در حاشيه سمينار رفيق فاتح شيخ سياوش مدرسى نامه شماره ٥ ٤ آگوست ٢٠٠٤ طى جلسه سمينارى رفيق فاتح شيخ متوجه چند موضوع شديم: در يک بازى ديدلکتيکى و سرگرم کننده متوجه شدم که جلسه ى بنام سمينار اول رفيق کورش اصلاً وجود خارجى نداشته و تمام مباحث سياسى که رفيق کورش مطرح کرده مطعلق به ٣ سال پيش بوده که حميد تقويى براى توجيه "عدم موفقيتش" بعنوان ليدر حزب مطرح کرده. وگرنه نظرات کورش قبلاً "سنتزه!" شده بود و اصلاً مسئله اى نيست، يعنى هرچه که ما از رفيق کورش شنيديم رويا بوده است. رفيق فاتح شيخ توضيح نداد که آنچه را که رفيق کورش اعلام کرد سنتزه شده بحث هاى گذشته ايشان بوده؟ مورد توافق ايشانهم هست؟ يا آن را رد ميکند؟ لطف کمى ديالاکتيکى اين موضوع کوچک را هم توضيح دهيد! ٢- تمام ماجرا بر سر "عدم توانائى!" حميد است، خيلى راحت مسئله اين است که ليدر چينج در دستور کار اين رفقا است، بازهم ميخواهند ليدر عوض کنند (اين بار من شاه تو وزير) و معلوم نيست کانديدشان براى ليدرى کيست؟ بازهم رفيق کورش؟ آيا بازهم ميخواهيد اعلام نکنيد که آکسيون کنگره را با پلتيک رد کرديم و حالا بازهم ليدرى ميخواهيم؟ بازهم کنگره را فاجعه اعلام ميکنيد؟ بازهم ميگوئيد جنگ قدرت را حميد شروع کرده، مگر حميد در قدرت نيست؟ پس جنگش باکيست؟ البته در توضيح علل اين ناتوانى هم ماجراهايى را خيلى دلبخواهى و با تفاسير دلبخواهى تر و با چاشنى الفاظى مثل چپ هپروتى و غيره بر ميشمارند. ماجراى تغير سردبير نشريه آزادى زن و "شهيد مهرنوش" که هرجا ايشان باشد، حق با ايشان است، هرجا ايشان باشد انسانيت آنجا است، هر جا ايشان باشد رهبر آنجا است، هرجا ايشان باشد درستى خط سياسى آنجا است رديف ميشود، بعد اينکه حميد چرا با فاتح شيخ مشورت نمى کرده و مقدارى گلايه از اينکه چرا داوطلب بودن ايشان براى شرکت در هيئت دبيران را حميد نپذيرفته، چراحميد خواسته در ارگان انتخابيش هيئت دبيران رفيق اسد را عوض کند و غيره. و هيچ توضيح اساسنامه اى نمى دهد که چرا ليدر اين حزب طبق تعريف طرح ليدرى چنين حقوقى ندارد؟ رفيق فاتح شيخ بطور ضمنى و بسيار ديپلماتيک اعلام کرد که نظرات کورش را قبول ندارد، اما معلوم نيست چرا عليرغم اصرار کورش بر نظراتش او انتخاب سياسى رفيق فاتح است؟لابد بايد منتظر باشيم که طرحى آلترناتيو اين بار از طرف ايشان يا رفيق رحمان روى ميزمان بيايد تا تکيف سياسى خط حزب روشن شود! کورش هم طرح را بپذيرد و قال قضيه اختلاف سياسى کنده شود و يا به اعتبار درست تر دفع الوقت شود، تا مکافات ديگر. از اين ستون به آن ستون فرجى است. اين کنه سياست پراگماتيستى است که رفيق فاتح شيخ پيشنهاد ميکند. نميدانم اين را خود فريبى فرض بگيرم يا ديالکتيک بازى و يا ديپلماسى اما رفيق فاتح شيخ هنوزاعلام نمى کند که پربلماتيک اصلى در رهبرى حزب مسئله ايست