در همین سی چهل سال گذشته طبقه کارگر انقلاب ٥٧ را تجربه کرده و توقعات و انتظاراتی دارد و زندگی بهتری می خواهد و معیشت خود و خانواده اش را باید تامین کند. در نتیجه مساله دستمزدها به این مسئله حیاتی مربوط است و این مساله شب و روز بخش وسیعی از جامعه و طبقه کارگر است. دولت هم این را می داند در نتیجه تحت فشار مجبور می شود این مساله را مطرح کند و اتفاقا نوع مطرح کردن آنها در جهت محدود کردن سطح دستمزدها و تنزل دادن آن به سطح چهار و یا پنج پله زیر خط فقر و حقوقیست که در همین جامعه و همین شرایط باید به کارگر تعلق بگیرد. اتفاقا با طرح سالی یکبار دستمزدها این امکان را از طبقه کارگر می گیرند، که هر زمان لازم دید، خواستار افزایش دستمزدها شود. در شرایطی که در طول سال که حداقل قیمت کالاها چند بار بالا می رود، کارگر را مجبور کنند فقط سالی یک بار در مورد قیمت کالاهای خودش و دستمزد خودش صحبت کند. در نتیجه می خواهم بگویم جمهوری اسلامی و دولت و سرمایه دار با طبقه کارگری روبرو است که تامین زندگیش را و معیشتش را می خواهد و از همین سر مجبورند که به این مساله بپردازند و به این معنا مساله دستمزدها به دولت و سرمایه دار و کارفرما تحمیل می شود. این مساله هم برای کارگر و هم جامعه و تامین زندگی آنها مهم و حیاتیست و به این دلیل از نظر من هم خیمه شب بازی نیست و یک مساله و یک کشمکش واقعی است. اتفاقا هر ساله بحث بر سر دستمزدها انعکاس یک کشمکش بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار و دولت حامی سرمایه داران آن جامعه است و هر کدامشان بسته به موقعیتشان و اینکه تیغشان بیشتر ببرد خواست و مطالبه خودشان را به دیگری تحمیل می کنند و سرمایه داران هر ساله با اتکا به حمایت دولت و قانون و انواع اهرمهای فشارعلیه کارگر و به دلیل تناسب قوایی که به نفعشان است و متاسفانه به دلیل عدم اتحاد و تشکل طبقه کارگرو سنگربندی قدرتمند کارگری، دستمزدی چند بار زیر خط فقر را به طبقه کارگر تحمیل کرده و میکنند.
رادیو پرتو: سوال را به گونه ای دیگر مطرح کنم. منظور من از خیمه شب بازی این بود که اگر یک کارگری از شما بپرسد اینها تا امروز دستمزد ما را نداده اند و این مذاکرات و این فصل تعیین دستمزدها تا آنجایی که حکومت دلش خواسته هیچ وقت چیزی برای کارگران نداشته است، هفته قبل وزیر کار رسما اعلام کرد که دستمزد کارگران همان ٤٠٠ هزار تومان بیشتر نخواهد شد و یعنی در حقیقت باز هم یک پنجم سطح خط فقر، چه چیزی می تواند عاید کارگران شود، در این پروسه است که حزب حکمتیست فراخوان داده است و از کارگران میخواهد که این مساله را جدی بگیرند و دست به مبارزه و اعتراض بزنند و در این پروسه دخیل باشند؟ مظفر محمدی: این که شما می گویید درست است. در ایران و در همین سالهای اخیر هم، قبل از اینکه کارگران خود را برای این مساله آماده کنند خود تحلیل گران و مفسرین اقتصادی دولت دست پیش را می گیرند و تیله ای به وسط میاندازند و خودشان هم میبرند و می دوزند و کار را تمام می کنند! چرا این مساله به اینگونه است؟ چرا طبقه کارگر پیش دستی نمی کند؟ چرا کارگران نماینده هایشان را انتخاب نمی کنند؟ چرا مذاکرات غیر عادلانه و غیر واقعی است؟، چرا نمایندگان واقعی کارگران در این مذاکرات شرکت ندارند و کارفرما و دولت نماینده دارند...؟ حتی اگر یک نماینده کارگر هم در آنجا باشد، تازه دو به یک شده و به ضرر کارگران است... همه اینها واقعیتهایی هستند که طبقه کارگر می بیند و می شناسد، منتهی آنچه که مهم است، متاسفانه توازن قوا در امسال و همه این سالها به نفع طبقه کارگر نبوده و نیست. کارگر در این حد از آمادگی و تشکل و اتحاد و یا جنبش مجامع عمومی اش، انتخاب نمایندگان واقعی اش، انتخاب نمایندگان سراسری اش نیست که بتواند با دست پر سر میز مذاکره بیاید و طرف مقابل را عقب بنشاند و خواست و مطالبه خود را مطرح کند و آنها سرمایه دار و کارفرما و دولت خودشان می نشینند و خلاصه همه چیز را تمام می کنند و کارگر هم این وسط ساکت است و تا همین حالا هم متاسفانه زورش نمی رسد.
رادیو پرتو: در تکمیل این سئوال می خواهم بپرسم که کمپین یا مبارزه و یا دعوت به اعتراضی که حزب حکمتیست کرده است چه توقعی را در این دوره در مقابل خودتان قرار داده اید، چه چیزی باید انجام بشود و به کجا برسید، خودتان و طبقه کارگر را موفق میدانید؟ رحمان حسین زاده: قبل از پاسخ به این سئوال یک نکته را اضافه کنم. ببینید این که در این کشمکش کنونی با طبقه سرمایه دار و کارفرما و دولتش چه چیزی عاید کارگر میشود، ما متوجه ایم که تناسب قوا به نفع طبقه کارگر نیست و حداقل خواست کارگران هم جواب نمی گیرد، اما به نظرم در دل همین وضعیت هر یک تومانی که به دستمزد کارگر اضافه بشود، مهم است. هر ساله در نتیجه همین کشمکش ها و همین چانه زنیها، مجبورند حداقل ٢٠- ٣٠ هزارتومانی را قبول کرده و به دستمزد کارگر اضافه کنند. در همین حد هم برای زندگی کارگر و بویژه در مقابل بالانس تورم و گرانی که هر روزه و هر ماهه به طبقه کارگر و خانوار کارگری تحمیل میشود، حیاتی است و به همین دلیل هم هر ساله همین تلاشها هم برای کارگر مهم است. در همین قالبی هم که اصلا کارگران نمایندگی نمیشوند و نمایندگان کارگران در این مذاکرات نیستند و یک طرف مذاکره کارفرماست و طرفهای دیگر حامی سرمایه داران، همین سطح از کشمکش برای طبقه کارگر ایران مهم است و باید آن را جدی بگیرد و اگر جدی نگیرد حتی همین ٢٠ هزارتومان را هم به دستمزدش اضافه نمی کنند. جنبه دیگری که شما اشاره کردید، به نظرم توقع ما این است تلاشی که حالا ما و طبقه کارگر در شرایط مطرح بودن تعیین دستمزدها داریم پیش میبریم، به این منجر شود که با استفاده از حداکثر توان و اتحادمان تا ممکن ترین و بالاترین سطح ممکن دستمزدهای سال آینده را افزایش دهیم. در نتیجه به هر نسبت طبقه کارگر متحد تر و متشکل تر باشد و زورش را بزند، از همین حالاهمین کمپین ها و افشاگری ها و تحرک و جنبش راه انداختن ها، همه و همه باید اهرمی بشوند در راستای نیل به این هدف و تامین و تعیین بالا ترین نرخ افزایش دستمزدها در شرایط امسال. آنها نیز تلاش می کنند هر ساله حقوق یک چهارم و یک پنجم زیر خط فقر را به کارگران بقبولانند. و این بستگی به ابعاد تحرکات کارگری و جریانات مدافع طبقه کارگر دارد که بتوانند نیرویشان را در داخل و خارج کانالیزه کنند و فشار بیشتری را بویژه در محیط های کارگری برای تعیین دستمزد ها در سطحی بالاتر و قابل قبول تر وارد کنند. در نتیجه به نظر من از افشاگری و تبلیغات و تحرک و مبارزه عملی و واقعی و مذاکره گرفته و همه اینها باید چار چوب یک تحرک وسیع برای افزایش دستمزد ها باشد.
رادیو پرتو: اجازه بدهید که یک به یک روی جنبه های مختلف بحث دستمزدها متمرکز بشویم.از اینجا شروع کنیم که سطح دستمزد کارگران در سال گذشته بین ٣١٠ تا ٣٢٠ هزار تومان تعیین شد و یک سال گذشته را کارگر با آن بسر برد. مساله یارانه ها را من جدا می کنم چون ماههای آخر سال را شامل می شود و موضوع دیگری است اما در کل تغییر زیاد مهمی را به وجود نیاورده و شرایط همانگونه مانده است. میخواهیم ببینم که بستر مذاکرات امسال که به آن نزدیک میشویم، چه سالی را کارگر پشت سر گذاشته است. شما یک جمع بندی از این زوایا بدهید، دستمزد سال قبل، چه وضعیتی را کارگران پشت سر گذاشته اند و شرایط کار و دستمزدهایش، و میدانی که مذاکرات سال قبل را در مقابل کارگران گذاشت چگونه می بینید و شما چه نظری در این رابطه دارید؟ مظفر محمدی: دولت و سرمایه داران نمی توانند بگویند سال گذشته، چرا که هنوز سال جاری یعنی سال ٨٩ که به پایان نرسیده است به ١٥ درصد افزایش دستمزد رضایت دادند، یعنی ٣٠٣ هزار تومان در واقع و این حداقل ناچیز را هیچ وقت طبقه کارگر نپذیرفت و برایش قابل قبول نبود و به همین اعتبار سال ٨٩ نیز مانند سالهای قبل سال سخت و سال فقر و تنگدستی و زندگی زیر خط فقر برای میلیونها خانواده کارگری بود. اوایل همین سال برخی از نماینده های خود بورژوازی سطح خط فقر را یک میلیون تومان اعلام کردند و خودشان گفتند در سالهای اخیر، سالانه ٤٠ درصد به قیمت اقلام و کالاهای مصرفی در بازار اضافه شده است. هر چند که این آمار و ارقام نیز واقعی نیستند و خیلی بیشتر از اینها بوده، اما در همین حد هم تکان دهنده است. وقتی کارگر ١٥ درصد افزایش دستمزد می گیرد و در مقابل نیازمندیهایش را فرض کنیم همین ٤٠ درصد گرانتر تهیه می کند، به این معنیست که طبقه کارگر متناسب با گرانی و تورم ٢٥ درصد دستمزدش را پایین آورده اند و اضافه نشده است و این که کارگران این کاهش دستمزد را چگونه جبران می کنند خود یک مساله دردناک بوده و باید اضافه کاری کند و کمتر بخورد و گوشت میوه از سبد مصرف خانواده کارگری حذف شود. تفریحش را قلم بگیرد. کارگر می گوید اگر در سال ٨٩ دستمزد من ١٥ درصد اضافه شد، باید قدرت خریدم ١٥ درضد اضافه شود، یعنی ١٥ درصد بیشتر از سال قبل بخورم و بپوشم و تفریح کنم. در حالی که بطور واقعی اینطور نشد و به نسبت ٤٠ درصد تورمی که تازه خودشان می گویند، قدرت خرید کارگر کمتر از سال قبل شد. به همین ترتیب این سرنوشت شاید در سال ٩٠ هم در انتظار کارگران است. حالا اگر سراغ کارگران بیکار هم برویم ولو بیمه بیکاری ناچیزی هم به او بدهند، دیگر فلاکت محض است. داستان دردناک زندگی خانواده های کارگران بیکار را نمیشود همینطور مختصر گفت. کارگری که کلیه اش را می فروشد و یا خانواده اش مجبور به تن فروشی میشوند و این بربریت نظام ضد کارگری و ضد انسانی سرمایه داری را نشان می دهد که بطور واقعی زبان از بیان آن عاجز است. جز اینکه تلاشی باید کرد برای کم کردن این مصیبت ها و پایان دادن به این ستم و استثمار وحشیانه، راه دیگری نیست.
رادیو پرتو: شما اشاره کردید که سال گذشته کارگر این را نپذیرفت و کلا سال گذشته سالی بود پر از اعتراضات کارگری و بخش مهمی از اینها دستمزدهای عقب افتاده طبقه کارگر که کارش را کرده بود و دستمزدش را نمی دادند وکارخانه های که تعطیل شده بودند و بیمه بیکاری و ... در کل چه تصویری از مبارزات کارگری بر علیه دستمزدها، شما میتوانید به دست بدهید؟ و جمهوری اسلامی چگونه توانست علیرغم این همه مبارزه فشار خودش را تحمیل کند؟ مظفر محمدی: اگر بخواهیم که اینگونه ارزیابی کنیم که مبارزات سال گذشته و اعتصابات کارگری بر سر افزایش دستمزدها بوده، متاسفانه واقعی نیست. سال ٨٩ همانند سالهای دیگر، طبقه کارگر از خودش دفاع کرد. دستمزدهای معوقه را خواست و در مقابل اخراجها ایستاد و قراردادهای موقت کمرش را خم کرد. به همین اعتبار ما یک مبارزه مشخص و یا یک اعتصاب بزرگ بر محور خواست افزایش دستمزدها نداشتیم و یا مبارزه ای در اعتراض به این که شما کلاه سر ما گذاشته اید و ١٥ درصد اضافه دستمزد در مقابل تورم سر سام آور ٤٠ و ٥٠ درصدی به معنی فقر مطلق است و ما این را نمی پذیریم. اگر چه وسط سال باشد و ما نمی توانیم تا آخر سال منتظر بمانیم و گرسنگی تحمیلی شما را به خانواده هایمان بپذیریم و دستمزد بیشتری میخواهیم. متاسفانه مبارزات به این سطح نرفت و در سالهای گذشته به ندرت مبارزه طبقه کارگر به سمت خواست افزایش دستمزدها رفته است. طبقه کارگر را آنقدر به عقب رانده اند که پشتش به دیوار چسپیده و در واقع فقط توانسته است از شغلش دفاع کند تا اخراج نشود و حداقل دستمزد کاری را که می کند، سر وقت بگیرد.
