رفيق مينا احدى تا کى "هدف وسيله را توجيه ميکند؟ مهرنوش موسوى از پلنوم ١٤ کميته مرکزى که آخرين تلاشهاى منصور حکمت براى مقابله با بحران رهبرى حزب و کشاندن آن روى خط حکمت بود، بعد از مرگش در همه وجوه از اين تلاشها تجديد نظر و عبور شد. منصور حکمت بعد از مرگش نمايندگى نشد. به اين مسئله در نوشته قبلى خودم پردخته ام. يکى از مسائل مهمى که منصور حکمت در پيش بينى بعد از خودش روى آن انگشت گذاشت اين بود که "نگران خط نيستم، حزب را از هم ميپاشيد". اين يک ابراز نگرانى ساده نبود. منصور حکمت در عين حال خط و تفکرى را که چند سال بود، علت عدم تثبيت استراتژى قدرتگيرى حزب و تثبيت خط حزب و جامعه بود را خوب ميشناخت. منصور حکمت يگانه منتقد جدى اين روند بود. خط و سياست کنونى حزب، همان خط و سياست قبلى است، منهاى فشار و نقد دائمى منصور حکمت به آن! به اضافه عروج و فرموله شدن و تسخير نيمه حزب ! خطى که به قول خودش به جاى تلاش براى ساختن حزب و تلاش براى اينکه کارى کند که مردم انتخابش کنند "دنبال شلوغى و اعتراض در داخل است" "براى اعتراض داخل هورا ميکشد". در خارج کشور "آکسيونيسم" با نيروى سازمانى جايگزين است. بعد از خودش متاسفانه جلو عروج اين سياست و تثبيتش با آلترناتيو خودش کسى نايستاد. آلترناتيوى که مقابل اين خط گذاشته شد، تماما نادرست و در جهت ديگرى بود، خود يکى از عوامل مقاومت و مشروعيت اين خط با رنگ "چپ" شد. يکى از نمادهاى توضيح اين بحران را منصور حکمت، وضعيت تشکيلات آلمان ميدانست. به بيان روشنتر خط و سياستى که رفيق مينا احدى در آن موقع به عنوان رهبر اين تشکيلات به پيش ميبرد. "عضو گيرى، آکسيون، آکسيون، عضو گيرى" ما عليرغم حضورمان در پلنوم ١٤ مثل هميشه متوجه عمق نقد منصور و خطش نشديم. خود رفيق مينا هنوز هم نميداند چه خبر است! اگر نوارهاى پلنوم ١٤ را گوش کنيد ميبينيد که فقط نادر است که حرف ديگرى ميزند و حتى همان جا هم، هر يک از اعضا کميته مرکزى "حرف خودشان را ميزنند" بعدا هم، همه ما "حرف خودمان را زديم". مثل همه حرفهاى نادر چندين و چند سال بعد، تازه جوانه هاى فهم و درک خط و سياستهاى وى در ميان ما آغاز ميشود. وضع امروز حزب ما را همان موقع نادر پيش بينى کرده بود. همان موقع هم آلترناتيو سياسى و تشکيلاتى خودش را مطرح کرده بود. از همه حرفهايش عبور شد.در مقابل خط و روش رفقا مينا احدى و محمد آسنگران در پلنوم ١٤ بحث بسيار تندى ميان اين دو نفر و منصور حکمت درگرفت. اين بحث از نقطه نظر اينکه هيچ گاه خطوط و سنن سياسى درون حزب، تلاش نميکردند جلو نادر نماينده فکرى و سياسى بگذارند، جديد و جالب توجه بود. مينا به نادر گفت که "جلو دهان ما را گرفته ايد" و هر دو گفتند که رهبرى حزب در بحران مالى تشکيلات مقصر است. ( يعنى خود نادر) لطفا برويد و قسمت آخر نوار سوم و بخش اول نوار چهارم را دوباره گوش کنيد. نادر به مينا گفت "شما نماينده اعتراض پايين عليه بالاى حزب هستيد، نگوييد نيستم، هستيد ديگر". بحثى که نکات آموزنده بسيارى همين امروز هم در بر دارد. ( اگر رفيق بابک يزدى به سخنان حکمت در باره قدردانى از حميد تقوايى بسيار علاقه مند است، لطف کند و به اين نوار هم دوباره گوش کند. سخنان حميد تقوايى را هم در پلنوم بشنود که ميگويد: "من در مراسم انتقاد از خودم شرکت نميکنم" اين رسوم مائويى است) به نظر من نقد منصور حکمت از علاقه مينا به سياست