نقل
از کمونيست ١١9
راي
نه مردم
آمريکا به
سياستهاي نظم
نوين جهاني
آمريکا و
تاثيرات آن در
جهان
محمود
قزويني
شکست
حزب
جمهوريخواه،
حزب بوش در
انتخابات
کنگره آمريکا
يک اتفاق مهم
در صحنه سياست
جهاني است.
اين انتخابات
بيش از آنکه
انتخاباتي
ميان حزب
جمهوريخواه و
حزب دموکرات
باشد، راي نه
مردم آمريکا
به سياستهاي
نظم نوين
جهاني آمريکا است
، به سياست
مبارزه با
تروريسم، به
سياست تهاجم
نظامي، به
سياست اشغال
عراق، به
سياست آمريکا
در خاورميانه
و مسئله
فلسطين و...است.
راي
نه مردم
آمريکا به
سياستهاي
دولت بوش و سياستهاي
مبارزه با
ترور و نظم
نوين جهاني
آمريکا، هم
نتيجه بن بست
و شکست سياسي
و نظامي آمريکا
در عراق و
خاورميانه
است و هم
تاثيرگذاري قويي
در چرخش سياستهاي
آمريکا و
جلوگيري از
قلدري و
قدرقدرتي آن
در جهان دارد.
در اولين قدم
دولت بوش مجبور
شد که دونالد
رامسفلد رهبر
آرشيکتت حمله
به عراق
و يکي از
افراطي ترين
چهره هاي راست
را برکنار
کند. حزب
دموکرات با گرفتن
چهره انتقادي
آشکارتر به
سياستهاي بوش
در عراق و
خاورميانه
توانست حزب
رقيب را شکست
دهد و مجبور
است به اين
انتقاد خود هم
جامع عمل
بپوشد. مردم
آمريکا با انتخاب
چهره هاي
منتقد
سياستهاي
افراطي دولت
بوش و محافل
محافظه کار
افراطي راست
که از کابرد
بمب اتمي براي
نشان دادن
قدرقدرتي
آمريکا ابائي
ندارند و با
انتخاب
منتقدين حمله
نظامي و اشغال
عراق و ديگر
سياستهاي دولت
بوش در راس
مجلس
نمايندگان،
به دولت بوش و
محافل محافظه
کار افراطي در
آمريکا افسار
زدند.
با
بن بست سياسي
و نظامي
آمريکا در
عراق، نابودي
شيرازه
اقتصادي و
اجتماعي
جامعه، فقر و
گرسنگي و کشته
شدن چند صد نفر
در روز در اثر
انفجار
بمبهاي
اسلاميون و يا
بمبارانهاي
ارتش
آمريکا، سربر
آوردن جنگهاي
قومي و مذهبي
و از دست رفتن
امنيت مردم
عراق،
کشته شدن
نزديک به دو
هزار سرباز
آمريکائي در
آنجا، تقويت
شدن جريانات
اسلامي در جهان،
افکار عمومي
مردم آمريکا
بيش از پيش بر سر
حمله و اشغال
عراق توسط
آمريکا و ديگر
سياستهاي نظم
نوين جهاني آن
در خاورميانه
جلب شد. اين
وقايع چشم
مردم آمريکا
را باز نمود
تا ببينند که
ادعاي بردن
ارمغان
دموکراسي
دورغ است، ادعاي
مبارزه با
تروريسم دروغ
است و سياستهاي
دولت بوش و
سياستهاي
تاکنوني دولت
آمريکا، مردم
عراق و جهان
را در مخاطره
عظيمي قرار
داده است. مردم
آمريکا به اين
سياستها نه
گفتند.
شکست
حزب
جمهوريخواه
ادامه شکست
سياست نظم نوين
جهاني آمريکا
در خاورميانه
و جهان و مهري
ديگر بر آن
است. قبل از
اين شکست، بن
بست و شکست
سياسي در خارج
از آمريکا
اتفاق افتاده
بود. اعترافات
مقامات بلند
پايه آمريکا
از جمله بوش
مبني بر شکست
سياستهايشان
در عراق و
اينکه عراق در
آستانه از هم
پاشيدگي کامل
است، شکست اسرائيل
و آمريکا در
جنگ لبنان ،
تمايل بيش از
پيش آمريکا
براي سازش با
جمهوري
اسلامي بر سر
مسئله هسته
اي، به دست
گرفتن ابتکار
عمل در برخورد
به ايران توسط
کشورهاي اروپائي،
کله شقي و زير
بار نرفتن چين
و روسيه در
برابر
سياستهاي
آمريکا در
خاورميانه و
در برخورد به
جمهوري
اسلامي،
نرمخوتر و
محتاط تر شدن
آمريکا در
برخورد به
معضلات پيش
رو، نافرماني
اتحاديه
اروپا از
آمريکا و.. همه
تغيير و
تحولاتي
بودند که ميشد
در وراي آن
شکست سياست
نظم نوين
جهاني را که
بر قدرقدرتي و
نيروي نظامي
متکي بود ديد.
قرار
بود آمريکا با
سياست تهاجمي
نظامي در جهان
پس از سقوط
بلوک شرق، اقتدار
و سرکردگي خود
را علارغم
افول قدرت
اقتصادي خود
حفظ کند تا در
ميان مدت
امکان آن را
يابد تا حفظ
سرکردگي
نظامي و سياسي
خود را به اهرمي
براي پيش
راندن قدرت
اقتصاد خود به
جايگاه سرکردگي
به کار برد.
اين سياست که نظم
نوين جهاني
نام گرفت در
شروعش در گل
نشست و راه به
جائي نبرد.
چرخش
سياسي در
آمريکا،
سرآغاز چرخش
سياسي در جهان
است . اين چرخش
عميق تر هم
خواهد شد. اين
چرخش چشم
انداز حل برخي از
مسائل گرهي
جهان معاصر
مانند مسئله
فلسطين را
ممکن ميسازد.
اميد به خاتمه
اشغال عراق در
جهان قوت
ميگيرد.
براي
مردم ايران،
شکست سياست
نظم نوين
جهاني آمريکا
و شکست معماران
اصلي حمله به
عراق و تهاجم
نظامي در جهان
و راي نه مردم
آمريکا به
آنها، معناي
بسيار مشخص
دارد. مردم
آمريکا بيش از
پيش سايه جنگ
و حمله نظامي
آمريکا را از
بالاي سر مردم
کنار زدند. با
کنار رفتن اين
فاکتور، فضا
براي پيشروي مبارزه
طبقه کارگر و
مردم براي سرنگوني
جمهوري
اسلامي بيشتر
فراهم ميشود.
شکست
سياسي و نظامي
آمريکا در
جهان، شرائط
مناسبتري را
براي پيشروي
طبقه کارگر در
جهان فراهم
ميسازد. بايد
به وضعيت
کنوني پايان
داد که ارده
مردم از
لابلاي احزاب
و نمايندگان
طبقات حاکمه و
به شکل حقنه
شده جاري شود.
خواست و اراده
مردم جهان
براي صلح،
رفاه و آزادي
و برابري فقط
با رهبري
احزاب کارگري
کمونيستي قوي
در سطح جهان
ميتواند
متحقق شود. رقابتهاي
امپرياليستي
در جهان هميشه
سايه جنگ
امپرياليستي
را بر فراز
جهان باز نگه
ميدارد. فقط
قدرت طبقه
کارگر و
مبارزه و
انقلابهاي
کارگري ميتواند
جهان را از
خطر جنگهاي بي
خانمان دور و رها
کند.
نوامبر
2006