بايد انتخاب کرد! سخنى با کادرها! على جوادى با درودهاى رفيقانه : همه ما دوران سختى را از سر ميگذرانيم. حزب کمونيست کارگرى در يک دوران سرنوشت ساز بسر ميبرد. همه نگران سرنوشت حزب هستيم، اين سئوال که آينده حزب چه خواهد شد، بر سر حزب چه خواهد آمد، سئوالى است که بر بالاى سر حزب کمونيست کارگرى به پرواز در آمده است. پاسخها اما روشن است! بايد انتخاب کرد، متاسفانه از لابلاى گرد و خاک ايجاد شده، بايد انتخاب کرد! انتخابى که در پيش رو داريم، انتخابى بر سر سرنوشت و آينده حزب است. انتخابى سياسى است. اين سئوالات در مقابل حزب قرار دارد : آيا اين حزب از پرچم تحقق فورى سوسياليسم پس از کسب قدرت کوتاه مى آيد؟ آيا حزب کمونيست کارگرى متعهد ميشود حتى زمانيکه خود در پس تحولات حاضر و سرنگونى رژيم اسلامى به قدرت رسيد از متحقق کردن فورى سوسياليسم، در "هراس" از اينکه نيروهاى پشتش پراکنده شوند، اجتناب خواهد کرد؟ آيا واقعا توده هاى فقر زده و فلاکت زده جامعه در اثر اجراى پروژه سوسياليستى ما از پشت ما "فرار" خواهند کرد؟ يا بر عکس، در صورت عدم اجراى برنامه سوسياليستى، به ما پشت خواهند کرد؟ براستى چرا توده هاى مردم بايد از تلاش ما براى خارج کردن اقلام زندگيشان از حوزه توليد کالايى و سود و مجانى کردن آنها، پشت ما را خالى کنند؟ چرا؟ آيا حزب کمونيست کارگرى "براى رسيدن به سوسياليسم" مانند ساير جنبشهاى غير کمونيستى و غير کارگرى و انواع کمونيستهاى بورژوايى و در حقيقت بمنظور به تعويق انداختن اجراى آرمان سوسياليسم انقلاب را به مراحل "دمکراتيک و سوسياليستى" تقسيم ميکند؟ آيا حزب کمونيست کارگرى از اکنون متعهد ميشود که در صورت شرکت در "دولت موقت" از پيشبرد و سازماندهى انقلاب کارگرى دست خواهد شست و از کارگر و نيروى برابرى طلب و آزاديخواه هم خواهد خواست که دست از انقلاب و ادامه تلاش انقلابى بردارند و در "حکومت موقت ائتلافى" که در بهترين حالت از جنس دولت کرنسکى (و در بدترين حالت از جنس دولت حجاريان)، شرکت نمايند و به آن خدمت کنند؟ آيا اين بود معناى نقش "دولت در دوره هاى انقلابى" و در دوران حاد کشمکش طبقاتى؟ چگونه است که رفيق کورش مدرسى از تز "دولت در دوره هاى انقلابى" اين نتيجه را ميگيرند که اجراى برنامه سوسياليستى بايد به تعويق بيافتد؟ آيا نادر به اين خاطر قلم به روى کاغذ گذاشت که اجراى سوسياليسم به تعويق بيافتد؟ آيا ديگر "رفراندوم" و نه انقلاب کارگرى آن حقله اى از يک تحول عظيم اجتماعى است که بايد نظام سوسياليستى و جامعه کمونيستى را متحقق کند؟ آيا حزب کمونيست کارگرى در تلاش براى نزديک شدن به قدرت، در زمانيکه جامعه به دو قطب اصلى تقسيم شده است، افق و آلترناتيو چپ و راست در مقابل هم و در يک رو در رويى سرنوشت ساز قرار گرفته اند، دست از انقلاب و کشمکش طبقاتى و مبارزه طبقاتى خواهد شست؟ آيا حزب کمونيست کارگرى پس از کسب قدرت سياسى، جمهورى سوسياليستى را اعلام خواهد کرد؟ آيا جمهورى سوسياليستى حکومت شوراها خواهد بود يا حکومت حزبى؟ آيا حزب کمونيست کارگرى در هراس از "رم کردن" توده ها از اعلام و استقرار جمهورى سوسياليستى و اجراى پروژه سوسياليستى خوددارى خواهد کرد؟ کداميک؟ سرنوشت حزب کمونيست کارگرى کدام است؟ بايد جواب داد؟ بايد پاسخ خواست؟ رفيق کورش مدرسى پاسخ خود را داده است. جواب ايشان روشن است. هيچ درجه از گرد و خاک قادر به پوشاندن آن نيست. جواب منصور حکمت هم روشن است. جواب برنامه حزب کمونيست کارگرى و قطعنامه هاى تاکنونى و مشخصا مصوبات کنگره ٤ و ليدر حزب، حميد تقوايى، هم روشن است. بايد انتخاب کرد. بايد يکبار ديگر حزب را متحد کرد. بايد حزب را روى برنامه و مصوبات تاکنونى حزب متحد کرد و به پيش برد. حزب ما حزب مصوبات و برنامه و اصول سازمانى آن است و نه حزب تعدد نظرات. اين تنها راه پيشروى حزب است. راه ديگرى وجود ندارد. حزب بايد به جلو برود. نبايد گذاشت نظرات راست و انحلال طلبانه ترمزى بر پيشرفت و گسترش حزب ايجاد کنند و آنرا به طرف ديگرى بکشند. رفقاى عزيز در اين دوران سخت بايد به چند مساله اساسى توجه کرد : معناى تقابل گرايشات و نظرات موجود در حزب چيست؟ عقبگرد سياسى اى که در مجادلات کنونى شاهديم محصول چه نظراتى است؟ شرايط خاتمه و معناى اهداف سياسى که در اين جدل دنبال ميشود، چيست؟ ١- تقابل گرايشات وجود خطوط و گرايشات در حزب و نتيجتا تقابل و کشمکش آنها يکى از مشخصات هميشگى و اجتناب ناپذير در احزاب اجتماعى است. حزب کمونيست کارگرى از اين قاعده مستثناء نيست. حزب کمونيست کارگرى يک حزب اجتماعى است. فرقه نيست. در زمان منصور حکمت هم نبود. اين واقعيت وجودى حزب را نميتوان انکار کرد. اما انکار وجود خطوط نظرى و انکار اين تقابل و کشمکش بنظر من يکى از بارزترين تلاشهاى حرکت و نشانه هاى عقبگردهاى راست در حزب است که اين تقابل را به نفع خود نمى بيند و از هر قطب بندى سياسى در حزب و علنيت پيدا کردن تفاوتها و اختلاف نظرها نگران است و در مقابل آن قد علم ميکند. علاوه بر اين قابل انتظار بود که در شرايطى که که جامعه به سمت انقلاب ميرود، در شرايطى که پلاريزاسيون اجتماعى شدت گرفته است و راست و چپ جامعه بيش از هر زمان از هم دور شده اند، اين تحولات در حزب ما هم تاثير و انعکاس نداشته باشد. نبايد فراموش کرد که "مستعفيون" در نهايت انعکاسى از تاثير عروج جنبش دوم خرداد در حزب ما بودند. بالا رفتن پرچم نظرى راست رفيق کورش مدرسى هم در اين شرايط هم محصول شرايط اجتماعى بيرونى و هم موقعيت درونى در حزب است. ٢- عقبگرد سياسى و فرهنگىنگاهى به نامه ها و مطالب نگاشته شده توسط برخى از مدافعان پرچم رفيق کورش مدرسى در حزب کمونيست کارگرى در دوره اخير نشان دهنده گوشه اى از "فرهنگى" است که اين خط در مبارزه سياسى با خود حمل ميکند. اين فضا نشاندهنده يک عقبگرد سياسى آشکار است. بايد از اين فضا اجتناب کرد. نبايد گذاشت که اين فضا گرد و خاک بر روى مسائل واقعى مورد مشاجره و جدل بيندازد. نبايد گذاشت که اين فضا بر مباحثات غالب شود. نبايد به دام آن کشيده شد. اين تلاش را بايد آگاهانه خنثى کرد. اين وظيفه بر دوش همه است که سنت متمدنانه منصور حکمت در مبارزه سياسى را حفظ و رعايت کنند. اما با شدت گيرى و تقابل آشکار دو خط در درون حزب کمونيست کارگرى، اقليتى در حزب حرکتى را براى بى اعتبار کردن ما و حرکت ما شروع کرد. "تصفيه ايدئولوژيک"، "حذف سياسى"، "استالينيسم"، "فالانژيسم"، "انقلاب ايدئولوژيک" در