اول ماه مه 87 درکردستان، نگاهی به نقاط قوت و ضعف
اسد گلچینی
در آستانه اول ماه مه 88 هستیم و علیرغم سرکوب و محدودیت های بسیار از طرف حکومت سرمایه داران ، بسیاری در تدارک مراسم های اول ماه مه هستند. کانون های فعالیت برای مراسم های این روز گرم است. با مروری بر تجربه سال 87 درس ها و تجارب و اشتباهات و محدودیتهایی که باید از آنها دوری کرد، میتوان قدرت بیشتری برای برگزاری هر چه متحدانه تر مراسم و جشن های کارگران به میدان آورد و با صفی متحد تر وضعیت طبقه کارگر و کیفرخواستش بر علیه سرمایه داری را مطرح کرد. به این مناسبت ارزیابی مراسم های سال 87 برای کارگران و همه دست اندرکاران مراسمهای روز کارگر در شهرهای کردستان مفید خواهد بود که در اینجا مطالعه آنرا به همه کارگران و دست اندرکاران این مراسم توصیه میکنیم.
کارگران در مراسمهای روز کارگر اعلام کردند که سرمایه داران و رژیم فاشیست اسلامیش، شرایط بسیار دشواری را برای آنها و مردم ستم دیده فراهم کرده است، اعلام کردند که تسلیم خواست آنها نمیشوند و خاموشی و یا انتظار و تردید را، نسخه دیگری از همین سناریوی سیاه میدانند که بر آنها میرود و آنرا نمیپذیرند.
امسال برگزاری اول ماه مه در شهرهای کردستان در شرایط دشوارتری برگزارشد. هدف رژیم این بود که مانع برگزاری مراسم های اول ماه مه ، روزجهانی کارگر بشود. درکردستان سنت مراسم های علنی و مستقل کارگران ریشه داراست و موفق شدند مراسم هایشان را برگزار کنند. رژیم در تهران میدانست که محجوب و خانه کارگریهای مزدورش تا جاییکه بتوانند امسال را با سکوت برگزار خواهند کرد. چون محجوب به آرزویش رسید و نماینده رژیم درمجلس شد. از یک طرف دستگیری و سرکوب و از طرف دیگر بر پایی مراسم دولتی راه حل اینها بود.با این وجود فضای اول ماه مه در شهر های کردستان بازهم متفاوت بود و مراسم ها و تجمع ها هرچند کوچک و بعضا درکوه و دشت، اما انعکاسی از اعتراض عمیق و نارضایتی کارگران و فعالین اول ماه مه بود. نگاهی به این روز و فعالیتها برای ما و همه کمونیستها و فعالیت آتی لازم است.
رژیم و فعالیتهایش
مراسم اول ماه مه 86 در سنندج و سرکوب فعالین آن ، محکومیت و مجازات بسیاری از کارگران سرشناس و مبارز تا آخرین روزهای ماه مه 87 ادامه داشت. محمود صالحی کماکان درزندان بود و بعنوان کارگر مبارزو جسوری که با یک کلیه و چندین درد و و مریضی دیگر به رژیم، نه گفته بود وبه این خاطر مجازات میشد را همه میدانستند. اگررژیم قدرت میداشت میخواست زندانی او را بیشترکش دهد. اخراج و جریمه کارگران مبارز و محکومیت صدیق کریمی و زندانی کردن شیث امانی قبل ازاول ماه مه، تلاش برای خاموش کردن هرنوع فعالیتی درهمه شهرها بود که کارگران و بویژه فعالین کارگری مصمم به برپایی اول ماه مه بودند. بخشهایی از کارگران فکر میکردند میتوانند اجازه بگیرند و مدتی به این مشغول شدند ،اجازه ندادند و برخلاف این همه جا رژیم برای وارد شدن وسرکوب کارگران آماده بود. در سقز، اشنویه و کامیاران به اقداماتی پیشگیرانه دست زد. در عین حال مراسم های دولتی را هم برای کارگران تدارک میدید.
