و ۱۶ آذر رسيد ···

گفتگوى مصطفى اسدپور با کورش مدرسى درباره

١٦ آذر، يک جمعبندى

بعد از شور و شوق اوليه، بعد از مرور مكرر خبرها و عكس ها و گزارش ها؛ جا براى انبوهى سوالات باز ميشود. اين واقعه مهم بود چرا، چگونه و در كدام عرصه هاى سياسى و اجتماعى. در كارزار سياسى گسترده اى كه همه جامعه از كارخانه تا محلات و خود دانشگاه در جريان است، اين واقعه كجا قرار ميگرد و چگونه بايد آنرا پى گرفت. با اين سوالات براى اين گفتگو سراغ كورش مدرسى را گرفتم.

 

مصطفى اسدپور:  كورش مدرسى در آغاز مايلم بپرسم كدام زاويه از خبرها نظر و توجه شما را بيش از هر چيز جلب كرد؟

كورش مدرسى: براى من مهم بود كه شعار آزادى  برابرى جاى برجسته اى را در اين اعتراضات به خود اختصاص داد. كاملا قابل مشاهده بود و همه جاى دنيا آنرا ديدند. معلوم شد اين شعارى است كه بيش از هر چيز اعتراض دانشجويى ميتواند خود را با آن تداعى كند. معلوم شد اگر اين شعار را دست هر كس بدهند آنرا با كمال ميل بلند ميكند.  اين شعار آن نقشى را ايفا كرد كه ما از اول براى آن قائل شديم، نقش متحد كننده.  اگر به خاطر داشته باشيد ۱۸ تير سال ١٣٨٢ وقتى اين شعار را مطرح كرديم گفتيم سرنگونى جمهورى اسلامى زير يك پرچم واحد. گفتيم كه اين شعار ميتواند متحد كننده باشد و ما بايد ابتكار را بدست بگيريم و زير اين شعار مردم را متحد كنيم. صرف نظر از هر چيز ۱۶ آذر امسال براى ما شعف انگيز بود به اين خاطر كه ديديم در اين راه يك قدم جلو رفته ايم.

مصطفى اسدپور: قبل از اينكه به ارزيابى از ۱۶ آذر بپرادازيم ميخواستم بپرسم كه معيارهاى شما در اين راه كدامند؟

كورش مدرسى: ۱۶ آذر امسال چند پديده در كنار هم اتفاق افتادند. ابعاد تظاهرات خيلى وسيع نبود ولى پديده ها ئى که اتفاق افتادند مهم بودند. در هر ارزيابى بايد جنبه هاى متعددى را ديد. يكى شعارها در دانشگاه تهران بود، دوم برخورد كه با خاتمى و سوم چيزيست كه در سنندج اتفاق افتاد. در سنندج شعارها و تحركات علاوه بر خود دانشگاه به خيابانها و ميان مردم راه يافت. در اين روزاتفاقات مهمى افتاد ولى فکر ميکنم اين سه برجسته ترينشان بودند.

بنظر من ما بايد از دو زاويه اين روز و هرگونه اتفاقى از اين دست را ارزيابى كنيم. يكى از زاويه حزب خودمان و ديگرى از زاويه بازتر جنبش عمومي و تناسب قواى سياسي و اجتماعى. مخلوط کردن اين دو اشتباه است. از زاويه حزبى، ما حزبى بوديم كه در اين رويدادها نقش ايفا كرديم. در اين رهگذر، بعد از جدايى در حزب كمونيست كارگرى، جامعه ما را بيشتر شناخت. دوم، بايد ديد در جامعه چه اتفاقى افتاد؟ بايد ديد كه ۱۶ آذر در فضا و تناسب قواى  سياسى عمومى جامعه و از زاويه جنبش سرنگونى چه نقشى داشت؟ و بلاخره  در هميان متن بايد از سر خود اعتراض دانشجويى هم بايد به ١٦ آذر نگاه كرد. محيط دانشگاه و اعتراض دانشجوئى با مسايل متعددى روبروست.

در مورد هر كدام از اين عرصه ها ميشود مکث کرد و ارزيابي کرد. ولى نميتوان جاى مولفه ها را عوض كرد. اگر ما مثلا  نقطه قدرتى که در اين رابطه داشتيم را به جاى جامعه بگذاريم، آنوقت از فرط خوشحالى از تكرار شعارهاى خود تصوير بزرگتر را نبينيم  به دام فرقه گرايى افتاده ايم. و در نهايت ارزيابي اشتباهى از وضعيت خواهيم داشت. هر كدام از اين زواياي فوق را بايد سر جاى خود بررسى و نتيجه گيري کرد.

مصطفى اسدپور: در تدارك اين روز و در كمپين حزب در اين رابطه در جايى در هنگام بحث در مورد مواجه با رژيم و تناسب قوا، شما تاكيد بيشترى را روى اقدامات و آمادگى و استقبال از اين روز داشتيد. شما گفتيد به نسبت تظاهرات ها روى تدارک انگشت گذاشتيد. سوال من اينست آيا شما دانشجويان و ظرفيت هايشان را دست كم نگرفته بوديد؟

