به مناسبت سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران

به رفقا، دوستان و همه انسانهایی که با دنیای بهتر منصور حکمت آشنا هستند!

دوستان! این روزها (10 آذر) سیزدهمین سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران بود.

رسم بر این است که احزاب در سالروزهایشان مینشینند و میگویند چکار کرده و چه نکرده اند. معمولا کارهای نکرده کمتر گفته میشود و یا ناکامیها پنهان میشوند. اما ما با درس ازمنصور حکمت چشم در چشم واقعیتها میدوزیم تا بتوانیم تغییرشان دهیم. پس با هم بنشینیم ببینیم که در این یک سال چه اتفاقی افتاد و حالا کجا ایستاده ایم و کجا میخواهیم برویم؟

 حزب کمونیست کارگری ایران دوشقه شده است. این را همه میدانند.

هم اکنون مدعیان کمونیسم کارگری، دیگر در یک حزب قرار ندارند. بنا بر این قبل از هر چیز و برای جلوگیری از هر ذهنیت و تخیلاتی یک واقعیت را از دیدگاه خودم بازگو میکنم و آن این است:

 صرفنطر از اینکه هر کس و هر جریانی چه ادعایی میکند و چه میگوید، ولی همه در بوته یک آزمایش بزرگ قرار دارند. ما یک دین بزرگ به رهبر بزرگمان و به تاریخ همین امروز و به جامعه بشری و به انقلاب ایران بدهکاریم.

که از این آزمایش سربلند در میاید، این را مردم همین امروز و فردا خواهند دید، خواهند فهمید و قضاوت و انتخاب خواهند کرد. کما اینکه تا همین اندازه تفاوتهایی که روشن شده خیلیها انتخابشان را کرده اند. هیچکس برای مدت طولانی نمیتواند پشت شعارهای توخالی قایم شود. خودفریبی کار ما نیست. این را هم از منصور حکمت آموختیم.

 

13 سال قبل منصور حکمت این حزب را اعلام کرد و بیش از 10 سال مثل مردمک چشم آن را حفظ کرد، گسترش داد و به حزبی با اتوریته و خوشنام و محبوب تبدیل کرد که مایه امید چپ ایران و کمونیستها و کارگران و مردم برابری طلب شد.

دنیای بهتر منصور حکمت نه یک جامعه آرمانی و دور از ذهن و دور از دسترس، بلکه دنیایی دست یافتنی و برای همین امروز مردم است. کمونیسم کارگری نه نوع جدیدی از کمونیسم بلکه تداوم کمونیسم مارکس، کمون پاریس و انقلاب اکتبر است، کمونیسم دخالتگری که به همه چیزو همه کس کار دارد، از لغو کار مزدی و الغای بردگی انسان تا حقوق کودک و برابری کامل زن و مرد و تا کوتاه کردن دست مذهب از زندگی مردم، لغو اعدام و حقوق پناهنده فراری از جهنم دولتهای مستبد و تا تروریسم دولتی و تروریسم اسلامی و دهها و صدها معضل دیگر جامعه سرمایه داری ...

دنیای بهتر منصور حکمت نه تنها علیه حمله وسیع بازار آزاد به کمونیسم و برابری ایستاد، بلکه پرچمی علیه کل چپ حاشیه ای جوامع در نیم قرن اخیر شد. چپی که به عنوان اپوزیسیون و ضد این و آن رزیم و یا در کنار بورزوازی خودی علیه امپبریالیسم و ... در حاشیه جامعه یا توسری میخورد و زندان میرفت و شکنجه و اعدام میشد و یا سیاهی لشکر و وردست بورزوازی خودی  بود.

کمونیسم کارگری، سوسیالیسمی است که اختیار را به انسان بر گردانده و نجات بشر و آزادی و خوشبختی اش را در گرو  دخالت برای تغییر جامعه و در دست گرفتن سرنوشت خویش میداند. حزب کمونیست کارگری هم از زمره احزاب سیاسی است که به قدرت چشم دوخته و به کمتر از آن قانع نیست، چیزی که در تاریخ  چپ سنتی و حاشیه جامعه، کفر، تخیلی و دست نیافتنی بوده است.

حزب کمونیست کارگری ایران برای منصور حکمت حزب قدرت سیاسی بود و نه کمتر از آن. منصور حکمت هنگامی پرچم کمونیسم کارگری را برافراشت که بورزوازی جهانی فروپاشی شوروی و شکست سرمایه داری دولتی را به عنوان شکست کمونیسم در بوق کرده و بازار آزاد سرمایه داری را به عنوان تنها روش زندگی و کار بشر امروز و فردا قلمداد کرد. کمونیسم کارگری یک "نه" بزرگ بشریت بیدار و متمدن بود به این ادعای ضد انسانی و جامعه نابرابر و متکی بر کار مزدی و استثمار اکثریت توسط اقلیت سرمایه دار و مفتخور ...

