نقل
از کمونيست ١١9
فاتح
شيخ
fateh_sh@yahoo.com
٩ نوامبر ٢٠٠٦
کاشت در
عراق، برداشت
در آمريکا
(مضمون جهاني
شکست
انتخاباتي
بوش)
انتخابات
هفت
نوامبر آمريکا بيش
از آنکه شيفت
قدرت در داخل
آن کشور باشد،
تحولي مهم در
اوضاع جهان است.
اين را مکان آمريکا
در تقسيم کار جهاني
و موقعيت دولت
آمريکا در صفبندي
سياسي- نظامي
به شدت متحول جهان
امروز حکم
ميکند. شکست
انتخاباتي جمهوريخواهان
بازتاب ناکامي
استراتژي "نظم
نوين" دولت بوش
است، که محور
فعلي آن جنگ و
اشغال عراق
است.
حاصل
حضور نظامي
آمريکا در
عراق، حضور
سياسي عراق در
آمريکاست. تکيه
حزب دمکرات بر
اوضاع عراق، نه
از سر اختلاف
اساسي آن حزب
با سياست بوش در
عراق، بلکه
بخاطر بن بست
لاعلاج اين سياست
در باطلاق
عراق است. برد
انتخاباتي شان
هم نه به معني
تاييد گذاشتن راي
دهندگان بر
سياست
جداگانه آنها (چنين
سياست
جداگانه اي
اساسا وجود
ندارد)، بلکه
بازتاب
نارضايتي
گسترده افکار
عمومي در
آمريکا و جهان
عليه اين استراتژي
و ناگزيري
هيات حاکمه
آمريکا به
تغيير و تعديل
آن است.
بن بست استراتژي
آمريکا نياز
به اثبات
ندارد. کنار
رفتن فوري
رامسفلد در دل
شلوغي
انتخابات،
چيزي جز
اعتراف بوش به
اين بن بست نيست.
تنها تبصره
بوش اينست که "عراق
مانند ويتنام نيست"!
اينکه عراق به
نمايشگاه
خونين "نظم
نوين" آمريکا
بدل شده است،
ابدا براي بخش
بزرگي از
بورژوازي و
هيات حاکمه آمريکا
که پشت سياست
بوش در حمله
به عراق رفتند
عذاب وجدان
ايجاد نکرده
است. آنچه امروز
باعث کنار
کشيدن اين بخش
از بورژوازي و
هيات حاکمه آمريکا
از پشت بوش
شده است، عملکرد او در به
بن بست رساندن
اين استراتژي
ميليتاريستي،
نه فقط در عراق
و خاورميانه
بلکه در مقياس
وسيعتري در
برابر صفبندي
کنوني
قدرتهاي بزرگ
و کوچک جهان
است: موقعيت
جمهوري
اسلامي و جريانات
اسلامي در
دوره پس از
اشغال عراق قويتر
شده است بطوريکه
در مقابل
تهديدات
آمريکا شانه
بالا
مياندازند. قد
راست کردن
مجدد روسيه
بعنوان يک
قدرت غير قابل
صرف نظر و
ايستادگي
آشکار آن،
همراه با چين،
در برابر
سياست آمريکا
در جريان
بحران هسته اي
جمهوري
اسلامي يک
واقعيت است. مواضع
متمايز
اتحاديه
اروپا و بويژه
فرانسه در
قبال هژموني
طلبي آمريکا يک
واقعيت ديگر
است. شکل
گرفتن بلوکي از
دولتهاي
مخالف آمريکا
در آمريکاي
لاتين، که
تاريخا حياط
خلوت انحصاري
آمريکا بوده
است، محصول
جانبي بي افقي
استراتژي
"نظم نوين"
است. در همين
روزهاي حساس، انتخاب
مجدد اورتگا در
نيکاراگوئه
به رغم
تهديدات علني
دولت آمريکا
نشانه صريح
ديگري از افت
هژموني
آمريکا در بيخ
گوش آن کشور است.
بر متن
نارضايتي
گسترده جهاني
و بر بستر اين
مجموعه
نگرانيهاست
که هيات حاکمه
آمريکا خود را
ناگزير ديده
که در
استراتژي
ميليتاريستي
"نظم نوين"
بويژه به
روايت نئوکنسرواتيوهاي
نظير بوش و
ديک چني و تيم
معروف
رامسفلد،
ولفوويتز،
خليلزاد و ...
تجديد نظر
کند. کميسيون
متشکل از
دمکراتها و جمهوريخواهان
به رياست جيمز
بيکر براي
تحقيق در مورد
عملکرد دولت
آمريکا در
عراق قرار است
فرمولبندي و
دامنه اين تجديد
نظر را بدست
بدهد. به
احتمال زياد
دمکراتهاي
پيروز که
کنترل کنگره و
سنا را در
اختيار گرفته
اند، بر ميناي
گزارش جيمز
بيکر، از موضع
قدرت و با پز
تعهد به حفظ
"منافع ملي"
آمريکا در
دوره دو ساله
آتي روش
سازشکارانه
اي براي خارج
کردن دولت
آمريکا از
باتلاق عراق
در پيش خواهند
گرفت و ضمنا خواهند
کوشيد برد خود
در انتخابات
رياست جمهوري
را هم تضمين کنند.
هيات حاکمه
آمريکا پيشتر
هم در سال ١٩٩۲
براي پر کردن
خلاء سياسي
حاصل از بي
افقي و بن بست
جمهوريخواهان
و بوش پدر، در
پي جنگ اول
خليج، پيروزي
انتخاباتي
دمکراتها و
کلينتن را
ممکن کرده
بود. اما شکاف
کنوني در هيات
حاکمه آمريکا
بر سر پيشبرد
استراتژي
ميليتاريستي
"نظم نوين"،
هم عميق تر از
شکاف سال ١٩٩۲
است و هم در
شرايط جهاني
به مراتب
نامساعدتري از
زاويه
قلدرمنشي
آمريکا،
مجددا سر باز
کرده است.
آنچه
براي طبقه
کارگر جهاني و
نيروي عظيم
بشريت آزاديخواه
مهم است اينست
که با درک
روشن از معني
جهاني شکست انتخاباتي
بوش و با
استفاده از
شکاف حاصل از
به بن بست
رسيدن قلدري نظامي
آمريکا،
سازمان دادن
يک جنبش جهاني
قدرتمند عليه
استراتژي
ميليتاريستي
آمريکا و
متحدانش را در
دستور خود
بگذارد و با
نيروي متحد
خود بکوشد که
اين بن بست را
به شکست قطعي
مبدل سازد و
پرچم خروج
انسانيت از دور
باطل سناريو
سياه و بربريت
حاصل از کشمکش
قدرتهاي
امپرياليستي
و جريانات ريز
و درشت ارتجاع
سياسي معاصر
را برافرازد.