بدرود رفقا تعدادى از رفقاى کميته مرکزى حزب کمونيست کارگرى ايران، قصد دارند، اين حزب را ترک کنند. اين در خود يک اتفاق غير مترقبه است. نگاهى به تاريخ دو سال و اندى فعاليتهاى حزب بعد از ضايعه بزرگ از دست دادن منصور حکمت نشان ميدهد که ما مدتهاست با اين اختلافات دست و پنجه نرم ميکنيم و در حقيقت مدتهاست که ماشين حزبى زير بار اين اختلافات که بسيار حاد هم است، عملا فلج شده است. طبعا ارزيابى طرفين از علت اين اوضاع و از شدت و عمق و حتى چرايى اين اختلافات متفاوت است. اين بخودى خود عمق اين اختلافات را نشان ميدهد. بنظر من تا به امروز هيچگاه حزب کمونيست کارگرى چنين شاهد عرض اندام بى محابا و بى پرده، راست در صفوف خود نبوده است. اين حزب در مورد ناسيوناليسم، مذهب و زن ستيزى و دفاع از حقوق کارگر و حقوق انسانى و جهانشمولى آن و غيره و غيره واکسينه است. همينطور اين حزبى است راديکال و ماکزيماليست و سوسياليست که براى تغيير در زندگى انسانها براى همين امروز مى جنگد. در اين حزب بعضى فرهنگها و برخى کلمات تابو هستند و اين حزب راديکال ضد سرمايه، ضد حکومت اسلامى و جناحهاى آن است و اصولا يکى از فاکتورهاى مهم به شکست کشاندن دوم خرداد بوده است. تعرض راست از موضع اينکه ميشود قبح اينها را شکست و با دوم خرداد حتى شريک قدرت شد، البته بعد از افتادن " ولايت فقيه"، تعرضى است از موضع بغايت راست به اين حزب. اين شکستن تابو است که در اين حزب از کلماتى همچون مجلس موسسان و رفراندوم، ميتوان استفاده کرد و آنرا جزيى از استراتژى خود قرار داد. شکستن قباحت اينکه به انقلاب و قيام توده مردم، ميتوان توهين کرد و در نهايت خونسردى مثل يک بورژوا گفت جلوى حمله مردم به سوپرمارکتها را ميگيريم. شکستن تابوى اينکه ميشود در اين حزب سوسياليسم را به آينده دورى موکول کرد، از آن مقوله ساخت و به راحتى به صف بسيار دراز مداحان توخالى سوسياليسم پيوست و عملا مشغول امر ديگرى بود. اينها و دهها نمونه از تعرض راست به بنيادهاى فکرى اين حزب، مدتى است که شنونده و بيننده را در حزب شوکه کرده است.رفقايى که ميروند، ميگويند اختلافشان با حزب و با بقيه اساسا بر سر گرفتن قدرت سياسى است. به نظر آنها بقيه به فکر اين امر نيستند. استدلالى از اين پوچتر قابل تصور نيست.اين همان قيافه آشنا و کسالت آور جريانات راست از سلطنت طلبش تا ناسيوناليسم کرد است که قدرت گرفتن و يا سهيم شدن در قدرت بهر قيمت و از هر راهى پرنسيپ آنها است. يک تعرض بسيار زشت راست در اين مدت اما، شکستن حرمتها بود. کلماتى رايج شد و حرفهايى زده شد که مو بر تن همگان سيخ ميکند. در اين نبرد نظرى مهم در حزب، در اين تند پيچ مهم اما رکورد بى حرمتى و رکورد فحاشى کردن شکسته شد و اين مايه تاسف و حيرت بسيار است. سردمدار شکستن حرمتها از نظر من کوروش مدرسى بود و من که در جريان مباحثات دفتر سياسى از روز اول بودم، با شنيدن، نافرمانى مدنى، مجلس موسسان، رفراندوم، سوسياليسم زود است، شريک شدن با دولت حجاريانى، انقلاب دمکراتيک، و ... در يک پلاتفرم کوروش همانقدر شوکه شدم، که کنگره چهارم را کنگره کودتا ناميدن وى و همانقدر از پولپوت و اولترا ارتجاعى خطاب کردن او در مورد بقيه رهبرى و غيره و غيره راست هيچگاه در حزب کمونيست کارگرى چنين بى محابا و متعرض نبوده است. و در مقابل اين حرکت، اما حزب کمونيست کارگرى ايستاد. صدها صفحه مطلب نوشته ميشود، صدها ساعت مباحثه و پلميک، و بالاخره اعلام اين امر مهم از زبان حميد تقوايى ليدر حزب که اين حزب تزهاى راست را هر چند در اقليت هم باشند، تحمل نميکند. ما از همان روز اول گفتيم اين اختلاف نظرات جدى است و بايد تکليف آن روشن بشود. از نظر ما اين مباحثات حياتى بود و شرط نگه داشتن حزب، طرد اين نظرات راست بود.