منصور حکمت حزب را  به عنوان سایبانی بر سر جمعی نمیخواست  که زیر آن لم بدهند و حرفهای خوب بزنند و وجدان خود را راضی کنند که وجود دارند و  سری هستند در میان سرها...!!  او حزب را برای تغییر مداوم شرایط و اوضاع، برای تغییر جامعه و برای دست یافتن به زندگی بهتر برای اکثریت محروم جامعه میخواست. او حزبی را میخواست در دسترس جامعه، با حزبیها و شخصیتهای اجتماعی،  در وسط  میدان و آنجا که دشمن هست.

کمونیسم منصور حکمت کمونیسم مخفی توسری خور و  در حاشیه جامعه و یا گوشه زندانها نیست، کمونسیمی است در جامعه و رودرروی دشمن بدون آنکه بتوانند او را از میدان بدر کنند. کمونیسمی تنیده در جامعه و غیر قابل تفکیک با مردم و با خواستها و با مبارزات و آرزوهایشان. کمونیستهایی که در میان مردم و به عنوان رهبران مبارزه شان قرار دارند. کمونیستهایی که اگر به آنها دست بزنی جامعه به صدا در میاید. کارگر کمونیستی که اگر به او دست بزنند کارخانه میخوابد. دانشجوی کمونیستی که اگر به او دست بزنند دانشگاه شلوغ میشود...

 کمونیسم منصور حکمت و کمونیستهای حکمتیست، چشم به قدرت دوخته اند، چرا که میدانند بدون تصرف قدرت هر تلاشی و هر نیت خیری توسط صاحبان قدرت سرکوب و نقش برآب میشود.

کمونیسم کارگری یک برنامه و سیاست و کار  و مبارزه برای کسب قدرت است، نه کم و نه زیاد. این حکمتیسم است و این مکمل و تداوم کمونیسم مارکس، مانیفست و انقلاب اکتبر است.

یکی از همین سالهای 4 سال پیش بود که منصور حکمت آن را سال حزب کمونیست کارگری نامید.

و اکنون 2 سال پس از مرگ این انسان بزرگ ما کمونیستهای کارگری نیمتوانیم سرمان را بالا بگیریم و مانند او بگوییم که امسال سال کمونیسم کارگری است. چون نیست. بر عکس سال عروج راست شد. سال عروج ناسیونالیسم ایرانی،  در شمایل فاشیستی ترین جریان و شخصیتهایش، سال عروج فدرالیسم، این جریان فکری و سیاسی ضد انسانی و سناریویی برای سیاه کردن جامعه و تقسیم به قومها و ملیتها و زبان و مذاهب و مرزهای کاذب و یوگوسلاویزه کردن ایران .

امسال سال کمونیسم کارگری نشد چرا که چپ سنتی جا خوش کرده در حزب کمونیست کارگری ایران در غیاب منصور حکمت تمام قد به میدان آمد و در غیاب سدی که منصور حکمت در مقابلش بسته بود افسار گسیخته و کف بر دهان حزب منصور حکمت را منحل اعلام و آن را  دوشقه کرد. این جریان نه به ندای حکمتیستها توجهی کرد و نه به ندای جامعه و خیل عظیم مردمی که به این حزب چشم امید بسته بودند. امیدی را که هیچوقت درکش نکردند، حزبی را که هیچوقت اهمیتش را و جایگاهش را برای کسب قدرت و پیروزی نفهمیدند...

این جریان جا خوش کرده در حزب کمونیست کارگری، در مقابل چشمان بهت زده ما و همه دوستان و دشمنان کمونیسم کارگری و منصور حکمت، رفت تا این یادگار و تلاش بیدریغ آن انسان بزرگ را با لاقیدی حیرت انگیزی بر باد بدهد و خود بر بستر آرامش به خواب رود. 

چه چیزی برای این جریان شیرین تر از این است که به جای حفظ و گسترش و تقویت حزب و سازمان کسب قدرت، در اطاق نشیمن با  تبلیغ و ترویج در انتظار شیرین "مردم انقلاب میکنند"، بنشیند و کسی را با او کاری نباشد.

 نه نشانی از فشار و نه انتقادی از عدم تعجیل و نه انتظار فتح سنگری در جنگ رو در رو با دشمن.

با از دست رفتن منصور حکمت، بشریت در ابعاد جهانی و در منطقه و در ایران ضربه بزرگی خورد. در این فاجعه، کمونیسم در مقابل ناسیونالیسم و سرمایه و قدر قدرتی راست ضعیف شد. صف عظیم دنیای متمدن در مقابل تروریسم دولتی امریکا  و تروریسم اسلامی ضعیف شد. بشریت متمدن، طبقه  کارگر مزدبگیر و برده بازار و سود، یک رهبر و نماینده بزرگ خود را از دست داد. این ضربه ای به بشریت و به انسانیت بود که به آسانی نمیتوان از زیربار آن  پشت راست کرد.