شوراندن پايين تشکيلات عليه رهبرى حزب، به گوشه ايى پرت شد و دنبال نشد. نه فقط در جهت و روش خود رفقا مينا و محمد آسنگران، بلکه خط و روش سياسى که از جهت بى نيازى به داشتن حزب، ولو بصورت خودبخودى، مترصد از هم پاشيدن حزب است. اين خط به دليل وجود و حضور قاطع منصور حکمت آن موقع "اپوزيسيونى" و بصورت اعتراض پايين عليه بالا عمل ميکرد. اما پس از فقدانش اينک به پوزيسيون عروج کرده است. امروز هم نماينده اعتراض پايين عليه بالا و هم ضامن انحلال و از هم پاشيدن حزب، از بالا و بر عليه بالاست! به اسم مشروعيت نقد "چپ"! حتى وقتى کورش ليدر حزب شد، حميد تقوايى حواسش بيشتر از امروز به اين جنبه از رفتار و عملکردها بود. خودش در نوارهاى جلسات دفتر سياسى که روى سايت است ميگويد "محمد آسنگران هميشه در اپوزيسيون است، چکار کنم" حتى علت اينکه رفيق مينا احدى نامه توهين آميز و تند خود را عليه کورش پس گرفت، ( سايت اسناد) فشار خود حميد تقوايى به مينا بود. که اين روش به ضرر حزب است. نامه ايى که بعد از شيفت کردن رفيق حميد به پروژه اين رفقا و تمکين کردن به پروژه تلاشى حزب، اکنون به عنوان سند و کارنامه افتخار در خود نامه "پيروزى چپ بر عليه راست" به رخ تشکيلات کشيده ميشود. ( انتقامى است که از درايت آن موقع حميد گرفته ميشود) منصور حکمت منتقد روشهاى مينا احدى و محمد آسنگران بود، حميد تقوايى نه فقط مدافع اين روشهاست، بلکه متاسفانه اين خط را به مرکز سياست خود عروج داده است. نامه رفيق مينا احدى در باره "پيروزى چپ بر راست" در کنفرانس فدراسيون در آلمان، خطاب به حزب نيست، خطاب به خود حميد تقوايى و جناح وى ميباشد. اين نامه اعلام رسمى دست بالا پيدا کردن محفلى بسيار خطرناک و هيجان زده، آکسيونيست و ماجراجو در جناح خود حميد است. اين نامه بيش از آنکه خطاب به ما باشد، عکس العملى بود به اقدام مسئولانه و مشترک مصطفى صابر و رحمان حسين زاده. اقدامى بود براى خفه کردن هر گونه اعتراض و نقدى در درون خود جناح حميد تقوايى، که اگر نطق بکشد و تلاش کند سر پروژه تلاشى حزب را برگرداند، بعد از آزادى زن، اينگونه پاسخ ميگيرد. اينکه عجله دارند "پيروزى" را قبل از کنگره اعلام کنند، به خاطر مخالفتها و نقدهاى اصولى است که هم اکنون در درون جناح خود حميد وجود دارد، کم بنيه است، به خود اعتماد بنفس لازم براى بلند کردن پرچم ندارد، بى اصولى را ميبيند و به آن اعتراضى خاموش ميکند. محفل مينا و رفقايش نگران اينند که اين خاموش بودن به کنگره نکشد. نگران اينند که با بلند شدن اعتراض متحد درون هر دو جناح، صورت مسئله کنونى حزب، به نفع اتحاد و انسجام حزب، به نفع بيان نقد اصولى به سياست و تشکيلات هر دو کاملا عوض شود، خط منصور حکمت بعد از پلنوم ١٤ و با خلا و فاصله ٦ پلنوم، دوباره نمايندگان و محملهاى انسانى خود را متفقا و متحدا پيدا و عروج کند. رفقاى جناح کورش به اين تلاش صميمانه و مسئولانه مصطفى و رحمان لبيک گفتند. کافى نيست، نقدهاى سياسى شان را هم گفته اند. کافى نيست. روشن و شفاف و اثباتى بايد حرف زد. بايد جلوتر رفت. دستها اکنون از اين طرف براى جلوگيرى از سناريوى سياه تلاشى حزب مدتهاست دراز شده است. اين مثبت است. اميدوار کننده است. اما بعد از پروژه تصفيه در آزادى زن، اين دومين حرکت مهم محفل افراطى تر جناح حميد است. متاسفانه حميد، تسليم اين محفل شد. شانس خود را براى نجات حزب از