قهر کور طبيعت، فجايع نقشه مند يک نظام ضدانسانى

در باره زلزله اخير اقيانوس هند

ايرج فرزاد

در عرض ٦ سال در سوانحى که فقط زلزله بر بشريت تحميل کرده است ما با اين نمونه ها روبرو شديم:

٭ در ٧ دسامبر ١٩٩٨ زلزله اى با قدرت ٨.٦ درجه در مقياس ريشتر در اسيتاک ارمنستان ٢٥٠٠٠ کشته برجاى گذاشت.

٭ در ٢٠ ژوئن ١٩٩٠ زلزله ٧.٧ درجه اى، در استان گيلان ايران و در رشت و مناطق اطراف ٤٠ تا ٥٠ هزار نفر را کشت.

٭ در ١٧ اوت ٩٩ زلزله ديگرى در مقياس ٧.٧ درجه که منطقه اى در غرب آنکارا، ترکيه را لرزاند، ١٧٠٠٠ کشته و ٥٠ هزار زخمى بر جاى گذاشت.

٭ در ٢٦ ژانويه ٢٠٠١ زمين لرزه ٧.٧ درجه اى ايالت گوجارات هند، جان ٢٠ هزار نفر را گرفت و ٦٠٠ هزار نفر را بى خانمان کرد.

٭ در ٢٦ دسامبر ٢٠٠٣ از شهر بم، در ايران، فقط ١٥ درصد ساختمانها باقى ماند. رقم کشته ها به مرز ٤٠ هزار نفر رسيد.

