نقل
از کمونيست
١٣٢
تفرقه
ميان کارگران
نفت و معلمان بر
سر لايحه
خدمات کشوري
به ضرر همه
کارگران است
محمود
قزويني
لايحه
خدمات کشوري
روز 18 بهمن به
تصويب مجلس
اسلامي رسيد.
سير طرح و
تصويب اين
لايحه موجب
واکنشهاي متفاوت
و گاها متضاد
در ميان
بخشهاي مختلف
طبقه کارگر
شده است. مثلا
معلمان اين
لايحه را به
نفع خود
ميدانند و از
آن حمايت
ميکنند و
کارگران نفت
آن را به ضرر
خود و خواهان
مستثني شدن
نفت از لايحه
مزبور و يا پس
گرفتن لايحه
هستند. معلمان
در حمايت از
اين لايحه در
مقابل مجلس
تجمع کردند و از
اقدام مجلس
براي تصويب
لايحه حمايت
کردند و
کارگران نفت
تهديد کردند
که در صورت
مستثني نشدن
نفت از لايحه
خدمات کشوري،
در مقابل مجلس
تجمع ميکنند. معلمان
حتي در بيانيه
شان با مستثني
شدن کارگران
نفت از لايحه
خدمات کشوري
مخالفت کردند
و خواهان کاهش
دستمزد آنها
زير عنوان
برداشتن
تبعيض شده
اند.
در
باره تاثيرات
لايحه خدمات
کشوري در
زندگي کارگران
و مردم زحمتکش
بايد جداگانه
مطلب نوشت.
اما از قبل روشن
است که اين
لايحه
بيکارسازي
وسيع ، کاهش
سطح دستمزد و
بدتر شدن
وضعيت بيمه و
بازنشتگي
و...بدنبال
دارد.
اما مهمترين
پيامد آن در
حال حاضر
بوجود آمدن
تفرقه در ميان
کارگران نفت
از يک طرف و
معلمان از طرف
ديگر است.
معلمان
و کارگران نفت
و همه کارگران
فعال و پيشرو
بايد در مقابل
بوجود آمدن
چنين تفرقه اي
بايستند.
کارگران و
مردم زحمتکش
ايران، براي
دستيابي به
هرگونه حقوق
صنفي و سياسي
خود، به صفي
متحد احتياج
دارند. جمهوري
اسلامي با
مجلس و دولت و
تمام دست اندرکاران
آن عامل فقر و
فلاکت و
بدبختي است که
بر معلمان و
همه کارگران و
مردم ايران
تحميل شده است.
لايحه خدمات
کشوري و
هماهنگ کردن
نظام پرداخت حقوق
کارکنان، تاثير
مثبتي در
زندگي هيچيک
از کارگران و
مردم ايران
نخواهد گذاشت.
اين را خود
معلمان در
بيانيه شان در
همين تجمع
امروزشان در
جلوي مجلس
عنوان کرده
اند. اما متاسفانه
در همين
بيانيه
انتظارشان را
در تغيير چند
ماده در لايحه
خدمات کشوري
عنوان ميکنند
و از تصويب آن
استقبال
ميکنند.
کارگران
نفت متاسفانه
هيچ گونه
سخنگو و نماينده
اي ندارند.
اگر معلمان
توانستند
کانون صنفي
محدودي براي
خود داير
کنند، در نفت
حتي تشکيل
شوراي اسلامي
هم ممنوع است.
حالا در نفت تشکلهاي
انجمن اسلامي
به عنوان ناجي"
صنفي"
کارگران ظاهر
شده اند.
تشکلهاي
انجمن اسلامي که
حتي بر اساس
اهدافشان،
کارشان نه
دخالت در
مسائل صنفي،
بلکه تبليغ
ايدئولوژي
نظام و جاسوسي
و شکار
کارگران
پيشرو معترض و
چپ است، در
اينجا به
عنوان ناجي
صنفي کارگران
نفت ظاهر شده
است. و اين
انجمن هاي
اسلامي هستند
که دارند
اعتراض کارگران
نفت به وضعيت
زنداگيشان و
زمزه هاي شکل
گيري يک حرکت
اعتراضي در
مقابل کاهش
دستمزدشان در
اثر اجراي
لايحه خدمات
کشوري را به
آنجا
ميکشانند، که
کارگران نفت
در مقابل
معلمان قرار
گيرند.
اما
کارگران نفت
بايد دست رد
به سينه انجمن
اسلاميها و
جريانات وابسته
به حکومت
اسلامي بزنند.
خوايت انحلال
انجمن ها و
شوراهاي
اسلامي خواست
قديمي
کارگران است و
بايد اجرا شود
نه
معلمان و نه
کارگران نفت
بايد افزايش و
کاهش دستمزد و
کلا دستيابي به
رفاه و آسايش
خود را به
تصويب و عدم
تصويب و اجرا
و عدم اجراي
لايحه خدمات
کشوري گره
بزنند. راه آن
دستيابي به
تشکل و ايجاد
يک صف متحد براي
مطالبات
اقتصادي و
سياسي کل طبقه
کارگر است.