دست داد. ابتکار عمل اکنون به دست اين محفل افتاده است. اين روش دست بالا پيدا کرد. راهى در درون جناح حميد، براى متعهدين و مسئولين و کادرهاى مارکسيست اين جناح به جز عبور از اين محفل و نمايندگى کردن خود و حزب نمانده است. هر گونه تعللى، راه را براى بازگشت خواهد بست. اين جريان در درون جناح حميد دارد، راه بازگشت رفقا را ميبندد. اين محفل دارد مسئوليت اعمال ماجراجويانه اش را به گردن کل اين جناح مى اندازد. با اين روشها از سياستهاى که آنها نمايندگى ميکنند نيز دارد عبور ميشود. انقلابيترين سياست اکنون، بردن حزب روى پلاتفرم نادر در پلنوم ١٤ است. وصل کردن پلنوم ٢١ به ١٤ است. پايان دادن به اين گسست تاريخى است. حفظ حزب تحت سياستهاى راديکال و عبور از فرمول و استراتژى "حزب براى بعدا" است. آيا اين پرچم بلند خواهد شد؟ بايد ديد! آيا رفيق مصطفى صداى نسل سوم و بخش اعظم کادرهاى اين حزب را خواهد شنيد؟ بايد ديد! آيا رحمان و ... جلوتر خواهند آمد! بايد ديد! اما امروز ديگر اين رفقا "نماينده اعتراض پايين عليه بالا نيستند" امروز، اين سياست از بالا و با تکيه به اهرمهاى حزب، عليه کل حزب به ميدان آورده شده است. امروز سياست "اعتراض" جاى خود را در فقدان منصور به سياست "انحلال" داده است. کارى که مينا و رفقايش در شرايط حضور حکمت، قادر به انجام آن نبودند. من اين انحلال طلبى را قدم به قدم در سياستهاى اين رفقا نشان ميدهم. اين روشها درخود قابل نقد است. رفقا بايد پاسخ کسى مثل مرا بدهند که سياستهايى که دنبال ميکند، با هيچ چسب دوقلويى نميتوان آن را "راست" ناميد. بايد جواب مصطفى را بدهند. جواب رحمان و فاتح شيخ و عبدالله دارابى و... را بدهند. مدتهاست که جواب ندارند، عروج فراکسيون و محفل خطرناک و ماجراجوى درون جناح حميد و دست بالا پيدا کردنش به خاطر اين خلا جواب است. ميترسند که جوابهاى درست و همه جانبه معادله را به نفع اتحاد کل حزب به هم بريزد. به نظر من اين محفل در جناح حميد منتظر کنگره نمى ماند، قبل از کنگره و در مسير انتخابات کنگره، حزب را متلاشى خواهد کرد. تمام نگرانى اين جريان بلند کردن و عروج خود حکمت است. پاسخ سومى که هيچ گاه به آن رجعت نشد و اکنون ماتريال و محمل انسانى زيادى در اين هياهو ندارد. کنفرانس همبستگى و عکس العمل مينا به آن، در واقع عکس العمل به پيشنهاد رحمان و مصطفى، التيماتوم اين جريان به کل رفقاى مسئول اين حزب در هر دو جناح است. هر دو جناح ميبايد از پيشنهاد رحمان و مصطفى قاطعانه حمايت ميکردند. آذر ماجدى از اين محفل فورا اخطار داد. حميد کارش فرموله کردن و بيان ماجراجويى اين جريان شده است. نبايد گذاشت رفيق مصطفى را اين محفل تحت فشار قرار دهد. نبايد گذاشت راهى را که به حميد تحميل کردند، به مصطفى هم تحميل کنند. اميدوارم مصطفى به اين محفل تمکين نکند، خودش خط خودش را به جاى واگذار کردن به ديگران و مضمحل کردن آن، خود با شجاعت نوع منصور نمايندگى کند! صداى حزب را بشنود. رفيق مينا احدى در نامه اخير خود گل کاشت. ايشان از کنفرانس همبستگى به خاطر پلاتفرمش، به خاطر التزامش به دفاع از حقوق پناهنده راى اعتماد گرفت تا عليه راسيسم، عليه نظم نوين جهانى نيروى جنبش پناهندگى را به ميدان بياورد. در اولين خبر "هيجانى" مربوط به برگزارى اين کنفرانس، اعلام ميکند که " چپ بر راست پيروز شد"! تعدادى از رفقاى جناح خودش هم برايش کف ميزنند. در