سياسى و مربوط به خط سياسى اين حزب، ايشان اصرار ميکند که اين اختلافات بهانه هستند تا مسئله ناتوانى حميد را بپوشانند، باور کنيد رفقا اگر اين موضوع سياسى در ميان نبود حل و فصل مسئله سردبيرى نشريه آزادى زن بايد مثل آب خوردن حل ميشد، مسئله ترکيب هيئت دبيران مثل آب خوردن حل ميشد، ديگر لازم نبود طرفى چپ افراطى، هپروتى، آنارشيست با چاشنى سياست هاى پولپوت و استالين و انحلال طلب باشد و طرف ديگر راست، هوادار دولت آلترناتيو حجاريان و جمهورى خواهان ملى و اکثريت؟ ظاهراً مسئله حزب تعدد نظرات و اراده واحد راه برون رفت از اين بحران است. اين را بلوک کورش ميخواهد و ما نه! پس آنها وحدت طلبند و ما انحلال طلب. بهمين سادگى حالا رفقا چطور ميتوانند با جريان سياسى با مشخصاتى که روز و شب برميشمرند وحدت اراده داشته باشند را من نمى دانم! ظاهراً اين معضل را هم بايد به ديالکتيک بازى رفيق فاتح شيخ بسپاريم تا جواب بدهد.رفقا اگر اشتباه نکنم منظورشان از حزب تعدد نظرات و وحدت اراده و حزب متعارف بايد همين چيزى باشد که در اين مدت داشته ايم و رهبرى حزب را فلج کرده، يعنى سياست ها جارى حزب بقول رفيق فاتح "سنتزه" و بقول من مخرج مشترک گرفته شود، هربار رفيق کورش به عقب نشينى از تزهايش وادار شود و در سر برداشتن هر اختلاف ديگر خواه تشکيلاتى و يا سياسى و يا رقابتى و شخصى به پيش صحنه کشانده شود. دفتر سياسى حزب هم مشغول رسيدگى به پرونده هاى گفتگوهاى توى آشپزخانه مردم باشد و هرکس هم با آن مخالف بود، سياست هاى پولپوتى اتخاذ کرده است، اما رفيق کورش هيچ روشن نمى کنند که آيا ديگران هم اجازه دارند مشغول تحقيق و تفحص در آشپزخانه منزل ايشان، رفيق فاتح شيخ و بنده هم بشوند. آيا قرار است اين به نرمها به ابزار تصفيه حساب سياسى و يا جنگ قدرت تبديل شود؟ آيا اين است معنى حزبيت در سنت فکرى کمونيسم کارگرى؟ آيا اين شيوه کار بيشتر بهمان شيوه هايى شبته نيستند که رفيق کورش بدليل زبان انگليسى دانستن و پيچيدگى ذهن قاعدتاً بايد از آنها مطلع باشد، رفقا! دفتر سياسى کدام جريان و سنت به دفتر محاکمات اين چنينى تبديل شد؟ بازهم بدنبال سنت استالين ميگرديد؟ و قطره اشکى در اقيانوس ميخوانيد؟ هرچند که بنظر من اين يکى قطره اشکى در فنجان است! گرچه که قطره اشکى بر گوشه چشم منهم مينشاند! مگر ابزار تصفيه در اين حزب چيست؟ بجز راى؟ در حزب تعدد نظرات و اراده واحد شما قرار است چه چيزى تعين کننده باشد؟ راى؟ پس چرا اينهمه از راى وحشت داريد؟ چرا اعضا و کادرهاى اين حزب را در وضعيتى قرار ميدهيد که براى اثبات مخالفتشان با تصفيه هاى استالينى، مرز بندى با پولپوت بايد بيايند و باز هم به شما راى بدهند؟ اين گرو کشى چه معنايى دارد؟ من و بسيارى از رفقا بدون چنين فضا و گروکشى به بسيارى از شما رفقا راى داديم، شما با راى ما در کنگره ٤ و بعداً در کميته مرکزى انتخاب شده ايد چرا اين اعتماد را از بين ميبريد؟ چرا راى ندادن ٤ نفر به کورش راى شکنى! سرکوب گرانه است؟ چرا مردم را راحت نمى گداريد آزاد فکر کنند و آزاد راى بدهند. من در نوشته اول خواهش کردم بمن بخاطر اين نظراتم راى ندهيد، شما هم حاضريد همين را اعلام کنيد؟ رفقا هيچ حزبى را در جهان نمى توانيد پيدا کنيد که نظرات متفاوت در آن نباشد! فقط در گورستان اختلاف نظر نيست! اما در عين حال هيچ حزبى را هم نمى توانيد پيدا کنيد که داراى پلاتفرم و خط سياسى روشن نباشد. بويژه در يک حزب نامتعارف، خلاف جريان و چپ مثل حزب ما، نمى توان رهبرى حزب را به پاتق بحث تبديل کرد. از شما ميپرسم آيا شما قادريد حزبى بدون پلاتفرم روشن سياسى را يک ثانيه هم اداره کنيد؟ آيا قادريد يک ثانيه با اين وضع حزب و جنبش سياسى در ايران را اداره کنيد؟ رفيق اسد گلچينى حق دارد که بنويسد اينطور نمى شود؟ بايد تکليف اين مسائل سياسى حل شوند! چرا او را نقد نمى کنيد! پاسخ رفقاى بلوک رفيق کورش به گره گاههاى مورد جدل در حزب تاکنون طفره رفتن از آن و آلترناتيو تشکيلاتيشان غير قابل اجرا و پوچ است. ما بايد بحثها را ادامه بدهيم قطعاً رفقاى که با درايت سياسى در اين حزب کادر و کميته مرکزى و غيره هستند بايد هوشيار باشيم که بدام مرزبندى هاى شخصى نيفتيم، رفقا من و بسيارى جز کسانى بوده ايم که به شما بخاطر درايت سياسيمان راى داده ايم و راى گرفته ايم، مطمئن باشيد اين روند ادامه پيدا خواهد کرد، مشکل ما مقام و منصب هيچ کس نيست، خط سياسى او است، اين بار به نظر سياسى که حزب را از تلاشى باز خواهد داشت راى خواهيم داد، به نظرى که حزب منصور حکمت سياستها و برنامه هاى او را دنبال خواهد کرد و مطمئن باشيد براى نجات سياسى حزب با تمام انرژى مبارزه خواهيم کرد و در عين حال تلاش خواهيم کرد که شما را از دست ندهيم. بگذاريد در اين فرصت از رفيق حميد تقوايى و رفقايى که بخاطر حفظ جهت گيرى هاى کمونيسم کارگرى در اين حزب مبارزه کردند سپاسگزاريم را اعلام کنم. حميد يکى از درخشانترين و شايد دشوارترين دوران مبارزه سياسيش را پيش ميبرد، با وجود او باور به تداوم و موجوديت کمونيسم کارگرى دشوار نيست. -----------------------------٭ موخره: نامه ام به رفيق محمد فتاحى او را رنجانده است، من مطلقاً قصدم باز کردن سابقه کسى نبود در همان نوشته هم از رفيق خواهش کردم با اتکا به يکى از خاطراتم به ايشان تذکر بدهم که اين کار را نکند به اين جوانهاى بغل دستمان صرف نظر از سابقه شان توجه کند، شايد حق با آنها باشد. اصلاً تمام آن نامه تلاش ميکرد سابقه ها را دور بزند چه خوب و چه بد! بنابراين نمى تواند منظورم گذشته کسى بوده باشد، بهرحال بناحق اينطور برداشت کرده و موضوع من را بر عليه خودم بکار برده، کاش اينکار را نمى کرد! |