کارگران آماده میشدند
در چنین شرایطی کارگران مبارز در پی بر پایی مراسم اول ماه مه بودند. ارتباطات کاری فعال شده بود و جنب و جوش در همه شهرها و درمیان کارگران بویژه کارگران فعال و مراکزکارگری و فعالین چپ و کمونیست درجریان بود. برخلاف خیلی از روزهای دیگر اول ماه مه روزکارگران است و مختص به آنهاست. روزهمه نیست. روزی ملی نیست و همه در آن دخیل و شریک نیستند و در این روز کارگران اعلام میکنند که برعلیه سرمایه داری متحد میشوند و خواستهای شان را طلب میکنند. این خوشایند طبقه سرمایه دارو جریانات ناسیونالیست و روشنفکران کرد اصلاح طلب و با صطلاح لیبرالش نیست. احزاب سیاسی ناسیونالیست هم کارگر “بیچاره” و “مستحق صدقه” برایشان مهم میشود که در رکاب آنها باشند. اعلامیه های احزاب ملی در ایران و کردستان از این دستند.
بنا به شرایط سرکوب وپراکندگی، مراسم های اول ماه مه بیش از بیش به مراسم فعالین کارگری و کمونیست تبدیل شده است.
دراول ماه مه 87 مراسم های مختلفی بمناسبت اول ماه مه در شهرهای سنندج، سقز، مریوان، کامیاران، بوکان برگزار شد. در سنندج 3 مراسم از طرف کارگران برگزار شد. یکی در کوه و از طرف اتحادیه آزاد کارگران، یکی در جلو اداره تامین اجتماعی سنندج درخیابان سیروس، ویکی هم از طرف کارگران خبازدرسالن این اتحادیه که این مورد را رژیمی ها قرق میکنند و از دست کارگران میتوانند در بیاورند. این مراسم ها فضای رعب و ترس و نا باوری را شکست و پرچم کارگران جهان متحد شوید یک بار دیگر و دروسط شهرسنندج از طرف کارگران به احترازدر آمد. مراسم داخل شهر سنندج نمونه ای خوب از کاری متحدانه و هماهنگ از طرف کارگران و فعالین بود. درمریوان نیزهمینطور شد و در کمتر از نیم ساعت و در وسط این شهرصد ها نفرشاهد مراسم اول ماه مه و شعارمبارزه برعلیه سرمایه داری بودند. در کامیاران مراسم با شکوهی برگزار شد و دانشجوی آزادیخواه و برابری طلب در سخنرانیش میگوید که چگونه باید این نظام را به نفع کارگران عوض کرد. در سقز ابتدا نیروهای امنیتی و اطلاعاتی صبح این روز و با حمله به دفتر اتحادیه خبازان شعارو پلاکارد های آماده شده کارگران را غارت میکنند ، غروب این روزمراسم با شکوه اول ماه مه برگزار میشود.در بوکان ده ها نفر از کارگران وفعالین روز کارگر، مراسمشان را برپا کردند.
همه این مراسمها توانست سنت اول ماه مه در کردستان را همچنان حفظ کند.
تشتت در سازماندهیهای قبل از اول مه
کارگران و تشکل ها و یا شبکه های ارتباطیشان ، حال با هر گرایشی که داشتند، خیلی پراکنده بودند و متاسفانه بخش قابل توجهی تا روز اول ماه مه پراکنده ماندند. بعضی ها آگاهانه پراکنده ماندند و اینها همه در وضعیت بوجود آمده دخیل بود. وضعیت هم علیرغم هرادعایی اینگونه نیست که یک تشکل و یا یک جمع و یا یک گروه توانسته باشد آنچنان نفوذ و اعتباری کسب کند و یا بخش مهمی از کارگران را نمایندگی کند که بخش زیادی را تحت پوشش قرار بدهد. اشتباهاتی همچون کشاندن کارگران برای اجازه گرفتن از مسئولین رژیم برای مراسم، و یا همین که در شهر سنندج 3مراسم برگزار شد ویا اینکه به نسبت تعداد مراسم ها قطعنامه وجود داشت، میتواند این را توضیح دهد واینها اگر دیده شوند و مشاهده شود لازم است مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد. حداقل برای ما اینها شاخص های مهمی هستند که با چشم باز این واقعیت ها را ببینیم و برای تغییرآنها صمیمانه و اززاویه منفعت طبقه کارگر تلاش کنیم.
از نظربسیاری از کارگران و فعالین ، کمیته برگزار کننده مراسم ها، سازماندهی مناسبی بود تا که کارگران و جمع ها و گروه های مختلف کارگری در هر جا که هستند و با هرگرایشی که دارند را زیر یک چترجمع کند و با قدرت بسیار بیشتری مراسم ها را برگزار کنند.از لحاظ امنیتی هم سازماندهی مناسبی بوده است. تعدادی آگاهانه این را نپذیرفتند بهر دلیل، و از جمله به دلیل تند روی عده ای ایراد داشتند، در حالی که کمیته برگزار کننده از جمله برای همین برقراری تعادل و تعیین سیاست درست باید تقویت میشد و حمایت میشد. چنین دلایلی و امتناع از اتخاذ چنین سازماندهی باید دلایل دیگری داشته باشد.