رادیو پرتو: هیچ کس به اندازه کارگر این مساله که سطح دستمزدش پایین است و در فقر مطلق به سر میبرد برایش واضح نیست. جمهوری اسلامی چگونه توانسته است با این وضع خر خودش را براند؟ رحمان حسین زاده: به این دلیل تناسب قوایی که کلا در این جامعه است،بسیار به ضرر طبقه کارگر است. از یک طرف، دولتی که ابزار سرکوب دارد، اهرم فشار دارد، زورش را زده است، در همه این سالها در تقابل با طبقه کارگر، فعالین کارگری را دستگیر کرده به زندان انداخته و بازداشت کرده، به علاوه حاکمیت سیاه خودش را تحمیل کرده، به طبقه کارگر اجازه داده نشده که حق اعتصاب و تشکل را داشته باشد، زیر همه این فشارها بوده و در نتیجه خود همینها اهرمهایی بوده اند که تناسب قوا را بشدت به ضرر طبقه کارگر رقم زده است. و از طرف دیگر تفرقه و پراگندگی در صفوف طبقه کارگر و بخشهای مختلف آن، حتی همان سطح از اعتراض و مبارزه برای دستمزدهایی هم که وجود دارد، اجازه نداده است که فعاین کارگری دستشان به هم برسد و متحد شوند. منظورم این است که از یک طرف فشارها و سرکوب خود دولت و سرمایه و از طرف دیگر تفرقه و پراکندگی درون صفوف کارگران، نبودن تشکلهای مستقل و توده ای کارگری وغیبت تحزب کمونیستی کارگران ... همه اینها دلایل و اهرمهایی بوده که در کل اوضاع را به نفع سرمایه دارها و کار فرما ها و به ضرر طبقه کارگر رقم زده اند و شرایط سختی را به طبقه کارگر تحمیل کرده اند. از یک طرف دیگر توده وسیع کارگران بیکار را به عنوان یک اهرم فشار بالای سر طبقه کارگر شاغل نگه داشته اند. درنتیجه کارگر شاغل یکی دیگر از نگرانیهایش از دست دادن شغلش است. میخواهم بگویم که مجموعه ای از همه ی اینهای صفوف مبارزاتی کارگران را پراکنده کرده و این فرصت را به سرمایه داران و کارفرماها داده اند که این دستمزد زیر خط فقر را به کارگران تحمیل کنند.
رادیو پرتو: اگر اجازه بدهید مکثی داشته باشیم اینجا، تصویری که از مبارزات کارگران در ایران داده میشود نشان میدهد که واقعا اعتراضات گسترده ای وجود دارد و کارخانه های متعدد و اعتراضات متعدد در همه جا شکل می گیرد و کارگران برای دفاع از یک دستمزد معینی که باید به آنها داده شود، مبارزه میکنند و مبارزه کرده اند. اما کماکان نمی تواند اهرم فشاری بر علیه دولت باشد. چرا اینگونه است؟ مظفر محمدی: طبقه کارگر در همین حدش هم اهرم فشار هست. اینطور نیست که هیچ فشاری بر سرمایه داران و دولت ندارد. همین اعتصابات کارگری، همین حق خواهی و همین مطالبه دستمزدهای معوقه، حق ندارید اخراج کنید و مبارزات علیه قراردادهای موقت، همه این مبارزات، تلاشهایی هستند که نمی توان گفت به دولت و کارفرما فشاری وارد نمیکند. همین که هر سال به تقلا میافتند و شروع می کنند که بیایید و از دستمزدها صحبت کنبم و مساله یارانه ها و... نشان میدهد که بالاخره طبقه سرمایه دار و دولتش روی طبقه کارگر حساب می کند و می ترسد و وحشت دارد. منتهی از این طرف این فشارها آنقدر قدرت ندارد که بتواند آنها را به عقب نشینی اساسی وادار کند و آنها را مجبور کند که متناسب با تورم دستمزدها را بالا ببرند و قراردادهای موقت را لغو کنند و یا دستمزدها را به موقع پرداخت کنند. این قدرت متاسفانه هنوز به این سطح نرسیده است. بطور واقعی طبقه کارگر میلیونی است، اگر بخواهد بجنبد و اگر متشکل و متحد بشود، اگر جنبش مجامع عمومی اش را برپا کند و اگر سندیکاهایش را بسازد، اگر نماینده های واقعی و سراسریش انتخاب کند و جلو بفرستد، آنوقت سرمایه داران و دولت هیچ راه ندارند. یا باید بیاید به جنگ مرگ و زندگی با طبقه کارگر که ممکن است از پا بیافتد و یا اینکه تسلیم شوند و عقب بنشینند در مقابل خواسته های حداقلی کارگران.
رادیو پرتو: اجازه بدهید بحث را از یک زاویه دیگر باز بکنم. خیلی از مفسران سیاسی چه درون جریانات سیاسی اپوزیسیون و ... صحبت از این می کنند که احتمال شورش گرسنگان در زیر خاکستر جامعه ایران نهفته است. استدلال منطقی شان این است که سالهای سال است کارگر را با وضعیت بسیار دشوار زندگی روبروساخته اند، ٣٠٠ هزار تومان به آنها می دهند در حالی که خودشان می گویند خط فقر یک میلیون است. آنها را زیر خط فقر نگه داشته اند، بیکاری و بیمه بیکاری هم مواردی هستند که مظفر محمدی هم به آن اشاره کرد. اما از این شورش هم خبری نیست، چرا؟ رحمان حسین زاده: شورش گرسنگان هر چند فعلا خبری نیست، اولا احتمالش هست، چرا که در شرایطی هستیم که فشارهای معیشتی، فشارهای اقتصادی، مساله یارانه ها، دستمزد زیر خط فقر، سطح وسیع بیکاری، همه اینها این احتمال را پیش میکشد. اما واقعیت این است که اگر شورش گرسنگان هدفمند نباشد و همینطور عصیان باشد، به جایی نمی رسد. اگر اعتراض، مبارزه و یا جنبشی هدفمند و سازمانیافته نباشد، خواست و مطالبه و هدف روشنی نداشته باشد، دامنه محدودی خواهد داشت. و نهایتا در این اوضاع و احوال دولتی که اهرم سرکوب دارد، نیروی بسیج دارد، سپاه دارد، بازداشت می کند و زندان می کند، جلوی آن را می تواند بگیرد. اینکه این شورشها سر در نیاورده است بر میگردد به همین اوضاع نا مساعدی که علیه بخش محروم جامعه و طبقه کارگر هست. در نتیجه من فکر می کنم آن چیزی که کارگران و جامعه کارگری در ایران باید به آن فکر کنند چه در مراکز کارگری و چه در مراکز اصلی و هر جایی که کارگران دستشان به دست هم میرسد، خودشان را متحد و متشکل کنند و یک اعتراض و حرکت هدفمند و روشنی را در دست بگیرند. شورش همینطور علی العموم بردش محدود است و دولت سرکوبگر اسلامی و هر دولت سرمایه داری ای می تواند سرکوبش کند.
رادیو پرتو: خطوط ادعانامه شما در زمینه دستمزدها برای کارگر در مذاکرات یا در وضعیت فعلی که بحث دستمزد ها بالا گرفته است خطوط اصلی چیست؟ مظفر محمدی : اجازه بدهید قبل از جواب به سئوالتان یک نکته درباره این شورش که شما مطرح کردید بگویم. من شخصا شک دارم در طبقه کارگر بحث شورش گرسنگان در میان باشد. من هیچ جایی نشنیده ام و هیچ جایی مشاهده ای وجود ندارد که گویا در طبقه کارگر یک زمزمه این است که اگر این اتفاق بیفتد اگر گرانی بیشتر شود یارانه ها حذف شود وتورم ایجاد گردد ما شورش می کنیم. بلاخره باید در جایی زمزمه ای وجود داشته باشد. این را خود تحلیل گران و مفسران اقتصادی رژیم می گویند در رقابت های سیاسی شان این را به رخ همدیگر می کشند و هشدار میدهند. یا از جناح چپ می گویند که به نظر من این توهم و انتظار است گویا شب کارگر می خوابد شاید فردا تحرک خودبه خودی یا عصیان یا شورشی ایجاد شود. این موضع و انتظار پوچی است. طبقه کارگر آگاه نباید بپذیرد وبه این اعتبار طبقه کارگرمنتظر هیچ شورشی نیست وباید خودش را سازمان دهد. اگر قرار است شورش یا انقلابی شود خودش آن را سازمان می دهد و اهدافی دارد متحقق کند. در مورد ادعانامه، فکر می کنم شاید قبل از هر چیزی و قبل از هر ادعانامه ای، در مبارزه برای افزایش دستمزدها به طور واقعی پیش شرط هایی لازم است. بحث فقط بر سر شعار دادن نیست. پانصد هزار، یک میلیون یا دو میلیون بدهید یا طبقه کارگر سه میلیون می خواهد. تمامی اینها فقط شعار است. منتها اگر بحث بر سر ادعانامه و از این قبیل حرفها باشد یک پیش شرط هایی لازم است وآن این است که طبقه کارگر بدوا متشکل و متحد شود. مجامع عمومی کارگری صدها وهزارها وده ها هزار نفری در محله های کار سازمان پیدا کند... واین سنگ بنای اتحاد وتشکل کارگر برای مساله افزایش دستمزدها شود. کمیته ها وسندیکا های کارگری به طور واقعی بخشی از این تحرک هستند وبنابراین بدوا طبقه کارگرباید نماینده واقعی خود را انتخاب کند بدون انتخاب وتعیین نمایندگان واقعی مجامع عمومی کارگری وسندیکا ها وتشکل های کارگری به نظرم بحث افزایش دستمزد ها پوچ است. من قبلا هم گفتم نماینده کارفرما می آید وزارت کار هم که دولت است و آن هم نماینده کارفرما است می آید وبعد از طرف خانه کارگر گویا نماینده کارگر می آیند. من حتی میگویم فرض کنید حتی یک نماینده کارگر آنجا باشد دو نماینده کارفرما آنجا خواهد بود. همین الان زمزمه افزایش چند درصدی راه افتاده است این کار هر ساله شان است قبلا هم گفتم یک تیله را وسط می اندازند تا ببینند هوا وفضا چگونه است به قول خودشان جامعه کارگری چه میگوید. خودشان میگویند کارگران پانصد هزار تومان می خواهند. معلوم نیست منظورشان از کارگران چه کسانی هستند؟ خانه کارگر است؟ شورای اسلامی شورای عالی اصناف ،شورای عالی کار وزارت کار است؟ کدام هستند؟ کدام هیئِت نمایندگی سراسری منتخب کارگران...؟ فرض کنید در پتروشیمی، در شرکت نفت، در ذوب آهن، در ماشین سازی ها آمده اند بگویند ما پانصد هزار تومان یا یک میلیون می خواهیم وبه این اعتبار به نظر من مساله این است که نمایندگان کارگر چه کسانی هستند در کدام مجامع عمومی انتخاب شده اند در کدام مراکز بزرگ کارگری واز کجا آمده اند این گروه های کارگری که خودشان می گویند ما گروه های کارگری تشکیل داده ایم نماینده کجا هستند. نماینده کدام مراکز کارگری هستند به نظر من قبل ازهر ادعایی باید دید طرف حساب کارفرما کیست و نمایندگان واقعی کارگران سر میز مذاکره برای افزایش دستمزد های امسال حضور دارند یا نه؟
پرتو: رحمان حسین زاده، مظفر محمدی بحث را شروع کرده شرایط پایه ای که مبارزه بر سر دستمزدها و بر علیه دستمزدها که بشود یک معنای واقعی به آن بخشید شما نظرتان در این مورد چیست؟ رحمان حسین زاده: من کاملا با این جنبه هایی که مظفر محمدی اشاره کرد که کارگر باید خودش را متحد کند، متشکل باشد، خودش را برای این نبرد ومبارزه آماده کند موافقم و این پیش شرط آن کار است اما این مساله را اینجا می خواهم تاکید کنم، خود جنب و جوش و بحث افزایش دستمزد ها خودش بستر و فرصتی است اتفاقا برای همان متحد و متشکل شدن وبرای همان نزدیک شدن رهبران کارگری با هم، همان سندیکاها و تشکل های کارگری موجود کارگری عاقبت به مناسبت افزایش دستمزدها رابطه هایشان با هم محکم شود، اتحاد شان بیشتر شود، بیانیه مشترک تهیه کنند خواستهای مشترکشان را جلو ببرند، به نظر من خود این فرصتی است برای آن پیشرفتهای پایه ای که مظفر محمدی هم اشاره کرد و این لازم است و سالهای قبل هم بوده است من فکر میکنم همین حالا یک تحرکی در میان فعالین کارگری سندیکاهای موجود تشکلها و نهادهای کارگری موجود بوجود آمده و خیلی هم خوب است اما لازم است خیلی هدفمند تر بگوییم حق واقعی کارگر چیست؟ کارگر به عنوان طبقه ای که در آن جامعه کار میکند و تمام ابزارش همان نیروی کار او است و آن هم همانند دیگر کالاها باید نرخ و ارزش آن با توقع واقعی و بالا از زندگی افزایش پیدا کند. کارگر و خانواده کارگری هم باید زندگیشان در سطح هر شهروندی که در رفاه و آسایش بسر میبرند، رندگیشان تامین شود. حق همه رهبران کارگری است که حداکثر آن دستمزدی که امسال در این شرایط معین یک خانواده 5 نفری را باید تامین کند، درخواست کنند، این که در دل این کشمکش بعدا به چه بخشی از آن رضایت داده میشود، یک بحث است و اینکه به هر حال حق کارگر و خانواده کارگری دستمزدش چقدر باشد یک بحث دیگر است خود دولتیها اعلام میکنند یک میلیون تومان زیر خط فقر است کارگرو خانواده کارگری مجبور نیست زیر خط فقر بودن را قبول کند، باید این را بخواهد یک شهروند که در آن جامعه در رفاه زندگی میکند چقدر به دست میآورد وچقدر زندگی آن را تامین میکند،آن هم حق کارگر و خانواده کارگری است اگر از من یک رقمی را بپرسند من فکر کنم همین الان یک خانواده کارگری 5 نفری اگر بخواهند حداقل زندگی را داشته باشند که آرامش خاطر داشته باشند، حداقل به یک و نیم میلیون تومان دستمزد احتیاج دارند، این را باید خواست. اینکه در پروسه مبارزه و کشمکش وجدل چقدر از آن را میتوانیم تحمیل کنیم، به طبقه سرمایه دار و دولتش یک بحث دیگر است در نتیجه من فکر میکنم این مولفه پایه ای لازم و حد اکثر توقع را باید در نظر گرفت. مولفه های دیگری که قاعدتا هر رهبر کارگری و تشکلهای موجود به آن توجه دارند پابه پای افزایش تورم، دستمزد کارگر هم باید اضافه بشود، امسال مولفه یارانه ها را هم باید دخالت بدهند که در حال حاضر فشار می آورد به طبقه کارگر و آن هم باید جبران شود، دستمزد جنسی را نباید پذیرفت. شقه شقه کردن دستمزدها را تحت نام عیدی و سنوات و پاداش و سود ویژه و .... را نباید پذیرفت. در نهایت صحبت من این است رهبران وتشکلهای کارگری باید تلاش خود را انجام دهند برای آن سطح دستمزدی که حق هر خانواده کارگری است برای رفاهی که هر شهروند با استاندارد بالای زندگی در آن جامعه از آن بهره مند است. باید پرچمی را به دست گرفت برای تامین رفاه و زندگی شایسته یک خانواده پنج نفری.