اين کاروان هلهله و نان به نرخ روز خورها، اين صداى منصور است که گم تر از پلنوم ١٤ است. گوش شنوايى نيست. هيجان ناشى از انقلاب، صداى متين، مستدل و منطقى حکمت را به حاشيه رانده است. لولوى "راست"، مستمسک خوبى براى اين خط شده است. تا همه چيز ما را تاراج کنند. کسى نيست که حتى به خود برنامه يک دنياى بهتر نگاه کند، رفيقى، مسئولى، متعهدى از همين جناح "هدف وسيله را توجيه ميکند" که بپرسد رفيق مينا! نميتوانى مردم را براى مقابله با راسيسم و نظم نوين جهانى به ميدان بکشانى و از آنها راى اعتماد بگيرى، سپس اين راى را به اسم و هدف ديگرى جا بزنى! چپ باشى نميتوانى! راست باشى نميتوانى! هيچ جورى نميتوانى! کسى نيست به رفيق مينا بگويد نکن اين حرکات را! همين پناهنده ها از مملکتى آمده اند که براى بردن پاى راى دادن به مجلس هفتم، سرشان کلاه ميگذاشتند، شناسنامه قلابى درست ميکردند و وسط راه در تکايا چلوکباب ميدادند! همين پناهنده ها خودشان عقل دارند ميشنوند، ميبينند که در برنامه حزب کمونيست کارگرى انتساب علنى افراد، بدون اجازه رسمى آنها، به تعلق به گروه و دسته، جناح و فرقه و قوم و... ممنوع است. شما نميتوانى اطلاعيه صادر کنى و افراد حقيقى و حقوقى شرکت کننده در اين کنفرانس را راست خطاب کنى! نميتوانى براى پلاتفرم اعلام شده ات راى بگيرى و پيروزى خودت را به عنوان راى به يک پلاتفرم اعلام نشده عنوان کنى! نميتوانى! به حکم قوانين مدنى جهان متمدن نمى توانى، به حکم اساسنامه حزب سبز نميتوانى، به حکم اصول انجمن حمايت از بوزينه ها نميتوانى، به حکم حزب و اصول خودت نميتوانى، به حکم اصول و روش برخورد منصور در مقابله چپ با راست در درون کومله هم نميتوانى، به حکم هيچ حزب، انجمن و گروه مدنى نميتوانى! نادر به عبدالله مهتدى گفت به راى کنگره حزب کمونيست ايران احترام نگذاشتى، هواپيما ربايى کردى! حزبى که نادر سياستهايش را قبول نداشت. ولى ترجيح ميداد با يک حزب طرف باشد تا با يک باندى که حرف حساب سرش نميشود و "اصول موصول" سرش نميشود. رفيق مينا! حزب و اصولش پيشکشت! نگو انحلال طلب نيستى، هستيد! کسى نيست به محفل انحلال طلب بگويد حواستان نيست که از فرط شادى و هيجان پيروزى ناپلئونى، مشروعيت و صلاحيت خودت را و کنفرانس را و دبيرخانه مرکزى ات را هم زير سئوال برده اى! کسى نيست بگويد رفيق عزيز! ما همان موقع هم اسم زدن برجهاى دوقلوى نيويورک را مثل هادى خرسندى، پيروزى مردم در "بام دودکش جهان" نگذاشتيم. کسى نيست بگوييد رفيق مينا اسم هواپيما ربايى، هواپيما ربايى است، چه ليلا خالد باشد، چه بن لادن! کسى نيست بگويد احدى مجاز نيست با راى اعتماد مردم به ما، در سر هر گذرى چنين کند، حتى اگر احدى درون خودمان باشد! کسى نيست بگويد اين پيروزى نامشروع حتى اگر کسبش کنى، به درد هيچ سياست و خطى نميخورد. "هدف وسيله را توجيه نميکند" سنگ روى سنگ همان حزب تک بنى ات هم با اين روشها نخواهد ماند! کسى نيست بگويد با طرح متين و عاقلانه و انقلابى رفقا رحمان و مصطفى مخالف هستى، استدلال کن، آکسيون، عضو گيرى، عضو گيرى، آکسيون را درون حزب کنار بگذار! کسى نيست بگويد، رفيق مينا، از فرداى صدور اين اطلاعيه، من و هر کس ديگرى که بخواهد خط انحلال حزب را همراهى کند، حق داريم زير تمام پلاتفرمها، قرارها، اتوريته و مصوبات همين کنفرانس بزنيم، چرا که دبيرش قبل از هر کسى ميگويد نماينده راى