نقل از
کمونيست ١٢٨
رژه اپوزيسيون
طرفدار تحريم
اقتصادي
ايران
ثريا
شهابي
قطعنامه ٢٢
دسامبر
شوراي امنيت
سازمان ملل در
مورد اعمال
برخي تحريم
هاي اقتصادي
ايران، آقاي
رضا پهلوي را بدون
شائبه و حائل
وهرنوع سپر
آزاد انديشي،
دمکراسي طلبي
و پايبندي به
موازين
متمدنامه
مبارزه با
جمهوري
اسلامي، باز
هم در محضر
قضاوت مردم
ايران قرار
داد. او
در بيانيه خود
از تحريم
اقتصادي ايران حمايت
ميکند، چرا که
قطعنامه تحريم
اقتصادي
ايران قدمي
جنبش ايشان
براي پيروزي
را به جلو سوق
داده است. اين
قطعنامه براي
او و جنبش اش
يک سکوي
پيروزي ساخته
است و در دل
آنها بذر
اميدواري
پاشيده است! اما اين
تنها آقاي
پهلوي و حزب
مشروطه
ايران نيست
که با تحريم
اقتصادي ايران
به "مشروطه
شان" رسيده
اند. جرياناتي
چون
مجاهد، اکثريت،
حزب دمکرات، و
با يک درجه
خجالت زدگي، رهبري
حزب کمونيست
کارگري هم هر
يک به نوعي از اين
پيروزي بي
نصيب نمانده
اند!
آقاي پهلوي
در مقايسه با
ماليخولياي
مافياي مجاهد
که به خاطر
تحريم
اقتصادي
ايران
از "شهراشرف"
تا
دفتر "رئيس
جمهور مقاومت"
شان را از
خوشي گلباران
و تبريک باران
کردند، اقلا
يک درجه انصاف
و واقع بيني
را از خود
نشان داده است
که در
بيانيه خود در
عين حال ابعاد
خطرناک، مخرب
و کاليبر
عراقيزه شدن
ايران به خاطر
اعمال و گسترش
تحريم
اقتصادي را
انکار نمي کند
و آن را هشدار
ميدهد. به اين
خاطر آقاي
پهلوي حمايت
خود از قطعنامه
شوراي امنيت، که
او هم ميداند
براثر آن قبل
از همه اين مردم
ايران اند که بيش از
پيش به فقر و
تنگنا و جيره
بندي و گرسنگي
کشانده
ميشوند، را پشت کلمات رمز و "زيبايي"
پنهان کرده
است. ضرورت و
مشروعيت تمکين
هر دولتي به
"اراده بين
المللي" و اعمال"
تحريم جامعه
جهاني" آن
کليد رمزي است
که قرار است
آقاي رضا
پهلوي به
وسيله آن از
ادعاهاي
متمدنانه و
انسان
دوستانه شان
پلي بزنند به
حمايت از سياه
ترين سناريو امپرياليستي
- ميليتاريستي
"رژيم چينج"
در ايران به
قيمت خانه
خرابي مردم
ايران و به
بهاي به
مخاطره
انداختن تمام
جامعه ٧٠
ميليوني
ايران!
صحبت از
مشروعيت همان
"جامعه
جهاني" است که
دوزخ و قتگاه
عراق را ساخت
و به بهانه
"سياست ضربه
پيشگيرانه"
براي تخريب هر
جامعه چند صد ميليوني
از قبل
مشروعيت
"جهاني و بين
المللي" گرفته
است. واقعيت
اين است که نه
بوش و نه آقاي
پهلوي کاري به
جامعه جهاني و
جلب رضايت و
حمايت آن
ندارند. اين
کلمات رمز و "زيبا"،
نام
سياست
تروريستي و ميليتاريستي
غرب به رهبري
آمريکا است.
جامعه
جهاني و
اراده جهاني
پيش از حمله
به عراق در صف
ميليوني از
اسپانيا تا
آمريکا و
انگليس به
خيابانها
ريخت، گوش فلک
را کر کرد و اعلام
کرد که حمله
به عراق و
بمباران مردم
بيگناه عراق
را نمي خواهد. قبول
اراده و رضايت
اين جامعه
جهاني هم براي
آقاي پهلوي و هم
آقاي بوش خارج
از
موضوع است.
آقاي
پهلوي!
پازدن در
رکاب سياه
ترين و ارتجاعي
ترين
استراتژي
ميليتاريستي جهان، صاف
کردن جاده
تحريم
اقتصادي
ايران واعمال
" تنبه هاي جدي
تر" هراندازه
رنگ و لعاب
دلسوزانه به
آن بزنيد، سناريويي
است که از
ايران عراقي
به مراتب سياه
تر ميسازد.
اين را
نمي توان پشت
هيچ کلمه زمز
و تزئين شده
اي پنهان کرد.
نمي توان به
بهانه مبارزه
با جمهوري
اسلامي و رژيم
صدام و هيچ
ديکتاتوري، طرفدار
عراقيزه شدن
هيچ نقطه اي
از جهان شد. نمي
توان به بهانه
منفعت مردم
طرفدار قطع
شير خشک
کودکان،
کمبود دارو و
مايحتاج
اوليه مردم،
سوخت و گرما
براي مردم شد!
آخر بعد از
شکست آقاي بوش
در عراق اين
نسخه هاي
"نجات بخش"
نابودکننده
براي همه
مردم
جهان رنگ
باخته است. مردم
نسخه هاي "آزادسازي"
به شيوه بوش و
بلر را هر روز
در تلوزيونها
ميبينند. شعور
مردم را دست
کم نيگيرند!