زمره "انتقادات" خوبشان از اين حرکت است. روشن بود که با شروع اين حرکت انتقادى، زمانى که اولين خاکريزها از هم پاشيده شود، با موجى از افترا و شانتاژ مواجه خواهيم شد. همين طور هم شد. در اين کمپين ما شاهد انواع تحريکات عقب مانده و غير اخلاقى و حتى شخصى هستيم. متاسفانه با اين سرعت که برخى به پيش ميروند، امنيت سياسى در حزب از بين ميرود. معدودى دارند هر حريمى را ميشکنند. گويا دارند جنگ آخر خود را ميکنند و در اين ميان گويا برخى ديگر نيازى به تعهد به پرنسيپهاى حزبى و نيازى به تعهد و ضوابط و اخلاق سياسى حس نميکنند. از قرار برخى مصمم هستند که همه پلهاى پشت سر خود را خراب کنند. در هر حال و عليرغم اين گرد و خاکها حفظ يک فضاى سالم و ايمن سياسى در درون تشکيلات و در جريان اين مبارزه سياسى امر ماست. پروژه هاى ترور شخصيت و تحريک عواطف براه انداخته شده را بايد در کمال متانت و آرامش شکست داد. اگر اين کمپينها موفق شود براى عضوى در اين حزب حرمت و اعتبارى باقى نمى ماند. آنچه با حميد تقوايى، اصغر کريمى، آذر ماجدى و من تاکنون شده است، روش شناخته شده اى است. نسخه امتحان پس داده اى براى مرعوب کردن کادرها و تبديل آنها به آدمکهاى بى اراده و فاقد انديشه و هميشه در هراس است. اين کمپين را بايد خنثى کرد. بايد مناسبات سالم سياسى، متکى بر حرمت و شخصيت فعالين حزبى را حفظ کرد. اصول سازمانى حزب ضوابط و مناسبات حزبى را به روشنى تعريف کرده است. حزب ما بايد حزبى باشد که افراد در آن احساس اعتماد، نشاط، اطمينان خاطر از حاکميت اصول داشته باشند. اين سنت منصور حکمت است. اين تلاش منصور حکمت بود. ٣- هدف از جدال کنونى؟هدف از اين جدال و مبارزه سياسى برخلاف جنجالهاى برخى "تصفيه و اخراج" کسى نيست. هدف "تزکيه ايدئولوژيک" کسى نيست. هدف مدال دادن به کسى و خطى هم نيست. حزب کمونيست کارگرى براى گذر از اين دوره سخت مبارزه نيازى به پناه بردن به افتخارات تاکنونى خود و يا افتخارات شخصى کسى ندارد. <<افتخارات گذشته و رضايت از خود براى نوشتن خاطرات سياسى خوب است و نه براى مبارزه سياسى کمونيستى. (منصور حکمت)>> کمونيستى که هنوز تازه گامهاى بسيارى براى سازماندهى و رهبرى انقلاب کارگرى و سازماندهى جامعه اى نوين را برنداشته است، نميتواند به گذشته و حال خود "مدال" بدهد. کمونيستى که تصميم گرفته است از اجراى پروژه سوسياليسم، آن هم سر بزنگاه خوددارى کند، راستش شايسته "مدال" زيادى هم نيست. تمام شادابى و اميد و استوارى حزب ما محصول آرمان و تعلق اجتماعى به يک جنبش وسيع طبقاتى است که در کل پهنه جهان جريان دارد. تمام شادابى ما محصول خواست و آرمان ديرينه مان براى ايجاد تغييرات بنيادى در زندگى ميليونها و ميليونها مردمى است که هر روز در فقر و فلاکت و بى حقوقى چشم به اين جهان باز ميکنند. هدف از اين جدال درون حزبى فقط تلاش کمونيسم کارگرى براى تعيين تکليف با نظرات راست نيست. ايزوله کردن سياسى اين نظرات پايان کار ما نيست. ما ميخواهيم حزب را براى آنچه که ايجاد شده يعنى سازماندهى و رهبرى انقلاب کارگرى آماده کنيم. ما ميخواهيم نسل جديدى از کمونيستها را در راس اعتراضات کارگرى و اجتماعى قرار دهيم که سازماندهى انقلاب