اين کنفرانس و مصوبات اعلام شده آن نيست. خودش اعلام ميکند که مشروعيت و صلاحيت ندارد. با راى اعتماد مردم بازى کرده است. هدفش نجات پناهنده نيست. هدفش دست بالا پيدا کردن در جناح خودش است. کسى نيست بگويد، راه زير اصول و موازين اين حزب زدن را صاف نکنيد و به مردم فراخوان اين چنينى ندهيد! به همين مردمى که عليرغم شلنگ تخته بازيهاى شما، به خاطر حرمت اين حزب راى ميدهند تا نگاهش داريد. لااقل احترام بگذاريد! اجازه بدهيد حزبى بماند تا شامپاين هايتان را باز کنيد و جشن پيروزى بگيريد! اعلام پيروزى قبل از تحقق، شکست مفتضحانه است! نکنيد! براى سياستهاى خودتان هم حزب لازم داريد، نه هرج و مرج و فدراليسم سازمانى!رفيق مينا و محفلش براى پيش برد اين سياست روى فرمول "هدف وسيله را توجيه ميکند" راه ميروند. علت آن را منصور حکمت در پلنوم ١٤ گفته است. اگر براى تحقق هدف، وسيله لازم نداشته باشى، معلوم است که دست به چنين اعمالى ميزنى. اشکال هم اساسا در همين هدفى است که جلو خود گذاشته ايد. "انقلاب همه چيز، حزب هيچ چيز" انقلابى که براى پيشبردش به حزب و حزبيت نيازى نيست، مجبور است به اين روش ماکياوليستى سقوط کند! رفقاى جناح حميد بهتر است در ميان اين کاروان هلهله و نان به نرخ روز خور، چشمهايشان را باز کنند. يکى از حلقه هاى نقد منصور حکمت به جنبش راست ناسيوناليست پرو غرب و يک نقطه مهم ضعف اين جنبش اين است که راست حزب ندارد. منصور حکمت در "آيا کمونيسم در ايران پيروز ميشود" نقطه قدرت ما را در مقايسه با راست، حزب داشتن ميداند. ميگويد اگر رضا پهلوى عقل داشت، حزب درست ميکرد. رفقاى جناح حميد حتى روى خط خودشان هم نميخواهند حزب داشته باشند، چرا که اين خط نيازى به حزب ندارد. انقلاب به جاى حزب! اين استراتژى حزب ما در سياستهاى حاکم است. در رفتارهاى روزمره اين جناح هم يکى يکى خود را نشان ميدهد. اين حرکات را با اين توضيح که سياستهاى رفيق کورش "راست" بوده است، نميشود توضيح داد. پيروزى انتخاباتى رفيق مينا به سبک بنگلادشى در آلمان، بطور ابژکتيو زدن زير مقرارات بازى است. انتخابات کردى، پلاتفرم دادى و راى گرفتى، نميتوانى از اين انتخابات هيچ پيروزى ديگرى در بياورى! پيروزى پروسه نداريم! نميشود دستمزد معوقه کارگران را از حلقوم کارفرما بيرون کشيد و اطلاعيه داد که "رژيم سرنگون شد". ٣ سال است که رفقاى اين خط کارى به برداشت و ضربه خوردن به اعتماد مردم نسبت به حزب، به رابطه حزب با مردم و جامعه در هيچ سطحى ندارند. سياستشان اين شده است آبروى حزب را در حضور مردم ببرند. تقاضاى برگزارى کنگره پنجم دقيقا بر اساس اين سياست فرموله شده است. "حزب را جلو چشم مردم خراب ميکنيم!" چنان سرمست شلوغى هستند که کارى به حزب و اصولش ندارند، به ابزار اين پيروزى، به اين وسيله کارى ندارند، بيهوده نيست که هدفى که در جلو روى خود نهاده اند، هم خودش وسيله است، هم ابزار توجيه آن، هم ابزار انحلال آن! اين چه انقلابى است که براى پيروزيش به ابزار نياز ندارد؟ اين چه سياستى است که اينگونه با بى اصولى عمل ميکند؟ پيروزى اين محفل شکست کل حزب است. از رفقاى متعهد و مسئول جناح حميد تقوايى دعوت ميکنم، عليه نامه رفيق مينا بر اساس سياستها و اصول خودشان موضع بگيرند. نگذارند به نام آنها با مقرارات و اصول ما چنين کنند. تنها راه مهار اين جريان ماجراجو، وادار کردنش به التزام به اصول حزب است. |