لطفا دو بار فکر کنيد! به رفيق فواد عبداللهى رفيق فواد عزيز،اگر در هر جدال سياسى در جامعه و در حزب صورت ظاهر مسئله را مبنا قرار ميداديم امروز پديده اى به نام حزب کمونيست کارگرى با مختصات کنونى اش نبود. اين متد و روش بررسى ما نبوده و نيست. شما تبئينى از دعواى امروز درون حزب را پذيرفته ايد که ارزش مصرف يک هفته بيشتر را ندارد. تاريخ مصرف آن بزور ميتواند به دو هفته برسد. چون من درآوردى است. بحث اينکه عده اى "ايدئولوژيک" برخورد ميکنند و ميخواهند "تصفيه ايدئولوژيک" کنند و "ضد انقلاب" را هم معلوم و سيبل کرده اند، غير صميمانه ترين و غير سياسى ترين تبليغات است که متاسفانه راه انداخته اند. اينها ادعاهاى پوچ است. يک سر سوزن در اين ادعاها حقيقت وجود ندارد. اينها گرد و خاک است، آژيتاسيون و روشهاى قديمى و نخ نما است. انتظار من از شما اينبود که کمى دقيق تر حرف بزنيد. دو قطبى "تئوريسين ها و پراتيسين ها" کاذب است. پراتيسين و ايدئولوگ در دنيا کم نيستند. سوال ما اين نبود که تئورى بد است و پراتيک خوب است و يا برعکس، سوال ما اينبود که تئورى و پراتيک ناظر بر جنبش ما کدام است؟ قرار نبود تئورى و سياست کمپ راست اپوزيسيون ايران را بياوريم و بعنوان طرح "کفرآلود"، آنطور که رفيق سعيد يگانه ميگويد، مبناى پراتيک کمونيست کارگريها و حزب منصور حکمت کنيم. کم نبودند در بيرون و همين حزب که دو خرداد را ديدند و حب "جامعه مدنى" را قورت دادند و شروع کردند به اندر فوايد "جامعه مدنى" صحبت کردن و ورژنهاى مختلف آن را ارائه کردن. در مورد "انقلاب سفيد" شاه و "پروستريکا" هم همين را گفتنند. ما هيچوقت اينرا نپذيرفتيم. منصور حکمت گفت مسئله امروز سياست ايران اين نيست که در روزنامه هاى مجاز رژيم مينويسند، داستان ديگرى است. در حزب که عده اى گفتند "طبقه متوسط" آمده و انقلاب و سرنگونى خبرى نيست. امروز رفيق کوروش هم همان پرچمهاى صد بار شکست خورده که حتى خانم رجوى هم طرفدارش شده را داخل حزب آورده و ميخواهد استراتژى و تئورى و پراتيک حزب کند. شما قرار بود فعال انقلاب کارگرى باشيد نه پراتيسين انقلاب دمکراتيک و فوريه! بحث دو متد برخورد به تحولات نيست، بحث دو متد برخورد به بحث قدرت سياسى که گويا يکى دخالتگر است و يکى پاسيف! اينها تبليغات پا در هوا و تقسيمات بشدت دلبخواهى است. کسى که انقلاب را "آنارشيسم" مينامد بايد بدوا منصور حکمت را آنارشيست کرده باشد. کسى که در دولت کرنسکى و يلتسين ايران شرکت ميکند بايد بدوا ناممکن بودن سوسياليسم را - حداقل فعلا - در ذهن و تئورى خود حل کرده باشد. که رفيق کوروش کرده است. کسى که از "فروپاشى" حرف ميزند بايد بدوا ناممکن بودن پروسه سرنگونى انقلابى در ايران را نفى کرده باشد. تاريخ کمونيسم مملو از اين جدالهاست. اينها از سر بغض و بد طينتى کسى نيست. اين فشار و مابه ازا گرايشات اجتماعى و سنتهاى سياسى فى الحال موجود در جامعه است که در دورن احزاب سياسى بازتاب خود را پيدا ميکند. شما مجازيد در کنگره حزب به هر کسى و هر سياستى راى دهيد. اين بديهيت گفتن ندارد. اما فراموش نکنيد که اين سياست کوروش مدرسى است که عليه مصوبات فعلى حزب و قطعنامه ها و سياستهاى رسمى آنست. اين جار و جنجال "تصفيه تصفيه و امتحان ايدئولوژيک" قرار است همين را بپوشاند. کسانى که اعتراف ميکنند در کنگره سازش کردند و ديپلماسى را جاى سياست گذاشتند و به قول رفيق کوروش امروز "جر" ميزنند، فردا معلوم نيست برسر چى و با کى سازش نخواهند کرد. اگر ميخواهى از موجوديت حزبت دفاع کنى، که در اين شکى ندارم و همه ما اولين و مبرمترين هدفمان همين است، اول صحنه را نگاه کن، معضل را بشناس و براى موضعگيرى دو بار فکر کن. منهم اينکار را ميکنم. باور کن ضرر ندارد.