پرتو: میخواهم سئوال را اینجا جمعبندی کنم. شما مطرح کردید تشکلهای کارگری باید تبدیل به طرف حساب دولت شوند ومعلوم گردد منتخب کدام مجمع عمومی هستند همین الان فراخوان شما برای کارگری که در وضعیت فعلی خواهان سهیم شدن در مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی برای دستمزد شایسته خودش این سوال بوجود می اید که آیا باید منتظر تشکلهای خودش باشد؟ رحمان حسین زاده از پرچمی حرف میزند که برای تامین زندگی انسانی مدرن و کافی برای معیشت خانواده 5 نفری می کوشد. چگونه این پرچم را در شریط موجود می توان به دست گرفت و پیش برد؟ مظفر محمدی: ببیند بحث من این نیست که کارگر منتظر این بشود که اول تشکل درست بکند بعدا برود سراغ مسئله دستمزد. و بحث انتظار هم نیست. طبقه کارگر بدوا بصورت هزاران و دها هزار نفری زیر یک سقف و در بخشها و مراکز بزرگ کارگری متشکل هستند اینکه کارگران با یک سوت جمع بشوند در سلف سرویس یا سالن بزرگ کارخانه و یک مجمع عمومی بگیرند بگویند ما نماینده انتخاب میکنیم بدون نماینده من هیچ بنی بشری حق ندارد سر دستمزد من حرف بزند. این دیگر منتظر متشکل شدن که نیست. گویا من منتظر می شوم تا کارگر یواش یواش متشکل بشود اجازه تشکل بگیرد و بعد برود سراغ دستمزد. اینطور نیست. جنبش مجمع عمومی احتیاجی به انتظار ندارد همین فردا در هر کارخانه ای امکان پذیر است و بنا براین اگر از من بپرسید میگویم بدون این، دستمزد کارگر اضافه نمیشود حتی اگر همان 400 هزار یا 500 هزار تومان هم بشود به نسبت تورم و گرانی ای که در پیش است باز دستمزد کارگر کم شده است. زیاد نشده است. چه کسی صلاحیت دارد که این ارزیابی ها را بکند؟ مفسرین بورژوازی وتحلیل گران اقتصادی سرمایه داری اند که میگویند که باید مقدار اندکی به دستمزد کارگر اضافه کنید که اگر نکنید کارگر شورش میکند. این ها حرف مفت است و بیخود میگویند. کارگر دستمزد اش را می خواهد. شما نماینده کارگر را نمی پذیرید، ولی از شورش کارگررا حرف می زنید!؟ بحث من این است که این جنبش همین فردا ممکن است. نمایندگان واقعی کارگران را میشود فورا انتخاب کرد. میشود از بین همه اینها یک هیئت سراسری برای 2 ماه که هنوز وقت دارد انتخاب کرد. میشود در همان مجامع عمومی میزان افزایش دستمزد را خود کارگران تعیین کنند و روی میز کارفرما بگذارند. این اساس قضیه است این شعار که تعیین حداقل دستمزد و میزان افزایش دستمزدها تنها در صلاحیت نمایندگان واقعی و منتخب کارگران است یک شعار همیشگی طبقه کارگر در دهه های اخیر بوده است منتها این نمایندگان واقعی و منتخب کجا هستند؟ سئوال این است تا این وجود نداشته باشد این شعار فقط روی در و دیوار است. اگر غیر از این باشد از طرف سرمایه دارها هر اقدامی دیگر انجام دهند فقط زورگویی و قلدری و شارلاتان بازی و خیمه شب بازی است. و به این اعتبار می خواهم بگویم که اگر این اتفاق نیافتد و اگر امسال هم نمایند گان کارفرما و دولت دوباره توافق کنند که چند درصدی حتی در همان حد 400 هزار تومان هم باشد، که بعید است اینکار را انجام دهند باز امسال هم کلاه گشاد سر کارگر رفته است. میگویند نمیشود هر روز مجمع عمومی گذاشت ما که هزاران نفر هستیم چگونه جمع شویم. من میگویم باشد، هر روز مجمع برگزار نکنید، اما لطفا در این 2 ماه در هر کارخانه و مرکز کارگری یک بار مجمع عمومی بگذارید فقط برای انتخاب نمایندگان واقعی خودتان وتعیین سقف دستمزد امسال. این کار امکان پذیر است. این به معنای منتظر متشکل شدن نیست. این یک جنبش واقعی است و بدون این، جنبش دستمزدها به جایی نمیرسد به نظر من.
پرتو: متشکرم. فقط بحث یارانه ها هم مطرح شده و در پایان بخش اول می خواهیم در همین مورد صحبتی داشته باشیم بحث اینکه یارانه ها باید در مسئله دستمزدها در نظر گرفته شود یا نه یکی جنبه های داغ این مسئله است . وزارت کار و نمایندگان دولتی این را مطرح کرده اند که کارگر الحمدالله امسال دارد یارانه هایش را میگیرد و برای خواست دستمزدها لازم نیست که سطح بالایی را حتی به معیار خودشان برای کارگر مد نظر قرار داد و در صحبتهای شما مطرح میشد که مسئله یارانه ها را به نوعی دخیل می دانید از رحمان حسین زاده این سوال را می پرسم که شما فکر میکنید مسئله یارانه ها چه نقشی را در مسئله دستمزدها می تواند ایفا کند؟ رحمان حسین زاده: مسئله یارانه ها از دو سر به مسئله دستمزدها مربوط است و تاثیر میگذارد از یک جنبه اتفاقا وزیر کارجمهوری اسلامی اشاره کرده امسال یارانه ها پرداخت می شود برای آن بخشی که بصورت نقدی دریافت می کنند یک وضعیت بهتری ایجاد میشود. از همین الان معلوم است این را میخواهند به دست بگیرند در مقابل کارگر حق طلب که خواستارافزایش دستمزد نباش دستمزدت را اضافه نمی کنیم چون نقدی یارانه را دریافت کردی. این به هر حال اهرمی است برای تعرض به طبقه کارگر ایران و طبقه کارگر نباید این را بپذیرد. افزایش دستمزدها رو پای خودش حق واقعی کارگر است به نسبت افزایش تورم و متناسب با تامین زندگی خانواده 5 نفری و بهبود آن باید بالا برود. از یک سر دیگر هم مربوط است. پابه پای یارانه ها گرانی اجناس به وجود آمده است قیمت ها بالا رفته، چند برابر هم بالا رفته است در مقابل آن هم دستمزد کارگر هم سر جای خودش مانده، یعنی قدرت خرید کارگر در آن جامعه پایین آمده است در نتیجه اتفاقا مسئله یارانه ها با توجه به اینکه بر گرانی اجناس و اقلام اصلی تاثیر می گذارد راه حل برای کارگر این است که دستمزدش افزایش پیدا کند در مقابله با آن گرانی ودر مقابله با آن فشاری که به او تحمیل میشود ابزار اصلی او افزایش دستمزد است. من فکر می کنم مساله یارانه ها را از سرمساله افزایش دستمزد، جدی تر مهم تر وضروری تر به عنوان یک فاکتورباید دخالت داد علاوه بر فاکتورهایی که سالهای قبل تر دخالت داده شده است. باید کاملا هوشیار بود که وزیر کار دارد از همین الان خیز بر میدارد و به این راه می رود که دستمزد کارگر را اضافه نکنند به بهانه اینکه گویا به بخشی از کارگران یارانه نقدی داده می شود. مسئله یارانه ها یک راه حل اصلی اش این است افزایش دستمزدها را باید در مقابلش قرار داد ومطرح کرد.
پرتو: مظفر محمدی شما بفرما یید؟ مظفر محمدی : سر قضیه دستمزدها بورژواها و نماینده هایشان فاکتورهای زیادی را مطرح می کنند قبل از اینکه حتی بحث یارانه ها مطرح باشد اتاق بازرگانی و صنایع و معادن اعلام کرده که چه کسی می گوید حقوق امسال کارگر 303 هزار تومان بود 600 هزار تومان بود می گویند چرا؟ می گوید ما چهارده قلم پرداختی دیگر داریم که آن هم جزو دستمزد است مثل عیدی،مرخصی،سنوات خدمت،حق اولاد،کمک هزینه مسکن،خواروبار،بن واشکال اینها است اینها را گذاشته اند به حساب اینکه کارگر خیلی بیشتر از اینها حقوق می گیرد. یکی از اعضای شورای عالی کار یکی از همین روزها گفته است هدفمند سازی یارانه ها هیچ ارتباطی با تعیین دستمزد سال آینده ندارد چون یارانه ها به صورت جداگانه پرداخت میشود و میزان دستمزد ها بالاخره با هدفمند سازی وابستگی ندارد. یاپول نفت داده میشود... این یک هشدار به طبقه کارگر است به عنوان شارلاتانیسم علیه طبقه کارگر است. سوبسیدها را برداشتیم قیمت ها را آزاد گذاشتیم، قیمت ها چهار برابر، ده برابرو بیست برابر اضافه شده اند تورم سرسام آوری را خودتان دارید پیش بینی میکنید و در مقابل میگویند این ربطی به دستمزد کارگر ندارد! این حقه بازی را چه کسی می تواند بپذیرد اتفاقی که امسال می افتد یعنی با حذف یارانه ها در فصل تعین دستمزدها باید طبقه کارگر متوجه این واقعیت شده باشد حذف سوبسیدها، آزادسازی قیمت ها واینکه سرنوشت نان سفره کارگررا دست بازار داده اند این سناریو را که در مقابل طبقه کارگر گذاشته اند نتیجه فوری آن کم شدن سرسام آور قدرت خریدش است. تحمیل گرانی،تورم کمرشکن وتحمیل فقر وفلاکت غیر قابل تصور است. و به این اعتبار حذف یارانه ها در تعیین حداقل دستمزد و افزایش دستمزدها نقش به سزایی دارد وباید در مبارزه و جنبش طبقه کارگر برای همین افزایش دستمزدها در سال 90 خیلی مورد توجه قرار بگیرد. برسر حذف همین یارانه ها همان روز اول قیمت نان چهار برابر، بنزین هشت برابر، گازوییل بیست برابر شد. به این اعتبار آیا طبقه کارگر باید بیاید بپرسد اگر قیمت نان ،آب،برق،سوخت و دیگر اقلام حیاتی که تا دیروز اینگونه نبود و از سر مساله یارانه ها اینگونه شد واینها چند برابر و چند ده برابر شده آیا ستمزد من نباید چند برابر وچند ده برابر شود و اینها سئوالات خیلی واقعی و روشنی هستند من نمیگویم این را بگویید سرمایه دار بلافاصله می پذیرد و میگوید که شما راست میگویید پس می آییم اضافه میکنیم. این استدلال هایی که پول نقد می دهیم دریافتی های دیگری دارید و به این اعتبار دیگر یارانه ها را دخیل نکنید این حقه بازی را باید بالاخره افشا کرد و باید روی میزشان گذاشت حتی به اعتبار آمارهای خود تحلیل گران و مفسران خودشان و بر سرش جنگید.