کارگران
نفت قدرت
دارند و از
قدرت خود نيز
آگاهند و دولت
و مجلس را
تهديد ميکنند
که در صورت مستثني
نشدنشان از
لايحه، وضعيت
بدي در انتظار
دولت خواهد
بود و به قدرت
خودشان در
سالهاي
انقلاب 57
اشاره ميکنند.
انجمن اسلامي
نفت هم مرتب
به دولت هشدار
ميدهد که اگر
دولت کارگران
نفت را مستثني
نکند، مشکل
براي نظام ايجاد
ميشود. واقعا
هم درست است.
کارگران نفت قدرتمندند.
شاهرگ اقتصاد
کشور در
دستشان است و
خيلي کارها از
آنها ساخته
است. براي
همين انتظار
ميرود که
کارگران نفت
فقط به خود
فکر نکنند.
اگر به سال 57
اشاره ميشود.
بايد همچنين
اشاره شود که
در سال 57 کارگران
نفت رهبر
کارگران و
مردم بودند.
آنها منافع
همه کارگران و
جامعه را نگاه
ميکردند.
اقدام
کارگران نفت
براي مستثني
شدنشان از لايحه
خدمات کشوري
تفرقه
افکنانه
نيست، اما انتظار
ميرود که
کارگران نفت
به خواست
معلمان و ديگر
کارگران هم
توجه کنند و
خواهان
شرائطي شوند
که نفع همه
کارگران در آن
باشد و جلوي
تفرقه را
بگيرند.
کارگران
نفت بايد تلاش
کنند به تشکل
واقعي خود دست
يابند. راه سر
راست و مستقيم
آن هم اين است
که کارگران
مراکز کاري
مختلف نفت
مجمع عمومي هاي
خود را داير
کنند.
نمايندگان خود
را در مجامع
عمومي خود
انتخاب کنند و
فقط اين
نمايندگان
باشند که
اجازه داشته
باشند از طرف
کارگران با
کارفرما و
دولت طرف
شوند. انجمن
هاي اسلامي
بايد به عنوان
ارگان سرکوب و
جاسوسي رژيم
طرد شوند.
اينها که با
سرکوب تشکلهاي
واقعي کارگري
و با جاسوسي
کردن براي فعالين
کارگري و
سپردن آنها به
جوخه هاي
اعدام
در محيط نفت حاکم
شدند، جايي در
ميان کارگران
ندارند. از کارگران
نفت که در
سالهاي
انقلاب 57
رهبري مبارزات
کارگران را در
دست داشتند و
بسياري از
مطالبات خود و
مردم را با
اعتصاباتشان
عملي کردند،
انتظار ميرود
که ضمن طرد
انجمن
اسلاميها و با
انتخاب
نماينگان واقعي
خود در مجمع
عمومي شان،
براي منفعت
خود و کل طبقه
کارگر و از
جمله معلمان
به ميدان آيند.
در اين شرائط
که اجراي
لايحه خدمات
کشوري موجب
تفرقه و جدائي
ميان کارگران
نفت و معلمان
شده است. جا
دارد کارگران
از هر دو طرف پيشقدم
شوند و در
نشستي ضمن
اعلام اتحاد و
همبستگي همه
کارگران از
نفت و معلمان
و پرستاران تا
نساجي ها و
ديگر بخشهاي
طبقه
کارگر، خواهان
افزايش
دستمزدي شوند
که زندگي همه
را بهبود
بخشد. فقط با
يک صف متحد و متشکل
ميتوان نه
تنها در مقابل
دست
اندازيهاي
دولت و سرمايه
داران به سطح
معيشت
کارگران و
مردم ايستاد،
بلکه با فشار
و اعتراض
متحدانه
ميتوان بهبود
جدي در زندگي
کارگران و
مردم ايجاد
کرد.
همه
کارگران از
نفت تا
پرستاران و
معلمان به يک
صف تعلق
دارند، صف
طبقه کارگر.
بخشهاي مختلف
اين طبقه
نبايد در
مقابل هم قرار
گيرند. دشمن
کارگران نفت و.....
معلمان دولت
جمهوري
اسلامي و نظام
سرمايه داري
است.
بدون
اين صف متحد،
از دست کسي، کاري
ساخته نيست.
در
اين شرائط
وظيفه خطيري
به دوش فعالين
کارگري
سوسياليست و
چپ در ميان
کارگران نفت و
معلمان و ....است.
ايجاد اتحاد و
همبستگي در
ميان بخشهاي
مختلف طبقه
کارگر، به دوش
فعالين
سوسياليست
کارگري است.
از رهبران
کارگري که فقط
به منفعت صنف
خود توجه
ميکنند، از
سنديکاليست
ها و..،
در شرائط
بحراني مانند
امروز کار زيادي
ساخته نيست و
گاها هم مانند
همين نمونه معلمان
و نفت،
کارگران را در
مقابل هم قرار
ميدهند.
رهبران و
فعالين
سوسياليست بايد به
سرعت رهبري
مبارزات صنفي
کارگران را در
دست گيرند.
فقط در اين
صورت است که
طبقه کارگر در
مبارزات
اقتصادي متحد
ظاهر ميشود و
ميتواند در
عرصه سياسي و
مبارزه با
جمهوري
اسلامي نقش موثري
بازي کند.