عروج مجدد چپ سنتی و پرت از جامعه و تحولاتش و نامربوط به کمونیسم کارگری، ضربه کاری دیگری بود که امسال اتفاق افتاد. چپی که در حیات منصور حکمت حاشیه ای اما پاسیو و ناباور، لنگان لنگان خودش را با کمونیسم کارگری و منصور حکمت همراه و در واقع آویزان کرده بود و بجز در مقاطع و فرصتهایی جرات ابراز وجود نمییافت،

این چپ در تمام این مدت اگر چه در حرف بزدل اما در عمل ناباوریش و پاسیفیمش مانع جدی در راه پیشرفت کمونیسم کارگری و سیاستها و پروزه هایش بود.

 اما سرانجام این چپ در غیاب منصور حکمت  مدعی و پررو و لجام گسیخته قد برافراشت. فشار چندین ساله بر این فنر برداشته شد و به اصل و نسب و جای واقعیش برگشت. این اتفاق در حیات منصور حکمت ممکن بود هرگز نیفتد.

چپ سنتی و به معنایی راست در حزب کمونیست کارگری ایران به مکان واقعی و اصل و نسبش برگشت. اما تاوانش را کمونیسم کارگری و حکمتیسم پرداخت.

آوار چپ سنتی بر سر ما خراب شد.

به همه این دلایل امسال سال راست ها شد و هم اکنون جامعه تاوان این را میدهد. چپ سنتی پرت از جامعه و سرمست از کنار رفتن فشار کمونیسم کارگری و حکمت بر سرش،  به خواب راحت فرو رفت و به این معنا هم پیروز شد. اما در عوض ما و کل چپ جامعه ضربه خوردیم. اعتماد مردم به کمونیستها لطمه خورد، بخشی از نیروی کمونیسم کارگری از این حکمتیسم کنده شد و راست جامعه درمقابل چپ تضعیف شده، سر بر آورد. ما تلاش کردیم که این را حالی این جریان کنیم، اما نشد. 

ما مخفی نکرده و نمیکنیم که کار ما حکمتیستها  و چپ جامعه سخت تر شده و جبران این تلفاتی که به ما وارد کردند بر عهده ما افتاده است.

اما در سیزدهمین سالگرد تشکیل حزب منصور حکمت  چه چیزی میتوان گفت جز بیان این حقیقت که امسال سال کمونیسم کارگری نشد. و این، تنها تعهد ما و کار چند برابر ما را میطلبد و بس. ما مصمم به جبران این مافات هستیم و خطاب به مردم، به دوستان و رفقای کمونیسم کارگری منصور حکمت باید گفت که حکمتیسم را پاس بدارید، دنیای بهتر منصور حکمت را بچسپید، کمک کنید تا راست جامعه را که سر بلند کرده و میدان را خالی دیده است سر جایش بنشانیم.

کمک کنید تا این دوره را از سر بگذرانیم، راه دشوار و پیچیده ای در پیش داریم. افق کمونیسم کارگری منصور حکمت را جلو روی جامعه بگیریم و پیش برویم. پیروزی محتوم نیست اما غیر ممکن هم نیست.

به قول منصور حکمت دریچه ای به روی ما و به روی بشریت گشوده شده است. چپ شانس پیروزی دارد. پیروزی راست هم محتوم نیست، تنها در غیاب ما، راست چه در قامت شکسته جمهوری اسلامی دوامی می آورد و چه در قالب آلترناتیو به میدان میاید.

آنطور که مرسوم است گویا این راست جامعه، ناسیونالیسم و مذهب و فدرالیسم و از این قبیل است که توانسته است کرور کرور مردم دور خودش جمع کند. و گویا چپ این شانس و یا این عرضه را ندارد. کمونیسم کارگری و حکمتیسم غیر از این میگوید. ما غیر از این میگوییم. ما میتوانیم طوری کار کنیم که اعتماد جامعه را جلب کنیم. کمونیسم ما، انساندوستی ما، آزادیخواهی ما، برابری طلبی ما و البته در کنار کاردانی و جسارت و حق به جانبی ما و همچنین ادعای ما به کسب قدرت سیاسی باید این سنت و خرافه را تغییر دهد و این بر عهده ما افتاده است. بر عهده دوستان منصور حکمت، بر دوش حکمتیست ها و بر دوش انقلابیونی که میخواهند سرنوشت جامعه را تغییر دهند و اختیار را به انسان ها برگردانند.

دور ما جمع شوید. دستهایتان را به ما بدهید. ما میتوانیم این راه دشوار را برای کارگران و مردم ایران و برای خودمان، کم درد و کم دردسرتر و کوتاه کنیم!    

مظفر محمدی 15 آذر 83 (5 دسامبر 2004)