پرتو: اینجا می رسیم به پایان بخش اول گفت وگویمان در مورد دستمزدها، شما اشاره کردید به وزیر کار و ادعایش در مورد دریافتی کارگران مطرح کرده بود. ایشان و مقامات جمهوری اسلامی فراموش می کنند که هفتاد یا هشتاد درصد کارگران قرار دادی هستند و از هر گونه دریافتی دیگری محروم هستند وگرنه مثل همان بیست درصد دیگر که در پایان سال می گیرند از کدام کارگران هستند و چقدر دریافت می کنند ؟ولی بحث بر سر این نیست اگر به تشکل های کارگری مختلف مراجعه کنیم می بینیم که خود آنها برای شما تعریف میکنند که چه دلایل دیگری هست چه مواضع و چه توجیهات دیگری هست که جلوی کارگر را از مبارزه کردن بر سر دستمزدها سد میکند؟ سرکوب های جمهوری اسلامی از یک طرف ومساله اینکه بهانه هایی دیگری را که دولت می آورد و ظاهرا استدلالش باعث میشود کارگر توانایی بیانش را از دست بدهد و نتواند آنچنان که لازم است وارد مبارزه شود. برای مثال می گویند، دستمزد های بیشتر باعث بیکاری میشود بحران اقتصادی تشدید پیدا میکند گرانی بیشتر میشود و ... اینها مسایلی هستند که می خواهیم در بخش دوم گفت وگو هایمان به آن بپردازیم. پلاتفرم یا پرچم یا توقعی را که شما در مقابل یک تحرکی برای دستمزد برای کارگر، امسال میتواند به صورت شایسته شکل بگیرد ؟ به صورت خلاصه نظرتان را در پایان بخش اول گفت وگو مطرح نمایید. رحمان حسین زاده: از همین حالا به هرحال توجهی که به افزایش دستمزدها است، لازم است تشکل های موجود کارگری ،رهبران کارگری و به ویژه کارگران کمونیست این را به عنوان مساله جدی ای که با آن روبرو هستند بنگرند در وهله ی اول ایجاد اتحاد و همبستگی بین بخشهای اصلی طبقه کارگر ایران، بین تشکل های های کارگری و حرفهایشان را یکی کنند خواستهایشان و سطح توقع شان را یکی کنند که بیانیه،قطعنامه و قرار مشترک با هم بگذارند، وزنه ای را درست کنند و در مقابل دولت وشورای عالی کار و امثالهم قرار بدهند و سقف دستمزد تعین شده ی خودشان را مطرح و برای آن مبارزه کنند. مساله اساسی است و در نتیجه در خود این پروسه این اتحاد و همبستگی و طرح آن حداقل دستمزدی که رهبر واقعی کارگران ،نمایندگان واقعی کارگران به عنوان مساله اساسی مطرح کنند. من این را متوجه هستم این دولت و این شورای عالی کار اجازه نمی دهند نماینده واقعی کارگر روی میز مذاکره بنشیند و آن خواست واقعی طبقه کارگر را بر روی میزشان قرار دهد اما همین مبارزه برای افزایش دستمزدها، همین مبارزه ای که در محیط های کارگری اتفاق بیفتد یک فشار بزرگ است. اینگونه نیست که تاثیر نداشته باشد. به هر حال دولت سرمایه دار همیشه تحت فشارها مجبور هستند جاهایی را کوتاه بیایند، مجبورند جنبه هایی را قبول کنند در نتیجه من فکر کنم به هر حال یک برنامه روشن ،یک خواست دستمزد تعین شده ی روشن ،از طرف رهبران کارگری یا از طرف تشکل های موجود کارگری ویک تلاش عملی واقعی برای آن وحول آن میتواند یک فشار جدی حتی بر روی تصمیم گیرندگان دولت ،کارفرمایان و جمهوری اسلامی باشد، که مجبور شوند به سطح بالا تری از دستمزد تن بدهند که به همراه خودش شرایط بهتر زندگی وبهبود زندگی طبقه ی کارگر را به همراه دارد وبه ویژه می خواستم اینجا این نکته را اضافه کنم دوباره و مظفر محمدی اشاره کرد، من فکر می کنم رهبران کارگری و نمایندگان واقعی کارگری به این تکه تکه شدن حق خودشان که دستمزد می باشد نباید تحت نام سود ویژه،عیدی و سنوات ... تن دهند. حق واقعی کارگر اسمش دستمزد است. آنها تکه تکه اش می کنند که به بهانه هایی تکه هایی از آ نرا قیچی و قطع کرده و به کارگر ندهند او را در انتظار نگه دارند. در بین این تکه تکه کردن دستمزد صفوف کارگر را تکه تکه کنند باید نمایندگان واقعی کارگری به این جنبه توجه کنند کل این تلاش و همبستگی به هر حال میتواند حرکت قدرتمندتری را برای افزایش دستمزد به وجود آورد.
رادیو پرتو: با تشکر از رحمان حسین زاده، به این جنبه های مختلف دستمزدها در گفت وگوی بعدی خواهیم پرداخت به عنوان جمع بندی مظفر محمدی شما بفرمایید. مظفر محمدی: سر این موضوع بحث خیلی زیاد است ما هم به زوایای این موضوع اشاراتی کردیم. این مساله و این تجربه سالیان زیادی است وجود دارد. من شخصا یا هیچ کمونیستی نسخه ای از پیش آماده برای این مساله ندارد. اگر کسی از من بپرسد که میزان دستمزد ها باید چقدر باشد؟ من میگویم به اندازه دستمزد وزیر کار باشد. کارگر چگونه زندگی کند؟مانند رفسنجانی و رفیق دوست، چرا نه؟ اصلا چرا دستمزد؟ چراکار مزدی و بردگی مزدی؟ اما سطح دستمزد ها یک جنب وجوشی در طبقه کارگر بوجود می آورد که کارگران کمونیست باید از آن برای خودآگاهی طبقه کارگر استفاده کنند. برای متحد و متشکل شدن شان و اینکه بالاخره متوجه شوند تنها با قدرت خودشان متکی باشند و این قدرت خیلی عظیم است. اگر به میدان بیاید هیچ سرمایه داری از عهده آن بر نمی آید. نمیگویم برای بر انداختن سرمایه داری فورا و همین امسال در سال 89 یا 90 به کار گرفته شود. حداقل برای اضافه کردن دستمزد در همان حدی که خود کارگران تشخیص می دهند. هر تک کارگر و خانواده کارگری هر فرزند و همسر کارگری درایران تشخیص می دهد که همسایه سرمایه دارش یا آن آقایانی که آن بالا نشسته اند چگونه زندگی می کنند. بگوید می خواهم مانند آنها زندگی کنم. یا نصف دستمزد آنها را به من بدهید. به این اعتبار فرصتی است تا کارگران کمونیست آژیتاسیون کنند. کارگران را متشکل و متحد کنند. نمایندگان واقعی و سراسریشان را تعیین کنند و سر میز مذاکره بروند. در این جنگ بر سر دستمزدها نهایتا امید هست که روزی این نظام مزدی به زیر کشیده شود و طبقه کارگر صاحب جامعه گردد. پرتو:با تشکر از رحمان حسین زاده و مظفر محمدی و گفت وگوی بعدی مان را به نکات مهمتری یا جنبه های دیگری از این مساله دستمزد ها اختصاص خواهیم داد اینکه بنا به چه دلایلی آن جنبش اعتراضی و گسترده شکل نمیگیرد؟ دلایل مختلفی که باعث می شود کارگر از دست بردن به اعتراض خودش کوتاه می آید یا دل سرد میکند یا به هر حال آن مبارزه لازمه شکل نمی گیرد ترفند های دیگر سرمایه داران یا طبقه سرمایه داران ودولت چیست؟ آن جنبه هایی است که مورد بحث بخش دوم خواهد بود. *** بخش دوم رادیو پرتو: رحمان حسین زاده و مظفر محمدی مجدداً به برنامه دیگری در مورد دستمزدها خوش آمدید، دفعه قبل در مورد زمینه ها و مقدماتی در مورد یارانه ها ومسئله اصلی دست مزدها صحبت کردیم و در مورد این صحبت کردیم که وضعیت و موقعیت امروز طبقه کارگر در مقابل جمهوری اسلامی، جلوی سرمایه داران در ایران و وضعیت دستمزدها از چه قرار است و از چه موقعیتی برخوردار است در همین زمینه بخش آخر صحبتمان این بود که در مورد شورش گرسنگان در میان کارگران و زحمتکشان در ایران صحبت کردیم که گفتیم در این مورد زیاد گفته می شود و چرا از این شورش خبری نیست، بحث بر سر این بود که زندگی طبقه کارگر در ایران سخت است دستمزدهایش پائین است و زیر خط فقر قرار دارد این را همه می گویند و بیش از هر کس طبقه کارگر از این آگاه است ولی چرا از اعتراضات گسترده و همه گیر در این مورد فرض کنید حتی در مقطع تعین دستمزدها چیزی مشاهده نمی کنیم، بحث اینجا پای موانع و فاکتورهائی به اسم فاکتور و موانع ذهنی به میان کشیده می شود و اینکه ذهنیت هائی هست که سرمایه داران و دولت دامن می زنند و ظاهراً کارگران در این مورد فریب می خورند و به وضعیت موجود رضایت میدهند. در این مورد می خواستم سئوالاتی را پیش پای شما قرار بدهم؛ اولین مسئله ای که مطرح می شود این است که گفته می شود دستمزد بیشتر خواست غیره واقع بینانه و یا زیاده طلبانه طبقه کارگر است که باعث می شود تورم بیشتر بشود و تورم بیشتر باعث می شود خود کارگر بیشتر از هر کس و البته کل اقتصاد هم ضرر میبیند. یعنی می گویند کارگر خودش چیزی گیرش نمی آید افزایش تورم هم بر مبنای آن و از زیاده خواهی طبقه کارگر ناشی می شود. در این مورد می خواستم نظرات شما را بشنوم که آیا واقعاً اینچنین چیزی موجه است ؟ و این مسئله هیچ رابطه مستقیمی دارد و کارگر چقدر باید به این مسئله اهمیت قائل بشود؟ آیا واقعیت دارد یا نه, از شما مظفر محمدی شروع می کنم. مظفر محمدی : بحث سرمایه دارها در رابطه با افزایش دستمزدها یا آن چیزی که شما می گوئید موانع وذهنیت ها درون طبقه کارگر، تاثیر تعیین کننده ای در روند مبارزه طبقه کارگر دارند. برای مثال دولت می گوید ما یارانه های نقدی میدهیم. می گویند تولیدات گران می شود کارخانه سود نمی کند. می گویند اخراج بشوید خوب است یا دستمزد کم باشد؟ همین چند وقت پیش بود محمد جهرمی وزیر کار گفت، با افزایش حقوق کارگران، ثبات و پایداری بنیانهای اقتصادی کم می شود و بیکاری افزایش پیدا میکند. یا مثلا مدیر کل بانک مرکزی میگوید که تعدادی از کارخانه دارها آمدند پیش ما و گفتند که اگر هزینه های ما را زیاد کنید ( منظورشان دستمزد کارگر است ) ما هم 50% نیروی کار را اخراج می کنیم. می خواهم بگویم که آنها توجیهات بسیار زیادی برای قانع کردن کارگر می آورند., همین که می گویند، اخراج بشوید بهتر است یا دستمزدتان کم باشد ؟! خوب کارگر می گوید اخراج نکنید، با همین دستمزد می سازیم. یکی دیگر از حقه هایشان بحث تورم است، ببینید این چقدر دروغ و غیرواقعی است, طبق آمار خودشان در سال هشتاد ونه, خودشان می گویند که هر صد میلیون سرمایه، سی و شش میلیون سود برده است یا ارزش اضافه در ماه داشته است. با وجود این سرمایه دارها به این راضی نیستند . با وجود تورمی که ایجاد شده، سرمایه کماکان نزدک به 50% سودآوری داشته است. در واقع درحالی که طبق محاسبات خودشان اگر دستمزد کارگر دوبرابر می شد یعنی به جای سیصدوسه هزار میشد ششصدو شش هزار تازه دو و نیم درصد به تورم اضافه می شد. یعنی قیمت کالاها یک تا چهاردرصد اضافه می شد. بنابراین این ادعائی که تورم بالا می رود در رابطه با افزایش دستمزد، ادعای پوچی است. طبقه کارگر میداند ریشه تورم کجا است. ریشه در نقدینگی بی حدوحسابشان و نقل و انتقال سرمایه هایشان و سودخواهی بیحد و حصرشان است. در حیف و میل و غارت و چپاول ثروتهای جامعه و استثمار وحشیانه نیروی کار است. در دلالی و واسطه گریرهایشان و هزارویک کار دیگر سرمایه دار و دولت انجام میدهند و ثروتهای جامعه را صرف سپاه و بسیج و اطلاعات و زندان و شکنجه گاه هایشان میکنند. به حزب الله در سراسر دنیا کمک میکنند و ... به این اعتبار اگر میگویند دستمزد را اضافه کنیم، تورم می شود، حرف مفت و پوچی است. و قضیه از آن سر است .
