تا زمانيکه ما هستيم کسى نميتواند اين حزب را منحل و منحط کند. صالح سردارى چند روزى است که خط ليدر حزب و همفکرانش براى بار سوم در طول ٢ سال بعد از مرگ منصور حکمت حزب را تا آستانه از هم پاشيدگى برده است. بعد از بحث هاى ليدر شيپ و بحث شورا که در هر دو مورد اين رفقا بشهادت اسناد بحث هاى خود را پس گرفته اند، بار ديگر مجال پيدا کرده اند که در فقدان منصور حکمت دستاوردهاى کمونيسم کارگرى را مدفون کنند. با راه انداختن کمپين ترور شخصيت، شانتاژ، و بساط تواب کردن مخالفين خود را مرعوب کنند. آنچه در اين دو سال در اين حزب گذشته است خود تاريحى از جدال و کشمکش دو گرايش در حزب کمونيست کارگرى ايران بوده است، هر کدام از اين گرايشات کارنامه و عملکرد خود را دارند. هم از لحاظ خط و جهت سياسى و هم عملکرد و سياست هاى تشکيلاتى. فعلا من وارد اين ارزيابى نميشوم اميدوارم بتوانم در آينده بسهم خود در اين مورد بنويسم اما فعلا به چند مورد از روش حميد تقوايى و على جوادى اشاره ميکنم. با اين متد منصور حکمت هم راست بود! براى حميد تقوايى و همفکرانش انقلاب مقولاتى بيش نيستند. بهمين خاطر به کورش مدرسى که نمايندگى خط کمونيسم کارگرى را ميکند اينچنين مى تازند. اگر قرار باشد کورش با متد شما راست باشد بايد منصور حکمت را در متد شما سوپر راست نام گذاشت. چند نمونه کوچک براى روشن شدن اين ادعا در فقدان منصور حکمت کورش يا هر کس ديگرى براى جلوگيرى از سناريوى سياه در ايران به مهدى خانبابا تهرانى و حسين لاجوردى از راست هاى اپوزسيون ايران نامه مى نوشت در حق او چکار ميکرديد؟ اگر منصور حکمت نبود و کس ديگرى در کنگره ٣ از رضا پهلوى و مسعود رجوى و همه شخصيت هاى سياسى چپ و راست اپوزسيون ايران براى شرکت در گنکره دعوت ميکرد چه برچسب هاى ديگرى به او مى چسبانديد؟ اگر بجاى منصور حکمت کس ديگرى کفر ميکرد در کردستان عراق از طرح استقلال کردستان در اين گوشه کوچک از دنيا دفاع ميکرد چه بلايى بسرش مى آورديد؟ اگر کس ديگرى غير از منصور حکمت از شرکت در انتخابات حکومت خود گمارده طالبانى در بحشى از کردستان عراق دفاع ميکرد با چه انگ هايى به دست راستى، ناسيوناليست، سازشکار و ... متهمش ميکردى؟ و بالاخره اگر در حمله امريکا به افغانستان مانند همه چپ هاى دنيا اين حمله را محکوم نميکرد حکم اخراجش از حزب را زير بغلش نميگذاشتيد و سيل فحش نامه ها و امريکايى بودن او را در حزب سرازير نميکرديد؟ تفتيش عقايد رفيق حميد در آخر بحثهاى سمينارش دست به يک امتحان ايدئولوژيک زد. در اين سمينار از مخالفين سياسى اش مى پرسيد آيا سوسياليسم را قبول داريد؟ آيا برنامه را قبول داريد؟ آيا شورا را قبول داريد؟ اين روش سئوالات ايدئولوژيک حميد تقوايى منجر به تهيه پرسشنامه تفتيش عقايد محمد آسنگران از بخشى از رهبران و کادرهاى حزب شده است. انگار به شيوه مذهبى ها هر چند مدت يکبار بايد به اصول دين ايمان آورد. اين روش را فقط جريانات فرقه اى، مذهبى و سکت ها بر ميآيد. رفيق حميد تقوايى اگر موافق برنامه حزب است بايد بداند تفتيش عقايد نه تنها در حزب در جامعه هم ممنوع است. کسانى که به اين تفتيش عقايد دست مى زنند بايد فکرى بحال خود کنند. تصويه تشکيلاتى: آخرين بحث رفيق حميد تهديد به تصويه تشکيلاتى بود. رسما اعلام کرد که کسانى که از اصول دين حميد کم بياورند از مراجع و نهادهاى تصميم گيرى کنار گذاشته خواهند شد. اين البته شکل علنى و رسمى آن است و گر نه در دوره ليدرى حميد تقوايى با فاکت ميتوان نشان داد اين روش را تا جاييکه توانسته اند را پيش برده اند. کنار گذاشتن رفيق اسد گلچينى از پست دبيرى کميته کل کشور که چند روز بعد آنرا پس گرفت. برکنارى آذر مدرسى از رياست تلويزيون انترناسيونال فقط نمونه هايى هستند. نمونه واضح و آشکار ديگر حذف کردن مخالفين سياسى در برنامه هاى تلويزيون حزب است من در اين مورد توجه تمام کادرهاى حزب را به سايت تلويزيون کانال جديد و ليست برنامه هاى آذر ماجدى جلب ميکنم. نگاه کنيد و ببينيد که چگونه آشکارا همه مخالفين خود را از برنامه هايش حذف کرده است. و فقط با هم جناحى هاى خود مصاحبه ميکند. کمونيست بودن پيشکش کدام انصاف کدام وجدان اين را قبول ميکند؟ اين تسويه کردن را البته على جوادى در دستور جلسه سمينارش که قبل از سمينار حميد تقوايى قرار بود برگزار شود تحت عنوان " تک بنى کردن حزب" تئوريزه کرده بود. کسانى اين جابجايى سمينار حميد و على را به فال نيک گرفته بودند. فکر مى کردند حميد تقوايى وحدت حزب برايش مهم است ممکن است جلوى ماجراجويى على جوادى و بحث تک بنى کردن حزب را بگيرد. اما حميد تقوايى با اظهاراتش در آخر سمينار روى على را سفيد کرد در اين رابطه حميد آنقدر تند رفت که على جوادى تلاش ميکرد در پوزيسيون ديگرى ظاهر شود. عوام فريبى: در اين دو سيمينار حميد تقوايى و على جوادى تا آنجا که در توان داشتند واقعيات را تحريف و جعل کردند. از کوروش مدرسى تصوير خيالى ديگرى ساختند که مخالف انقلاب و برنامه است، سوسياليسم را قبول ندارد، راست است، با سلطنت طلبان ميخواهد دولت تشکيل بدهد. به تحريک عقب مانده ترين و پوپوليستى ترين احساسات دست زدند. اگر به اينها اعتقاد داريد. رفيق حميد "چرا در پلنوم ١٨ کانديداتورى خورد را به نفع کوروش پس گرفتيد؟ و اظهار داشتيد: من در صورتى خود را کانديد ميکنم که کوروش خط سياسى ديگرى داشته باشد. کوروش ليدر حزب است و من در کنارش هستم در حين کار اگر ملاحظه اى داشتم به او ميگويم. اگر کورش مدرسى در بحث هاى پلنوم ١٦ راست بود، چرا بعد از کنگره ٤ به قطعنامه پلنوم ١٩ مبنى بر قدردانى از کوروش مدرسى راى داديد، که در آن آمده است: بخاطر تلاشهاى عظيمش در يکى از خطير ترين دوران حزب بعد از منصور حکمت قدر دانى ميکند. و آخرين نکته در اين مورد، اين بحثهاى کوروش در پلنوم ١٦ ايراد شده است و شما در پلنوم ٢٠ همراه با همه اعضا ک م بيانيه امضا کرديد که در حزب چپ و راست وجود ندارد. آيا پلنوم ٢٠ قبل از پلنوم ١٦ اتفاق افتاده است؟ اينها همه نوشته و ضبط شده اند. جوابتان چيست؟ من به خط سياسى حميد تقوايى توهم نداشتم. ميدانستم که خيلى وقت ها از چپ سنتى فاصله نگرفته است. اما تا سمينار ٢ روز پيش او فکر نميکردم که اينگونه حقايق را جعل کند، براى محالفين نظراتش تاريخى جعل بسازد، کورشى خيالى درست کند و همه بحث هاى کورش مدرسى واقعى را براى قانع کردن کادرها تحريف کند. همچنين فکر نميکردم براى جمع آورى نيرو در ميان کادرها از جانب وى در مقام ليدر حزب اينچنين غيرمسئولانه همه نهادها و ارگان هاى حزبى را ملغى اعلام کند و فراخوان انحلال صادر کند. اين برخورد براى کمونيست هايى که بيش از دو دهه در همه مراحل با عزم جزم از کمونيسم منصور حکمت دفاع کرده اند و در اين دو دهه هم در "رختکن" هم نبوده اند بلکه همراه و در کنار منصور حکمت از اين خط کمونيستى دفاع کرده اند، اين شيوه برخوردها، اين سنت ها، ترديدى در دفاع از حفظ حزب ايجاد نميکند. واقعيت اين است که اين گرايش ربطى به کمونيسم کارگرى ندارد. با ٓان بيگانه است. به کمونيسم دخالتگر به عنوان فرمول و احکام نگاه ميکند. حزب و تشکل در دستگاه فکريش جايگاهى ندارد بهمين خاطر با ٓان بازى ميکند. ما فعالين و کادرهاى کمونيست کارگرى عليه اين تفکر و روش مى ايستيم و اجازه تلاش عده اى براى به شکست کشاندن پروژه داشتن يک حزب قوى، مارکسيست، راديکال و توده اى و با قدرت را به کسى نميدهيم. خيالتان راحت! تا زمانيکه ما هستيم و نفسى ميکشيم کسى نميتواند اين حزب را منحل و منحط کند. زنده باد حزب کمونيست کارگرى ايران ٢٥ جولاى ٢٠٠٤ |