درست فهمیدید، ما جدا نمی خواهیم "مثل حزب توده و اکثریت دنباله رو مردم" شویم!

بهزاد جواهری

 

درست فهمیدید، ما جدا نمی خواهیم "مثل حزب توده و اکثریت دنباله رو مردم" شویم!
 

سلیمان سیگارچی عضو حزب کمونیست کارگری در نقد بیانیه حزب حکمتیست درباره مراسم ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ به چند نکته اشاره نموده است:
 

۱. شکست قیام ۵۷ در نتیجه کنفرانس گوادلوپ و دخالت قدرتهای خارجی بوده است.
قیام
۵۷ و سرنگونی رژیم شاه و به تبع آن قدرت گیری اسلام سیاسی به رهبری خمینی محصول پروسه ای بود که در آن فعالین سیاسی جنبش اسلام سیاسی توانستند با برنامه ریزی منسجم تر، دسترسی بیشتر به توده های معترض از طریق رسانه های جمعی و کار متشکل تر و علنی تر قدرت را از همان فردای سرنگونی رژیم شاه بدست بیاورند.  بسیار مضحک است که اگر کسب قدرت توسط کمپ خمینی را تنها نتیجه تصمیم قدرتهای خارجی درباره مسیر و فردای بعد از قیام ۵۷ معرفی کنیم.  مطمئنا دو کمپ متخاصم بلوک غرب و شرق هرکدام در آنروز مایل به شکل دادن و دخالت در سیستم حکومتی بعد از شاه بودند، اما این جنبش اسلام سیاسی بود که خمینی را با اتکای به نفوذ خود در میان توده های مردم بقدرت رساند.  هر پروسه ای تاریخی از نقطه ای شروع و در نقطه ای دیگر بپایان  می رسد، اینکه خمینی هم توانست قدرت را بدست بگیرد برآمد فعالیت گسترده اعضا و کادرهای جنبشی بود که از همان نقطه شروع می دانستند که چه می خواهند، رهبرشان کیست و چه برنامه ای برای بعد از سرنگونی رژیم شاه در نقطه پایانی این پروسه دارد.  فعالین این جنبش بسیار وسیعتر و منسجم تر از سایر تشکلهای سیاسی به توده های مردم دسترسی داشتند، شبنامه می نوشتند، شبکه ای وسیع برای تبلیغ و جذب نیروهای جدید تشکیل داده بودند و متمایز تر از دیگران از همان ابتدا و بدون تعارف با شعار و خواسته خود به میدان آمده بودند.
 

در مقابل انسجام تشکیلاتی و رهبری جنبش اسلام گرایان، چپی در جامعه وجود داشت که بدلیل سرکوب گسترده توسط پلیس سیاسی رژیم شاه فعالیتی توده ای نداشت، دسترسی اش به توده مردم معترض بسیار محدود بود و به اقتضای همین سرکوب خود را به انزوای کامل کشانده بود.  همین چپ زمانی هم که رژیم شاه سرکوب شد از مسئله ای بنام قدرت سیاسی هراسان بود، برنامه ای برای کسب قدرت نداشت و به وزنه ای در جامعه تبدیل نشده بود که جامعه آنرا به سکوی قدرت پرت کند.  این چپ حتی از نظر فکری نیز بر این باور بود که باید دنباله رو تفکری باشد که اکثریت معترضین به آن پیوسته بودند.  حزب توده و اکثریت بمثابه نمایندگان چپی که از شعار "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد" دفاع می کردند زورشان به تشکیل جبهه ای مستقل از اسلام گرایان نمی رسید، به همین دلیل با جنبش اسلامی خمینی همراه شدند تا بقول خود آن را رادیکال کنند و سوسیالیسم را از زیر عبای خمینی بیرون بکشند.  بهرحال تاریخ نشان داد که حزب توده و اکثریت نه تنها نتوانستند با پیروی ازخمینی به سوسیالیزمشان برسند بلکه به ابزاری برای سرکوب اقلیتی تبدیل شدند که حاضر نبودند از اکثریت جامعه پیروی کنند.
 

ندیدن این فاکتهای تاریخی توسط حزب کمونیست کارگری اما تصادفی نیست، این حزب می خواهد همانند حزب توده و اکثریت سوسیالزمش را از درون جنبش ارتجاعی سبزها بیرون بکشد، دقیقا با همان توجیه اکثریت و حزب توده با این بهانه که قصد رادیکال کردن جنبش اعتراضی مردم را دارد امروز به زیر عبای جنبش اسلام سیاسی رفته است.  حزب کمونیست کارگری بمانند چپ قیام ۵۷ زورش به تشکیل جبهه ای مستقل نمی رسد و برای رسیدن به انقلابش می خواهد میانبر بزند، برای همین از دیدگاه حزب کمونیست کارگری "کشتی نگرفتن با موسوی"، رفتن به نماز جمعه، شرکت در مراسم روز قدس و روسری سر کردن مردان بخشی از مبارزه برای رسیدن به سوسیالیزم می شود.  دعوت حزب کمونیست کارگری از مردم برای شرکت در مراسم اسلامی ۲۲ بهمن نیز ادامه مشارکت این حزب در دعواهای درون رژیمی است که تنها به حاشیه ای شدن جنبش سرنگونی طلبی و افسردگی سیاسی میلونها انسان معترض در آن جامعه منجر خواهد شد. 
 

۲. نمی شود موسوی را به مردم فروخت چون با وجود حزب کمونیست کارگری، جوانان و زنان آگاه و حتى سرمایه دار ایرانى اینکار میسر نیست.
این جمله بیشتر شبیه موعظه ای مذهبی است تا درک واقعبینانه پدیده های تاریخی.  میدیایی که منفعتش در ابقای سیستم موجود است توانسته است موسوی را به مردم قالب کند. شخصی که در زمان نخست وزیریش هزاران نفر دستگیر و شکنجه شدند و اعدامهای سال
۶۷ در زمان صدارتش اتفاق افتاد، نخست وزیری که در طی تاریکترین سالهای جمهوری اسلامی مسئول اول وزارت اطلاعات بود امروز در میان بخشی از معترضین محبوبیت دارد.  اتفاقا بخش گسترده ای از جوانان و زنان آگاهی که سلیمان سیگارچی به آن اشاره دارد امروز همین موسوی رهبر اعتراضاتشان است.  بسیار ساده است اگر شخصی با کارنامه ای مانند موسوی سمبل آزادیخواهی و اعتراض در جامعه ای شود این بیانگر این نکته است که جنبشی که موسوی در راس آن قرار دارد توانسته است موسوی و ایده هایش را به مردم بفروشد.  
 

۳. حزب حکمتیست نمى خواهد مثل حزب توده و اکثریت دنباله رو مردم شود.
کاملا با نظر سلیمان سیگارچی موافقم، حزب حکمتیست جدا نمی خواهد و قصدش را ندارد که وارد بازیهای بورژوازی سبز و سیاه بشود.  برای حزب حکمتیست تشکیل جبهه ای توسط طبقه کارگر مستقل از هردوبخش بورژوازی در اولویت قرار دارد، طبقه ای که منافعش ایجاب می کند که وارد جنگ کارفرمایان سبز و سیاه نشود.
 

حزب حکمتیست اما اگر زورش به تشکیل جبهه ای مستقل هم نرسد بمانند اکثریت، حزب توده و حزب کمونیست کارگری خود را بازیچه بورژواهای سبز و سیاه نخواهد کرد.