محورهاى اختلاف رفيق کوروش مدرسى با سياستهاى حزب کمونيست کارگرى محمد آسنگران ٢٩ ژوئيه ٢٠٠٤ مقدمه: اميدوارم که رفقاى موافق رفيق کوروش بالاخره قانع شوند و بحث سياسى کنند. تاکنون فکر ميکنم که هرچه در انبان داشته اند عليه مخالفان سياسيشان در افشانى کرده اند. اما هر وقت اين هنرنمائيها تمام شد، اميد اينست که آنها بيايند و سياست معينى را مورد نقد يا دفاع قرار دهند. رفقاى عزيز با اين شيوه اى که در پيش گرفته ايد، فکر نميکنم هيچ آدم جديى را قانع کنيد. فرض کنيم که يک آدم مريخى پيدا شود و تمام اتهامات و بدو بيراههاى شما عليه طرف مقابل را به عنوان حقايق انکار ناپذير قبول کند. بالاخره به اينجا ميرسيد که اختلاف بر سر چى بود؟ مگر شما نميگوييد اختلاف جدى داريد؟ بياييد اختلافاتتان را روشن کنيد. به اين هم فکر کنيد که فردا به احتمال زياد اين نوشته هاى شما را در خيابانهاى تهران ميخوانند. ممکن است مثل مباحث دفتر سياسى بخواهيد آنرا علنى نکنيد. و يا سياست همه يا هيچ را در مقابلمان بگذاريد، باز هم همان جواب را دريافت ميکنيد که قبلأ اعلام شده است: حال که اصرار داريد بسيار خوب. ٭٭٭٭٭٭٭٭٭ در اين نوشته سعى ميکنم محورهاى اختلافات رفيق کوروش را باسياستهاى رسمى حزب نشان دهم. براى اينکه زحمت خواندن و گوش کردن چندباره رفقا را کم کنم با نقل قولهايى از رفيق کوروش تلاش ميکنم که اين اختلافات را نشان دهم. رفيق کوروش مدعى است که يکى از اختلافات ايشان بر محور ساختن يک حزب سياسى است. مخالفين ايشان "فرقه" هستند. براى ساختن يک حزب سياسى ايشان گفته و نوشته است. "قبل از کنگره چهارم حزب يک حزب سياسى بود" اما بعد از کنگره "گويا حزب يک مجموعه ايدئولوژيک است که اختلاف نظر نبايد داشته باشد. اين يک فرقه است نه يک حزب سياسى." پياده شده از روى نوارهاى سمينار دوم پالتاکى ماه ٧. ٢٠٠٤ ب-در غياب تعيين سياست از جانب رهبرى حزب اعضاى دفتر سياسى و کميته مرکزى نبايد اعلام موضع کنند. اين کار تنها در صورتى مجاز است که بحث مورد نظر در جلسه رسمى دفتر سياسى مطرح شده باشد. ١٦ مه ٢٠٠٣ کوروش مدرسى رفيق کوروش اين سياستها به قلم شما و گفته هاى شما است. کدام يک درست است. اولى يا دومى يا هيچ کدام. من مدعى هستم که هردو نادرست است. آيا نميشود هم حرف زد و اختلاف داشت و آدمها به حکم حقوق فرديشان صاحب نظر باشند، و مسئوليت نظرشان را خودشان بپذيرند و هم در چهار چوب جهتگيريهاى حزب بمانند و به وسط جنبشهاى ديگر نپرند.؟ من فکر ميکنم که اين عملى است. تنها استثنايى که متاسفانه شما نمايندگى ميکنيد از اين قاعده پيروى نميکند. شما مدعى هستيد که "حزب قبل از کنگره چهار حزب سياسى بود و حالا گويا حزب يک مجموعه ايدئولوژيک است که اختلاف نظر نبايد داشته باشد" اين گفته بيشتر از اينکه يک بحث سياسى باشد يک تبليغات انتخاباتى است. چرا صريح حرفتان را نميزنيد. اگر چنين است و قبل از کنگره هم اين اختلافات بود چرا خودت استعفا دادى و ليدرى حميد را پيشنهاد کردى؟ آيا با اين روش ديپلماسى بازى فکر ميکنيد که ميتوان حزب را از اين تند پيچها عبور داد. من فکر نميکنم که سياست يعنى پشتک وارو زدن و بند بازى. اين سنت ما نبوده است. شما نوشته ايد اعضاى مرکزيت اظهار نظرشان را محدود کنند زيرا آن هنگام ليدر بوديد و فکر ميکرديد که مثل شما حرف نميزنند. اگر فردا بى بى سى يا هر رسانه ديگر از من سوال کند که نظرت در مورد وجود بمب اتم چيست؟ من چه جوابى بدهم؟ بگويم هنوز رفيق کوروش قانع نشده که ما نبايد بمب اتم داشته باشيم و اظهار نظر نکنم؟ يا نظر خودم را بيان کنم کدام يک؟ اکنون که با نظرات سياسيت مخالفت ميشود و ميگوئيم اين سياستها نبايد به سياست رسمى حزب تبديل شود شما جواب ميدهيد که اينها فرقه ميخواهند و اختلاف نظر را تحمل نميکنند. در جاى ديگرى شما از اين هم پا را فراتر مينهيد و در نشريه سازمان جوانان کمونيست رسمأ منتقد سياستهاى حزب ميشويد. ميتوانيد اينرا هم با همان قرار بالايى خودت توضيح دهيد.؟ که "اعضاى رهبرى حزب حرف اثباتى خود را هم نميتوانند بزنند مگر قبلأ در جلسه دفتر سياسى مطرح کرده باشند."؟ اين يک بام و دو هوا را چگونه توضيح ميدهيد؟ تازه شما حرف اثباتى هم نزديد نقد کرديد. و هنگامى که من در نامه اى روش برخورد شما را نقد کردم شما غير منصفانه روانشناسى کرديد و در جلسه دفتر سياسى اعلام کرده ايد که محمد آسنگران نوشته حميد را ديده است و بعد اين نامه را نوشته است. رفيق کوروش اين چگونه سياستى و چگونه سنتى است که شما نمايندگى ميکنيد من که قبل از حميد يا هر کس ديگرى اين نامه را براى على جوادى فرستاده بودم و بعدأ براى دفتر سياسى هم ارسال کردم. چرا جواب نداديد؟ چرا مرا به ناحق متهم کرديد. اين چه انصاف و سنتى است که داريد رواج ميدهيد؟ چرا در مقابل مخالف سياسيت به شخصيت شکنى و اتهام ناروا پناه ميبريد؟ من بعدأ متوجه شدم يکى از رفقاى بلژيک [صالح] هم براى خودت در همين رابطه نامه نوشته بود و گويا به او هم هيچ جوابى نداده ايد. آيا او هم نامه من و رفيق حميد را ديده بود. چرا فکر ميکنيد کادرهاى اين حزب تشخيص نميدهند. رفيق کوروش جهت اطلاعت رفيق عبدالله صيد مرادى يک سال و نيم پيش با ديدن مقاله شما در انترناسيونال به من زنگ زد و گفت که اين سياستها با سياستهاى حزب خوانايى ندارد. اين نمونه ها کم نيست. اميدوارم که کادرهاى حزب را دست کم نگيريد. اين يک اتهام ناروا است که شما به مخالفينت ميزنيد که گويا اختلاف نظر را نميپذيرند. رفيق عزيز شما از هنگامى که منصور حکمت در بستر بيمارى بود تاکنون دهها سياست مغاير سياستهاى حزب را در جلسات رسمى حزب و محافل دور و برت بيان کرده ايد و کسى هم نگفته است که حق نداريد. تنها کارى که در مقابل شما صورت گرفته است نقد نظرات شما و مانع تبديل شدن آن سياستها به سياست حزب بوده است. از منظر شما نقد نظراتت هم مجاز نيست؟ اگر کسى نقد کرد معنى اش اين است که حزب يک مجموعه ايدئولوژيک شده است که اختلاف نظر را تحمل نميکند؟ اين حکم شما عليه اين حزب زيادى سنگين است. رفيق من! شما از سياستهاى بغايت راست دفاع کرديد و ليدر حزب هم بوديد. شما هنوز از آن نظرات دفاع ميکنيد و رئيس دفتر سياسى هم هستيد. تازه بعد از پافشارى دوباره شما (البته همان موقع هم که سکوت کرديد و خيليها فکر ميکردند که ديگر آن سياستها را قبول نداريد من با شناختى که از روش شما داشتم گفتم که روزى روزگارى اين مباحث سر باز ميکند. ديديم که سر باز کرد و در سمينار اول و دومت از تک تک آنها دفاع کرديد. اما در سمينار سوم باز هم گفتيد که اين نظرات به دو سال پيش تعلق دارد.) رفيق کوروش اين نظرات به هر چند سال پيش تعلق داشته باشد شما در سه سمينار اخير دو حرف متناقض را بيان کرديد. آيا در سيستم شما اين انتظار زيادى است که بگوييم رفيق من شما بالاخره از آن سياستها دفاع ميکنيد يا نقد داريد.؟ حقيقتأ خودتان اين تناقض را نميبينيد. يا دوست داريد ما نبينيم. نهايتأ تلاش شما براى تبديل کردن آن سياستها به سياست حزب حميد تقوايى در مقابل گفته است اين سياستها نبايد در رهبرى حزب نمايندگى شود. و شما فرياد ميزنيد که اين تصفيه است!!!!!!!! تصفيه ايدئولوژيک است. وا مصيبتا ميخواهند بيرون بريزند و چنان هياهويى را راه انداخته ايد که برخى باورشان شده است که گويا خبرى هست. اين عوامفريبى است. ما که نگفتيم شما نبايد حرف بزنيد "مگر در جلسه دفتر سياسى آن را قبلأ مطرح کنيد"، ما ميگوييم اين سياستها نبايد در رهبرى حزب نمايندگى شود زيرا مخالف سياستهاى رسمى حزب است. همچنانکه در مدت ليدر بودنت هم آنها را پراتيک نکرديد. شما ميتوانيد يک نشريه داشته باشيد و هرچه ميخواهيد بنويسيد. اما اجازه بدهيد که حزب هم اين حق را داشته باشد که سياستهاى شما را به عنوان سياست رسمى خود نپذيرد. شما در مراجع حزبى ميتوانيد سياستها و پلاتفرم خودت را به راى بگذاريد. اما اگر راى نياورد ديگر محق نيستيد به دليل تصويب نشدن سياست هايت حزب را فرقه ايدئولوژيک بناميد. "يکى از اختلافات ما در مورد ليدر داشتن بود بالاخره نظر کى درست بود." پياده شده از روى نوار سمينار دوم پالتاکى کوروش مدرسى رفيق کوروش ميداند که طرح ليدرى و طرح رهبرى جمعى هر دو را منصور حکمت نوشته است. دفاع از هر کدام از آنها نه مزيت و نه بار منفى براى کسى دارد. سازماندهى بالاى حزب بيش از هر کسى مشکل منصور حکمت بود. او اين روزها را پيش بينى ميکرد براى همين بود که طرح دوم را آورد. اما متاسفانه بخشى از رهبرى حزب اين را درک نکرد. حزب را دچار گردابى کرد که همه شاهد آنيم. رفيق کوروش بهترين سياستهاى دنيا را اگر داشته باشيد قاعدتاً بايد تجربه بهتان نشان داده باشد که طرح ليدرى در آن مقطع به حزب ضربه زد و مسئوليت اين اوضاع حزب به عهده شما است. شما بخاطر موقعيت خودتان اين حزب را شقه کرديد. اين سنگى بود که شما به ته چاه پرت کرديد. آيا اکنون کدام طرح مناسب ما است ديگر موضوعيت خاصى ندارد. شما فضايى را ايجاد کرديد که با هيچکدام از اين طرحها قابل جبران نيست. اکنون مهمترين چالش حزب اين است که آيا ميتوان آنرا روى خط منصور حکمت نگهداشت يا نه؟ ما متعهد به اين کاريم. راه ديگرى پيش رويمان نيست. شما هم راه خود را ميرويد. اميدوارم که روزى متوجه شويد. اگر کسى باور نميکند به جملات پايين نگاه کند رفيق کوروش چنين مينويسد: شکل محتمل سقوط جمهورى اسلامى در شرايط کنونى که قطعأ در نتيجه مقابله مردم و تعرض آنها به ارگانهاى اين رژيم صورت خواهد گرفت، بلاواسطه منجر به رسيدن حزب کمونيست کارگرى و يا جريان راست پروغربى به قدرت نخواهد شد. سرنگونى رژيم به معنى پيروزى يک افق و يک جنبش اجتماعى و سياسى نخواهد بود. ٢٤ اوت ٢٠٠٣ کوروش مدرسى در سمينار دوم و سوم هم بر اين تحليل تاکيد کرديد. کسى که اين حکم سياستش باشد از همين حالا موقعيت اپوزيسيونى و کوچک بودن خود را پذيرفته است. اين همان جنيوريسم است که منصور حکمت حزب را از آن برحذر داشت. رفيق کوروش از کجا ميداند که ما تا آن مقطع با همين قواره ميمانيم. چرا اين حکم را ميدهد. حتى اگر تحليل ايشان اکنون اين باشد مجاز نيست که ما را ثابت فرض کند. اين يک حکم متافيزيکى و غير تاريخى است. زيرا تحولات سياسى در يک مقطع کوتاه ميتواند جريانات سياسى جدى را به بزرگترين جريان مطرح تبديل کند و حزب ما به طريق اولى اين پتانسيل را دارد. اما اين حکم داده ميشود که راه شريک شدن با بخشى از دوم خراداد را هموار کند. براى اثبات اين مدعا [اگر مدافعين کوروش نگويند اين هم تحريف است] به اين فاکت نگاه کنند. سقوط جمهورى اسلامى درظاهر و در مرحله اول ميتواند شکل سقوط جناح راست را داشته باشد. بخشهايى از بقاياى دوم خرداد از هم اکنون دارند حساب خود را از جناح راست جدا ميکنند. در صورت وجود اپوزيسيون غالب و قدرتمند دولت آلترناتيو دولت اين اپوزيسيون ميبود. چيزى که در انقلاب ٥٧ اتفاق افتاد که دولت منصوب خمينى و شوراى انقلاب او تشکيل گرديد. شکل انقلاب آتى ايران بيشتر شبيه اشکال کلاسيک تر نظير انقلاب فوريه ١٩١٧ روسيه و...خواهد بود..... دولت ميوه اى است که با سقوط جمهورى اسلامى به دست نزديکترين نيروى موجود در ميدان خواهد افتاد. نيرويى که همزمان با از هم پاشيدگى اوضاع دولت را ميتواند اعلام کند. اهرمهاى باقى مانده دستگاه دولتى را در اختيار دارد. اين شانس بيش از هر کس شامل بخشى از خود دستگاه دولت جمهورى اسلامى ميشود. اساسأ بخشهايى از دوم خرداد که قطعأ تلاش خواهند کرد بر موج اعتراض مردم سوار شوند.(حجاريان و غيره ميتوانند تلاش کنند نقش يلتسين در کودتاى ارتش را بازى کنند. ازکوروش مدرسى اوت ٢٠٠٣ تاکيد از من است پس معلوم شد که حکم بالا داده ميشود که اين سياست را جا بيندازد. اين يعنى ما نميتوانيم قدرت را بگيريم. قدرت "بعد از جمهورى اسلامى" باز هم مال بخشى از همان رژيم است. و ما تنها راهى که در پيش داريم شريک شدن با اين بقاياى رژيم است. باور نميکنيد باز هم به يک فاکت ديگر در ادامه همان نقل قول بالا نگاه کنيد:"به نظر من پايه سياست حزب کمونيست کارگرى ايران در قبال دولت در اين دوره بايد بر چند اصل متکى باشد. ...