نقل
از کمونيست
١٢٥
محمود
قزويني
کشمکش
آمريکا و
احمدي نژاد
شکل
گيري سياست
جديد آمريکا
پس از
شکست و بن بست
در عراق
تصميم
آمريکا براي
افزايش حضور
نظامي در خليج
فارس و افزايش
تعداد
سربازان در
عراق و سفر
بلر به منطقه
خاورميانه و
اعلام صريح سياست
اتحاد کشورهاي
" ميانه رو" بر
عليه عناصر
تند رو در
دولت ايران،
به همراه
اعلام جبهه
ائتلافي براي
کوتاه کردن
دست "
تندروها" در
عراق و لبنان
و فلسطين و
تمايل به در
پيش گرفتن
سياست حل
مسئله
فلسطين، حاکي
از شکل گيري
سياست جديد
آمريکا پس از
شکست و بن بست
سياسي و نظامي
در عراق و
خاورميانه
است. توني بلر
به عراق سفر
کرد تا به دولت
عراق و
نيروهاي حامي
خود در عراق
اعلام کند که
آمريکا و
انگليس با
تمام نيرو پشت
سرشان هستند و
مسئله اي عوض
نشده است و
سياستي تغيير
نکرده است. تا
به دولتهاي
حامي خود در
نطقه دلگرمي
دهد که مساله
اي عوض نشده
است.
شکست
و بن بست
سياسي و نظامي
آمريکا در عراق
و سياست تهاجم
نظامي آن در
منطقه و متعاقب
آن
شکست حزب
جمهوريخواه
در انتخابات
کنگره
آمريکا،
تغيير سياست
آمريکا در منطقه
خاورميانه را
اجتناب
ناپذير نموده
است. سردرگمي
و گيجي در
اتخاذ يک
سياست روشن که
معمولا پس از
شکست هر نيرو
و قدرتي در
عرصه سياسي و
نظامي بروز
ميکند، در
هيئت حاکمه
آمريکا کاملا
مشهود است.
در
هفته هاي اول
صحبت از خروج
نيروهاي نظامي
آمريکا و
متحدينش از
عراق بود. حتي
فرمانده
نظامي انگليس
ضرورت اين
خروج را رسما
اعلام داشت.
صحبت از دخالت
دادن رسمي و
فعال ايران و
سوريه، دو
محور شر اعلام
شده جرج بوش و
دو کشوري که
آمريکا از
دخالت آنها در
عراق هميشه
شکوه سر داده
است، در حل
مسائل در عراق
بوده و حتي
داشتند براي
عملي کردن آن
دست به کار ميشدند
و ملاقاتهاي
ديپلماتيکي
هم در اين
زمينه صورت
دادند. آمريکا
و متحدينش از
روي ناچاري
به آنان که
دشمنان خود در
منطقه
مينامند
متوسل شدند.
جمهوري
اسلامي در
مسائل داخلي
عراق دخالت
فعال دارد و
قدرت مهمي در
عراق است و
حمله نظامي و
حضور آمريکا و
متحدينش و
شرائط هرج و
مرج در آنجا،
قبل از هر کس
به نفع جمهوري
اسلامي و
جريانات
اسلامي تمام
شده است.
آمريکا پس از
درک شکست و
ناتواني خود
در عراق، يک
راه حل براي
نجات خود از
مخمصه عراق را،
رسميت
دادن به دخالت
غير رسمي جمهوري
اسلامي در
عراق و وارد
شدن به بازي
با جمهوري
اسلامي
با ورق باز،
به همراه عقب
نشيني هاي ديگر
مانند کاهش و
يا خروج
نيروهايش از
عراق و...
ميگشته است.
براي
هر ناظر خارجي
روشن بود که
اين سياست براي
آمريکا و
متحدينش مشکل زا است
و امريکا با
اين روش کاملا
دست را به
جمهوري
اسلامي و
جريانات
اسلامي
ميبازد. در
اولين قدم
عربستنان
سعودي و کويت
و کشورهاي
ديگر متحد
امريکا در
خاورميانه به
سياست ميدان
دادن به
جمهوري
اسلامي در
عراق به رسميت
شناسي قدرت آن
در منطقه
اعتراض کردند.
در کريدورهاي
پنتاگون و
سياه و محافل
سياسي آمريکا
جستجو براي يک
راه حل آبرومندانه
تر مورد بحث و
بررسي بود است.