٭ و اکنون فاجعه زلزله اقيانوس هند که قربانيان آن سريلانکا و اندونزى و تايلند و هند و چند کشور ديگر را در برگرفته است. تعداد کشته ها از ٥٥ هزار نفر گذشته است و هنوز خبر گزاريها از هزاران نفر مفقود شده و شمارش نشده گزارش ميدهند. قدرت اين زلزله ٩.٨ درجه ريشتر بوده است.سوال اين است که آيا واقعا بشر اين اندازه در مقابل نيروهاى کور غضب طبيعت ناتوان و مستاصل است؟ آيا واقعا اگر امکان پيش بينى زمان وقوع زلزله هنوز ممکن نشده است، اما مناطق زلزله خيز در هر حال معلوم شده است، بشر مجبور است که در برابر نعره نهيب مرگ نيروهاى قهار طبيعت عاجز و دستپاچه منتظر بماند؟ چگونه است که براى زلزله هاى آگاهانه و قهر نقشه مند، از نوعى که در يوگوسلاوى سابق ديديم و از نوعى که در عراق ميبينيم، قدرت بسيج تخريب و ويران سازى مدنيت جوامع اين اندازه سريع، با استفاده از پيشرفته ترين ابزارهاى کشتار و بمبهاى بانکر در برابر چشمان متحير ما سازمان داده ميشوند، اما وقتى که اجساد هزاران نفر را در تلويزيونها در مقابل چشمان ما ميگيرند، نه تعجيلى از سازمان ملل ميبينيم و نه گسيل سريع و فوق العاده براى نجات قربانيان را شاهديم و نه هواپيماهاى غول پيکر به نجات قربانيان به پرواز در ميآيند و نه روساى معظم کابينه و جلسه اضطرارى فراميخوانند؟ سوال اين است چرا در عرض چند روز ناتو ميتواند زلزله هاى نقشه مند و از پيش طراحى شده را اجرا کند و انسانهاى زنده را با ابزار و تکنيکهاى بسيار پيشرفته به زير آوار بفرستد و در عراق حتى پناهگاههاى عمق مناطق مسکونى را منفجر کند، اما براى نجات انسانهائى که خود رسانه هاى رسمى تصاويرشان را مخابره ميکنند، خبرى از هيچ جنب و جوش رسمى نيست؟ اين سياست و اعتقاد به تعجيل و برنامه ريزى در مرعوب کردن انسانها و تناقض آن با بى تفاوتى و بى مسئوليتى و خونسردى در برابر عوارض و عواقب فاجعه اى که همه ميدانند مردم کدامين مناطق را تهديد ميکند، از کجا سرچشمه ميگيرد؟ چرا ممکن نيست که کليه مردم مناطق زلزله خيز را تماما به مکان ديگرى منتقل کرد؟ چه دليلى دارد که در ميان هزاران هزار و ميليونها هکتار از مساحت متروک و غير مسکونى جهان، اين مناطق همواره در معرض کابوس قهر طبيعت، نا امن براى بشر و متروکه و غير قابل مسکونى اعلام نمى شوند؟ سرمايه هيچ مرز ملى و مقررات بين المللى و هيچ مذهب و مليت و قوميتى را براى خود برسميت نميشناسد و در عين حال به زبان هر مليتى سخن ميگويد، اما بردگانش را با تقدس زادگاه و خرافه تعلقات قومى و مرز و بوم و مليت و مذهب و ميراث کهن ميخ ميکند. سود، منفعت، سرمايه و قدرت سرمايه و رژيمهاى "کشورى" و "ملى" سرمايه و سرمايه دارى خود بزرگترين و اصلى ترين مانع در راه مبارزه بشر عليه نيروهاى قهر طبيعت اند. اگر نه در اين کرده خاکى سرزمين و منابع زندگى امن و امکانات کار و فعاليت خلاق به اندازه بيش از حد لازم وجود دارد. بحث اين است که رفاه و سعادت و امنيت بشر براى سرمايه دارى "هزينه" دارد، حفظ و ارتقا زندگى و حرمت مردم و طول عمر آنان، با اشتهاى بيرحم و عارى از هر نوع عاطفه پول و سرمايه در تناقض است. سرمايه دارى حتى در پيشرفته ترين کشورها، جائى که توازن قوا بين نيروى مردم و قهر و بيرحمى سرمايه هنوز اشکال پنهان و مرموزى را حفظ کرده است، ناامنى در زندگى و هراس و کابوس از فرداى شهروندان امواج زلزله سرمايه دارى را در تمام دقايق به عمق زندگى انسانها برده است. اين نيروى قاهر سرمايه، اگر خود سانحه و زلزله و پس لرزه هاى "غير طبيعى" اما نقشه مند را و به مراتب مهيب تر و بيرحم تر به جزئى از زندگى ميلياردها مردم جهان بدل کرده است، در عين حال براى حفظ سلطه خود بزرگترين مانع در راه بشر براى مهار کردن نيروهاى کور طبيعت اند. سرمايه و منفعت سرمايه، بشر را از بکار انداختن حاصل و دستاورهاى علمى و تکنيکى در برابر سوانح طبيعى و در راه بهزيستى و رفاه و سعادت خود بازداشته است.آنگاه هم که فجايعى چون زلزله کابوس مرگ را بالاى سر مردم ميگيرد، باز مدافعين نظم سرمايه دستگاههاى ايدئولوژيک خود را فعال ميکنند تا به انواع مختلف طوق مذهب را و باورهاى مذهبى را و اعتقادات خرافى به ماورا طبيعت را بر مردم سفت و سنگين تر کنند، تا بشريت را با نشان دادن اين بروزات قهر طبيعت، به شکرگزاران قهر و استثمار و بيرحمى سرمايه دارى فراخوانند، تا ناتوانى و ياس بشر را در برابر خدايگان مرموز آسمانها و جنهمها در مقابلشان بگيرند. در چنين لحظاتى است که پاپ و کليسا و مسجد و صدقه هاى دول معظم را و ترحم مذهبى را به ميان مردمى که فلج شده اند، هست و نيستشان را از دست داده اند و بر اجساد عزيزانشان اشک ميريزند پرتاب ميکنند تا باز بر متن عاطفه شکنجه شده انسانهائى که خود ناتوان و عاجز کرده اند، حس و روحيه نا اميدى و ناتوانى در مقابل قدرت ازلى و پايدار سلطه سرمايه و سرمايه داران را مقدس و غير قابل تخطى جلوه گر شوند.اما انسان، قدرت بالقوه و نيروى عظيمى که حتى با تمام وحشيگريهاى سرمايه دارى به فعل درآمده است، توان مهار و چيرگى بر نيروهاى کور طبيعت را دارد. زنجير و مانع فوران اين نيرو، سرمايه و رژيم سرمايه داران است که از بسيج قدرت انسانيت و اتحاد اراده بشريت در مصاف با قهر طبيعت به اتکا نيروى رژيمهاى پليسى، نظامى مذهبى، و دستگاههاى عريض و طويلى که فقط و صرفا براى حفظ و بقاى استثمار انسان و قدرتگيرى سرمايه، حلقوم بشريت را ميفشارند، جلوگيرى ميکنند. کره خاکى به اندازه بيش از حد کافى براى ساکنين خود جا و مکان امن و امکانات يک زندگى مرفه و خوشبخت را دارد. مشکل زلزله نقشه مندى به اسم سرمايه و سرمايه دارى است که در دقايق روزانه زندگى شهروندان و بشريت کابوس ناامنى و وحشت توليد و بازتوليد ميکند. اتحاد اراده مردم براى کمک به، و حمايت از قربانيان زلزله، يک عکس العمل طبيعى جوهر انسانيت است که مرز مليت و قوميت و مذهب و هر خرافه ديگرى را در هم ميشکند. اين اراده انسانى بر سر راه خود با زنجيرهاى آشکار و پنهان سرمايه و دولتهاى حافظ استثمار سرمايه و سيستم بردگى مزدى روبروست. بشريت در راه حفظ همبستگى انسانى و در هم تنيدن جوشش عظيم عاطفى برابرى جهانشمول انسانها، بايد و ناچار است سيستم بردگى مدرن را با همه دستگاهها و دول و دواير بوروکراتيک و طفيلى و سرکوبگر بزير بکشد. اين زلزله اجتماعى را که وحشت و رعب و هراس توليد روزانه آن در زندگى ميلياردها بشر است، مهمترين عامل در مبارزه بشر براى مهار و چيرگى بر نيروهاى قاهر طبيعت است.

٢٨ دسامبر ٢٠٠٤حفظ زندگى آن صدها هزار نفرى که طى همين ٦ سال اخير قربانى زلزله شدند، ممکن بود اگر ما شاهد قدرت و منفعت سرمايه رژيمهاى نظامى، ديکتاتورى، اسلامى و جنايتکار با دستگاههاى عريض و طويل نظامى و پليسى و امنيتى و جاسوسى براى حفظ خود بر زندگ و مقدرات شهروندان نيوديم. شرط آزاد شدن قدرت بالقوه و بالفعل بشريت براى مبارزه در مهار و رام کردن قدرت قهار نيروهاى طبيعت، آزاد شدن از قدرت قهريه سرمايه و رهائى از نظام استثمار انسان است.