كورش مدرسى: نه ابدا دست كم نگرفته بودم. ببيند وقتى اعتراضى در جريان است شما بايد در ابعاد کلان بايد بدانيد كه به چه مشغوليد. براي ما ١٦ آذر امسال قرار نبود دانشجويان سينه خود را در مقابل گلوله رژيم سپر كنند و يا اينكه به هر قيمتى اعتراضات را به خارج از دانشگاه بكشند. قرار نبود رژيم در اين روز سرنگون شود. برعكس از همان روز اول گفتيم كه ما تلاشمان را ميكنيم كه اعتراض هر چه بزرگترى شكل بگيرد. آنچه اتفاق افتاد همان چيزى بود كه بدنبالش بوديم و ابدا كار كوچكى نبود. اما آنچه که ما، مفصلا و علنا و بارها، در موردش صحبت کرديم اين بود كه چپ در اين روز بايد، صرف نظر از خود آکسيون ١٦ آذر دنبال چيزى ديگرى هم باشد. گفتيم كه ۱۶ آذر يك رويداد، يک محمل است كه چپ از كانال آن خود را منسجم كند. جامعه معضل رهبرى دارد، چپ بايد به جامعه اين رهبرى را بدهد. اعتراض دانشجويى انعكاسى از جامعه است و با همين معضل.  بعلاوه اين جنبش دانشجوئى بعد از شكست دو خرداد و بيرون رفتنش از صحنه فعال محتاج رهبرى چپ بود و هست. اما اين چپ خود بويژه بعد از  اتفاقات درون حزب كمونيست كارگرى دچار سردرگمى است. ۱۶ آذر ميتوانست راهى را در مقابل اين جنبش باز كند.  ما گفتيم اين روز محملى است كه در آن بتوانيم پرچم اين اعتراض را تامين كنيم، شبكه اى از رهبرا ن را بسازيم و اعتراض بزرگى را سازمان دهيم. اين سه هدفى بود كه جلو گذاشته بوديم.  گفتيم در اين مسير بايد سعى كرد يك شبكه رهبرى را جلو جامعه بگذاريم كه امروز و در چشم همگان، بعنوان شخصيت هاى شناخته شده و سازمانده و مورد اعتماد قدم به جلو گذاشته باشند. بعلاوه پشت يا همراه اين رهبران شبکه دانشجويان کمونيست را داشته باشيم که به اندازه كافى عضله براى بهم بافتن دانشگاهها و سازماندهى اعتراضات بعدى را ايجاد کند. گفتيم اگر در اين دو فاكتور جلو برويم، حتى اگر تظاهراتى صورت نگيرد با اين حال جنبش سرنگونى و جنبش چپ و راديكال جلوتر رفته است و همزمان جمهورى اسلامى در توازن قواى نامساعد ترى قرار ميگيرد· عكس اينهم صادق است، شما ميتوانيد، به عنوان مثال،  تظاهرات راه بياندازيد و بعدش مردم بروند به خانه هايشان و اتفاق مهمى هم روى ندهد.

در نتيجه من چيزي را دست كم نگرفته بودم. نگرانى من  اين بود كه ما  بعد از اين  موفقيت بزرگ، متوجه نباشيم كه مصاف هاى خيلى بزرگتر جلوى روى ما  قرار دارد. چالشهاى بزرگ ترى براى تامين رهبرى جنبش دانشجويى و كل جامعه در پيش داريم. و بايد انتظار رهبرى جامعه را از چپ داشت نه تنها راه انداختن يک تظاهرات، شرکت در تظاهراتي که کس ديگري سازمان داده و تلاش براى راديکال کردن آن. اين را هميشه ميتوان کرد و بلديم. آنچه که نميکنيم رهبرى جامعه است. براى اين پرسپكتيو خود را آماده كنيم.  اين نگرانيم آن موقع بود و هنوز هم هست. سوال اين است که چقدر در اين مسير پيش رفته ايم؟

مصطفى  اسدپور: به اين ميرسيم كه چرا اين واقعه مهم بود. ولى نظر شما در مورد رسانه ها و جرياناتى كه در مقابل آن سكوت ميكنند، آنرا يك تك رويداد جداگانه و كم اهميت جلوه ميدهند چيست؟

كورش مدرسى: در جامعه بين چپ و راست كشمكش است. کشمکش هست بر سر اينكه پرچم رهبرى سرنگونى جمهورى اسلامى چه كسى بدست ميگيرد.  هر يك از اين دو قطب ميخواهد رهبرى اعتراض عليه رژيم را بدست بگيرد و سقوط جمهورى اسلامى را با تحقق آلترناتيو خود همراه کند. ما بعنوان نوك تيز حركت چپ جامعه داريم سعى ميكنيم كه شعار آزادى  برابرى را بعنوان محملى كه جريان چپ، کمونيست و آزاديخواه و برابرى طلب با آن ميتواند كل جامعه را حول خود پلاريزه کند را به پرچم اصلى اعتراض مبدل كنيم. ما ميخواهيم كل مردم، و نه فقط دانشجويان، را حول اين شعار به حركت در بياوريم و متشكل كنيم. از طرف ديگر راست هم در صدد است كه پرچم خود را جلو براند. انواع جريانات سلطنت طلب و جمهوريخواهان "علاقمند به سلطنت" امروز شعار رفراندم و فدراليسم  را جلو گذاشته اند و تلاش ميكنند. در نتيجه دور از انتظار نيست كه هر كس پرچم خود را بزرگ ميكند· رسانه ها هم از همين قاعده پيروى ميكنند.

اما امسال ۱۶ آذر شعار آزادى و برابرى را نه نوعى به هويت يا پرچم اصلى اعتراض دانشجويى تبديل کرد. واقعيت، عكس ها و شرح ماوقع اين روز، باعث ميشود اعتراض دانشجوئى خود را بيش از هرچيز با اين شعار تداعى كند. اين يك پيروزى براى كل چپ، و نه فقط ما، به حساب ميايد. اما معنى اين اتفاق درمتن تناسب قواى عمومى جامعه بحث جداگانه ايست كه ميتوانيم به آن بپردازيم·