بالاخره بعد
از کمي تلو
تلو خوردن،
سياست تشکيل
ائتلاف منطقه
اي " معتدلها"
بر عليه " افراطيون"
در منطقه
خاورميانه با
محور قطع دست "
افراطيون" از
عراق، فلسطين
و لبنان و
گشايش دوباره
روند صلح
فلسطين و
افزايش فشار
بر جناح احمدي
نژاد در
جمهوري
اسلامي، براي
تقويت جناحهاي
"معتدل تر" در
برخورد به
غرب، ميرود
تا به سياست
جديد آمريکا
در خاورميانه
پس از شکست و
بن بست نظامي
و سياسي در
عراق تبديل شود.
جاي
دخالت دادن
ايران و سوريه
در مسائل عراق
را، افزايش
تعداد
سربازان
آمريکا و نيروي
نظامي آن
گرفتند. جاي
نرمش و
مدارا با
جمهوري
اسلامي را،
افزايش حضور
ناوهاي هواپيمابر
و جنگي در
خليج و شتاب
دادن به پروسه
تصويب تحريم
سياسي و نظامي
ايران گرفته
است و جاي
مذاکره با
ايران در مورد
عراق را حضور
بلر در ميان
بازرگانان در
دبي گرفته است
تا در آنجا از
اتحاد
کشورهاي "
معتدل"
خاورميانه بر
عليه " تندروئها"
در حاکميت
ايران سخن براند.
محور
سياست اخير از
طرف بلر
بروشني تعريف
شده است:
ائتلاف " ميانه
روها" بر عليه
" تند روها" در
خاورميانه.
کشورهاي عربستان
و کويت و
دولتهاي حامي
آمريکا و
انگليس در
منطقه به
همراه
جناحهايي از
حاکميت
جمهوري
اسلامي بر
عليه جناح
احمدي نژاد در
جمهوري
اسلامي.
جمهوري
اسلامي که با
استفاده از
شکست و بن بست
سياسي و نظامي
آمريکا و
متحدينش در
خاورميانه،
براي سهم
خواهي و قدرت
گيري هر چه
بيشتر جمهوري
اسلامي و
اسلام سياسي
در منطقه و
جهان ميکوشد
بايد ميکوشد.
تاثير
علائم شکست
جناح احمدي
نژاد در سياست
امريکا
بن
بست و بحران
اقتصادي و سياسي
علاج ناپذير
جمهوري
اسلامي مهر
خود را بر همه
چيز ميکوبد. دولت
احمدي نژاد پس
از يک سال
دارد به سرعت
اعتبارنامه
سياسي خود را
براي نجات
جمهوري
اسلامي از نظر
سياسي و
اقتصادي و يا
حداقل تخفيف
بحران سياسي و
اقتصادي و
سرکوب مردم و جنبش
هاي اعتراضي
نزد جناحهاي
جمهوري اسلامي
و از جمله
جناح خود از
دست ميدهد.
راه حلهاي او
حتي براي خود
جناح او مورد
شک و ترديد
جدي قرار
گرفته است و
منشاء انشعاب
در جناح
اصولگران او
از همينجا
سرچشمه
ميگيرد. شکست
جناح احمدي
نژاد در انتخابات
اخير خبرگان و
شوراهاي
اسلامي شهر و
روستا و به
جلو آمدن
دوباره
رفسنجاي،
نتيجه در
ابهام فرو
رفتن اعتبار
نامه سياسي
احمدي نژاد
نزد حاکميت جمهوري
اسلامي است.
بخصوص اينکه
عر و تيزهاي
احمدي نژاد
براي سرکوب
مردم، براي
سرکوب زنان و
جوانان و جنبش
کارگري، نه
تنها يک قدم
به پيش نرفت، بلکه
در خيابانهاي
تهران و
شهرهاي بزرگ،
جوانان و زنان
با پوشش
آزادتر و با
رفتار غير اسلامي
تر از قبل از
احمدي نژاد به
خيابان
ميايند،
اعتراضات
کارگري سر
جايش است. و يک
فعال
کارگري، آقاي اسانلو به
چهره يک رهبر
اجتماعي در
ايران تبديل
شده است. دانشگاهها
دارد کاملا به
تسخير نيروي
سوسياليست و
چپ جامعه در
ميايد.
سربرآوردن
اعتراضات
توده اي وسيع
بر عليه شرائط
اقتصادي و
سياسي زمينه
هاي قوي تري
يافته است و
مانند شمشير
داموکلس
بالاي سر جمهوري
اسلامي قرار
دارد.