کارگرى و مبارزه براى آزادى و برابرى و رفاه را عهده دار شوند. ما ميخواهيم پرچم کمونيسم طبقه کارگر و حزب را در بستر اصلى جامعه بر سر قدرت سياسى قرار دهيم. ما ميخواهيم حزب به رهبر انقلابى براى آزاديخواهى، برابرى طلبى و رفاه تبديل شود بدون اينکه کوچکترين تخفيفى در عقايد کمونيستى مان بدهيم. ما ميخواهيم حزبى اجتماعى شويم بدون اينکه سر سوزنى به راست بچرخيم. ما ميخواهيم نشان دهيم که حزب مارکسيستى ذره اى با حزب اجتماعى در تناقض قرار ندارد. لازم نيست که به بهانه اجتماعى شدن مارکسيسم حزب را حذف کنيم، و يا کمونيسم اش را رقيق کنيم. حزب کمونيست کارگرى محصول يک تلاش مارکسيستى و کمونيستى عظيم و مشخصا منصور حکمت است. اين حزب ماست. هيچ مشروعيتى براى نظرات مورد نظر رفيق کورش مدرسى در سطح هدايت ماشين حزبى وجود ندارد. ما در حال حاضر اگر چه درگير مبارزه اى سخت براى تقويت سياسى حزب هستيم اما نگاهمان به مبارزه براى آينده حزب و ايجاد صفى از رهبران انقلاب کارگرى و تحقق سوسياليسم است. ما براى رفع موانع تحقق انقلاب کارگرى عجله و شتاب بسيارى داريم. رفقا جوهر پرچم و نظرات رفيق کورش مدرسى تلاش براى سوق دادن حزب به سمت سازش با طبقات بالاى جامعه است. از اين نقطه نظرات بايد خلع مشروعيت سياسى کرد. حزب کمونيست کارگرى نميتواند حزب اين نظرات و حزب تعدد نظرات چپ و راست باشد. حزب را نبايد با جبهه اشتباه گرفت که ميتواند با چند نظر و افق سياسى به پلاتفرم واحدى دست يابد. حزب کمونيست کارگرى نيازمند وحدت افق و چشم انداز و استراتژى و تاکتيک و اراده عمل است. نظرات راست و چپ در اين حزب مانعه الجمع هستند. اين حزبى خلاف جريان است. حزب کمونيست کارگرى نميتواند مجرا و ظرفى براى همزيستى مسالمت آميز چپ و راست باشد. بايد معلوم باشد که تمايل به شرکت در دولت کرنسکى - حجاريانى، تمايل به عقب انداختن اجراى پروژه سوسياليسم، و پرهيز از سازماندهى شورايى توده هاى کارگر و مردم، حقانيتى در اين حزب ندارند. اين حزب تحقق سوسياليسم است. اين حزب جنبش شورايى است. اين حزبى مارکسيستى است. و هيچ وجهى از پراتيک حزبى نبايد تحت نفوذ نظراتى باشد که خواهان پراتيک پروژه الصاق حزب به "دولت موقت" و ... هستند. هيچ وجهى از پراتيک اين حزب نبايد تحت تاثير پراتيک تلاش براى "دولت ائتلافى" و تعويق سوسياليسم باشد. تفاوت اين پراتيک و استنتاجات عملى ناشى از آن با پراتيک کمونيستى حزب ديگر بايد براى هر کسى روشن شده باشد. برخى ميکوشند تا تلاش براى خلع مشروعيت سياسى از اين نظرات را با برچسبهاى "تصفيه" و "پاکسازى ايدئولوژيک و تشکيلاتى" و غيره و يا "توسل به اهرم تشکيلاتى" جلوه دهند. اين شانتاژ است. اين تلاشى براى وارونه کردن اهداف سياسى ماست. کسى نيازى به اهرم تشکيلاتى ندارد. راستش کسى مجوز آن را هم ندارد و اگر هم داشت ضرورتى براى توسل به اين اقدامات در مبارزه سياسى وجود نداشت. منظور از خلع مشروعيت سياسى فقط نقد همه جانبه اين نظرات است. اين بهيچوجه به معناى نقض حقوق تشکيلاتى هيچ فرد و احدى در حزب نيست. حقوق و اختيارات هر عضوى را اصول سازمانى حزب روشن کرده است. اين عرصه مبارزه اى کاملا سياسى است. ٤- معناى خاتمه اين جدال؟