پيش بسوى کنگره ٥

سياوش مدرسى

نامه شماره ٦

٦ آگوست ٢٠٠٤

رفقا!

سمينار آخر کورش و اعلام اينکه او و عده اى از رفقا حاضراند از حزب کنار بروند اما پا به کنگره نمى گذارند. براى من غير قابل پيش بينى نبود.

پيشنهاد سازش در بالاى حزب در شرايطى که هيچ رنگ و بوى از کم شدن باروت تهاجم کورش عليه جناح مخالفينش حس نمى شد بيشتر به پليتيک سرکار استوارى شبيه است و مضحک.

حقيقت اين است که اين مباحث رهبرى حزب را مدتها است که فلج کرده است، مدتها پيش از در اختيار گذاشتن اسناد و سمينارهاى فعلى، رهبرى حزب زمينگير شده بود، الگوى "حزب تعدد نظرات و ارداه واحد" همين تجربه گذشته تلخ است.

لحن و فصايى که بحث هاى کنونى ما در آن جريان دارد در عين حال نشاندهنده عمق اختلافات سياسى ما است.

مضحک نيست اگر بخواهيم باور کنم رفيق کورش مدرسى و بلوک او بتوانند مثلاً ليدرشدن حميد تقوايى يا على جوادى و يا آدر ماجدى را بپذيرد؟ و بلعکس! مضحک نيست اگر بپذيريم رهبرى و کادرهاى حزب بعد از يک دور همديگر را چلاندن حالا خوش و خرم باز ميگردند "صلوات ميفرستند"، روبوسى ميکنند باهم چپق صلح دود ميکنند، دعوا را کنار ميگذارند و ميروند سراغ کاروبارشان؟

اصول سازمانى حزب اشعار دارد که:

١٠- "کنگره حزب عالى ترين ارگان رهبرى حزب است که هر دوسال حداقل يکبار تشکيل مى شود.."

حقيقت اين است که رفيق کورش ارزيابيش اين است که در کنگره موفق نخواهد شد! تمام مطلب همين است، گريز از کنگره، تمکين به يک رهبرى فلج و زمينگير است، هيچکدام از جناحهاى درونى حزب نمى توانند با اين وضع و با اين سطح از اختلاف و توازن قوا حزب را رهبرى کنند.

بقا و عدم بقاى حزب کمونيست کارگرى ايران صرفاً تشکيلاتى نيست، اساس موجوديت اين حزب خط و جهت گيرى هاى سوسياليستى و راديکال آنست، سياستهاى که با "نو آوريهاى!" کورش مدرسى تماماً به زير سوال رفته اند، مشکل من جرقه ها و يا بارقه هاى عدم شفافيت در بحث کورش مدرسى نيست، که بايد سنتزه شوند من و امثال من با اطلاع از اين جرقه ها تا قبل از مباحث اخيرشان به ايشان راى داديم، صحبت بر سر نظرات فرموله، کار شده و بسيار موجزى است که ايشان ديگر به صراحت اعلام ميکنند.

اختلاف سياسى و نه تشکيلاتى است که حزب را به آستانه فروپاشى کشانده است ادامه وضعيت کنونى نابود کردن حزب است، حزب را بايد نجات داد، به داد حزب بايد رسيد! تنها راه دفاع از حزبيت همين است و تنها مرجع رسيدگى و حل اين اختلافات کنگره است، تنها جايى که ميتوان آبرويمان را حفظ کنيم کنگره است! کنگره شخصيت سياسى حزب، کادرها، اعضا و رهبرى را به آنها باز خواهد گرداند، رفتن به کنگره دمکراتيک ترين، اصوليترين شيوه حل اين کشمکش است. بگذاريم راى کنگره سرنوشت حزب را تعين کند، اگر در اين ميان تلفاتى هم داديم باکام تاسف بايد پذيرفت. اين قانون مبارزه سياسى است.

اما عجيب است کورش مدرسى و ليست همراهانش ظاهراً به دفاع از وحدت حزب خيال آمدن به کنگره را ندارند، ميگويند ميخواهند "وحدت" حزب را حفظ کنند! مخالف انشعاب و آبروريزى هستند! اما اگر کنگره را برگزار کرديد ما انشعاب مى کنيم! اين واقعيت عملى وحدت طلبى پوشالى اين جريان است!

جالب است خطى سياسى که چهره ليبرالى و دمکرات منش بخود ميگيرد و مخالفينش را به استالينيسم و پولپوتيسم متهم ميکند. تهديد ميکند که اگر حرف دمکرات ترين مرجع حل و فصل کشمکشهاى سياسى يعنى کنگره را مطرح کنيد، ما ميرويم!

اين است حزب تعدد نظرات شما؟ اين است آزادگى و دفاعتان از حقوق عضو و کادر و وحدت حزب؟ اين است احترام شما و تمکينتان به اصول سازمانى حزب؟

آيا به اين ترتيب و پيشاپيش اعلام نمى کنيد که نماينده ارا حزب نيستيد، از آن واهمه داريد و انشعاب را به تمکين به اصول سازمانى حزب ترجيح ميدهيد؟

رفقا نبايد اسير اين شانتاژها شد. اين يک گروکشى آشکار است، اول اعلام کردند که براى آنکه ثابت کنيد استالينيست نيستيد، پولپوتيست نيستيد بايد به ما راى بدهيد (مگر ما سلاحى بجز آرائمان براى کنار زدن و "تصفيه!" داريم؟) و حالا براى آنکه ثابت کنيم انحلال طلب نيستيم بايد اصول حزبيت را، کنگره را کنار بگذاريم. اين يک گروکشى آشکار است. سازش نيست تهديد است!

حق با رفيق حميد تقوايى است تنها راه دفاع از موجوديت حزب کمونيست کارگرى ايران در اين شرايط کنگره است. راى اعضا و کادرهاى حزب است، اين حزب حزب کادرها، حزب اعضا است. اين حق بايد به کرسى بنشيند.

پيش بسوى کنگره ٥ حزب!

زنده باد حزب کمونيست کارگرى ايران!