نبرد سياسى و نظرى طولانى، برگزارى جلسات چندين و چند ساعته دفتر سياسى در مورد ساده ترين اصول اين حزب، تابو شدن کلمه انقلاب و شورا و بالاخره سوسياليسم، اين پروسه جنگ سنگر به سنگر راست در اين حزب بود. و ما ايستاديم و گفتيم هر يک از اين تزها کافى است که در صورت مسلط شدن به حزب، اين حزب راديکال، ماکزيماليست، محبوب و خلاف جريان را با کله به زمين بزند. هر يک دانه تز از اين نوع کافى است که پايه اين حزب را ويران کند، و همه زحمات چندين و چند ساله يک نسل را بر باد بدهد. گرد و خاک بر پا کردند و حملات بى وقفه و گفتن همه چيز براى اينکه اصل مطلب را پرده پوشى کنند، همگى متدهاى اين گرايش راست در مقابله نظرى درونى بوده است. کوروش مدرسى ميگويد علنى شدن بحثها در سطح کادرها، به سر و روى رهبران حزب لجن پاشيد و اين نسخه فروپاشى حزب بود. و با همين استدلال مخالفت ميکند که بحثهاى سياسى در سطح اعضا توزيع شده و بالاخره در مقابل پيشنهاد ما که يک کنگره حزبى تکليف نهايى اين مباحثات را روشن کند، مقاومت ميشود. رفقا حزب کمونيست کارگرى ايران، بقول منصور حکمت يک حزب راديکال و قوى است. ميليونها نفر سرنوشت اين حزب را تعقيب ميکنند و حقشان است در جريان اين مباحثات قرار بگيرند. بنظر من اکنون بايد مباحثات سياسى علنى شود. ولى رفقاى همفکر کوروش حتى نميخواهند اعضا در جريان اين مباحث قرار بگيرند، همچنانکه قبلأ نميخواستند کادرها در جريان باشند. در اين حزب بين چپ و راست نبردى سخت بر سر کمونيسم و سياستهاى غير کمونيستى در جريان بوده است. اکنون اين جدال به نفع خط کمونيستى دارد تعيين تکليف ميشود. رفقاى مدافع سياستهاى راست قدم به قدم از کمونيسم کارگرى و حزب کمونيست کارگرى فاصله ميگيرند. اين رفقا رسمأ اعلام کرده اند که ميروند و حزب کمونيست کارگرى را ترک ميکنند. اين رفقا به مراجع قانونى و حزبى و راى و نظر کادرها و اعضا اهميتى نميدهند. چرا که ميدانند و ديدند که با علنى شدن مباحثات، کادرها وارد گود ميشوند و محکم در مقابل اين نظرات ايستادند. همين وحشت را در مورد علنى شدن مباحثات سياسى در بين اعضا دارند. بنا بر اين خيلى واضح ميگويند سياست متعلق به از ما بهتران و بالاى حزب است و اعضا نه حق دخالت و نه حتى مطلع شدن از مهمترين مباحثات حزبى را دارند. رفقا ! حزب کمونيست کارگرى حزبى اجتماعى بزرگ و مهم است. هر نوع تغيير و تحول فکرى و سياسى آن بر اساس سنت خود اين حزب ميتواند و بايد در مقابل چشم جامعه انجام بگيرد. اين کدام سنت سياسى است که سياست را به پشت درهاى بسته منتقل ميکند و ديپلماسى را جاى سياست مى نشاند. اين کدام سنت سياسى است که از دخالت حتى کادرهاى خود حزب در پروسه يکى از مهمترين تندپيچهاى اين حزب دو سال طفره ميرود و بعد اعلام ميکند که حزب را ترک ميکند.حزب کمونيست کارگرى ايران اين تند پيچ را نيز از سر ميگذراند. در نبود منصور حکمت، رفقايى که سنگر به سنگر از اصوليت، از مارکسيسم و کمونيزم و از منصور حکمت در اين حزب دفاع کردند، يکبار ديگر حزب منصور حکمت را تحويل گرفته و از آن حود ساختند. اين يک اتفاق سياسى بسيار مهم و يک نقطه پرش مهم به جلو است. ما از اين تند پيچها بسيار ديده ايم. حزب ما بعد از پس زدن عملى راست در سطح نظرى و دفع آن، با اعتماد بنفس تر، مصمم تر، راديکالتر و مارکسيست تر به پيش خواهد رفت.اين مهمترين تندپيچ در غياب منصور حکمت بود و ما اينرا پشت سر خواهيم گذاشت. با سرعت به پيش خواهيم رفت. اينرا همه ما تضمين ميکنيم. مقاومت و مبارزه جدى و ارزشمند رفقايى در رهبرى و در بدنه کادرى حزب، حزب ما را از تسلط راست بر آن مصون نگه داشته است. همين را بايد پاس داشت. بهر حال در مقابل مقاومت حزب و بدنه کادرى آن، رفقا ترجيح ميدهند قبل از کنگره بروند. ميگويند کنگره نسخه انحلال حزب است. بطور واقعى اما کنگره نسخه انحلال و تعيين تکليف با خط راست است. رفقا ترجيح ميدهند بروند و با وجود اينکه بنظر ما اشتباه ميکنند و روش درست برخورد همان است که بمانند و در عاليترين ارگان حزب حرفشان را بزنند و به تصميم اکثريت تمکين کنند. اما ظاهرا اختلافات چنان حاد است که ميخواهند بروند. ما حرفمان را زده ايم. در مورد تحليل از اختلافات، علت و زمينه پيدايش آن جايگاه سياسى و اجتماعى اين گرايش و غيره و غيره، ما مفصلا حرف زده ايم. امروز هم راه درست را به رفقا نشان ميدهيم. اگر نميخواهند با احترام تمام اينها را بدرقه خواهيم کرد. بدرود رفقا ! مينا احدى ٨ اوت ٢٠٠٤ |