بر
متن اين اوضاع
و پديدار شدن
علائم شکست
سياستهاي
داخلي و خارجي
احمدي نژاد،
اعتبار نامه
احمدي نژاد در
حاکميت ايران
به سرعت زير
سوال رفته است
و
پيشروي
رفسنجاني در
ميان جناحهاي
حاکميت زمينه
يافته است. با
قوت گرفتن
پديده رفسنجاني
که تسامح با
آمريکا و غرب،
يک پايه سياست
آن است،
آمريکا و غرب
هم به فکر
سازش با جمهوري
اسلامي با
تقويت جناح "
معتدل تر" در جمهوري
اسلامي
افتادند. که
اين به طور
صريحي با گفته
هاي بلر در
دبي بيان شده
است.
تحريم سياسي
و نظامي ايران،
افزايش
نيروهاي
نظامي در
خليج، تقويت
نيروهاي "
معتدل"
طرفدار غرب را
در خاورميانه
و در دورن
حاکميت
جمهوري اسلامي
دنبال ميکند.
مشکل
سياست آمريکا
در فلسطين
خوابيده است
آمريکا
و متحدينش در
بوجود آوردن
ائتلاف منطقه
اي ميانه روها
بر عليه "
تندروها"
زياد مشکل
ندارند.
تضادها و
کشمکش هاي
کشورهاي
منطقه و به
مصاف طلبيدن
رژيمهاي طرفدار
غرب توسط
جريانات
اسلامي، صفحه اي
است براي
ايجاد اين
ائتلاف. اين
ائتلاف
نانوشته وجود
دارد. اما
براي تقويت
اين جبهه و
براي تضعيف
جمهوري
اسلامي و
اسلام سياسي،
آمريکا و غرب
در درجه اول
بايد به حل
مسئله فلسطين
فکري کنند.
توني بلر با
صراحت گشايش
روند صلح
اسرائيل و
فلسطين را از
اجزاي سياست
بين المللي
آمريکا و
متحدينش
اعلام داشت.
اما با پيچدگي
که مسئله
فلسطين به
خصوص با
سياستهاي
آمريکا در
منطقه يافته
است، پيشروي
در اين جبهه
آسان نيست. به
دليل کمبود جا
درنشريه
کمونيست قادر
به توضيح
زواياي مختلف
اين پيچيدگي
نيستم. اما
روي آوري
آمريکا به
روند گشايش
صلح و فشار بر
اسرائيل براي
اجراي آن اين
امکان را
بوجود مياورد
که نيروهاي
افراطي در
اسرائيل و
فلسطين
ايزوله شوند و
روند صلح
دوباره آغاز شود.
هم بدليل
سياستهاي
آمريکا و هم
بدليل قدرتمندي
شووينسم و
جريانات
افراطي در
اسرائيل،
امکانات کمي
براي اين روند
وجود دارد. اما
شروع روند صلح
و امکان تشکيل
دولت فلسطيني،
جمهوري
اسلامي و
جريانات
اسلامي در
منطقه را
تضعيف ميکند. بدون
گشايش دوباره
روند صلح و در
پيش گرفتن سياست
حل مسئله
فلسطين،
سياست جديد
آمريکا در خاورميانه
نميتواند
قدمي به پيش
بردارد.
عقب
نشينيهاي
آمريکا و غرب از
سياستهاي
تعرضي نظامي و
پا گرفتن
سياست روند
گشايس صلح
فلسطين و
اسرائيل و
پيشروي آن و
در
نهايت حل
مسئله فلسطين،
به تضعيف
جريانات
اسلامي و امکان
پيشروي
مبارزات مردم
و جريانات
آزاديخواه در
منطقه خواهد
انجاميد. در
ايران جمهوري
اسلامي در بن
بست کامل به
سر ميبرد و با
بي
اعتبار شدن
اعتبار نامه
احمدي نژاد در
سرکوب و ساکت
کردن مردم و
ايجاد گشايشي
براي جمهوري
اسلامي، اوج
گيري دوباره جنبش
کارگري و مردم
براي سرنگوني
جمهوري اسلامي،
اعتبار يافتن
رفسنجاني در
حاکميت را در پرتو
خود قرار
خواهد داد.
تلاش غرب براي
اعتبار و قدرت
دادن به
رفسنجاني
بيهوده است.
از نظر مردم
ايران کل
جمهوري اسلامي
بايد برود و سياست
تقويت جناح "معتدل"
در جمهوري
اسلامي از قبل
نشان شکست را
بر پيشاني خود
دارد.