ما يک حزب کمونيست کارگرى ميخواهيم که در سنت کارگرى و مارکسى و کمونيستى قرار دارد و تغيير ريل نميدهد. ما حزبى اجتماعى از نوع مارکسيستى و کمونيستى آن ميخواهيم. ما حزب انقلاب کارگرى را ميخواهيم. حزبى که در جهان امروز بتواند جنبش عظيم اين طبقه و جنبش عظيم آزديخواهى و برابرى طلبى، که اميدش اين حزب است را، سازماندهى و هدايت کند. حزبى که سخنگويان و رهبران قابلى براى جوابگويى در سطح وسيع اجتماعى، در مقياس بين المللى داشته باشد. حزبى که خواهان لغو کار مزدى و نابودى تقسيم جامعه به طبقات دارا و فرودست است. حزبى که مدافع قابل کمونيسم و پرچمدار با صلاحيت آن است. حزبى که رهبرانش رهبر اعتراض و "نه" مردم به تمام وضعيت و نظام موجود هستند. حزبى که براى استقرار سوسياليسم هراس به دل راه نميدهد. حزب کمونيست کارگرى بايد حزب اين گرايش در ارگانهاى رهبرى خود باشد. وضعيت کنونى حزب قابل دوام نيست. نظرات و تلاشهاى رفيق کورش مدرسى و برخى ديگر حزب را فلج کرده است. از اين موقعيت بايد بسرعت عبور کرد. بايد براى ايزوله کردن سياسى اين خط در رهبرى حزب تلاش کرد. اين يک مبارزه سياسى، مشروع، علنى و آشکار و اعلام شده است. اين مبارزه تنها با تغيير ترکيب ارگان رهبرى حزب، که ارگانهايى انتخابى هستند، ممکن است. اين تحول تنها در کنگره پنجم حزب ميتواند صورت گيرد. اين تنها راه حفظ انسجام حزب و وحدت حزب است. براى تمام کسانى که نگران انسجام و وحدت حزب هستند بايد روشن باشد که کسب انسجام و وحدت حزب تنها با کنار زدن نظرات راست، که تيشه به ريشه حزب ميزنند، ممکن است. اگر اين امر صورت نگيرد راه سياسى و اصولى براى تعيين تکليف با اين گرايش در حزب کور و بسته خواهد شد. در عين حال ما در آينده سياسى تمام کسانيکه ميتوانند و ميخواهند با اين خط باشند، تک تک کسانى که ميخواهند، حتى اگر در حال حاضر بنا به دلايلى در مقابل اين خط و يا در فاصله اى با اين خط قرار داشته باشند، شريکيم. آينده سياسى هر فردى براى حزب کمونيست کارگرى و جنبش ما مهم و محترم است. بايد تلاش کرد که هر رفيقى در آرامش و با ديدى باز به مسائل نگاه کند و اگر خواهان تغيير مواضع خود هستند به راحتى بتوانند انتخاب خود را بکنند. اين رفقا جملگى ستونهاى اين حزب هستند. صف ما صف همه کسانى است که خواهان پيشبرد پروژه کمونيسم کارگرى هستند. اين صفى باز و گسترده است. هر کسى با قبول برنامه و قطعنامه و مصوبات رسمى حزب ميتواند در اين صف جا داشته باشد. رفقاى عزيز نظرات راست به سرعت در حزب منزوى خواهد شد. بايد منزوى شود. کمونيسم غير کارگرى پديده منقرض شده اى در جهان کنونى است. آينده اى در جامعه ندارد، در حزب کمونيست کارگرى هم آينده اى نبايد داشته باشد. همانطور که ديگر روشن شده است کنگره پنجم حزب بايد تکليف سياسى خود با اين نظرات را معين کند. در کنگره پنجم حزب غلبه خط انقلاب کارگرى، خط سوسياليسم - فورا بايد رسميت پيدا کند. رهبرى حزب کمونيست کارگرى بايد رهبرى متناسب با اين خط و ملزومات پيروزى سوسياليسم باشد. <<با برنامه و رهبرى و همه چيزش. "منصور حکمت">> زنده باد حزب کمونيست کارگرى! زنده باد انقلاب کارگرى! زنده باد سوسياليسم! زنده باد حميد تقوايى! ٢٧ ژوئيه ٢٠٠٤ |