چندین سال در شهرهای کردستان و در سنندج بویژه، کمیته برگزار کننده اول ماه مه مرکز بزرگترین تصمیم و مناسبترین و بهترین سازماندهی ها برای مراسم بود. این کمیته ها که معمولا از فعالین و نمایندگان کارگران بودند و یا در مواردی بسیاری از فعالین و تا 70 و 80، عضو داشت. در سازماندهی نیرو، تقسیم کار، ایجاد واحد ها برای همه کارها و ازجمله تبلیغ و بسیج در همه مراکزکارگری و محلات، تعیین محل مراسم، ارزیابی ازموقعیت، مساله قطعنامه و… فعالانه بحث میکرد و تصمیم میگرفت. متاسفانه تحت عناوین مختلف این سازماندهی خوب و مناسب و تجربه شده برای بخشی حاشیه ای شد. در حالی که به نظرما یکی از کارهای خوب این مراسم ها ایجاد کمیته های برگزار کننده مراسم اول ماه مه بود ودر هرمورد که سازمان داده شد موثر بود. این کار و این سنت ها باید تقویت شود.
5 قطعنامه در 5مراسم
این هم نمونه دیگری ازتشتتی است که همه میبینند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که بیش از 5قطعنامه هم وجود داشت.قطعنامه معمولا از طرف فعالین و رهبران آکسیون و تجمع و تحصنی آماده میشود و به اطلاع و تصویب جمع میرسد و بعضا این جنبه مهم از مساله قطعنامه فراموش شده است وبه همین دلیل بعضا قطعنامه درخود هدف شده است. اگر بپذیریم که مراسم ها را میشد جمع و جورکرد و کمیته های برگزارکننده مراسم ها مناسبترین سازماندهی برای تدارک و پیشبرد مراسم و جشنهای اول ماه مه بودند، آنگاه باید پذیرفت که میشد بین این کمیته ها هماهنگی ایجاد کرد که بجای چندین قطعنامه که هرکدام هم اولویت ها و مشغله هایی را نمایندگی میکرد، 1قطعنامه سراسری میداشتیم. آیا رسیدن به این ممکن بود؟ این پاسخ را باید هر فعال و دست اندرکار مبارزه کارگران و فعالین حکمتیست باید داشته باشند و بدون پاسخ به این نمیتوان شناخت درستی ازدلایل تشتت و ماندن در چهارچوب های محدود و گروهی خود حتی در اول ماه مه داد. اینگونه میتوانیم به شکستن دیوارهای پراکندگی و دلایل انها، برویم.
تعدادی از کارگران دنبال اجازه گرفتن برای مراسم رفتند
این تحلیل که میتوان برای مراسم های اول ماه مه اجازه رسمی گرفت اشتباه بود. ما قبل از اول ماه مه به همه کارگران و فعالین کارگری گفتیم که اشتباه است اگر دنبال مجوزگرفتن بروید. نه به این دلیل که اجازه گرفتن برای مراسم همیشه غلط است، نه، به این دلیل ساده که حداقل دو سال بود روند بیش از بیش معکوس شده بود. دو سال بود که برای هرمراسمی محدودیت بیشترمیشد و فعالینی که دنبال مجوزبرای مراسم بودند را سرمیدواندند، فعالین کارگری درمراسم روز کارگر در سنندج را سرکوب و دستگیر کردند،برای 8 مارس هم همین مساله واضح بود و تعدادی ازفعالین این عرصه خیلی سریع متوجه شدند که این تاکتیک اشتباه است. اینها همه بیان وضعیت دیگری بود. دوران اجازه برای مراسم ها خیلی وقت بود که بسرآمده بود آنهم به دودلیل ،یکی سرکوب و خفقان که متناسب با شرایط استثمار گرانه و برده واری است که بر کارگران میرود و رژیم همانطورکه میبینیم به این در خواست ها تن نمیدهد، و دو به این دلیل که کارگران از قدرت اتحاد و تشکل و بسیج قوی برخوردار نیستند.
