نقل از
کموينست ١٣٣
"بازگشت
به جنگ سرد"!
يا
پيشروي روسيه
در جدال قدرت
امپرياليستي؟
فاتح شيخ
سخنان تند پوتين
در کنفرانس
مونيخ عليه
سلطه طلبي
آمريکا را
سخنگويان
دولت آمريکا
با تلخي زياد
تحويل گرفتند
و "غيرمنتظره"
و "نااميدکننده"
خواندند. ميدياي
غرب هم آن را
"بازگشت به
جنگ سرد" يا
آغاز "جنگ سرد
جديد" توصيف کرد!
توصيف اوضاع
امروز با ترم
"جنگ سرد" بيشک
غلط انداز است
و در بيگناه
ترين حالت جز سنگيني
ميراث گذشته
بر مغز زندگان
و عاريه گرفتن
مفاهيم سپري
شده نيست. اما
هدف آگاهانه اين
توصيف "جنگ
سردي"، تداعي
سخنان پوتين
با اين واقعيت
است که روسيه
"جنگ سرد"
قبلي را باخته
است (پس اين را
هم خواهد باخت!).
اين ديگر
فراتر از
تحليل و يا
گزارش
"ابژکتيو"
اوضاع، بخشي
از خود جدال
قدرت است که
به نقش
ژورناليسم
مزدور در
مهندسي افکار
بر ميگردد.
دادن تصوير
همه جانبه از
موقعيت فعلي روسيه
در موازنه
جهاني
قدرتهاي
امپرياليست، هرچند
ضروري است، در
اين نوشته
کوتاه
نميگنجد. آنچه
ميخواهم
اشاره کنم جايگاه
سخنان پوتين بر
متن شرايط
تغيير يافته
جهاني حاصل از
بن بست
استراتژي
آمريکا است که
فهم آن براي
پراتيک سياسي
ما در مبارزه
عليه جمهوري
اسلامي و مقابله
با استراتژي
قلدري نظامي آمريکا
ضرورت دارد.
واقعيتي که سالهاست
بر آن تاکيد ميکنيم
اينست که نه
جنگ ١٩٩١ خليج
بخاطر اشغال
کويت بود، نه
حمله آمريکا
به عراق و
اشغال آن کشور
بخاطر سلاح
کشتار جمعي
رژيم صدام بود
و نه تهديد
حمله به ايران
به مساله سلاح
اتمي مربوط
است. از بعد از
پايان جنگ سرد
و سقوط بلوک شرق،
استراتژي
آمريکا تحميل
سلطه يگانه
خود بر رقباي
جهاني اش يعني
اروپا،
روسيه، چين و
ژاپن و غيره
با اتکاء به
قلدري نظامي
بوده است و
همه جنگهاي
شانزده سال
گذشته آمريکا
به هر بهانه
اي بوده باشد
اين هدف را
تعقيب کرده
است.
با بن بست
استراتژي
نظامي
آمريکا، اکنون
رقباي جهاني
آمريکا نقشه
هاي جديدشان
براي پيشروي
در اين جدال
قدرت و توقعات
جديدشان براي سهم
بردن از ثروت
و قدرت جهاني
را به اجرا
گذاشته اند.
سخنان پوتين
در مونيخ و
بلافاصله تور
ديپلماتيکش
به خاورميانه
و ديدارش با
سران سعودي و
اردن، متحدان
هميشگي
آمريکا، چيزي
جز يک گام تعرض
در اين جدال
قدرت نيست.
پوتين
پرچمدار
ناسيوناليسم
روسي، از اين
زاويه و در دل
شرايط امروز
جهان ميخواهد بويژه
در خاورميانه در
برابر
آمريکاي به بن
بست رسيده قد
علم کند. چين هم
چنين برنامه
اي در آسيا و
آفريقا دارد و
اتحاد اروپا
هم در بعد
جهاني تري چه
در برابر
آمريکا و چه
در برابر
روسيه و چين مشغول
صف آرايي است.
به اين ترتيب
توازن قوا ميان
صفبنديهاي
امپرياليستي
بطور بازگشت ناپذيري
به زيان
آمريکا بهم
خورده است. يک
دوره از قلدري
نظامي آمريکا
که با جنگ ١٩٩١
خليج زير پرچم
"نظم نوين
جهاني" شروع
شد، دارد به
پايان ميرسد.
سخنان پوتين
جز بيان اين
موقعيت جديد جهاني
از ديدگاه
ناسيوناليسم
روس چيز ديگري
نيست.
اوضاع برزخي
کنوني و جدال
چندجانبه
رقباي جهاني،
به جمهوري
اسلامي فرصت
وقت خريدن و عمر
خريدن در شکاف
اين جدالها
ميدهد، فرصتي
که از آن براي
تشديد خفقان و
سرکوب بر مردم
استفاده
ميکند و شواهد
آن را روزمره
ميبينيم. اما
مصاف جمهوري
اسلامي با
مردم پاشنه
آشيل اين رژيم
است. اين مصاف
سرنوشت ساز را
ما مردم ايران
بايد با قدرت
اتحاد خود و
با تعجيلي که
حاصل درک و
آگاهي مان از
موقعيت کنوني
جهان و منطقه
و تاثير آن بر
تحول اوضاع در
ايران است
قاطعانه پيش
ببريم.
تاکيدات مکرر
ما بر خطرناک
بودن انتظار
يک وجه مهم
آگاهي بر
ويژگي کنوني اوضاع
است. تمام
تجربه تاريخي شانزده
گذشته و اوضاع
امروز بر
درستي
ارزيابيها و تحليل
هاي ما
حکمتيستها
گواهي ميدهد.
اين ادعا
نيست. واقعيت
است. به حزب
حکمتيست
بپيونديد. سياست
ما براي
سرنگوني هرچه
سريعتر
جمهوري اسلامي
بعنوان راه
خروج جامعه
ايران، و حتي
منطقه و جهان،
از اين اوضاع
انفجارآميز و
مرگبار را با
اتحاد خود
تقويت کنيد.
اين نقش تاريخي
را مردم ايران
امروز در صف
پيشين بشريت
آزاديخواه
ميتواند و
بايد ايفا
کند.