از مريم کوشا درباره سمينار ٧ اوت کورش مدرسى و رحمان حسين زاده ٨ اوت ٢٠٠٤ نکاتى درمورد آخرين سمينار مرکزى ارائه شده از طرف کورش و رحمان دارم که بدينوسيله با همه کادرها و رهبرى حزب درميان ميگذارم. اين جوهر حرف کورش بود: صورت مسئله دولت حجاريان و غيره نيست بلکه کمونيسم کارگرى، حزب و قدرت سياسى است. شما (حميد و هم نظرانش) اين را کنار گذاشته ايد. حزب در سراشيبى است. بحثهاى شما سياسى نيست. من که نديدم شما بحث تتوريک کنيد. ما ميگوييم که حزب کارى نميکند و شما نميگذاريد ما کار خودمان را بکنيم. با ايجاد سايت اسناد کارى که تا حالا کرده ايد فرقه اى بوده. ميخواهيد حزب را به پرتگاه ببريد. خودتان را ببريد. ما در اين کار سهيم نميشويم. کنگره ٥ مراسم دفن حزب است و ما در آن شرکت نميکنيم. من در اينجا درمورد اينکه چه کسى در کنگره شرکت ميکند يا نميکند حرفى ندارم. کنگره ٥ همانند دو کنگره گذشته درش بروى همه باز است. هر کس دلش بخواهد ميتواند در آن شرکت کند. اين از نظر من اصلا موضوع بحث نيست و هيچ وزنى در مباحث کنونى ندارد. در مورد پلنوم هم بگويم هر کس هر قطعنامه اى که بخواهد ميتواند بياورد. بحث اينها نيست. پلنوم هر تصميمى بگيرد هيچ کس نميتواند جلوى برگزارى کنگره را بگيرد زيرا کنگره را ميتوان با راى نصف بعلاوه يک اعضا تشکيل داد. نکته اى که ميخواهم روى آن تاکيد کنم اين است که يکبار ديگر کورش از موضع کسى که خود را ماوراى هر گونه اتفاق درون حزب قرار ميدهد و حکم صادر ميکند، صحبت ميکند. در نوشته قبلى ام هم اين را گفتم. در هر سمينار يکبار ديگر آنرا مشاهده ميکنيم. کورش ميگويد شما بحث سياسى نداريد، بحث تتوريک نداريد، نميدانيد چطورى ميخواهيد قدرت سياسى را بگيريد، فرقه درست کرديد و حزب را به فنا ميدهيد. با فرض بر اين که درست ميگويد، انگار نه انگار که يک طرف اين به فنا دادن ها نظرات خودش است. (از نظر من تنها دليلش آن است). يک طورى بحث ميکند انگار که ناظم مدرسه است و ميخواهد دعوا بين دو تا کلاس را حل و فصل کند! اين همواره روش کورش بوده. او دلش براى حزب ميسوزد، او بهترين دوست منصور حکمت بوده، او نظرات منصور حکمت را فهميده، او اصلا متعلق به هيچ جناحى نيست، او ميداند يک حزب مدرن چيست، ... پس از اين همه بحث سياسى - تئوريک چه در جلسات دفتر سياسى و چه در سمينارهاى اخير که رهبران حزب بطور مفصل نظرات سياسى کورش را نقد کردند، هنوز کورش ميگويد شما بحثى نداريد! بحث اصلى ما برنامه حزب و همه قطعنامه هاى همه کنگره هايش است. چکار کنيم مثل شما نميتوانيم "نوآورى" کنيم. بعد از اين همه سند که از طرف خود کورش ارائه شده و سياه روى سفيد وجود دارد ولى کورش ادعا ميکند که بحث دولت حجاريان اصلا مطرح نيست! هر وقت کورش بطور کتبى قطعنامه کتبى اش را پس گرفت، و هروقت همانطور که در پلنوم ١٦ بحث مجلس موسسان را طرح کرد، در پلنوم بعد آن را پس بگيرد، آنوقت ميتواند ادعا کند که اينها صورت مسئله نيستند. بحث بر سر کمبود بحث و تاکتيک گرفتن قدرت سياسى نيست. آنها را داريم. منصور حکمت آنها را به همه ما داد. نيازى به نظرات جديد شما درمورد دولت موقت نيست. چرا؟ نه به اين خاطر که شما آنها را مطرح کرديد. به اين خاطر که در راستاى قطعنامه ها و تاکتيکهاى ارائه شده از طرف ارگانهاى حزب و منصور حکمت نيست. بحث بر سر پياده کردن و عملى کردن حتى يک دهم آن تاکتيکهايى است که هم اکنون وجود دارند. چگونگى پياده کردن آنها مهم است. رهبرى حزب بايد آنها را ترجمه عملى براى تشکيلات بکند. کارى که به نوبه خود دارد ميکند. کافى نيست؟ بياييد کافى بکنيم اش. کورش يک چيز را درست ميگويد. ميگويد حزب خوب کار نميکند. اين حکمى است که همواره رهبرى حزب بخصوص خود نادر هميشه در اجلاس خود مطرح کردند. چيز جديدى نيست. با گفتن آن کورش نوآورى اى نکرده. ولى فرق ماجرا اينجاست که نادر شديدترين انتقاد را به خود رهبرى حزب ميکرد و همه را روى يک سياست آلترناتيو قرار ميداد که وضعيت را بهبود دهيم. نادر يا هيچ کس ديگر از رهبرى نميامد نقد کند و آلترناتيوش براى بهبود وضعيت بطرف کسب قدرت سياسى تشکيل دولت موقت باشد. اجازه بدهيد اينرا هم اينجا اضافه کنم که براى من هميشه سوال بود که چرا خود نادر که بيشتر از هر کس ديگر درباره قدم به قدم حرکت حزب براى کسب قدرت سياسى فکر ميکرد و تز ميداد به اين نتيجه نرسيد که درباره فروپاشى يا تشکيل دولت موقت با بخش ماندنى جمهورى اسلامى يا مجلس موسسان تزى بدهد؟ عکس العمل کادرهاى حزب نسبت به نظرات کورش و رحمان نه نسبت به اين حکم که حزب خوب کار نميکند. بلکه نسبت به آلترناتيوى است که از طرف ايشان ارائه شده. بنظر ميايد که کورش دارد سعى ميکند راه برون رفت براى حزب بوجود بياورد که حزبى بقول خودش مدرن با استاندارهاى بالا و نقشه عمل براى گرفتن قدرت سياسى باشد. اين تلاش خوبى است بشرطى که اين راه درست و کمونيستى باشد. اختلاف بر سر محتواى اين راه است و نه نفس ارائه آن. به همين دليل بحثى است سياسى. برخلاف چيزى که کورش دائما در سمينارش تکرار ميکند. اگر يادتان باشد کل اين مباحث از مقطع رهبرى حزب بعد از منصور حکمت پيش آمد. آنموقع هم چاره يابى ميشد براى اين سوال که چرا حزب خوب کار نميکند. حتى در دوره حضور نادر اين بحث شد که يکى از مولفه هاى موفقيت حزب در رهبرى انقلاب و کسب قدرت سياسى تمرکز رهبرى حزب بود. بعد از منصور حکمت اولين بحثى که ارائه شد اين بود که حزب خوب کار نميکند به اين دليل که رهبرى آن جمعى است! گفتيد رهبرى جمعى جلوى دست و پاى ما را گرفته و نميگذارد کار کنيم. براى يک تصميم بايد هزار جلسه اقناعى بگذاريم. فکر کرديد با طرح ليدرى مشکل حل ميشود. الان که طرح ليدرى عمل ميکند ميگوييد باز هم حزب کارى نميکند و فقط انشا مينويسد. البته بنظر ميايد اين درباره ليدرى خود شما صدق نميکند. در دوره شما حزب يک حزب مدرن و در شرف گرفتن قدرت سياسى بود! الان نيز با اين صورت مسئله جلو آمدن و آلترناتيو کسب قدرت سياسى از طريق ايجاد دولت موقت (آنطور که کورش در قطعنامه اش آورده) حزب را به بهتر کار کردن سوق نميدهد. رفقا، منصور حکمت مشکل را ميديد و راه برون رفت اصولى نشان ميداد و همه را تشويق ميکرد روشهايشان را تغيير دهند. همه با يک انرژى و شور و ذوقى در اين جهت تلاش ميکرديم. کارى که نظرات کورش ميکند برعکس آن است. سوالاتش مانند سوالات نادر است. سوالات مهمى مثل اينکه چطورى قدرت سياسى را ميگيريم. ولى جوابهايش بسيار پاسيو و غير انقلابى اند. آن شور و ذوق را ايجاد نميکنند. ما همان آدمهايى هستيم که دو سه سال پيش پاى حرفهاى نادر نشسته بوديم. عوض نشديم. فقط کمى پيرتر شديم (بقول انگليسى ها با عقل تر شديم). قدرت تشخيصمان همان يا بهتر است. بنابراين فرق جواب کمونيستى (شما به آن ميگوييد چپ فرقه اى) و راست را ميفهميم. منظورم اينست که نميتوان اداى نادر را دربياوريم. نظرتان نادر و نوآورى هاى نادر با دادن يک افق کمونيستى و قابل اجرا (در همين شرايط) همراه بود. نظرات شما اينطور نيست. يک نکته مهم ديگر اين گفته کورش است که ميگويد حزب در سراشيبى است. چرا؟ چون خوب کار نميکند؟ که تازگى ندارد. در زمان منصور حکمت هميشه ميگفتيم حزب بايد بهتر و با بارآورى بهتر کار کند. آيا به اين خاطر است که با نظرات کورش مخالفت ميشود؟ اين که سراشيبى نيست. اين بحث سياسى است. شما بايد استقبال کنيد چون معتقد به حزب تعدد نظر هستيد. چيزى که وجود دارد و شما به آن سراشيبى ميگوييد اختلاف فاحش سياسى در رهبرى است. که بايد در پروسه اين مباحث حل و فصل شود. در سمينارتان از مقايسه حزب با برخوردهاى عبدلله مهتدى صحبت کرديد. اگر اين نوع مقايسه ها کارى را جلو ميبرد بگذاريد من هم مقايسه اى بکنم. در زمان استعفاها فرهاد بشارت گفت حزب در بحران است و فروميپاشد. منصور حکمت در جواب گفت حزب در بحران نيست شما در بحران هستيد. ......................... تمام ................................... |