اگر در شرایط بسیار دشوارهم ما قادر به بسیج و سازماندهی قدرتمندی برای هرفعالیت کارگری و یا آزادیخواهانه ای باشیم، میتوانیم آنگاه خود را برقانون و رژیم هم تحمیل کنیم. در چنین شرایطی میتوان برای اجازه گرفتن هم مبارزه کرد و خوب هم هست که مبارزه کرد چرا که میتوان توده هرچه بیشتری از کارگران را در مراسم ها دورهم جمع کرد ، تجمع و تظاهراتی که اجازه دارد و مردم میدانند اجازه دار است، راحت ترمیتوانند در آن شرکت کنند و رژیم هم از جمله به این دلیل اجازه نمیدهد. و اگر چنانچه کارگران قدرت سازماندهی و بسیج دارند ولی رژیم به آنها اجازه برگزاری مراسم و تجمعشان را نمیدهد آنگاه باید تصمیم گرفت که آیا میتوان این مراسم را برگزار کرد یا نه و در صورتیکه کارگران قدرت داشته باشند میتوانند این کار را بکنند و به رژیم تحمیل کنند. در واقع بسیاری از چیزهایی که قانون و قانونی میشود برهمین منطق استوار است.قدرت داشته باشید قانون را پس میزنید و چیزدیگری قانون و یا سنت میشود.
به این دلایل تلاش کارگران متحد در اتحادیه آزاد کارگران برای اجازه اشتباه بود، این دوستان به جای تعیین سیاست برای اجازه گرفتن میبایست بفکر چگونگی اتحاد با دیگر کارگران و فعالین در این شهر میبودند و این سیاست درست ترو کارگری تری بود و قطعا با برگزار کنندگان مراسم های دیگر در داخل شهر زودتربه توافق میرسیدند که در اول ماه مه در سنندج چکارباید میکردند.
اکنون دیگر ثابت شد که براستی دوران اجازه پایان گرفته است. اگر این را قبول کنیم بایستی پذیرفت که باید کاری کرد که کارگران و فعالین در هر عرصه ای بیش از هرچیز بر قدرت سازمان و اتحادشان متکی شوند و با قدرت سازماندهی میتوان هر خواستی را بررژیم و اداراتش در هر شهر ی تحمیل کرد
مناسبت ها و مراسم ها چه وضعیتی را درمیان کارگران منعکس میکند؟
مراسم های اول ماه مه در شهرهای کردستان و در میان کارگران انعکاس مبارزه و نارضایتی آنها و رادیکالیسم شان است. در این شرایط که زندگی مساوی با مرگ تدریجی است، آزادی وجود ندارد ، تشکلی نمیتواند ایجاد شود، سازمان دادن همین مراسم های اول ماه مه در شهرهای کردستان کاری بسیار مهم و پر افتخار بود. در ضمن باید تاکید کرد که همین مراسم ها و ضعفهایی که داشت انعکاسی از وضعیت کارگران ، درجه تشتت و پراکندگی فعالین و رهبرانشان است.
کارگران و ستم دیدگان درجامعه اکنون وبعد از روزجهانی کارگرهم با شرایط بسیار دشوار تری روبرو شده اند. گرانی کمر آنها و خانواده هایشان را بیشتر خم کرده است، سرمایه داران و دارندگان ثروت و امکانات خود در ایجاد این شرایط شریکند و در آن ذینفعند. در شرایط گرانی که اکنون هست بیکاری و عدم تامین معیشت و عدم بیمه بیکاری زندگی را جهنمی تر کرده است. در چنین شرایطی سازندگان مراسم های روز کارگر، فعالین و کمونیستها وظیفه دارند تا اعتراضات اول ماه مه را به این شرایط وصل کنند. امروزجامعه منتظر راه حل ما در برابر این وضعیت است. راه حل سرمایه داران و رژیم فلاکت بیشتربرای کارگران است. این را ما تحمل نمیکنیم.باید راه حل دست یابی به امکانات موجود درهمه انبار ها و مراکز انباشت مایحتاج مردم و پول برای خرید مایحتاج را یافت. آنها را مصادره کرد و تحت نطارت سازمان و کمیته های کارگران و مردم قرار داد تا برای همه تقسیم شود. راه حل مان را باید به همه اعلام کنیم و برای آن آماده شویم.
اول ماه مه87، همه تلاشها با همه ضعف و کمبود هایش و با همه فعالینش میتواند آگاهانه بعنوان پشتوانه بزرگ در مبارزه کارگران در گره گاه های مهم کارو زندگیشان باشد.
اردیبهشت 87
به نقل از http://golchini.wordpress.com/