واقعيت
اين است که راست
در جنبش
سرنگوني، از
مدل جاافتاده
آن مثل آقاي
پهلوي و حزب
مشروطه ايران
تا مدل مافيايي
آن چون سازمان
مجاهد، از مدل
فرصت طلب
اکثريت و حزب
توده تا حزب
قوام يافته
ناسيوناليستي
دمکرات
کردستان
ايران، تمام
اميد خود براي
سرنگوني رژيم
و گرفتن سهمي
از قدرت را به
دخالت آمريکا
و دخالت
ارتجاعي ترين
نيروهاي
سرمايه در
جهان گره زده
اند. تحريم
اقتصادي ايران
براي همگي شان
مرحله اي در
راستاي اهداف
استراتژيک
آنها، يعني
سرنگوني
رژيم
است. جمهوري
اسلامي با هر
پرچم و هر
نيرويي سرنگون
شود،
به شرطي که
با پرچم
مطالبات
انساني مردم و
دخالت متشکل و
متحد مردم
نباشد، دريچه
اي است براي
آنها براي نيل
به پيروزي!
حتي اگر عراقيزه
شدن ايران
مرحله اي در
به پيروزي
رساندن آنها
باشد.
اما در ميان
اپوزيسيون
طرفدار
تحريم، موقعيت
رهبري حزب
کمونيست
کارگري ايران
دردناک است.
چپي که در
دستگاه فکري اش
معادلات و
جداول "مواضع
مرتب" جاي
واقعيات را
ميگيرد.
جرياني که حل
معادلات و
معضلات ذهني
رهبري اش جاي
حل مسائل
مبارزه مردم
را ميگيرد. اپوزيسيوني
که
کمترين ربطي
به مردم، طبقه
کارگر و
مبارزات آنها
ندارد.
سرنگوني طلباني
که براي حل
معضلات بي
افقي مزمن خود،
هر روز دنباله
رو کسي و
جنبشي هستند!
ديروز در
سرنگوني رژيم
شاه
دنباله رو خميني
و جريان
اسلامي شد و به
کمونيست هايي
که نسبت به
خطر جريان
اسلامي هشدار
ميدانند
طرفدار شاه
ميگفت امروز
تجربه تلخ
گذشته اش را
با يک چرخش ٣٦٠
درجه بدور خود
"ترميم" کرده
است و در سرنگوني
جمهوري
اسلامي دنباله
رو جريانات ديگر از
آمريکا و
کمپين اتمي و
تحريم
اقتصادي اش تا
هخا و الهواز
و "ياشاسين
آذربايخان" و انوع
دستجات قومي و
فاشيستي است. منفعت
مشترک آنها با
آقاي پهلوي در اين
است که هردو
تحريم
اقتصادي را مرحله
در سرنگوني
رژيم و يک پيروزي
ميدانند، يکي
در موقعيت
رهبر جنبش راست
آن را صراحتا
اعلام ميکنند
و ديگري در
موقعيت
دنباله رو،
خجالتي آن را
زمزمه ميکند. اين حزب
دليلي نمي
بيند که تحريم
اقتصادي
ايران را
محکوم کند و
عضو دفتر
سياسي آن، سياوش
دانشور اعلام
ميکند که: هر
کس که اين قطعنامه
را محکوم کند
طرفدار احمدي
نژاد است و "
محکوميت اين
قطعنامه در
سطح کنوني
موضوعيتي براي جبش
آزادي و
برابري ندارد.
"
متاسفانه
اين
ماليخوليا را
هم بنام چپ و
کمونيسم
ترويج ميکنند.
تحريم
اقتصادي
ايران در هر
سطح و ابعادي
سوت حمله
بيشتر به
معيشت کارگر،
تعرض به کار و زندگي
اکثريت
مردم کارکن و
تهيدست است.
تنها اعلام
آن، عملي بشود
يا نشود بر
ابعاد فقر و
بيکاري،
محروميت و
نداري مردم
ميافزايد. اين
نه فشار به
رژيم که تعرض به مردم
است. جمهوري
اسلامي همچون
همه انواع دول
ارتجاعي
کمبود در هر
سطحي را بر سر
مردم فقير و کارکن،
بر سر اکثريت
مردم سرشکن
ميکند و خود و
تمام دم و
دستگاه
حکومتي شان از قبل
انواع بازار
سياه و با
انحصار کامل
خود بر
معادلات
تجاري در
"امان"
خواهند ماند. قالب
کردن اين
سياست بنام
منعفت مردم
دروغي بزرگ و
فريبي بيش
نيست.
هرنوع
تحريم
اقتصادي
ايران،
بعلاوه
بهانه اي در
دست رژيم براي
انسداد فضاي سياسي
و سرکوب بيشتر
است. سياستي
که مردم ايران
را وارد دور
جديد از
رويارويي با
فقر و فلاکت،
کمبود دارو و
گراني، جيره
بندي سوخت و
مواد اوليه
زندگي خواهد
کرد و بايد
توسط هر انسان
آزاد انديش و
برابري طلبي
محکوم شود. جريان
سياسي که ابعا
مخرب اين
سياست را انکار
ميکند، بي
اعتنا از
کنار
آن ميگذرد و
يا آن
را مرحله اي
در راه " رهايي
مردم" ميداند،
تمام عناصر صف
اپوزيسيون
طرفدار
تحريم، يا
همچون آقاي
پهلوي همسنگر
و هم استراتژي
آقاي بوش و
بلر در تحميل
يک سناريو
سياه و عراقي ديگر
به مردم
ايرانند يا
دنباله روان
مفلوک آنها!
11
ژانويه 2007