رادیو پرتو: شما چگونه فکر میکنید رحمان حسین زاده, رابطه بین مسئله تورم با دستمزدها، رابطه منطقی، علمی، غیرقابل رد است و این را شما چگونه توضیح میدهید ؟ رحمان حسین زاده : ببینید من هم فکر میکنم این جزو آن پروپاگاند و دروغهائی است که سرمایه داران دارند تحویل کارگران میدهند و اتفاقاً فریبکاری است و این یکی از شیوه هایشان است و یکی از ابزارهای تحمیقشان است، اتفاقا قبل از افزایش دستمزد حتی هرساله در همین جامعه ایران که الان مورد بحث ما است تورم هست قبل از اینکه حتی قیمت کالای کارگر یعنی دستمزد آن بالا برود اجناس دیگر گرانتر می شوند، تورم هست، طبقه کارگر از سر همین فشار و از سرناچاری همیشه باید بگوید دستمزد من را به تناسب تورم بالا ببرید یعنی فرض قبلش تورم است، بعدا بحث افزایش دستمزد مطرح میشود یعنی دقیقاً برعکس است، خود تورم و گرانی از کجا میاید؟، بیکاری از کجا میاید؟ از مکانیزمهای خود سرمایه داری میاید.از کسب سود و سودورزی و رقابتهای بخشهای مختلف سرمایه با هم و موارد دیگری که همه اینها عامل تورم است، تورم ایجاد می شود و فشار آن برجامعه کارگری تحمیل می شود کارگر هم هر سال باید جزء خواست اش جزء پلاتفرم اش این باشد که به نسبت تورم به نسبت بالارفتن قیمت اجناس دیگر دستمزدم را بالا ببرید. درنتیجه من هم فکر میکنم کاملا جزو دروغهائی است که می خواهند خاک توی چشم کارگر بپاشند، اینکه آیا تورم و افزایش دستمزد به همدیگر ربط دارند، بله ربط دارند ولی برعکس تصویری که آنها میدهند وارونه است به هرحال در جامعه ای که تورم هست حقوق ها هم بالا می رود و همیشه هم کارگر پای ثابت آن بوده که به هرحال به نسبت تورم دستمزدها بالا برود و تازه هیچ وقت هم در این وضعیت در این شرایط، زمانی که کارگر نمایندگی نمی شود حتی در این چانه زنی ها سر دستمزد در جامعه ایران، سر سوزنی توجهی به آن حق طلبی که کارگر دارد و حقی که کارگر می خواهد حتی به نسبت تورم توجه نمی کنند و به همین دلیل هم هرساله ما می بینیم اتفاقاً تورم خیلی بالا است و دستمزد کارگر پائین است و میبینیم کارگر چهاربرابر زیر خط فقر زندگی میکند من فکر میکنم به این شکل ربط دارند. درست برعکس تصویری که سرمایه دارها و تبلیغات آنها دارند به خورد جامعه و به خورد حتی طبقه کارگر میدهند و این را کارگرها باید بدانند و آن را افشا کنند و به نظر من از سهم خودشان برای افزایش کامل دستمزدها نگذرند .
رادیو پرتو: مظفر محمدی، ما وقتی در مورد دستمزدها صحبت میکنیم بحث بر سر این است که کارگرها پشت میز قراردادی می نشینند و با کارفرماها تا آنجائی که شرایط باشد در یک کشور اروپائی همان بحث سطح دستمزد می پردازند از جمله مسائلی که کارفرماها علاقه دارند و روی میز مذاکره میگذارند وضعیت اقتصادی است، شما فکر میکنید کارگر اصلا دلیلی دارد که این صورت مسئله را بپذیرد؟ آیا اصلا دلیلی دارد که چگونه باید بحران متوقف بشود زیاد بشود کم بشود در این دستمزدها مورد منازعه قرار بدهد ؟ دستور اضافی و مزاحمی که آگاهانه روی میزاش قرار می گیرد و برای فریب دادن یا کج راه بردن؟! شما چگونه فکر میکنید ؟ مظفر محمدی : اینکه رشد اقتصادی مساوی است با چه چیزی یا رکود اقتصادی مساوی است با چه چیزی، اینها را تحلیل گرهای اقتصادی بورژوازی چهل من کتاب روی آن نوشته اند. و این را اگر بخواهند بگویند فرض کنید اگر کارگر دستمزد اش کم باشد بنابراین دوره رونق می شود و یا اگر دوره رکود باشد باید دستمزد کارگر را کم کنید یعنی درواقع می آیند و همه را روی سفره کارگر سرشکن می کنند و دستمزد کارگر. اما در دوره رونق و سودشان چیزی به سفره کارگر اضافه نمی کند. درحالی که اگر برگردیم به قوانین خودشان و به معیارهای خودشان که به نظرم طبقه کارگر باید به این بچسپد، این است که آنها میگویند تعیین حداقل دستمزد یک معیار آن تورم است منتهی آنها نرخ تورم را آن طوری که خودشان دلشان می خواهد می سنجند مثلا یک نفر از بانک مرکزی میاید و میگوید نرخ تورم بیست درصد است. مثلا اوایل بهمن یا دیماه. و بعد سرمایه دارها میروند یقه اش را میگیرند که این چه حرفی است مگر قرار نیست دستمزدها بر اساس تورم اضافه بشود، اینطوری نیست و بعد برمیگرده می گوید که نخیر ببخشید اشتباه کردیم ده درصد است. در سال هشتاد و هفت بود که گفتند چهار درصد است و بر اساس آن محاسبه کردند و یک پولی دادند و در سال هشتاد و نه هم به همین مبنا آمدند و سیصد و سه هزار تومان دادند. در واقع این افزایش دستمزد به ظاهر و اسمی اینها، با دستمزد واقعی در واقع یعنی کاهش دستمزد. آنها تورم واقعی را نمی گیرند و گرانی و بالا رفتن قیمتها را نمی گویند یعنی با آن پولی که حتی اضافه کرده اند، کارگر با همان پول میتواند نصف غذای پارسال اش را بخورد یعنی در واقع دستمزد اش به نصف کاهش پیدا کرده است. یا فرض کنید یکی از معیارهایشان که خودشان هم می گویند و قانون کار خودشان میگوید که تامین هزینه یک خانواده کارگری چهار نفره ً و نیاز خانواده کارگری، اطلاعات و آمار بانک مرکزیشان نشان میدهد که حداقل نیاز یک خانواده کارگری نهصد هزار تا یک میلیون است. این را خودشان میگویند تا زیر خط فقر نباشد. یا حتی در قانون اساسی شان میگوید که باید برنامه اقتصادی را طوری تنظیم کنید که کارگر بتواند علاوه براینکه کارش را انجام میدهد فرصت داشته باشد خودسازی معنوی و سیاسی و اجتماعی بکند، در رهبری کشورش فعال باشد، مهارتها و ابتکارات اش را بالا ببرد و فاکتورهای دیگری هم هست. از طرف دیگرهشتاد درصد کارگران قراردادی هستند و ماده 191 قانون کار میگوید که کارگاه های کمتر از ده نفر شامل قانون کار نمی شوند، کارگران فصلی و مهاجر و کشاورز نمی شوند و این بخش از کارگران طبق آمار خودشان حدود پنج میلیون است یعنی مساوی با بخش صنایع و تولید است. یا ممانعت میکنند از تشکل مستقل کارگری. در قانون کارشان می گویند که سه تا تشکل فقط کارگر اجازه دارد بقیه اش ممنوع است. شورای اسلامی، انجمن صنفی و نماینده کارگر، آنها هم وظیفه شان این است که فرهنگ اسلامی را گسترش بدهند و از دستاوردهای انقلاب مثلاً دفاع بکنند، یا فرض کنید آمده اند به جای اخراج کلمه تعدیل گذاشته اند. میگویند که برای اینکه سرمایه بالاترین سود را ببرد باید پائین ترین هزینه را داشته باشد و برای اینکه پائین ترین هزینه را داشته باشد باید کارگر را تعدیل بکند یک تعدادی را نگاه داریم یک تعدادی را اخراج کنیم. برای اینکه آن کسی را که نگاه داشتیم دستمزد اش یک خورده بالا برود باید یک تعدادی اخراج بشوند. یا فرض کنیم پرداختهای غیر مستقیم که چهارده قلم که خودشان اعلام کرده اند که اینها هم جزو دستمزد کارگر است. طبق آخرین حسابی که اتاق بازرگانی کرده است گفته چه کسی میگوید کارگر سیصد و سه هزار تومان میگیرد. پانصد و نود هزار تومان تا نهصدوسی و هشت هزار تومان میگیرد. با احتساب آن چهارده قلمی که خودش اعلام کرده مثلا عیدی و مرخصی و بازخرید سنوات و حق اولاد و از اینجور مسائل... میخواهم بگویم که بر اساس این فاکتور ها و این معیارها و حتی این حساب دو دوتا چهارتا کارگر می تواند جواب تحلیل گرهای اقتصادی را بدهد که مسئله رکود یا رشد اقتصادی امر من نیست امر خودتان است. بروید یک فکری به حال خودتان بکنید چرا می آئید سر سفره من و سر جیب من آن را سرشکن میکنید.
رادیو پرتو : رحمان حسین زاده شما هم در این مورد نکاتی را بگوئید، کارگر میرود سر میزمذاکره برای اینکه دستمزد ش را بالا ببرد و صرف اینکه به مذاکره رضایت میدهد به معنی این است که باید شروطی را از کارفرما بپذیرد و این دامنه پذیرش مثلا در مورد تورمها چه چیزی است و شما چگونه فکر میکنید ؟ رحمان حسین زاده : من هم چند کلمه در مورد بحران و تاثیرات آن بر مسئله دستمزدها و طبقه کارگر بگویم، معلوم است که تاثیر دارد چون خود طبقه سرمایه دار بخشاً جزو حیله هایش است جزو اهرمها و ابزارهایش است، مسئله بحران را به دست میگیرد و می خواهد پیامدهایش را روی طبقه کارگر سرشکن کند و همیشه هم همین کار را کرده است و این دقیقا جزو بزرگترین حقه بازی هایشان است جزو بزرگترین رفتارهای ظالمانه شان است علیه طبقه کارگر، ببینید زمانی که حتی در بحران هم نیستند یعنی دولتهای سرمایه داری و طبقه سرمایه دار آن زمانی که دربحران هم نیستند باز هم سهم کارگر پائین پائین است باز هم دستمزد اش پائین است، کشوری مثل چین را شما در نظر بگیرید به لحاظ رشد اقتصادی در دنیا یکه تاز است. در بحران نیست، ولی طبق همه ی آمارها و همه ی فاکتها، پائین ترین سطح دستمزد را آنجا داریم، کارگر ارزان در ابعاد میلیونی آنجا است منظورم این است منطق این نظام و این سیستم آن زمان هم که بحران ندارند و آن زمان هم که در رونق هستند آن زمان هم کارگر سهمش حتی از تولید توسط خودش و سهمش از کار خودش پایین پائین است و زیر خط فقر زندگی میکند, آن زمان هم که بحران به وجود می آید, بحران خود آن سیستم است بحران خود سرمایه داری است به جای اینکه خودشان تاوانش را پس بدهند آن را بر طبقه کارگر سرشکن میکنند و بهانه می کنند که چون بحران آمده دستمزدها را باید بزنیم، بحران آمده عده ای از شما را باید بیکار کنیم، بحران آمده و اگر نمی خواهید بیکار بشوید باید دستمزد را پائین بکشیم، همه اینها جزو حقه بازی هایشان است حیله هایشان است علیه طبقه کارگر و در ضمن ماهیت بشدت ظالمانه سرمایه داری را علیه طبقه کارگر نشان میدهد. درنتیجه من فکر میکنم طبقه کارگر مجبور نیست تاوان بحران آنها را بدهد و روی خود مسئله بحران گفتم توجیهی است و دوبار جزو دروغهائی است که می خواهند و به دست گرفته اند و سالهای سال در همه ی کشورها از آمریکا گرفته تا اروپا وکشورهای صنعتی تا ایران که این وضعیت طبقه کارگر است که می بینیم تا بحران میاید طبقه کارگر باید این دلهره را بگیرد که یک عده شان را اخراج میکنند و دستمزدشان را پائین میکشند، به نظرم این هم جزو آن چیزهائی است که کارگر باید بگوید من نباید جوربحران اقتصادی شما را بکشم، من دارم کار میکنم و و دستمزدم را می خواهم و به این نتیجه می رسیم دقیقا در این مناسبات نابرابری که الان بین طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر ایران وجود دارد کارگران حق خودشان را می خواهند دستمزدشان را می خواهند به مذاکره کشیده می شود به بحث کشیده می شود، متاسفانه شرایط امروز در ایران اینطوری است که نمایندگان کارگر به رسمیت شناخته نمی شوند. شورای اسلامی و شورای عالی کار و همه اینها نماینده طبقه سرمایه دارند. کجا در ایران نمایندگان واقعی طبقه کارگر و یا کارگران مراکز کارگری را به رسمیت شناخته اند تا بروند آنجا حق خودشان را بخواهند؟ منظورم این است که حتی اگر در سطح یک کارخانه یک منطقه صنعتی, آن زمانی هم که یک اعتصابی می شود یک مبارزه ای می شود مجبور می شوند مذاکره ای بکنند کارگران باید در ان مبارزه معین در آن شرایطی که به سر میبرند آخرین حدّ حق خودشان را بخواهند اعتراضشان را بکنند، این واقعیت است در این مناسبات یک مذاکرات پیش می آید و بستگی به نیرویشان و بستگی به قدرتشان باید بتوانند کاری بکنند دستمزدها هرچه بیشتر و بهتر بالا برود و بهبودی در وضعیتشان به وجود بیاید .