فواد عزيز توصيه ميکنم سياسى بمانيم و سياسى حرف بزنيم. وارد کردن جانباخته ها به وسط بحث امروز موضع بسيار نادرستى است. اين روش ما نبوده است. آيا بايد بشماريم که چه کسانى بيشتر جانباخته داده اند؟ آيا اين موضع خطر اين را ندارد که ما را به تعزيه گردانى و شهيد پرورى سوق دهد؟ آيا اين روش براى شما آشنا نيست؟ صميمانه خواهش ميکنم اينکار را نکنيد و در مقابل هر کسى که اين نوع بحثها را آگاهانه وارد حزب ميکند رفيقانه تذکر بدهيد. ميبوسمت، سياوش دانشور ٢٨ جولاى ٢٠٠٤ -------------------------------------- براى ثبت در تاريخ! فرقه گرايى و محفليسم باز مصلوب! به آنان که شبها خواب آسوده ندارند، به آنها که در تلاشند که حزب را از اين پاسيفيسم و آنارشيسمى که بدان دچار شده است، نجات دهند. به کمونيست هايى که هم اکنون جانشان را در کف دستشان گذاشته اند و ملزومات سفر به داخل کردستان را تدارک ميبينند. رفقا درود به همه شما...آنچه اين روزها شاهدش هستيم چيزى جز خشکيدن حزب آمال و آرزوهاى انسانى نيست. ما را در برابر کنکور ايدولوژى، اين کلاف سردرگم، در کفه ترازو مى سنجند. رهبرى ما با خيال راحت سر بر بالين مى گذارد و ککش هم نمى گزد. که اين حزب قبل از اينکه حزب تئوريسين ها باشد، حزب ايدولوگ ها باشد، حزبى متشکل از پراتيسين ترين کمونيستهاى عصر سرمايه است که يک سر آن در لندن و سر ديگر آن در تهران و سنندج است. حزب جنبشى در جامعه است که دنيا را صحنه جدال مکاتب و ايد:ولوگ ها با هم نمى داند. مى خواهند له و لورده مان کنند. مى خواهند از ما انسانهاى مسخ شده در برابر انقلاب بسازند. مى خواهند درجه غلظت کمونيسم و انقلابيگرى را در ما اندازه بگيرند. هنوز که انقلابى در کار نيست، ضد انقلابش معلوم است. واى به روزى که انقلاب شود!!! دير زمانيست که اين کشتى حزب به گل نشسته است و ناخدايش به خواب راحت!! دير زمانيست که رهبرى با تمام ارگان هايش با تاکتيک بيگانه شده است. دير زمانيست که محفل مد شده است و "تمرکز" به ريشخند گرفته مى شود. دير زمانيست که جامعه از ما فرسنگ ها جلو افتاده است و دارند انقلابش را مى دزدند و سازمان مى دهند و سوارش مى شوند و هنوز رهبرى ما پاسى از شب را ميگذراند. با تعارف و بى تعارف ما اين رهبرى را نميخواهيم. ما کادرهايى که تمام مشغله شب و روزمان، غذا خوردن و سيگار کشيدن مان، درست کردن يک حزب سياسى قدرتمند براى سازمان دهى يک انقلاب کمونيستى و گرفتن قدرت سياسى است، با اين آنارکوپاسيفيسم هم خانواده نيستيم. ما از ارگان رهبرى که جواب معضلات روبروى خود را با "تصفيه ايدولوژيک" و "انقلاب ايدولوژيک" دهد، چه انتظارى مى توان داشت. البته شايد اين رهبرى منظورش از انقلاب، انقلاب درون حزبى باشد!!! آخر با چه منطقى و با چه جرائتى نصف کميته مرکزى و بيشتر کادرها را "راست" خوانديد؟ مرحبا بر اين جسارت!بگذار با هم رک باشيم اين حزب صاحب دارد. انقلاب خود را دارد. رسالت طبقاتى خود را دارد. هزاران جانباخته دارد که بر سر رسيدن کمونيسم به قدرت، آخرين نفسشان، آخرين حرفشان، زنده باد سوسياليسم بوده است. نمى توان به راحتى از کنار اينها گذشت و خم به ابرو نياورد. ما اگر در اين دوران وظيفه اى داريم همانا اين است که اين کلاف سردرگم رهبرى را تعمير کنيم و دوباره بر روى ريل واقعى اش برگردانيم و گرنه اين حزب را پس خواهيم گرفت، با تمام قوا و نيرويمان پسش خواهيم گرفت و به پيش خواهيم تاخت. آنان که شما را به رهبرى رساندند از رهبرى پايين تان خواهند کشيد. فواد عبداللهى ٢٨جولاى ٢٠٠٤ رونوشت: دفتر سياسى ، ليدر و کادرهاى حزب |