چهار چوبى که در آن حزب کمونيست کارگرى خواهان سرنگونى قهر آميز اين حکومت نخواهد شد. و قواعد مورد توافق را رعايت خواهد کرد. و از ديگران خواهد خواست که اين قاعده را رعايت کنند." حزب کمونيست کارگرى ايران بايد... "اعلام کند که در صورت تضمين چنين پلاتفرمى آماده است در دولت شرکت کند و يا حتى خود چنين دولتى را ايجاد نمايد." ... باتوجه به نکات فوق به اعتقاد من طرح دولت موقت +مجلس موسسان+ رفراندوم ميتواند طرح مورد قبول حزب باشد. اگرحزب نه تنها به عنوان اپوزيسيون بلکه به عنوان يکى از معماران چنين دولتى وارد ميدان شود بعکس تصوير قدرتمندى از حزب ميدهد." کوروش مدرسى [تاکيد از من است.] همان منبع بالا براساس اين سياست بخشى از جمهورى اسلامى دولت را تشکيل ميدهد و حزب ما هم نه تنها بايد تعهد بدهد که خواهان سرنگونى آن حکومت نخواهد شد، بلکه از ديگران هم ميخواهد که اين قاعده را رعايت کنند، و حزب سيسى مورد نظر کوروش شريک اين دولت ميشود. از اين هم بدتر خود حزب هم براى ايجاد چنين دولتى تلاش ميکند. خوب اگر سياست اين باشد طبيعى است که دولت موقت، مجلس موسسان، و رفراندوم لازم است. و رفيق کوروش فراخوان آنرا داده است. و از حزب هم ميخواهد که اينرا سياست خود اعلام کند. با اجازه رفيق کوروش و رفقايى که فکر ميکردند ما حرفهاى ايشان را تحريف ميکنيم اين يک شفت سياسى است. از بنياد مخالف متد و سياستهاى حزب است. شعار حزب در مقابل چنين دولتى سرنگونى آن است. به همين دليل ما ميگوييم اين سياست رفيق کوروش راست است. و کلمه راست رفقايى را ظاهرأ ناراحت کرده است. آيا از اين هم راستتر در حزب ما ميشود حرف زد. آيا سازمان اکثريت و حزب توده و خيل ملى مذهبيها غير از اين را ميگويند. رفقاى عزيز وقتى حميد تقوايى گفت اين سياست در رهبرى حزب نبايد نمايندگى شود، چرا بر آشفته شديد، و پرچم تصفيه، تصفيه برداشتيد. چرا دقت نکرديد که اين سياست حزب را دنبالچه دوم خرداد ميکند. نگاه کنيد که خود رفيق رحمان در همان مقطع که اين نوشته در دفتر سياسى پخش شده چه گفته است آيا او هم تحريف کرده است؟ اميدوارم که هنوز چنين فکر کند: رحمان: از نظر من هم بر خلاف نظر کوروش دولت موقت بعد از فروپاشى جمهورى اسلامى نميتواند،دولت دوم خردادى و حجاريانى باشد." چنين دولت فرضى ادامه جمهورى اسلامى است. و ما وظيفه سرنگونى آن را داريم. سقوط جمهورى اسلامى سقوط هر دو جناح اين رژيم است. حميد تقوايى بدرست گفته است، دولتهاى موقت قبل و بعد از جمهورى اسلامى را بايد تفکيک کرد و نحوه برخورد ما با آنها متفاوت خواهد بود.علاوه بر آن با بحث مجلس موسسان کوروش هم توافق ندارم و الان خودش هم قانع است و از آن دفاع نميکند. البته با اجازه رفيق رحمان بايد بگويم که رفيق کوروش در سمينار اولل و دوم ماه ٧ در سال ٢٠٠٤ از اين سياستها دوباره دفاع کرد. و از اول هم معلوم بود که ايشان بر همان سياست پا فشارى ميکند. ولى رفيق رحمان با اعلام اينکه رفيق کوروش از آن دفاع نميکند قصد داشت که ايشان را تبرئه کند. به هر حال اکنون آشکارتر از هميشه اين سياست رفيق کوروش است آيا رفيق رحمان اکنون هم نظرات قبلى خود را قبول دارد؟ بايد ديد. ادامه دارد.
|