رادیو پرتو: مظفر محمدی، رحمان حسین زاده اشاره کرده به اینکه شورای اسلامی نمایندگی کارگران را به عهده گرفتند و این یک از کثیفترین سیاستهای سرکوب جمهوری اسلامی و حقه بازی اینها نماینده کارگرها نیستند این کاملا درست است. ولی جاهائی که حتی نماینده کارگران مثلا فرض کنید در اتحادیه اروپا در مذاکرات دستمزدها شرکت میکنند همیشه یک استدلال وجود دارد که کارگر باید واقع بین باشد. فرض کنید نمایندگان کارگران ایران خودشان در مذاکرات شرکت کرده باشند ولی آنجا با این استدلال روبه رو می شویم که اگر شما دستمزد بیشتر بخواهید در این وضعیت بحرانی کارخانه بسته می شود سرمایه دار نمی تواند تامین بکند و تازه اگر بتواند تامین بکند قیمت اجناس بالا می رود و اجناس فروش نمی رود و کارخانه بسته می شود و دوراهی اینکه کارخانه بسته بشود بهتر است یا دستمزد کمتر را قبول کردن... و این استدلال نماینده کارگر چه کسی باشد می تواند عاقلانه به نظر بیاید، آیا اینطوری نیست؟ شما چگونه فکر میکنید ؟ مظفر محمدی : اولا خود اینکه نمایندگان کارگران به طور واقعی کل کارگران را نمایندگی کنند این خودش یک سئوال است. اگر فرض ما بر این باشد که الان اینطوری نیست. مرجع صلاحیت دار و نمایندگان واقعی کارگران و منتخب کارگران بروند آنجا و روبروی نمایندگان کارفرما بنشینند. نه کارفرما و دولت و کارگر که می شود دو به یک. این نه، یک به یک، کارفرما- کارگر، نماینده کارفرما- نماینده کارگر. این ها بنشینند و سر مسائل صحبت کنند. طبعاً آنها از مصالح خودشان می گویند و همان حرف ها را تکرار می کنند. اما طبقه کارگر به مصالح سرمایه دار چه کاری دارد. اینکه سود می برد یا نمی برد، کم می برد یا زیاد میبرد، دوره رونق است یا دوره رکود است، اگر وارد این زمین بازی بشوند آن وقت باید بیایند کتابهای قانون و اقتصاد سرمایه داری را ورق بزنند ببینید چه راه حلی برای اینکه سرمایه بیشتر سود بکند را درواقع انتخاب کنند. یعنی در واقع آنجا کارگر باید مشاور کارفرما و سرمایه دار بشود برای حل بحرانش یا برای حل اینکه سودش کمتر شده که هرچند بیشتر اینها به طور واقعی دروغ است. بنا بر این، یک راه حل این است که کارگر برود مشاور بشود. و این درست نیست. می گویند بیا با هم بشینیم این مشکل را حل کنیم، گویا یک مشکلی پیش آمده که مشکل کل جامعه است و مشکل طبقه کارگر و بورژوازی هر دو با هم است. مشکل هردوتای آنها است ،منفعت هر دوتای آنها است، پس بنشینند و با هم حلش کنند! این یک راه حل است که متاسفانه در اکثر موارد در بخصوص در کشورهای پیشرفته در این پنجاه سال اخیر کارگر مشاور بورژوازی شده است، سال به سال می روند و دول و سرمایه اران استدلال هایشان را میکنند که امسال سود کم شد درآمد کم بود من نمی توانم اضافه دستمزد بدهم. درجریان بحران اخیر متاسفانه خیلی تراژدیک بود. بخشی از کارگران گفتند ما یک ماه حقوق نمی گیریم برای اینکه مشکل شما حل شود و امیدواریم سود تان برگردد و ما هم خیالمان راحت بشود. در حالی که صورت مساله برای طبقه کارگر این نبوده و نیست که بورژوازی سود می برد یا نه. به من چه ربطی دارد. این یک قضیه است به نظر من. منتهی اگر کارگر بخواهد از موضع منفعت خودش برود به جنگ مبارزه برای افزایش دستمزدها این یک بحث دیگری است. میتواند به سرمایه دار بگوید که تو دولت دارید، مجلس دارید، بنگاه های اقتصادی دارید، یک گله از مشاورین اقتصادی دارید و مدیا دارید و دانشگاه دارید. برو و مشکلت را آنجا حل کن چرا روی میز دستمزد من میگذارید؟! کتاب اقتصاد من می گوید که با پولی که میگیرم باید غذا بخورم، پوشاک بخرم، مسکن مناسب داشته باشم، بچه هایم بروند دانشگاه درس بخوانند، ماشین سوار بشوم، رفاهیات داشته باشم و مثل تو و به اندازه تو غذا بخورم.شما توی بحران هستی از غذایت کم کردید ؟ یکی از ماشین هایت را فروختی ؟ مسکن ات را عوض کردید که مثلا کاخ یا ویلایت را یک اتاقه یا دو اتاقه کنید؟ چرا سر من سرشکن میکنید؟ اگرطبقه کارگر از این موضع به جنگ مبارزه برای افزایش دستمزدها برود آنوقت دیگر حرف دیگری میزند. دولت آمده به سرمایه دارها سوبسید میدهد، طبق آمار خودشان میگوید که پنجاه میلیارد دلار نظام بانکی ایران به سرمایه دارها در این دوره به قول خودشان بحران در ایران، سوبسید داده است. پنجاه میلیارد دلار به سرمایه دارها سوبسید داده هنوز یک ریالش هم پس نگرفته است. این یک کار را کرده و یک کار دیگر که کرده با حذف یارانه ها قیمت ها را آزاد گذاشته که هر فروشنده کالائی می تواند فردا اتیکت آن را عوض کند دوبرابر قیمت روی آن بگذارد. از آن طرف میاید سروقت طبقه کارگر و با همه اینها به کارگر میگوید دستمزد تو کافی است یا بیست درصد یا سی درصد اضافه میکنم. می خواهم بگویم که اساس مسئله این است کارگر از زاویه منفعت خودش می رود سراغ افزایش دستمزدها. و اگر از زاویه منفعت خودش میرودريال، معیارش کتاب اقتصاد بورژوازی نیست، معیارش سفره اش است و نوع زندگی اش است و کیفیت زندگی اش است. من کارگر می خواهم مثل تو زندگی کنم. اجازه هست؟ اجازه هست نصف تو زندگی کنم؟ اجازه هست یک دهم تو زندگی کنم؟ در همین جامعه بتوانم بخورم و بپوشم وبخرم و زندگی کنم و رفاه داشته باشم ؟!
رادیو پرتو: رحمان حسین زاده شما در این زمینه چگونه فکر میکنید ؟ بسته شدن کارخانه را کارگر باید ببیند یا افزایش دستمزدهایش را،آیا باید به فکر این باشد که بالاخره سرمایه دار و کارخانه بچرخد تا او به دستمزدش برسد یا فقط خواستهای خودش را تعقیب بکند ؟ رحمان حسین زاده: من هم فکر میکنم کارگر باید خواستهای خودش را تعقیب بکند زندگی و بهبود خودش را تامین کند و معیشت خودش و خانواده اش را تامین بکند، دنبال این باشد که به عنوان یک انسان در این جامعه درست مثل هر شهروند مرفه در آن جامعه زندگی بکند چون دارد شب و روز کار می کند سرمایه داری که کارخانه هم دارد و ثروت کلان هم دارد کاری نمی کند همیشه گفتیم مفت خورهائی هستند که خودشان را بر جامعه تحمیل کرده اند، کارگر باید دنبال منفعت خودش باشد، ببینید اتفاقاً شما اشاره کردید که در استدلال سرمایه دارها طاهرا منطقی هست که می گویند خوب بحران هست و وضعیت اینطوری است! به نظرم نه تنها منطقی نیست و عقلانی نیست بلکه استثمار درون آن است، بلکه ظلم درون آن هست، تمام مسئله بر سر این است. میگویند بحران پیش آمده اما نمی خواهند ثروتشان پائین بیاید، نمی خواهند سودآوریشان کمتر بشود، باید گفت چون طبقه سرمایه دار هستی و صاحب کارخانه هستی اگر بحرانی هم آمده که زاده سیستم خودتان است ، خوب دندان روی جگر بگذارید یک سال هم شما سودتان کمتر باشد شما ثروت اندوزیتان کمتر باشد، به خاطر اینکه همان بازده سود و ثروت اندوزی و چپاولشان سر جای خودش باشد برمیگردد به کارگر میگویند خوب دستمزدت باید پائین باشد چون باید ثروت اندوزی و کسب سود ما سر جای خودش باشد!؟. در واقع میگویند زندگی لوکس ام را داشته باشم و امکاناتم را داشته باشم سرمایه ام را کماکان داشته باشم سود سرمایه ام را داشته باشم. به همین خاطر، مناسبات سرمایه هم ظالمانه است و هم غیر عقلانی است و اتفاقاً کارگر آگاه به روشنی این را می بیند و میگوید به من چه مربوط؟ شما ابزار تولید دستت است کارخانه دستت است امکانات دستت است و این هم مفتخوری و فعالیت و زندگی و رفاه و شرایطتت است، من کارگر تمام وسیله ام ابزار کار کردنم است، روز و شب نیروی کارم را می فروشم و می آیم کار میکنم، بحران باشد یا نباشد میایم کار می کنم و ده یا دوازده ساعت کار خودم را متاسفانه در ایران دارم،در نتیجه حق خودم را می خواهم، بحران باشد یا نباشد حق ام را می خواهم چون زندگی می خواهم چون خانواده ام باید تامین بشود، اما این سیستم وارونه و ظالمانه اینها را نمی پذیرد و باید گفت ظلم استثمار و به هرحال آن زالوصفتی که طبقه سرمایه دار علیه کارگر به عنوان انسان در آن جامعه دارد، من فکر میکنم درنتیجه کارگرها حق طلبانه خیلی روشن و مداوم دنبال حق خودشان باشند توجیهات آنها را نپذیرند به هر درجه و به هر نسبت زورشان می رسد و امکانش را دارند کوتاه نیایند در مقابل این توجیهات پوچی که سرمایه داران و ایدئولوگهایشان و دولت شان و غیره دارند.
رادیو پرتو: به عنوان سئوال پایانی به سئوال اولم، به صورت مسئله می پردازم، اینکه یک جنبش قوی بر سر دستمزدها برای افزایش دستمزدها و دفاع از یک دستمزد عادلانه و شایسته، سئوال دیگری مطرح می شود و آن هم اینکه در مورد فعالین کارگری و یا برای کارگرها قرار بدهیم و این سئوال که حالا مطرح میکنند که مگر نمی بینید که خود صفوف کارگرها می ترسند، فرصت طلبی دارند، پراکنده هستند و اینها خودشان حتی بر سر مسئله افزایش دستمزدها و حرف آن که به میان می آید و موقع آن میرسد، میگویند که کسی دل و جرات آن را ندارد اصلا نمی خواهد و دست به کلاهش می گیرد و این حرکت درون خود کارگرها نیست و این تسلیم باعث می شود که دولت هم خر خودش را براند،خیلی کوتاه اگر ممکن است آیا شما این را به رسمیت می شناسید نمی شناسید شما در مقابل این سئوالی که در مقابل یک کارگری که آگاهی لازم را دارد ولی در بخشهای مختلف کارگری تحرک لازم را از خودش نشان نمی دهد، شما در مقابل این استدلال چه می گوئید ؟ مظفر محمدی: من سئوال را دقیق متوجه نشدم منتهی اگر بحث ترس و فرصت طلبی و این چیزهائی که شما به آن اشاره کردید،است. می خواهم بگویم ترس هست چرا که نیست، برای کارگر همه چیز ممنوع است. تشکل ممنوع است. اعتصاب ممنوع است. سیاست کردن ممنوع است. بیشتر بخواهید ممنوع است وهمه این ها زندان و شکنجه دارد. فرصت طلبی هم حتماً به یک درجه ای هست اینکه فلان بخش کارگران فرضاً نه همه شان, در پتروشیمی و نفت یا ذوب آهن و غیره سر ماه حقوقشان را میگیرند یا با اضافه کاری و کار شیفتی و مزایا، کمی بیشتر از جاهای دیگر میگیرند و شاید دستشان به کلاه خودشان است و این حتماً به یک درجه ای هست و این شیوه کار غیر کارگری و غیر طبقاتی است. مسئله برای کارگر آگاه این است که طبقه کارگر یک طبقه است و فقیر و غنی و بالا و پائین ندارد. بالا دست و پائین دست ندارد. حتماً یک تعدادشان یک مقدار بهتر زندگی میکنند. اما اگر ده میلیون کارگر یک میلیون اش کمی بهتر زندگی کند، نه میلیون اش زیر خط فقر و بخور و نمیر دارد. این ده میلیون همه با هم یک طبقه اجتماعی است. کارگر به طور واقعی الان متاسفانه پراکنده است مثل یک طبقه واحد عمل نمی کند. بورژوا یک طبقه واحد است. دولت دارد، ارتش دارد، مجلس دارد، دستگاه قضائی دارد و... اما طبقه کارگر پراکنده است. بورژوازی می خواهد پراکنده بماند و می خواهد صنفی بماند. حتی یک تشکل صنفی هم اجازه نمی دهد تا چه رسد به ایجاد تشکل سراسری. این مشکل وقتی حل می شود که طبقه کارگر به خودآگاهی طبقاتی برسد. نفس کارگر بودن کافی نیست. اتفاقاً کارگر منفرد تحقیر هم می شود. می گویند کارگر محروم جامعه است، مستضعف جامعه است. اما در حقیقت، کارگر مثل طبقه نه آحاد کارگر، یک طبقه با افتخار و شرافتمند و با حرمت اجتماعی است. اما این قدرت و حرمت خودبه خود درست نمی شود باید به آن شکل داد. باید سازمان اش داد و مجامع عمومی اش را به عنوان اولین پله کان درست کرد. سندیکاهای مستقل کارگری اش را زد . تعاونی های کارگری اش را زد. انجمنها و کمیته های کارگران و کارخانه را زد, کمیته های کمونیستی را ایجاد کرد. خلاصه حل این معضل که الان طبقه کارگر با آن روبرو است و در مقابله با بورژوازی، هزار تا راه و چاه و چم و خم دارد که اینها فقط گوشه هایش است .
رادیو پرتو: شما رحمان حسین زاده رحمان حسین زاده: ببینید مسئله سرکوب، معلوم است سرکوب ترس ایجاد میکند نه فقط در میان طبقه کارگر، بخشهای دیگر جامعه هم با سرکوب یک رژیم هار روبه رو هستند و این ترس را به وجود می آورد. اما سئوال این است که دولت به چه حق و چرا سرکوب میکند؟ اساسا علیه این سرکوب باید بود و در مقابل آن در کل جامعه نه تنها طبقه کارگر. کارگر حق اش را میخواهد، دستمزدش را می خواهد، دستمزد خواستن مگر جرم است؟ جنایت پیشگی آنها است که سرکوب میکنند. دست سرکوب طبقه سرمایه دارو دولتش باید کوتاه شود. طبعا توده کارگرغیر سازمانیافته یا آحاد کارگر بطور پراکنده به شرایط نامساعد تن میدهد، به دستمزد کم تن میدهد و به زندگی زیر خط فقر هم تن میدهد، این فرصت طلبی نیست، واقعیت تلخ و تحمیلی برای ادامه بقا است. به هرحال کارگر و خانواده کارگری تنها مانده باید حداقل معیشت اش را تامین کند، مجبور است به قرارداد سفید هم تن بدهد. راه حل و راه چاره چیست؟ راه آن این است که دقیقا کارگر باید متحد بشود کارگر باید متشکل بشود. این را اتفاقا از نظر من کارگر کمونیست در میان طبقه کارگر ایران، رهبران سوسیالیست کارگری و حزب کمونیستی مثل ما باید فکری به حالش بکنند که کارگر از این پراکندگی بیرون بیاید، اتحاد اش، تشکل اش،تامین شود. من فکر میکنم جریان کمونیستی درون طبقه کارگر و خود ما به عنوان یک حزب کمونیستی که سی سال است در آن جامعه مبارزه می کنیم و بحثمان این است که باید کارگر را متحد و متشکل بکنیم، تا صف بندی محکمتری داشته باشیم و اوضاع بهتری به وجود بیاید، هم در مبارزه سیاسی اش و هم در مبارزه اقتصادی اش، این وضعیت و پراکندگی را باید دید و سریعاً راه چاره پیدا کرد. به نظر من یک راه موثر متحزب شدن و تحزب خود کارگران کمونیست و بخش پیشرو کارگری است که ابزارشان را داشته باشند, اهرم جنگشان هم در مبارزه اقتصادی و برای بهبود معیشتشان را داشته باشند و هم در جنگ سیاسی داشته باشند. کارگران مجمع عمومی شان را باید داشته باشند، تشکل کارگری شان را باید داشته باشند، تشکل کارگری را باید تحمیل کنند بر دولت و بر سرمایه دارها. درنتیجه من فکر میکنم یک نیروئی از فعالین کمونیست روشن بینی که منافع امروز و فردای کارگر را متوجه هست باید باشد و اساسا همان طیف کمونیست کارگران هستند رهبران کمونیست کارگران هستند، دست در دست هم از یک کارخانه تا مراکز مختلف دیگر متحد و متشکل شده پرچم روشن داشتن، شعار مشخص داشتن، قدم به قدم اتحاد ایجاد کردن، قدم به قدم مقابله کردن با سرمایه دار، تا این وضعیت را تغییر بدهیم و به هرحال هم ترس را تمام کند هم حق طلبی کارگر را بسیار افزایش بدهد و روز به روز کاری بکند زندگی کارگر بهبود پیدا بکند مبارزه اش بهبود پیدا بکند و به هرحال تن داده نشود به این شرایط نامساعدی که الان وجود دارد.
رادیو پرتو: گفتگوی ما با رحمان حسین زاده و مظفر محمدی که تا کنون در دو بخش به زمینه های مختلف مسئله مبارزه بر سردستمزدها در میان کارگران ایران پرداخته است، ادامه دارد. بحث تغییر دستمزدها در ایران است. در اواخر سال، شورای عالی کار در جمهوری اسلامی سطح حداقل دستمزدها را در ایران تعیین میکند اما در عین حال این مسئله در سطح جامعه به یک مسئله کشمکش فکری و عملی در مبارزات کارگران تبدیل می شود. تا اینجا جنبه های مختلف این مسئله را مورد بحث و گفتگو قرار دادیم اما بخش بعدی و پایانی گفتگوی ما اختصاص خواهد داشت به جنبش دستمزد از زاویه طبقاتی کارگران، سوالی که می خواستم مطرح کنم این است که: مظفر محمدی از شما شروع کنم، یک جنبش قوی حول دستمزدها روی کدام خواستها و محورها متکی باشد ؟ مظفر محمدی: اگر منظورتان از خواست میزان دستمزد امسال است که چندصد هزار تومان باشد، طبعا باید نمایندگان کارگرها بنشینند و این را حساب کنند. ببینند 500 هزار تومان خوبه یا یک میلیون کمتر نمیشود زندگی کرد. منتهی بحث این است که بدوا و قبل از این، طبقه کارگر باید خودش را برای این آماده کرده باشد و بداند که سرمایه دارها متحد هستند و اینها متحد نیستند و همه ابزارها را دارند و اینها فقط نیروی کار خودشان را دارند و من در بحث قبلی هم گفتم بدواً کارگر باید سازمان داشته باشد یعنی قدرت چانه زنی را داشته باشد. این قدرت را به کارگر میدهد که مبلغ بالاتری را می خواهد. شما اگر فرض کنید با یک سندیکای شرکت واحد تازه اگر اجازه داشته باشد یا فرض کنید دوتا سندیکائی که الان در ایران هست و مستقل است بروید به جنگ سرمایه دارها وبرای افزایش دستمزد، خوب به اندازه وزنتان به شما جواب میدهند. اگر شما بخواهی با نمایندگان سراسری منتخب مجامع عمومی کارگری نفت و پتروشیمی و ماشین سازی ها و ذوب آهن و اینها بروید سر میز مذاکره با بورژوازی یک طور دیگر با شما صحبت می کنند. و به نظر من این باید بدواً حل و فصل بشود در غیر این صورت هر چند تا جمع کارگری و هر چندتا انجمن کارگری اینجا و آنجا بگویند یک میلیون خوب است و پانصد هزار کم است و فلان است، خوب آنها مینشینند و در غیاب کارگری که متحد و متشکل نیست و نماینده اش غایب است یک کار دیگری میکنند و تصمیم دیگری می گیرند. بنابراین باید تشکیلات مستقل از دولت درست کرد در همه جا. تنها شرکت واحد و هفت تپه نمی توانند. و اگر تنها بمانند زیر ضرب قرار می گیرند. طبقه کارگر، به عنوان طبقه، می تواند این پرچم را بلند کند که تنها مرجع صلاحیت دار برای تعین دستمزدها نمایندگان واقعی کارگرانند, ترکیب یک به یک. نه شورای عالی کار و دولت و کارفرما و شورای اسلامی. کارگران در کمیسیونهای مستقل خودشان اول بنشینند و تعیین کنند نرخ تورم چقدر است، نیاز خانواده کارگری چقدر است، قیمتهائی که الان آزاد شده چطوری است ؟ ... و بر اساس آن حساب کنند. این یک جنبه و یک جنبه دیگر اینکه مبارزه اقتصادی، مبارزه برای تعیین دستمزد، مبارزه کارگر اعم از شاغل و بیکار است. اگر کارگر بیمه بیکاری نگیرد همیشه ارتشی است پشت درب کارخانه ها برای کار ارزان و جایگزینی برای کارگر شاغل است. یک جوان بیکار یک جائی نوشته بود، وضع کارگر شاغل از ما جوانهای بیکار خیلی بهتر است به ما نصف آنها را هم بدهید برایمان کافی است. البته حتماً میداند منظورش چای و قلیان قهوه خانه اش است چون نصف آن می شود صدوپنجاه هزار تومان که فقط برای چای و قلیان کافی است. منظورم این است که طبقه کارگر بداند که کارگر شاغل و بیکار منفعتشان یکی است و همزمان باید برای کارگر بیکار بیمه بیکاری کافی خواست. همچنین مبارزه طبقه کارگر بسیار گسترده است. مبارزه زن و مرد کارگر، خانواده کارگری، زن بیکار و بی اجرومزد در خانه، کارگر بومی و غیر بومی، ایرانی وافغانی. مجامع عمومی منظم کارگری مراکز توزیع کالا و تعاونی های کارگری با خرج کارفرما و دولت ایجاد کنند که با کارت کارگری بروند جنس نصف قیمت بخرند. برای بسیجی ها این کار را کرده اند. پاسدارها و مهندسها و ارتشی ها و دکترها، همه آنها تعاونی های خودشان را دارند . در یک کلام بگویم، برای اینکه طبقه کارگر در این مبارزه ببرد، سر میز مذاکره ببرد، بدواً باید خودش را به این ابزارها مسلح کرده باشد.
رادیو پرتو: رحمان حسین زاده، شما ادعانامه تان, پلاتفرم حزب کمونیست کارگری حکمتیست را در مورد دستمزدها در سال هزاروسیصدونود را چگونه مشخص میکنید و چه مواردی را مورد تاکید قرار میدهید ؟ رحمان حسین زاده: آن موئلفه هائی که در تعین افزایش دستمزد باید کارگران به آن توجه بکنند یا به قول شما ادعا نامه ای که ما نوشتیم، چند مسئله هست : اولا من فکر میکنم یک خانواده پنج نفری را مبنی قرار داد به عنوان یک موئلفه که زندگی اش تامین بشود، الان قانون کار جمهوری اسلامی می گوید خانواده چهار نفری، میگویم چرا چهار نفری؟ همه میدانیم اینطوری نیست، از خانوده کارگر بگیرید تا بورژوای آن در یک حالت نسبی هم منطقی همان پنج نفر است این یک موئلفه است، به تناسب تورم دستمزدها باید افزایش پیدا بکند، این هم یک موئلفه دیگر است که باید تاثیر داده بشود، یک جنبه دیگر این است که کارگر باید مواظب باشد و اجازه ندهد دستمزدها را تکه تکه کنند تحت نام دستمزد جنسی، تحت نام عیدی، تحت نام پاداش، به هرحال بخشهای مختلف حق کارگر را تکه تکه میکنند تا هروقت توانستند از یک گوشه ای آن را قیچی بکنند من فکر میکنم یک موئلفه مهم مقابله کارگر آگاه و طبقه کارگر آگاه است با این تکه تکه کردن دستمزدها و شقه شقه کردن آن و باید گفت کل آن چیزی که حقمان است را یک جا بدهید مزد روزانه ، یا ماهانه آن چیزی که حقمان است و به هرحال زندگیمان را تامین میکند، به نظر من با یک استاندارد بالا که مظفر محمدی هم به آن اشاره کرد کارگر حق خودش و دستمزد خودش متناسب با یک زندگی استاندارد بالا را بخواهد. الان به طبقه کارگر ایران تحمیل کرده اند که عادت بکند به زندگی زیر خط فقر، توقع اش بالا نباشد، انتظارش پائین باشد، چرا؟ چرا نباید هر کارگری که شب و روز جان میکند و کار آن هم مبنای وجودی جامعه و سوخت و ساز آن است، مثل نمایندگان مجلس جمهوری اسلامی حق و حقوق داشته باشد، چرا نباید مثل همین آیت الله های مفتخور، تازه کارگر کار میکند، ولی آنها مفتخور هستند از زندگی مرفه ای برخوردار نباشد؟، چرا همه امکانات در اختیار فرماندهان سپاه پاسداران است که شغلشان سرکوب و ابزارشان کارشان علیه کارگر و مردم و جامعه است اما در اختیار کارگر نیست که چرخ تولید آن جامعه را میچرخاند! به نظرم یک توقع و انتظار بالائی باید وجود داشته باشد. این موئلفه ها به اضافه نکاتی که مظفر محمدی اشاره کرد من فکر میکنم بحث به رسمیت شناختن نمایندگان واقعی کارگری و کارگران مجامع عمومی شان را تشکیل بدهند و هیئت های کارگری شان را داشته باشند و این هیئت های نماینده کارگری بتوانند آنها را نمایندگی کنند در مبارزه بر سر افزایش دستمزدها و همینطور تشکل و حق اعتصاب در این زمینه و اینها همه موئلفه هائی است که باید به آن توجه کرد و نهایتا اگر در شرایط امروز ایران نگاه کنیم حقیقت اش این است که یک میلیون و نیم تومان تازه این جائی است که می شود گفت بله یک خانواده پنج نفری با این پول می توانند زندگی بدون دلهره ای داشته باشد و تازه هنوز زندگی بارفاه مناسب نیست. اینها موئلفه هائی است که کارگر باید در مبارزه برای افزایش دستمزد امسال به آن تاکید کند و تلاش کند، هراندازه زورش برسد این را بر کارفرماها و سرمایه داران و طبقه سرمایه دار و شورای عالی کار تحمیل کند.
رادیو پرتو: مظفر محمدی، کم کم به پایان گفتگویمان می رسیم و این سئوال را مطرح کنم که رحمان حسین زاده با آن شروع کرد، از وضعیت فعلی اعتراضات کارگری، وضعیت فعلی که جنبش کارگری یا طبقه کارگر ایران در آن به سر می برد تا برپاکردن یک جنبش قوی بر سر دستمزدها آن چیزی که شما رئوس آن را مطرح کردید بتوانیم به دست بیاوریم, چگونه می شود راه را طی کرد ؟ و الان اعتراضات کارگری برای دستمزدهای عقب افتاده ولی اینها دست مایه یک اعتراض قوی برای دستمزدها نشدند، چه راهی را برای فعالین جنبش کارگری در ایران باید طی کرد ؟ و شما چه رهنمودهائی را دارید و فکر میکنید چه سیاستهائی را باید اتخاذ کرد ؟ چگونه پیش رفت ؟ مظفر محمدی: من در بخش اول صحبتهایم گفتم که بدواً طبقه کارگر باید چه کاری بکند. گفتم که تا آنجائی که سطح دستمزد را امسال چقدر باشد من شخصاً نمی دانم، اگر از من بپرسید می گویم دومیلیون یا سه میلیون، یا بیشتر از نماینده مجلس، به اندازه وزیر. منتهی اینکه طبقه کارگر چه کاری بکند باید همه آن کارهائی را که گفتم بکند و همه آن نکاتی را که برشمردم انجام دهد. سازمانش را و تشکیلات مستقل اش را و نمایند گی های سراسری اش را و هماهنگی مبارزه کارگر شاغل و بیکار اش را و زن و مرد اش را و بومی و غیر بومی اش را و همه اینها را... منتهی اجازه بدهید من یک نکته اضافه کنم, ببینید در طول این سه دهه حاکمیت سرمایه در ایران اگر اسما حداقل دستمزد بالا رفته اما دستمزد واقعی همیشه کمتر شده است, سرمایه دار یک جائی چندرغاز اضافه کرده اند ده تا جای دیگر پس گرفته اند. همین الان مسئله حذف یارانه ها و آزاد سازی قیمت ها و اینها باعث می شود که هر چقدر هم دستمزد اضافه کنند باز هم کارگر به نسبت پارسال باید کمتر بخورد و کمتر بپوشد. تصور کنید در فاصله این یک سال و نیم اخیر گوشت از هشت هزار تومان شده بیست هزار تومان. خط فقر به یک میلیون و نیم رسیده است. بر این اساس طبقه کارگر باید توقع اش را بالا ببرد. منتهی یک واقعیت تلخ هست و آن هم این است که جامعه عادت کرده که کارگر را بخش محروم جامعه معرفی کند. هر بورژوائی سر کارمی آید می گوید که بخش محروم جامعه را دریابید در حالی که کارگر هم همه آن چیزهائی که یک بورژوا می خواهد او هم به طور واقعی می خواهد. تلویزیون، یخچال، ماشین لباس شوئی و ظرف شوئی و اتومبیل و مسکن مناسب و آب و برق و پوشاک و بهداشت و تحصیلات بچه هایشان و همه اینها. وقتی کارگر سر میز مذاکره می نشیند معمولا اقلامی از نیازهای زندگی مثل نان و آب و برق و از اینها مطرح می شود. مثلا گویا کارگر ماشین نمی خواهد. احمدی نژاد یک افتخارش این است که می گوید، بنزین گران شده که گران شده کارگر که ماشین ندارد. بیشتر بدبختها که ماشین ندارند. انگار که کارگر بدبخت است، محروم است، ماشین می خواهد چکار، بنزین می خواهد چکار... در حالی که بورژوا هم مرد اش، هم زن اش و هم بچه هایش هر کدام یک ماشین دارند و هرکدام از آنها اگر یک خانه و نداشته باشند حدقل یک اتاق جداگانه دارند. انگار کارگر اینها را نمی خواهد. من می گویم وقتی توقع را آنقدر پائین بگیریم تازه آنوقت میاید سر بخور و نمیر. فقط نان و آب. مذاکره سر افزایش دستمزدها فقط می شود نان و آب. اما کارگر نباید به کمتر از زندگی مرفه و کم تر از کیفیت زندگی بورژواها رضایت بدهد، گوشت، میوه، مسکن خوب و رفاهیات و نهایت رفاهیات در این دوره. تصور کنید یک کارگر در معدن پانزده سال رنگ آفتاب را نمی بیند، آخر سال منت میگذارند سرش که چند درصدی دستمزد اش را افزایش دادیم. کارگر کار میکند سرمایه دار سود می برد. اینکه چقدر سود می برد امر خودش است. می خواهم نبرد به من چه! به من می گویند صلاح مملکت است، مصلحت تولید است، مصلحت وطن است، مصلحت اسلام است و اینها را میاورند وسط که گویا اینها مصلحت کارگر است. گویا کارگر در نتیجه تولید ذینفع است. کارگر وقتی در نتیجه تولید ذینفع است که آن را از دست سرمایه دار دربیاورد و در خدمت تامین نیازهای بشر قرار بدهد. مبارزه کارگر برای افزایش دستمزد برای درآوردن حق اش از حلقوم سرمایه دار است. در نهایت برای این است که حکومت را از دست سرمایه دار در بیاورد و وسائل تولید را از دست اش بگیرد. قرار نیست تا ابدالدهر کارگر- کارگر باشد و بورژوا- بورژوا. به هرحال کلام آخر من این است که مبارزه برای دستمزدها یکی از آن سنگرها برای طبقه کارگر است که به بورژوازی نشان می دهد که یک طبقه است. تولید محصول کار او است. دستمزد نتیجه کار خودش است. منت بورژوازی نیست. ما دو طبقه هستیم و منافع مختلف داریم و جدا هستیم و با هم در جنگ و جدال هستیم. من محصول کارم را می خواهم از دست تو دربیاورم و تو می خواهی من را برده نگاه دارید. با هم تعارفی نداریم من همه آن چیزهائی که یک انسان متمدن این دوره احتیاج دارد را می خواهم که نتیجه کار خودم است .
رادیو پرتو: رحمان حسین زاده شما نکاتی دارید بفرمائید : رحمان حسین زاده : ببینید الان بحث دستمزدها داغ است اساساً هم هر ساله شورای عالی کار هم با آن ترکیبی که هست، دارند تعیین تکلیف می کنند و هیچ ربطی هم به نمایندگان واقعی کارگران ندارند که مظفر محمدی هم اشاره کرد همین شورای عالی کار و مطرح بودن بحث افزایش دستمزدها نتیجه فشار خود طبقه کارگر است نتیجه مبارزه خود کارگر است، حاصل کار خود طبقه است. این را طبقه کارگر و رهبران کارگری اش می دانند، اگر آنجا امیدی نیست و یا اصلا به نفع کارگر حرف درست و حسابی زده بشود اما همین فشار و بویژه تلاشهائی که می شود و در جریان است فشاری می گذارد و نهایت باعث می شود آنها هم تن بدهند و تمکین بکنند به اینکه مجبور بشوند دستمزد را بالا ببرند. تشکلهای موجود کارگری تا همین الان یک بیانیه و ادعانامه از آنها دیدم که خیلی مثبت است اما هنوز کافی نیست خیلی کارهای دیگر هست، من فکر میکنم یک جنبه دیگر آن این است که مراکز کارگری ایران بویژه مراکز اصلی و اساسی و صنعتی و کلیدی اش میتوانند مجامع عمومی خودشان را تشکیل بدهند، حول مسئله افزایش دستمزد و حول اینکه دستمزدشان را چقدر افزایش پیدا بکند و این خیلی شدنی است، مجامع عمومی تشکیل بشود و هیئت های نمایندگی شان را تشکیل بدهند و این هیئت های نمایندگی میتوانند به هرحال خواست و مطالبه آن کارگران و هر بخش یا هر مرکز را نمایندگی بکند و بخشهای مختلف کارگری ارتباط و اتحادشان را از طریق همین هیئت های نمایندگی کارگری برقرار بکنند. از طریق رهبران و فعالین کارگری شناخته شده شان، اتحاد و پلاتفرم مشترک و خواست و مطالبات مشترک داشته باشند و این را باید مطرح کرد و فشار آورد و به هرحال راه و ابتکارش را خود کارگر در آن جامعه میداند چه طوری این را تحمل بکند، به نظرم لازم است به این معنی شبکه ای از اتحاد رهبران کارگری، اتحاد بین هیئت های نمایندگان کارگران وجود داشته باشد، طوری که بتواند یک زنجیره از مطالبه و فشار را برای افزایش دستمزد سازمان بدهد. یک محور قدرتمند را ایجاد بکند و همه اینها و این فضا را ایجاد کردن من فکر میکنم مستقیماً حتی بر آن شورای عالی کار تاثیر میگذارد. میگویند بابا آن بیرون یک تلاشهائی در جریان است یک فشارها و اقداماتی در جریان است یک کارهائی در جریان است، اگر ما اینجا در سطح بیشتری تن ندهیم به افزایش دستمزد بیرون خطر بیشتری ایجاد میکنند. می خواهم بگویم اینها بر همدیگر تاثیر دارد و نهایتاً هم فکر میکنم در همین شرایط کارگران ایران و همین رهبران کارگری از طریق فعالین کارگری و احزاب و جریانات مختلف باید صدای طبقه کارگر ایران را برای افزایش دستمزد اش به گوش سازمانهای جهانی کارگری رساند و حمایت برای آن جلب کرد. یعنی منظورم این است که علاوه بر آن تلاشهای واقعی در داخل که آنجا تعین تکلیف می شود یک حمایت بین المللی هم به خاطر افزایش دستمزد طبقه کارگر ایران خیلی ضروری است. این مجموعه موئلفه ها به نظرم در این شرایط ممکن است و به نظرم مجموعاً یک حرکتی را به وجود می آورد و یک تب و تاب و جنبشی را به وجود می آورد که مستقیماً می تواند تاثیر بگذارد دستمزد کارگر امسال هرچه بیشتر و بهتر بالا برود . و نهایتا در دل جنب و جوش و مبارزه برای افزایش دستمزدها اتحاد و همبستگی درونی طبقه کارگر و مشخصا رهبران وفعالین کمونیست طبقه کارگر با هم اگر محکمتر شود، دستاورد بزرگی است.
رادیو پرتو: رحمان حسین زاده و مظفر محمدی از شما بسیار تشکر میکنم برای اینکه وقت خودتان را در اختیار رادیو پرتو و این گفتگوها قرار دادید . ***
|